تاریخ : Wed 13 Oct 2021 - 00:28
کد خبر : 61632
سرویس خبری : نقد روز

مروری بر کتاب «دورریختنی‌های عزیز من»

جای خالی آن 122 هزار نفر

مروری بر کتاب «دورریختنی‌های عزیز من»

دورریختنی‌های عزیز من از این جهت کتاب خوبی است که باعث می‌شود در مواجهه با مرگ عزیزان آگاهانه‌تر رفتار کنیم و باور کنیم ما اولین فرد در این دنیا نیستیم که با چنین مشکلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. چنین کتابی برای نوجوان‌هایی که تجربه‌ ‌کمتری از دنیای اطراف دارند هم قطعا مفید است.

مریم رحیمی‌پور، پژوهشگر حوزه نوجوان: آمار می‌گوید تا امروز 122 هزار نفر در ایران و چهارمیلیون نفر در جهان در اثر کرونا جان‌باخته‌اند. ما این‌قدر درگیر فاصله‌گذاری اجتماعی و واکسیناسیون هستیم که کمتر به این عدد فکر می‌کنیم. جان باختن 122 هزار نفر یعنی 122 هزار جای خالی، بلکه بیشتر. 122 هزار نفر که مادر، پدر، خواهر، برادر، مادربزرگ و پدربزرگ بوده‌اند و حالا دیگر در کنارمان نیستند. اگر محاسبه کنیم نوجوان‌های زیادی در این ایام نزدیکان‌شان، مثل پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ را از دست‌ داده‌اند. این فقدان تاثیر شگرفی روی زندگی و رشد آنها خواهد گذاشت و حقیقت این است که ما برای چنین شرایطی خیلی آماده نیستیم.

مادربزرگ «مگی» در اثر عفونت ریه از دنیا رفته است. پیش از آن مبتلا به زوال عقل شده و خانواده‌اش را فراموش کرده. مگی اولین روزی را که مادربزرگش دیگر او را نشناخته، خوب به خاطر دارد. همین باعث شده تصور کند ممکن است روزی چیزهایی را که دوست دارد فراموش کند، به همین خاطر شروع به جمع کردن هر آن چیزی کرده که لحظه‌های خوب زندگی‌اش را یادآوری می‌کند. مهم نیست چه باشد، حتی پاکت شیری که کنار دوستانش خورده هم شامل این وسایل می‌شود و حالا اتاقش پر از این‌جور چیزهاست که از نظر دیگران زباله است. مشکل وقتی جدی می‌شود که مگی می‌فهمد اگر کسی دست به وسایلش بزند، بی‌اندازه عصبی و نگران می‌شود و ممکن است از عصبانیت فریاد بزند و چیزهایی را پرتاب کند. اینجاست که مادر و پدرش تصمیم می‌گیرند او را پیش یک مشاور ببرند.

در روزهایی که گذراندیم چند پدربزرگ و مادربزرگ از دنیا رفته‌اند؟ چند نوجوان خاطره‌هایی شبیه آنچه را مگی تجربه کرده برای همیشه در ذهن‌شان نگه خواهند داشت؟ چند نفر از آنها به‌خاطر چنین تجربه‌ای ممکن است مشکلات ثانوی پیدا کنند و چند نفر تحت‌نظر مشاور قرار خواهند گرفت؟

برای از دست دادن پدر و مادر داستان‌های زیادی نوشته‌شده ولی کسی هیچ‌وقت فکر نکرده که از دست دادن یک مادربزرگ مهربان (آن ‌هم برای نوجوان‌ها) چه اثراتی دارد. گاهی تصور می‌شود که احتمالا خیلی آسان است اما همه‌مان به‌خوبی می‌دانیم که آسان نیست و تا لحظه‌ ‌آخر زندگی همه‌ ‌جزییاتش را یادمان می‌ماند. روزی که مادربزرگ یا پدربزرگ‌مان در بیمارستان بستری بوده، آخرین باری که او را دیده‌ایم، روزهایی که هنوز بیماری او را از پا درنیاورده بود و همه‌ ‌چیزهایی ازاین‌دست. گاهی فکر می‌کنم کاش کتاب‌های بیشتری از جنس «دورریختنی‌های عزیز من» داشتیم، نه‌فقط برای نوجوان‌ها که حتی برای جوان‌ها. در این سن با چیزهایی درگیر می‌شویم که خیال می‌کنیم فقط مشکل ماست، بعد گیج و سردرگمیم و نمی‌فهمیم باید چه کار کنیم. ولی وجود کتاب‌هایی مثل این باعث می‌شود احساس کنیم آدم‌های عجیب‌وغریبی نیستیم و بقیه آدم‌های معمولی هم مشکلات به‌ظاهر کوچکی دارند که همه ذهن‌شان را به هم می‌ریزد، گرچه از نظر دیگران چیز چندان مهمی نیست.

دورریختنی‌های عزیز من از این جهت کتاب خوبی است که باعث می‌شود در مواجهه با مرگ عزیزان آگاهانه‌تر رفتار کنیم و باور کنیم ما اولین فرد در این دنیا نیستیم که با چنین مشکلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. چنین کتابی برای نوجوان‌هایی که تجربه‌ ‌کمتری از دنیای اطراف دارند هم قطعا مفید است.

نکته قابل‌توجه این است که مساله اصلی کتاب «مرگ» نیست. در انتها نویسنده عنوان می‌کند این کتاب را برای آشنایی بیشتر با اختلال «احتکار در کودکان» نوشته است. اختلال احتکار در مگی، تاثیر ثانوی فراموشی و مرگ مادربزرگ است. تابه‌حال من با کودک یا نوجوانی که درگیر چنین مشکلی باشد، مواجه نشده‌ام اما حالا بعد از خواندن این کتاب حداقل می‌دانم که چنین مشکلی وجود دارد و چیز عجیب‌وغریبی نیست و راه‌هایی برای درمان دارد که در دسترس‌تر از آن است که تصور می‌کنیم.