تاریخ : Sun 10 Oct 2021 - 00:00
کد خبر : 61400
سرویس خبری : جهان شهر

ردپای پنهان آمریکا در ناامن‌سازی افغانستان

عملیات تروریستی در مسجد شیعیان ولایت قندوز کار چه گروهی است و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

ردپای پنهان آمریکا در ناامن‌سازی افغانستان

بازگشت امنیت به افغانستان بهترین هدیه به کشورهای همسایه این کشور و بالاخص چینی‌ها است که 5 سال پیش خط راه‌آهنی از شرقی‌ترین بنادر خود مانند شهر «هایمن» در ایالت «جیانگسوی» به بلخ در 20 کیلومتری مزار شریف کشید. با ناامن‌سازی افغانستان نه‌تنها ادامه این طرح متوقف می‌شود که «اقلیت اویغور» چین نیز از این فرصت استفاده کرده و سازماندهی مجدد می‌شوند.

صادق امامی، دبیرگروه  بین‌الملل: شب نخستین روز حضورم در افغانستان، به همراه تیم مستندساز ایرانی میهمان ملا نعیم الحق حقانی، رئیس اطلاعات و فرهنگ هرات بودیم. او در این مجلس که با حضور هنرمندان هراتی و صاحب‌نظران این شهر برگزار شده بود، یک میهمان ویژه هم دعوت کرده بود؛ مولوی غلام حیدر. مولوی در گذشته از منتقدان طالبان بود، اما یک خواب باعث شد تا مدرسه علمیه را رها کرده و مبارزه با آمریکا را از سر بگیرد. در آن مجلس از همه چیز سخن گفته شد جز «افغانستان پس از آمریکا». مقامات طالبان در ظاهر بیش از آنکه بخواهند به اقدامات آمریکا پس از خروجش از افغانستان فکر کنند، سرگرم امور دیگر بودند. برای من مهم بود که طالبان درباره آمریکا چه فکری می‌کند؟ مقامات طالبان از جمله ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی آنها بارها گفته بود پس از پایان اشغالگری، به‌دنبال رابطه با آمریکا هستند و شرکت‌های آمریکایی بدون هیچ مشکلی می‌توانند در افغانستان فعالیت کنند. حالا در نخستین‌روز حضورم در افغانستان، مردی مقابلم ایستاده که بیش از یک‌دهه علیه نیروهای آمریکایی و دولت افغانستان عملیات کرده است. بی‌مقدمه روبه‌رویش می‌ایستم و می‌پرسم: «آمریکا با افغانستان چه کار می‌خواهد بکند؟ تجربه رفتارهای آمریکا نشان داده که آنها با وجود اینکه شکست می‌خورند، اما به‌راحتی یک کشور را رها نمی‌کند. توطئه آمریکا برای افغانستان چیست؟» مولوی غلام حیدر در مقام پاسخ به 3 آیه قرآن اشاره کرد که «خداوند از کسانی که ایمان داشته باشد دفاع می‌کند؛ سرانجام کار با متقین است و خداوند جواب مکر را می‌دهد.» او بر همین اساس افزود: «هر اندازه آمریکا اطلاعات قوی داشته باشد ما اگر مسلمان باشیم، آنها را شکست می‌دهیم. در اینکه آمریکا توطئه می‌کند شکی نیست، اما آمریکا شکست خورده و دیگر جرات دخالت در افغانستان را نخواهد داشت.» او می‌گفت ما توانستیم «آمریکا را که واقعا قدرت داشت را به چالش بکشیم. آمریکا با هواپیماهایش می‌توانست سوزن را بزند، اما ما از دستش فرار نکردیم.» هم مولوی غلام حیدر در هرات و هم سران سیاسی طالبان همچون ذبیح‌الله مجاهد و ملا برادر می‌دانستند آمریکا به‌سادگی دست از سر افغانستان برنخواهد داشت و با هزینه بسیار کمتر از حضور نظامی، می‌تواند منطقه را دستخوش یک ناامنی مستمر بکند و از این طریق، ایران، چین و روسیه را تا مدتی در افغانستان درگیر کند. در هفته‌های اخیر با وجود تدابیر امنیتی‌ای که طالبان برای بازگرداندن امنیت تدارک دیده، چند عملیات در افغانستان رخ داده است. چهار انفجار و تیراندازی در جلال‌آباد؛ بمب‌گذاری در مراسم ختم مادر ذبیح‌الله مجاهد در کابل و عملیات انتحاری روز جمعه در مسجد شیعیان در ولایت قندوز بخشی از اقداماتی است که در دو هفته گذشته، تامین امنیت را تبدیل به چالش بزرگ پیش‌پای طالبان کرده است. مشخص نیست این عملیات‌ها درواقع توسط چه گروهی هدایت و اجرا می‌شود. با این حال مسئولیت آخرین عملیات تروریستی که در مسجد شیعیان شهر قندوز اجرا شد و در آن به نقل از شبکه تلویزیونی طلوع، 150 نفر شهید و بیش از 200 نفر زخمی شدند را داعش برعهده گرفته است. اگر فارغ از پذیرش این مسئولیت از دید یک ناظر بیرونی قرار باشد، متهم طراحی عملیات‌های تروریستی را به 5 دسته بررسی کرد 1- گروهی افراطی در دل طالبان 2- طالبان 3- داعش 4- پاکستان  و 5- آمریکا می‌رسیم. در این گزارش به بررسی هر یک از این احتمالات پرداخته شده است:

