سارا ابراهیمیپاک، پژوهشگر حوزه نوجوان: داستانهای مصور یا همان کامیکها یکی از ارکان مهم فرهنگ عامه در آمریکا بودند که البته خیلی زود به سرتاسر دنیا راه یافتند. ابرقهرمانان یا سوپرهیروها همانهایی که حالا در انواع و اقسام فیلمها و انیمیشنها و بازیها و... میبینیم، در بطن همین کامیکها متولد شدند. کامیکها در ژانرهای مختلف و غالبا طنز، طرفداران زیادی داشتند. در سال 1924 یک شخصیت کامیک به نام مندریک (MANDRAKE) جادوگری بود که از قدرتهای ماوراییاش برای مبارزه با جرم و جنایتها استفاده میکرد و الگوی مندریک، خالق ژانری در کامیکها و بعدها در سینما به نام ژانر «ابرقهرمانی» شد! «فانتوم» اولین قهرمانی بود که برای نجات مردم و مبارزه با جرم، لباس خاصی میپوشید و بین مردم ناشناس بود. و بالاخره «سوپرمن» اولین کاراکتر در ژانر ابرقهرمانی فرهنگ عامه آمریکایی بود. سوپرمن قهرمانی نیکسرشت بود که پشت نقاب یک شهروند عادی با بدطینتان میجنگید و در آستانه جنگجهانی دوم خلق شد!
ابرقهرمانها افرادی هستند که نیروها و تواناییهای ماورایی دارند و با همین تواناییها انسانها را نجات میدهند. در جریان داستان موقعیتهای اکشن و تخیلیای خلق میشود که بازگرداندن شرایط به حالت عادی فقط از پس این ابرقهرمانان برمیآید. آنها علاوهبر مصونیت ذاتیشان، نماینده اسطوره آمریکایی اصیل و شرافتمندی هستند که در جنگهای اخلاقی و احساسی تصمیمهای درستی میگیرند و ابایی از فدا کردن جان خود برای آن تصمیم درست ندارند. آنها بر فراز آسمانخراشها پرواز میکنند، سریعتر از قطار میدوند، پوششی نفوذناپذیر دارند، حجمهای عظیم را بلند میکنند، آن را با خاک یکسان کرده و درنهایت با بیعدالتی و نیروهای اهریمنی میجنگند.
کامیکهای ابرقهرمانی که در آن زمان تلاش میکرد علاقهمندی افراد و بهخصوص نوجوانان را با فانتزی و تخیل ارضا کند، طرفداران بسیاری داشت. صنعت فیلمسازی در آن زمان نمیتوانست آنچه در کامیکها طراحی میشد، به تصویر بکشد. پس همچنان قدرت طراحی و خیال دو بال قدرتمند کامیکها بودند.
دو کمپانی مطرح و البته رقیب در زمینه خلق کامیکهای ژانر ابرقهرمانی، مارول و دی.سی هستند که از دهه 60 میلادی فعالیتهایشان بهصورت هدفمند و اختصاصی در همین ژانر بود. به نظر میرسد کمپانی مارول همواره پیشران بوده و دی.سی رقیبی بوده که همیشه در یک قدمی عقبتر از مارول حرکت میکرده است. هر دوی این کمپانیها هربار با چاپ اثری تازه خوانندگان نوجوان خود را تغذیه میکردند؛ آنها علاوهبر خلق شخصیتهای جدید، ابرقهرمانان را به زندگی انسانی بیشتر و بیشتر نزدیک میکردند، چون داستان ابرقهرمانان تنها زمانی خوانده میشود که رنگوبویی از واقعیت و منطق نیز داشته باشد و در این تلاشها، مارول مردان X را چاپ کرد و دی.سی در مقابل، لژیون ابرقهرمانان و غولهای نوجوانان. آنها شخصیتهایی داشتند که رنگهایی از زندگی انسانی را نیز با خود به همراه داشت. آنها عاشق میشدند، از هم جدا میشدند، ازدواج میکردند، بچهدار میشدند، میمردند و حتی تبعیض را تجربه میکردند.
از دهه 80 کمپانیها داستانهایشان را به مسائل سیاسی و اجتماعی روز، فمینیسم، مصرف موادمخدر، قوانین حمل اسلحه در آمریکا و جنبش محیطزیست متصل کردند و بیش از پیش بزرگسالان را در جرگه مخاطبانشان قرار دادند. علاوهبر این، از اواخر همین دهه و اوایل دهه 90 کمپانیهای کامیک با شرکتهای چندرسانهای چندملیتی پیوند برقرار کردند و موضوع «فیلم» بیش از پیش اهمیت پیدا کرد. البته ساختن فیلم با اقتباس از کامیکها پدیده تازهای نبود، اما هیچگاه فیلم در آن زمان نمیتوانست ابعاد اکشن و فانتزی مصور در آن داستانها را به تصویر بکشد. بنابراین کامیک همچنان یک قدم جلوتر از فیلم حرکت میکرد، خوانده میشد و طرفدار داشت. اما از دهه هشتاد، کمکم پیشرفتهای سینمایی باعث شده بود کیفیت ساخت فیلمهای ابرقهرمانی روبهرشد برود و همین هم پیوند بین کامیک و سینما را بیش از پیش وثیق کرد.
