مهدیه دهقان، روزنامهنگار: با امین اقرلو، مسئول اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به مناسبت سخنان روز گذشته سیدابراهیم رئیسی در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها به گفتوگو نشستهایم و از وی درمورد برنامههایی که دولت سیزدهم برای ایجاد تحول در فضای دانشگاه باید بهکار گیرد پرسیدهایم. متن این گفتوگو در ادامه ازنظر شما میگذرد.
دولت سیزدهم چه برنامهای را باید درپیش بگیرد تا بدون آنکه دانشگاه دچار سیاستزدگی شود، نشاط سیاسی- اجتماعی به این نهاد بازگردد؟
بخشی از تلاشها برای ایجاد نشاط سیاسی- اجتماعی در دانشگاهها وابسته به دانشجویان و تشکلهای فعال در دانشگاه است و بخشی از آن نیز به فضای بیرونی دانشگاه بازمیگردد. بهعنوان مثال در دولت اصلاحات از آنجاکه رئیس این دولت معتقد به نقش مهم دانشگاه در شکلگیری جامعه مدنی بود، نقش این نهاد پررنگ شد و دانشگاهها فعالتر از گذشته شدند، اما در دولتهای بعدی بهدلیل شرایط مختلف شاهد یک سیاستزدایی از محیط دانشگاه بودهایم که حاصلش رخوت کنونی بوده است. آقای رئیسی در دوران جدید باید رویکرد بازگشت به دانشگاه را باید درپیش بگیرد. ایشان باید راهحل مسائل مختلف کشور را در درون دانشگاه جستوجو کند. ازطرفی بهنظر من مهمتر از بازگشت به دانشگاه مساله اصلاح سیاستهای اقتصادی است. متاسفانه باتوجه به شرایط کشور سیاستهای اقتصادی که توسط دولتهای مختلف طی چندین سال گذشته اتخاذ شده، باعث تشدید روحیه فردگرایی در میان جامعه و به تبع آن محیط دانشگاه شده است. اساسا فردگرایی باعث ایجاد رخوت در فعالیتهای جمعی میشود، به همین دلیل است که در این سالها هیچ گروه یا صنفی ازجمله گروههای وابسته به نهاد دانشگاه نتوانستهاند در جامعه جریانساز باشند. البته بخش مهمی از آزادی تشکلها و دانشجویان در انجام فعالیتهای سیاسی- اجتماعی و دانشجویی وابسته به وزارت علوم و سیاستهایی است که پیگیری میکند؛ اینکه چقدر به تشکلها در تصمیمگیریهای دروندانشگاهی وزن میدهد، چقدر خود دانشگاهها را محل تصمیم درمورد تصمیمات خودشان میکند. ما یک دورههایی داشتیم که خیلی اوقات خود دانشگاهیان، چه اساتید و چه دانشجویان، دخالت جدی در تصمیمگیریهای دروندانشگاهی داشتند، اما در یک دورههایی کاملا میبینیم که دانشگاه خصوصا روسای دانشگاه تابع بیرون دانشگاه هستند و از بیرون دانشگاه خیلی از تصمیمات گرفته میشود و به دانشگاهها دیکته میشود. در این شرایط ابعاد تشکلها و تمام فعالیتهای دروندانشگاهی هم دچار افول میشوند، کمااینکه بارها و بارها شدهاند. چه در دوره احمدینژاد و چه در دوره روحانی چنین سیاستی شکل گرفت. یکی از نکات مهم هم این است که دولتها باید تحمل نقد خودشان را بالا ببرند. واقعیت این است که در دولت خاتمی تحمل نقد خیلی بیشتر بود، اما در دوره احمدینژاد و روحانی بهشدت تحمل نقد پایین آمد و عملا منجر به این شد که خیلی از حرفها زده نشود. آنجاهایی هم که تشکلها بهرسمیت شناخته شدند مواردی بوده که صحبتها در راستای منافع دولت قرار گرفت. نمونه آن را میتوانیم در حضور سال ۹۵ روحانی در دانشگاه ببینیم یا بعضی از حضورهای احمدینژاد در دانشگاهها که کاملا با حضورهای خاتمی یا حضورهایی که رهبری در دوران ریاستجمهوری خود در دانشگاهها داشتند، یک رویکرد کاملا متفاوتی را شاهد هستیم. من فکر میکنم رویکردی که رئیسی درپیش گرفته، حداقل حضورش قبل از انتخابات در دانشگاه و جسارتی که برای شنیدن حرفهای بچهها داشت شروع خوبی است و امیدوارم این نگاه ادامه و بسط پیدا کند و ما شاهد این باشیم که رئیسجمهور حرفهای دانشگاهیان را بشنود و راهحلهایی برای مسائل کشور پیدا کند.
در برنامه حضور رئیسی در دانشگاه تهران تشکلهای دانشجویی تریبون نداشتند. نظرتان در این رابطه چیست؟
این یکی از نقایص است. متاسفانه مشکلی که ما با اطرافیان خیلی از مسئولان داریم این است که خیلی از اقتضائات را درک نمیکنند. من فکر میکنم رئیسی باید یک مساله را موردتوجه قرار دهد و آنهم اینکه در خیلی از مسائل اگر خودش وارد نشود، اطرافیان اجازه نمیدهند مساله حل شود. من فکر میکنم متاسفانه چون اطرافیان رئیسجمهور نگاه تشریفاتی به حضور ایشان در دانشگاه دارند، این اتفاق افتاد. امیدوارم در ۱۶ آذر شاهد چنین اتفاقاتی یا اتفاقاتی مشابه سالهای گذشته نباشیم.
مورد دیگری که در بین صحبتهای خود نیز اشاره کردید بحث کرسیهای آزاداندیشی بود که از سال ۸۸ تا ۹۸ چه در زمان احمدینژاد چه در زمان روحانی رهبری بارها بر برگزاری کرسیهای آزاداندیشی و ایجاد چنین فضایی تاکید کردند، اما همچنان خلأ همچین فضایی در دانشگاهها احساس میشود. در این زمینه نقدتان به دولت قبل و پیشنهادتان به دولت رئیسی چیست؟
بهنظر من آسیب اصلی کرسیهای آزاداندیشی این بوده که فرمزده شدهاند و درقالب آییننامهها و قوانین قرار گرفتند و عملا فقط در شکل باقی مانده و از محتوا تهی شدند. من فکر میکنم مساله جدی درمورد کرسیهای آزاداندیشی این است که اگر تحمل نقد وجود داشته باشد و فرد احساس کند میتواند بهراحتی حرفش را بزند و مورد هجمههای شدید درون و بیرون دانشگاه قرار نمیگیرد، خودبهخود این فضاها شکل خواهد گرفت، اما وقتی ما میبینیم کرسی برگزار میشود و دوستان فشارهایی میآورند و مسائلی مطرح میشود، دچار مشکل در ایجاد فضای آزاداندیشانه در دانشگاه میشویم. در برخی دورهها مثلا استادی میآید در یک سخنرانی نقدهای تندی را نسبتبه ساختار هیاتهای علمی، ساختار جذب، ساختار پایاننامهها و... وارد میکند و بعد گروه بهواسطه حرف تندی که زده و نقدهایی که وارد کرده با او برخورد میکند. کلاسهای او را میگیرند و تبدیل وضعیت او را دچار مشکل میکنند. ما معمولا میگوییم تحمل در بیرون دانشگاه نیست، اما این تحمل در درون دانشگاه هم نیست. چون تحمل وجود ندارد، عملا کرسیهای آزاداندیشی شکل نمیگیرد. حالا ما هر چقدر هم آییننامه و قانون بگذاریم، بازهم یک فرم تهی از محتوا خواهد بود.
چطور میشود این مشکل را اصلاح کرد؟
اولا باید یک مساله ترویجی فرهنگی اتفاق بیفتد و بعد یکسری مصونیتهایی شکل بگیرد که اگر این مصونیتها ایجاد شود و در عینحال بحث ترویجی و فرهنگی آنهم اتفاق بیفتد، فکر میکنم خودبهخود این فضا بازخواهد شد. کما اینکه ما دورههایی را داشتیم، خصوصا قبل از دوقطبی شدن فضای اجتماعی کشور، قبل از سال ۸۸، کرسیهای آزاداندیشی خیلی پررنگتر بود، اما متاسفانه بعد از اتفاقات ۸۸ که فضا بهشدت دوقطبی شد، این هم افول کرد.
میتوانیم بگوییم در سالهای اخیر آزادیهای اجتماعی در فضای دانشگاه محدودتر شده است؟
بله. مساله این است که حساسیت خیلی بالا رفت و وقتی حساسیت بالا میرود و شما هر حرفی میزنید، در یکی از دو جبهه موافقان حاکمیتی یا براندازان طبقهبندی میشوید، افراد بهخاطر تبعاتی که برای آنها ایجاد میشود، خیلی از حرفها را نمیزنند. وقتی حرفها زده نمیشود، گفتوگو شکل نمیگیرد، وقتی هم گفتوگو مختل شود، عملا فرآیند اندیشه دچار چالش میشود. بهنظر من دولتها بهطور طبیعی به این سمت میروند که کسانی که پیادهنظام آنها در دانشگاهها دارند عمل میکنند را موردحمایت قرار میدهند و با کسانی که آنها را نقد میکنند، برخورد میکنند. این طبیعی است. اینجا دانشجویان نقش پررنگی دارند. دانشجویان باید سعی کنند استقلال هویتی خود را حفظ کنند و نهاد دانشگاهها هم باید تلاش کند استقلال خود را از خیلی از نهادهای بیرونی حفظ کند. خیلی از اتفاقات به این خاطر است که دانشگاه تسلیم نهادهای بیرونی میشود.