گروهی در دل طالبان

افراد و گروه‌های زیادی از بین افراط‌گرایان دینی به طالبان پیوسته‌اند. برخی دارای دیدگاه‌های تند سلفی هستند که در آن خشونت‌طلبی علیه دیگران به‌ویژه شیعیان امری مرسوم است. این سخت‌گیری و خشونت‌طلبی تبلیغ شده توسط علمای سلفی باعث بروز عواطف و احساسات ضدشیعی کاذب در میان هواداران‌شان شده و آنها را به سمت کشتار شیعیان می‌کشاند. نمونه خطرناک‌تر سلفی‌ها که به قولی عصاره خشونت‌طلبی سلفی‌ها به حساب می‌آیند، تکفیری‌ها هستند. تکفیری‌ها یک نسخه برای برخورد با مخالفان به‌ویژه شیعیان دارند و آن هم تکفیر و قتل‌شان است.

باید توجه داشت که بیعت تندروها با طالبان به‌دلیل قدرت این گروه است. به‌طور معمول افراد و گروه‌های تکفیری کوچک‌تر به‌دنبال گروه مادری می‌گردند که بتواند امکاناتی برای فعالیت در اختیار آنان قرار دهد. در غیاب هر گروه دیگری، این طالبان است که نقش گروه مادر را برای گروه‌های کوچک‌تر تندرو در افغانستان و محیط پیرامونش بازی می‌کند. تعداد زیادی از افراد تندرو ازبکستانی، تاجیکستانی و پاکستانی به‌صورت انفرادی و یا به شکل گروه با طالبان بیعت کرده و وارد ساختار آن شده‌اند. طالبان نیز با توجه به نیازش به نیرو چنین درخواست‌هایی را عموما می‌پذیرد. یکی از دلایل درگیری طالبان با داعش، کلان بودن این گروه است که باعث می‌شود به رقیبی برای طالبان در جذب نیرو و گروه‌های کوچک‌تر تبدیل شود. بر همین اساس تنها داعش به‌عنوان یک گروه دارای توانایی‌های مالی و تشکیلاتی، رقیب طالبان به حساب می‌آید در غیر این صورت اگر گروهی تکفیری بخواهد به طالبان بپیوندد شاید با مشکلی مواجه نباشد. البته باید توجه داشت در دوران رهبری ملااختر منصور، رهبر سابق طالبان، وی دستور اخراج افراد دارای دیدگاه‌های تکفیری را از طالبان صادر کرد که این افراد پس از اخراج به استخدام عناصری در دستگاه اطلاعاتی دولت اشرف غنی درآمده و ضمن همکاری با کابل علیه طالبان دست به کشتار مردم می‌زدند تا آن را به گردن این گروه بیندازند. این افراد در برخی اقدامات دیگرشان نیز به اسم داعش دست به عملیات در افغانستان زده و با کشتار مردم و شیعیان تلاش می‌کردند توانایی‌های این گروه در افغانستان را به رخ دیگران بکشند. امروز نیز همانند گذشته گروه‌های تندروی سلفی و حتی تکفیری در درون طالبان جا خوش کرده‌اند که تسامح در برابر آنان می‌تواند افغانستان و گروه طالبان را به ورطه خطرناک و دشواری بکشاند. شاید در این وقایع، انگشت اتهام بیش از همه به‌سمت شبکه حقانی نشانه گرفته شود. آنها که در دستگاه طالبان دارای گرایشات افراطی هستند، وظیفه برقراری امنیت در افغانستان را برعهده دارند.

طالبان

پیش از سال 2018، طالبان تقریبا بر نیمی از افغانستان سیطره داشت. پس از توافق دولت ترامپ با طالبان، تقریبا وضعیت آینده افغانستان مشخص شده بود. پیش‌بینی‌ها حکایت از این داشت که طالبان پس از خروج آمریکا از افغانستان، کابل را تصرف می‌کند اما دومینوی سقوط ولسوالی‌ها و ولایات به‌دست طالبان با کمترین مقاومت، همه و به‌خصوص آمریکایی‌ها را غافلگیر کرد. طالبان، افغانستان را به تصرف خود درآورد، اما با این حال هنوز آن‌طور که باید این گروه نه در داخل و نه در عرصه بین‌الملل نتوانسته به‌سادگی جایگزین دولت پیشین شود. طالبان برای حکومت نیازمند به‌رسمیت شناخته شدن است؛ امری که دنیا با شک و تردید به آن نگاه می‌کند. طالبان با کمی تغییر تقریبا همان کارهایی را می‌کند که 2 دهه پیش می‌کرد. طالبان به‌خوبی می‌داند پیاده‌سازی آنچه آنها به نام «شریعت اسلامی» می‌خوانند، با پس‌زدگی جهان مواجه خواهد شد و کشورها حاضر به شناسایی حکومت آنها نخواهند شد. آنچه می‌تواند این فضا را کمی تغییر دهد و سایر کشورها را ناچار به پذیرش طالبان کند، اتفاقاتی است که در هفته‌های اخیر در افغانستان درحال وقوع است. طالبان با تکیه بر این تحرکات تروریستی می‌تواند این پیام را به جامعه جهانی مخابره کند که عدم‌شناسایی این حکومت و پشتیبانی‌های امنیتی و اطلاعاتی از آن، می‌تواند بحران عمیق‌تری در افغانستان بیافریند و سیل مهاجران را روانه مرزهای اروپا کند. از این منظر، می‌توان گفت یکی از گروه‌هایی که بمب‌گذاری‌ها و انتحاری‌ها منفعتش را تامین می‌کند، طالبان است.

داعش

درباره نفوذ داعش در افغانستان اطلاعات دقیق و قابل اعتنایی در دسترس نیست، اما گفت‌وگوهایی که در افغانستان با افراد مختلف و حتی مقامات سیاسی غیرطالب داشتم، حضور آنها در افغانستان را تایید می‌کند. داعش بزرگ‌ترین آلترناتیو در برابر طالبان است، اما با یک تفاوت جدی. طالبان بخشی از افغانستان است و در مدتی که قدرت را در بخش‌هایی از کشور برعهده داشته، توانسته با برخی اقداماتش همچون دادگاه‌های عادلانه و مبارزه با دزدی و... رضایت افکار عمومی را به خود جلب کند. اما داعش چنین شرایطی را ندارد. در دستگاه طالبان، داعش حتی از آمریکا نیز منفورتر است. یکی از اساتید افغانستانی که در افغانستان حزب و گروهی نیز دایره کرده بود، تعریف می‌کرد که نیروهای زندانی داعش از کسانی که قصد آزادی‌شان را داشتند خواهش می‌کردند پیش از اینکه نیروهای طالب را از زندان آزاد کنند، داعشی‌ها را آزاد کنند تا از گزند طالبان در امان بمانند. طالبان و مردم افغانستان، داعش را یک نیروی خرابکار و ضد امت اسلامی می‌دانند. اخبار منابع غربی حاکی از آن است که در چند ماهی که طالبان بر افغانستان حاکم شده است، فرصت خوبی برای داعش فراهم شده تا سلسله عملیات‌های انتحاری را در این کشور سروسامان داده و از این طریق به سایر تروریست‌ها برای ورود به افغانستان چراغ سبز نشان دهد.

پاکستان

بر اساس آمارها پاکستان در سال گذشته 220 میلیون نفر جمعیت داشته است که از این میان 42 میلیون نفر از قوم پشتون بوده‌اند. درحالی که پنجابی‌ها و سندی‌ها به‌عنوان دیگر گروه‌های پرتعداد تشکیل‌دهنده پاکستان در جنوب و کنار مرزهای هند زندگی می‌کنند، محل زندگی پشتون‌ها شمال پاکستان و در کنار مرز افغانستان است. پشتون‌ها دارای ظرفیت بالایی برای جدایی از پاکستان هستند. درحالی که پشتون‌ها (افغان‌ها) ایجادکننده کشور افغانستان بودند و نام خود را بر این کشور گذاشتند، در برهه‌ای به‌دلیل سیاست‌های انگلیس مجبور شدند مناطق گسترده را در اختیار هندوستان انگلیس قرار دهند. نتیجه آنکه پس از استقلال هند و پاکستان از انگلیس این مناطق پشتون‌نشین تحت تسلط اسلام‌آباد باقی ماند. به همین دلیل اسلام‌آباد نگران است جمعیت پشتونش به‌دنبال تجزیه‌طلبی رفته و یا به افغانستان بپیوندند. از این رو دستگاه‌های اطلاعاتی این کشور برای تضعیف ملی‌گرایی پشتونی اسلام‌گرایی افراطی را در مناطق پشتون‌نشین رواج داده‌اند. از سوی دیگر این دستگاه‌ها سعی کردند پس از آن جریان دینی افراط‌گرای پشتون را نیز به سمت افغانستان هدایت کنند تا از آسیب‌های این جریان خطرناک نیز در امان باشند. با این وجود سیاست‌های پاکستان همانند شمشیری دولبه است که می‌تواند آسیب‌هایی دردناک را به این کشور نیز وارد سازد. اگر طالبان به‌عنوان گروهی با اکثریت پشتون و از لحاظ مذهبی محافظه‌کار بتواند جای پای خود را در افغانستان مستحکم کند، این احتمال وجود دارد که طالبان پاکستان که گروهی مشابه با طالبان افغانستان است، علیه دولت اسلام‌آباد وارد عمل شده و بر شدت حملاتش در این کشور بیفزاید. از این رو پاکستان به‌دنبال ایجاد انحراف در چنین موضوعی است. در دهه 1990 میلادی، پاکستان با استفاده از عوامل پاکستانی موجود در گروه طالبان افغانستان که به یاری این گروه آمده بودند دست به کشتار و قتل دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف زد تا بتواند طالبان را با ایران درگیر سازد. در این صورت پشتون‌ها و طالبان به‌دلیل مواجهه با یک مشکل بزرگ حواس‌شان به‌طور کامل از پاکستان پرت می‌شد.