اما حضور انیمیشنها و فیلمهای ابرقهرمانان از دهه 40 پا گرفته بود. کارتون سوپرمن در دهه 40 میلادی تولید شده بود، حتی نسخههای اولیه بتمن، زورو و فانتوم هم در همان دهه تولید شدند. اما استودیوهای فیلمسازی رغبتشان را به ساختن فیلمهای متحرک و با هزینه بالا از دست دادند. در دهه 60 و 70 تقریبا صنعت کامیک از سینما و تلویزیون جدا افتاده بود، البته بدون درنظرگرفتن استثنای «بتمنِ 1966» که تاثیر خاصی هم در چرخه فیلمهای ابرقهرمانی نداشت! کامیکها 12 سال در هیچ فیلمی حضور نداشتند تا اینکه در سال 1977 «جنگ ستارگان» همه رکوردهای گیشههای قبلی را شکست و دوباره نگاه استودیوهای فیلمسازی را به ساختن این ژانر از فیلمها ترغیب کرد. سوپرمن به سینما بازگشت و با وجود آثار متعدد، دهه 80 نوعی «بازگشت ابرقهرمانها به سینما» تلقی میشود.
اگر بخواهیم به سرنوشت کتابهای مصور بازگردیم، در همان دهه هشتاد، دی.سی در اقدامی شخصیت یکی از کامیکهایش را بازسازی کرد و این تصویرسازی دوباره از اسطوره خفاش با شخصیت سالها قبل تفاوت داشت. «بتمن» از کنج عزلتش بیرون آمده بود و برای مبارزه با جرایم مختلف، به جای پلیس، انگیزه داشت و البته که با ضدقهرمان مختص خودش یعنی «جوکر» میجنگید. بتمن جدید که در سال 1986 توسط فرانک میلر خلق شده بود، در حکم قدرتی اخلاقی ظهور کرد که از آدمهای معمولی بسیار نیرومندتر است و آمده تا عدالت را برقرار کند و همهچیز را سر جای مناسبش قرار دهد. کامیک بتمن بهدلیل کیفیت بالای طراحیاش و شناختهشده بودنش، خیلی بیشتر از قبل بر سر زبانها افتاد و فروش بالایی را هم کسب کرد. از اینجا به بعد و بهواسطه شهرتی که بتمن کسب کرده بود، کامیکها خیلی بیشتر از قبل رواج پیدا کردند و حتی نویسندگان رمانهای عامهپسند هم تلاش میکردند آثارشان را مصور کنند.
سپس کمپانی دی.سی با وارنر برادرز شروع به همکاری کرد تا بتواند ابعاد چندرسانهای کامیکهایش را بهخوبی پوشش دهد که درنتیجه این همکاری، فیلم بتمن در سال 1989 خلق شد. این فیلم با وجود اینکه کیفیتهای لازم را نداشت و با کامیک نیز خیلی فاصله داشت، توانست فروش خوبی کسب کند. بتمنی که در سال 1989 ساخته شد، بازسازیای خندهدارتر، هیجانانگیزتر و تاریکتر از بتمن کامیکها بود و همین فیلم الگویی برای سازندگان فیلمهای استودیویی شد که «چگونه باید فیلم ابرقهرمانیای بسازند که همه نیاز دارند ببینند!»
بعد از بازسازی موفق دی.سی، مارول- تنها رقیب همیشه حاضر در صحنه دی.سی- نیز شخصیتهای خاکخوردهاش را متناسب با شرایط روز و موقعیتهای جدید بازسازی کرد. با توجه به اینکه بزرگسالان نیز مخاطبان کامیکها بودند، دی.سی روی این قشر از مخاطبان تمرکز کرده بود و مارول روی مخاطبان قدیمی خود، یعنی نوجوانان، تمرکز کرده بود. تولید کامیکها متناسب با روحیه بزرگسال توسط دی.سی در دهه 90 هم ادامه پیدا کرد؛ قصههایی مثل «سرگیجه» و «مرد شنی» که موضوعات سیاسی را دربرمیگرفت و «قهرمانان با شیطانصفتانی از قاتلان زنجیرهای، مسیحیان جنگطلب افراطی، توطئهچینها و پلیسهای مخوفی که مخالف صلح بودند، مبارزه میکردند.» مارول هم در دهه 90 میلادی با بازنگری زیرکانه در روند فعالیتهایش، روی فرمها و مخاطب سنتی خود (نوجوانها) متمرکز شد. مارول «اسپایدرمن»(مردعنکبوتی) را در همین بزنگاه خلق کرد و به آن آب و رنگ اضافه کرد ولی با وجود طراحیهای هنرمندانه، داستان بیکیفیت از آب درآمد. اسپایدرمن محبوبیتی چون بتمن را تجربه کرد و پرفروش شد. از سال 2000 فیلمهای ژانر ابرقهرمانی با دو اثر برجسته و مهم مردان X و مردعنکبوتی ثابت کرد جلوههای ویژه با پیشرفتهای مهمی روبهرو شده که میتواند بیش از پیش بیننده نوجوان و حتی بزرگسال خود را روی صندلیهای سینما میخکوب کند. در دو دهه اخیر، فیلمهای این ژانر، بعد از «بتمن» کریستوفر نولان، تم تاریکشان را-که بعد از مرد عنکبوتی از دست داده بودند- بازپسگرفتند.
حالا ابرقهرمانانی که در دهه 40 تنها تصویری روی صفحههای مجلههای کامیک بودند، در جایجای زندگی نوجوانان و البته تاحدودی بزرگسالان حضور دارند. فیلمهایشان دیده میشود، با شخصیتهایشان خیالپردازی میشود و الگوی بسیاری در دنیا هستند. الگویی که نه تماما ایراد است و نه بدون نقص!
منابع: کامیکهای جریان اصلی جدید/ راجر سابین/ نشریه فارابی/ 1383
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: