تاریخ : Mon 11 Oct 2021 - 01:25
کد خبر : 61484
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

یک قاب و چند پلیس

مروری بر سریال‌های مشهور تلویزیون با محوریت قصه‌های پلیسی

یک قاب و چند پلیس

پس از انقلاب تجربیاتی در زمینه‌ ژانر پلیسی شکل گرفت که منجر به ایجاد موج یا ژانر پرطرفداری نشد. در سال‌های بعد از انقلاب، آثار متنوعی در تلویزیون تولید شدند که در آن قصه‌های پلیسی و جنایی در محوریت ماجراها قرار داشتند اما رفته‌رفته از تعداد آنها کم شد.

عاطفه جعفری، روزنامه‌نگار: ژانر پلیسی در سینمای ایران آن‌چنان‌که باید مورد توجه فیلمسازان و تهیه‌کنندگان قرار نگرفته است. پیش از انقلاب اسلامی معدود فیلمسازانی مانند ساموئل خاچیکیان، جلال مقدم و داریوش مهرجویی تجربیاتی در زمینه‌ پلیسی داشتند که بین آنها خاچیکیان در این ژانر موفق‌تر عمل کرد. پس از انقلاب نیز تجربیاتی در زمینه‌ ژانر پلیسی شکل گرفت که منجر به ایجاد موج یا ژانر پرطرفداری نشد. در سال‌های بعد از انقلاب، آثار متنوعی در تلویزیون تولید شدند که در آن قصه‌های پلیسی و جنایی در محوریت ماجراها قرار داشتند اما رفته‌رفته از تعداد آنها کم شد. آنچه می‌خوانید تنها چند نمونه از سریال‌هایی است که به سریال‌های پلیسی تلویزیون مشهور شده است.

 متفاوت‌بودن پلیس در سریال سیروس مقدم

بازی شهاب حسینی در سریال «پلیس جوان» آنقدر به دل مخاطبان نشست که به گفته شهاب حسینی تا مدت‌ها به او نقش‌های پلیسی پیشنهاد می‌دادند. این سریال که سیروس مقدم کارگردانی آن را به عهده داشت و اولین ساخته او هم بود، 19 سال پیش یعنی سال 1380 در گونه جنایی، حادثه‌ای، درام و معمایی تولید شد. سیروس مقدم در این سریال، تصویری جدید از پلیس ارائه کرد که تا پیش از آن چندان سابقه نداشت. در سریال پلیس جوان شهاب حسینی، شخصیتی بود که به میان خلافکارها می‌رفت و در عملیات‌هایی قهرمانانه، دشمنان نظم و امنیت جامعه را به چالش می‌کشید. همین تصویر متفاوت از پلیس باعث شد خیلی‌ها این سریال را دوست داشته باشند. البته نقدهایی هم به این مجموعه وارد بود و عمده این نقدها به فیلمنامه اثر برمی‌گشت که به گفته کارشناسان، برخی شخصیت‌های داستان غلوشده بودند و همین باعث می‌شد تا مخاطب آنها را باور نکند. اما در کل این سریال را باید ازجمله سریال‌هایی دانست که در زمان خودش توانست مخاطب را با خود همراه کند و پلیسی متفاوت از پلیس سریال‌های دیگر نشان دهد.

 خواب‌وبیدار و حضور چشمگیر پلیس زن

خواب‌وبیدار یکی از جذاب‌ترین سریال‌های پلیسی و اکشن دهه 80 بود. این سریال برای اولین‌بار از شبکه یک سیما پخش شد و توانست توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند؛ به‌طوری که در زمان پخش این سریال خیابان‌ها خلوت می‌شد. این اثر یکی از ماندگارترین ساخته‌های مهدی فخیم‌زاده محسوب می‌شود که علاوه‌بر کارگردانی و نویسندگی ،  بازیگری یکی از نقش‌های اصلی این سریال را نیز برعهده داشت. سریال خواب و بیدار، نوستالژی دهه 80 است که در زمان خود بسیار خوش درخشید و به اثری ماندگار تبدیل شد. در خواب و بیدار، شخصیت‌های منفی، پررنگ و مشخص‌تر از شخصیت‌های مثبت به چشم می‌آمدند، تا جایی‌که شخصیت محوری و اصلی داستان ناتاشا بود. به بیان دیگر فخیم‌زاده از زاویه‌ای دیگر به فعالیت‌های نیروی انتظامی پرداخت. این‌طور که مشخص است این سریال از معدود کارهای تصویری و تولیدشده تلویزیون بود که به‌طور کامل، گسترده و واقعی به فعالیت‌های نیروی انتظامی پرداخت و چهره‌ای قابل‌قبول و قابل‌اعتماد از ماموران امنیتی را به تصویر کشید و برای اولین‌بار حضور پلیس زن در این سریال با یک نقش محوری به تصویر کشیده شد که توانست مخاطب را با خودش همراه کند و او را دوست داشته باشد. مهدی فخیم‌زاده در گفت‌وگویی که همان سال‌ها با روزنامه جام‌جم داشت درمورد این سریال گفت: «برای ساخت سریال «خواب و بیدار» از سوی سردار محمدباقر قالیباف دعوت شدم. در نیروی انتظامی نیز مانند هر نیروی نظامی دیگر، وقتی فرمانده دستور می‌دهد، زیردستان حتی اگر موافق هم نباشند از دستور اطاعت می‌کنند؛ البته این سریال در رده‌های بالای این نیرو مخالفی نداشت. در سینما و تلویزیون زمانی که پای عنصر نمایش به میان می‌آید، تبلیغ مستقیم به ضدخود تبدیل می‌شود. روز اول به آنها گفتم که قصد دارم قصه جنایتکاری را تعریف کنم که بخش‌های مختلف پلیس نیز از طریق آن مطرح شوند. به آنها گفتم قصد ندارم با دوربین وارد مرکز پلیس 110 بشوم و بخش‌های مختلف آنجا را تشریح کنم؛ بلکه در داستان من، شخصی عمل خلافی انجام می‌دهد؛ شخص دیگری به این مرکز زنگ می‌زند و به این طریق این مرکز معرفی می‌شود یا در مقطعی دیگر، گروگانگیری اتفاق می‌افتد و پس از آن، تیم رهایی گروگان وارد عمل می‌شود.»

کلانتر و داستان‌هایی ضعیف

سریال کلانتر دهه هشتاد از تلویزیون پخش شد. سریالی که نسبت به سریال‌های مشابه خود ضعیف بود و نتوانست مخاطب را با خودش همراه کند، «کلانتر» به اندازه‌ای درگیر شرایط اجتماعی و مضامین پیش‌پاافتاده شد که اصل پلیسی بودن قصه از بین رفت. مساله اینجاست که سازندگان این سریال نتوانستند تعادل لازم میان یک اثر اجتماعی و ملودرام و قصه‌ای پلیسی و معماگونه ایجاد کنند و همه پتانسیل قصه صرف نشان‌دادن مشکلات اجتماعی شد. تاکید بر تصویر کردن عوامل به وجودآورنده کلاهبرداری، سرقت یا اقدام به قاچاق موادمخدر به اندازه‌ای روی قصه سایه انداخته بود که حضور پلیس حاشیه‌ای شد. ریتم کند داستان‌ها، کش آمدن بی‌جهت هر اپیزود برای ارائه در چند قسمت متوالی، نبود گره در قصه، فقر آزاردهنده اتفاقات فیلمنامه و قصه‌هایی که در ذات خود هیچ جذابیتی نداشت جزء مهم‌ترین مشکلات فیلمنامه‌ای این سریال عنوان شده است. نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کرد این است که این مجموعه و مجموعه‌هایی از این دست، به ظاهر با حضور کارشناسان ناجا ساخته و تولید می‌شود، اما گویی، حضور این کارشناسان تاثیر مثبتی در روند این سریال‌ها نداشته است.

نوار زرد و پلیس‌های باکلاس

مجموعه نوار زرد در سال 1396 به بهانه هفته نیروی انتظامی ساخته و پخش شد، سریالی که مانند دیگر سریال‌های این دهه پلیس را یک شخصیت با کلاس و به دور از هرگونه چالش نشان می‌دهد. البته منظور از چالش این نیست که مشکلات برای آن شخصیت وجود نداشته باشد، منظور این است که این پلیس‌ها در نقش ابرقهرمان ظهور کرده و همه مشکلات را خودشان حل می‌کنند. خالقان نوار زرد سعی داشتند کاوه کیهان را به‌عنوان یک افسر «باکلاس» پلیس تصویر کنند. این روش پیش‌تر هم در سریال های پلیسی هفته نیروی انتظامی دیده شده بود و کارگردانان جوان هم علاقه بیشتری به این تصویر دارند. یا اینکه در این سریال خانواده نقش اصلی سریال یعنی «سرگرد کاوه کیهان» نه دعوا می‌کنند، نه خسته هستند، نه مزاحم تصمیم‌گیری‌های همدیگر می‌شوند. بخشی از تلاش تولیدکنندگان سریال نوار زرد این بوده که «پلیس خوب» را در متن تهران امروز نمایش دهد. در این سریال سعی شد تصویر ابرقهرمان تنهای اخلاقی از پلیس ارائه شود و با وجود تمام تلاشی که برای نمایش یک تصویر «بی‌نقص» و «تمیز» انجام دادند، براساس نشانه‌هایی که در سریال وجود دارد، شکست خوردند. نوار زرد با وجود همه تلاش‌های کارگردان نتوانست آن‌طور که باید در دل مخاطب جا باز کند.

 آمین تکراری و نچسب

آمین را باید سریالی دانست که فقط در انتخاب بازیگران کمی موفق عمل کرد و در بقیه موارد شکست خورد، این سریال تفاوت ویژه‌ای با سریال‌های همانند پلیسی و تجربه‌های پیشین نداشت. نه داستان آن گیراتر و دلرباتر بود و نه جلوه‌های ویژه‌ آن چیز بیشتری داشت. حتی گاهی برخی صحنه‌های این سریال مخاطب را به خنده وا می‌داشت و دیگر دوست نداشت تا ادامه داستان را دنبال کند. این مدل مجموعه‌ها نمونه خوبی است که نشان می‌دهد امروز زمان آن رسیده که در ساخت مجموعه‌های پلیسی کمی ساختارشکنی صورت بگیرد. به موضوع لکه‌ سیاه در یک پرده‌ سفید توجه شود. داستان‌های گیراتری نوشته شوند و از سوژه‌های روز هم الگو‌گیری شود. هرچه بود آمین هم به‌عنوان یک تجربه‌ دیگر سریال پلیسی به تاریخ پیوست. بهرنگ توفیقی که بعد از منوچهر هادی قرار شد این سریال را کارگردانی کند درمورد مشکلات آن گفت: «اما ایرادی که خودم روی قصه می‌گیرم این است که شاید به‌خاطر محدودیت زمانی که داشتیم به خیلی از قصه‌ها آن‌طور که بیننده دوست دارد پرداخته و باز نشد. شرایط مالی نیز در این باره بی‌تاثیر نیست. باید بگویم زمانی که برای پرداختن به این قصه در نظر گرفته شده بود از ابتدا باید بیشتر در نظر گرفته می‌شد و الان که دیدم، متوجه شدم تعجیل در قصه‌ها و پرداخت به کاراکترها موجب سردرگمی مخاطبان شد. یا اینکه چون از ابتدا با یک متن کامل مواجه شدم، پیش خودم فکر می‌کردم از آن سریال‌هایی خواهد شد که تا پایان کامل است، اما حین ضبط متوجه شدیم باید بخش‌هایی به کار اضافه شود و درمورد آنها با یکدیگر مشورت می‌کردیم و درنهایت سعی می‌کردیم تا به یک توافقی برسیم. خیلی با این موضوع موافق نبودم، اما متاسفانه این تغییر را داشتیم.»

ماتادور و ریتم کند

ماتادور یکی‌دیگر از سریال‌های پلیسی دهه 90 تلویزیون است، از آن سریال‌هایی که پول برای ساختش خرج شد و بازیگران خوبی هم برای آن انتخاب شد اما درنهایت آنقدر نچسب و دوست‌نداشتنی شد که مخاطب آن را پس زد. به گفته جبار آذین منتقد توجه بیش از اندازه برای دوری از کلیشه‌های رایج در فیلم‌های پلیسی سبب شده تا «ماتادور» بیش‌ازحد در دام کپی‌سازی از نمونه‌های مشابه خارجی بیفتد و استفاده زیاد از نمادهای عجیب و غریب از ساختمان‌ها و اتوبان‌ها، فضاها و تکرار تصاویر رایانه‌ای در ذوق بیننده می‌زند. فرهاد نجفی، کارگردان این سریال می‌گوید: «ماتادوری که قرار بود ساخته شود و من بعدها با آن آشنا شدم، با ماتادوری که ساخته شد فرق می‌کرد. این «ماتادور» یک اکشن بیرونی بود و نگاه و شخصیت‌پردازی متفاوتی داشت؛ ما یک‌سری موضوعات را در «ماتادور» بیان کردیم، در قسمت ششم کیمیایی یک جمله می‌گوید مبنی بر اینکه «پلیس باید در ذهن مردم باشد نه بین مردم»، برایم مهم بود که این قبیل حرف‌ها در ماتادور گفته شود. همه‌جا خوب و بد وجود دارد اما نگاه ما در «ماتادور» این نبود که به سراغ یک‌سری پلیس در کلانتری برویم و نشان دهیم که عده‌ای اخلاق خوب و عده‌ای اخلاق بد دارند و... ؛ بلکه ما سراغ چهار پلیس رفتیم که نه با سیاست کار داشتند و نه با افراد، مستقیما ارتباط داشتند، حتی پلیس‌هایی بودند که نباید چهره‌شان مشخص می‌شد.»

  هوش سیاه و‌ انگیزه برای تاسیس پلیس فتا

«هوش سیاه» به جرائم رایانه‌ای پرداخت و قابلیت‌های الکترونیکی نیروهای امنیتی را مورد توجه قرار داد. سوژه بکر و جدید سریال یکی از نکات قوت آن بود که محبوبیتش را چندین‌برابر کرد. نوبودن ایده و نوع پرداخت آن توانسته تاکنون در بین مخاطبان محبوب شود. ماهیت متفاوت «هوش سیاه» که به جرائم رایانه‌ای و الکترونیکی پرداخت برای بیننده جوان کنجکاو‌کننده و شگفت‌انگیز بود. نشان دادن وسایل پیشرفته و توانمندی‌های الکترونیکی پلیس باعث شد بیننده علاقه‌مند به مسائل حرفه‌ای، سریال را با علاقه دنبال کند. مسعود آب‌پرور درمورد ساحت سریال‌های پلیسی گفت: «وقتی ما وارد ژانر می‌شویم ملزم به رعایت برخی چارچوب‌ها، قواعد و اصول هستیم. اینها به ظاهر شاید شباهت‌هایی را ایجاد کند اما هر کاری که پیشنهادهای خاص خود را برای بیننده داشته باشد، ماندگار می‌شود. در غیر این صورت در سایه آثار قبلی محو شده و از بین می‌رود. این نوید را به شما می‌دهم که ماجراهای زندان در هوش سیاه مختص خودش خواهد بود. به این معنا که نه قبلش چیزی دیده‌اید و نه بعد از آن چنین چیزی خواهید دید. برای اینکه در ابعاد وسیع زندان را اجرا کردیم، برای زندانی‌ها لباس و آداب خاص در نظر گرفتیم. فضای زندان و اتفاقاتی که داخل آن رخ می‌دهد ویژه «هوش سیاه» است. با گذشت سه ماه از پخش «هوش سیاه1» یک واحد ویژه در پلیس ایجاد شد با نام پلیس فتا که از من دعوت کردند و به من گفتند با الهام از سریال ما این واحد تاسیس شده است.»