امروز نیز به‌وضوح اقدامات دستگاه اطلاعاتی پاکستان در افغانستان مشهود است. جایی که اسلام‌آباد قصد دارد تا با ایجاد حوادث مختلف وضعیتی به‌نفع خود طراحی کند. پاکستان از یک سو با انجام عملیات ضدشیعیان به احتمال بروز درگیری‌های مذهبی و طایفه‌ای در افغانستان دامن می‌زند که می‌تواند حواس پشتون‌ها را از پاکستان پرت کند و از سوی دیگر با تحریک ایران می‌تواند تهران را به‌سمت خصومت با امارت اسلامی سوق دهد و انرژی پشتون‌ها را نیز به این درگیری مشغول سازد. از سوی دیگر بی‌تجربگی طالبان در امور اطلاعاتی باعث می‌شود تا وقوع چنین عملیات‌هایی به بهانه‌ای برای دستگاه اطلاعاتی پاکستان تبدیل شد تا اسلام‌آباد بدین وسیله محلی جدید برای همکاری‌های خود با طالبان ایجاد کرده و آن را گسترش دهد.

آمریکا

سال 2001 آمریکا با احساس قدرت فزاینده خود به افغانستان حمله کرد تا در جهان تک‌قطبی الگوی دموکراسی خود را ابتدا در افغانستان و سپس در عراق پیاده‌سازی کند و پس از آن به سراغ سایر دشمنانش از جمله ایران و سوریه برود. تهران در برابر این توطئه هوشیاری به خرج داد و آمریکا را در عراق زمین‌گیر کرد و مانع از تداوم ماجراجویی‌های این کشور شد. در افغانستان هم عملکرد آمریکا و متحدانش منجر به بازتولید طالبان و تداوم جهاد شد. قدرت‌گیری طالبان و عملیات‌هایش علیه نیروهای ناتو و آمریکا باعث شد تا آمریکا شکست را بپذیرد و از ادامه حضور در افغانستان منصرف شود. آمریکا اگرچه نتوانست افغانستان را پایگاه عملیات علیه سایر کشورها کند، اما با خروجش از این کشور تلاش کرد با ناامن‌سازی این کشور، اهداف خود را دنبال کند. افغانستان برای چین یک کشور کلیدی در راستای ایجاد طرح بلندپروازانه «یک کمربند، یک جاده» است. بازگشت امنیت به افغانستان بهترین هدیه به کشورهای همسایه این کشور و بالاخص چینی‌ها است که 5 سال پیش خط راه‌آهنی از شرقی‌ترین بنادر خود مانند شهر «هایمن» در ایالت «جیانگسوی» به بلخ در 20 کیلومتری مزار شریف کشید. با ناامن‌سازی افغانستان نه‌تنها ادامه این طرح متوقف می‌شود که «اقلیت اویغور» چین نیز از این فرصت استفاده کرده و سازماندهی مجدد می‌شوند. آمریکا برخلاف گذشته، برای این قبیل پروژه‌ها نیاز به هزینه سنگینی نیز ندارد. آنها با چند ده میلیون دلار می‌توانند مقدمات چندین عملیات انتحاری در افغانستان را فراهم کنند. عملیات انتحاری علیه شیعیان افغانستان می‌تواند جرقه یک نبرد مذهبی خونبار در این کشور را بزند. این همان چیزی است که آمریکایی‌ها در آرزوی آنند.