مجتبی جهانتیغ، فعال اجتماعی: تقسیم استانها یکی از ابزارهای مرسوم تسریع توسعه مناطق در کشور شناخته میشود و سیستانوبلوچستان از آخرین استانهایی است که طرح تقسیم برای آن مطرح میشود. البته در داخل استان اجماعی بر سر آن نیست و صدای واحدی شنیده نمیشود و مخالفان (عمده از بلوچستان) و موافقان (عمده از سیستان) خود را دارد.
هر طرح توسعهای باید به پژوهش و بررسی کارشناسی تجهیز شود. سوال اصلی این است که آیا تقسیم استانها در ایران موفق بوده است؟ نمودارهای رشد اقتصادی و شاخصها و اعتبارات و سرعت محرومیتزدایی در استانهای تقسیمشده قبل و بعد از تقسیم تغییر محسوسی داشته است؟ اگر این پژوهشها انجام شده چرا رسانهای نشده و به آن استناد نمیشود و به قضاوت میدانی و شخصی بسنده میشود. اگر انجام نشده چرا باید ادامه تقسیم استانها مطرح شود؟ اصولا چه زمانی باید پژوهش و کار کارشناسی جایگاه اصلی خود را در مرجعیت راهبری توسعه در کشور پیدا کرده و بر قدرت سیاسی غلبه کند؟ مسالهای که یکی از علل محرومیت سیستانوبلوچستان است و باعث شده علیرغم انبوهی از مزیتهای اقتصادی و منابع و فرصتها بهدلیل غلبه و نفوذ سیاسی برخی چهرهها و استانها در ساخت قدرت سیاسی محروم باقی بماند. یک نمونه این توسعه لابیمحور و سیاسیمحور بهجای آمایش سرزمین و کارشناسی، انباشت صنایع سنگین بهشدت آببر در مرکز ایران و نه در سواحل کشور مانند سیستانوبلوچستان است. آیا تقسیم استان سیستانوبلوچستان مانند تاسیس مناطق آزاد اقتصادی روی کاغذ موفق است؟ منطقه آزادهایی که در واقعیت و اجرا شکست خورده و کشور را دچار خسارت و تبعات اقتصادی همچون واردات افسارگسیخته کردهاند اما کماکان از سوی نمایندگان مجلس مناطق مختلف برای افزایش آنها تلاش میشود؟ یا طرح مفید و موثر کارشناسی است که از سوی برخی نخبگان و کانونهای قدرت سیاسی مخالفت و سنگاندازی میشود؟ آنچه مسلم است باید مساله تقسیم استان سیستانوبلوچستان به گفتوگو گذاشته شود. ما باید به سمت توسعه مشارکتی پیش برویم. دوران توسعه آمرانه، دیکتهای و از بالا به پایین گذشته است. استان سیستانوبلوچستان به دلیل سیاست توسعه غیرمشارکتی، غیرشفاف، غیرپاسخگو، مطالعات ناکافی و تکبعدی و مطالعات ذینفعان ضعیف پروژههای توسعه شکستخورده کم ندارد. تقسیم استان میتواند باعث شکل جدیدی از توسعه با رویکرد مشارکتی و گفتوگومحور بین نخبگان استانی و ملی، مشارکت رسانههای رسمی، مبتنی بر محوریت اقناعسازی مردم و تلاش برای ایجاد اجماع عمومی و سر راهحلهای توسعه شود. محرومیت گسترده و مزمن سیستانوبلوچستان برخی نخبگان را بر آن داشته که با تغییر ساختار رسمی سیاسی استان و ارتقای آن با ایجاد چند استان سیر توسعه استان را تسریع کنند. آنچه مسلم است ساخت فعلی در ایجاد توسعه در استان موفق نبوده است و نیاز به تحول دارد. اینکه این تحول دقیقا چیست؟ نیاز به کار کارشناسی دارد. مهمتر از کار کارشناسی، مرحله گفتوگو و اقناعسازی است که این مساله نیز نیاز به فعالیت گسترده رسانهها دارد. متاسفانه نقش رسانه ملی در توسعه استان در ایجاد تفاهم و شکلگیری محل گفتوگو بین نخبگان استان و ارائه نظرات کارشناسی بسیار کمرنگ است. رسانه ملی باید محل گفتوگوی موافقان و مخالفان باشد تا مردم بتوانند قضاوت کنند. مردم با دیدن نمایندگان و نخبگان خود در رسانههای رسمی این پیام را دریافت میکنند که سوالات و ابهامات آنها به رسمیت شناخته شده است و مردم نیز مهم هستند. در بهترین طرحها اگر تلاشی برای تبیین و معرفی و اقناعسازی نشود حتما شکست خواهد خورد. لذا فارغ از نتیجه، ارتقای فرآیند توسعه در کشور و استان خود یک گام رو به جلو در توسعه است و مقدمه تحولات و پیشرفت موثر در کشور و مناطق آن است. طرح تقسیم استان زوایای دیگری از آسیبشناسی توسعه در استان و کشور را نیز مطرح میکند. بهویژه جایگاه و نقش نخبگان در فرآیند توسعه. انگیزهها و رفتار و دانش و منافع آنها تعیینکننده مسیر توسعه است. آیا واقعا نخبگان مناطق و قومیتها، نماینده مردم هستند؟ آیا منافع آنها با مردم یکسان است و منافع خود را بر منافع مردم ترجیح نمیدهند؟ این سوالها را باید بررسی کرد و پاسخ داد و با نخبگان هر منطقه تعامل کرد؛ چراکه نخبگان گروههای مرجع برای مردم هر منطقه هستند و مردم بخشی یا غالب نظرات و عقاید و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی خود را از آنها میگیرند. جامعه استان سیستانوبلوچستان جامعهای طبقاتی و نابرابر است. صدای برخی بلندتر و صدای عام مردم ضعیفتر است و باعث شده شکاف نخبگان و مردم مطرح باشد و این سوال ایجاد شود که نخبگان تا چه حد نماینده مردم هستند؟ این برجستگی اجتماعی و سیاسی باعث برجسته شدن صدای این طبقات میشود. چه ساختها و ابزارهای دیگری برای مشارکت مردم و شنیدن و انتقال پیام آنها وجود دارد؟ ساخت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه استان مانند کشور، یک ساخت سلسلهمراتبی است و گروهی در راس هرم قدرت هستند، گروهی در میانه و عمده در قاعده هرم و افراد مستقل کنشگر اندک هستند، کمااینکه در جامعه مدرن نیز افراد مستقل واقعی نیستند و تحتتاثیر رسانههای مسلط هستند و گروههای مرجع اعم از سلبریتیها، رهبران سیاسی و رسانههای فراگیر بر آنها موثر هستند. اما بههرحال قدرت سیاسی بهدلیل ساخت اجتماعی در استان سیستانوبلوچستان نابرابر توزیع شده است و ساختی متمرکز و نابرابر دارد و مردم به معنای واقعی آن بهدلیل ضعف اقتصادی، پراکندگی در روستاها و جبر جغرافیایی و عدم سازمانیابی و سایر محرومیتها تاثیر اندکی بر کیفیت و محتوای توسعه دارند و دارای قدرت سیاسی و اقتصادی چندانی نیستند و گروهی از نخبگان دارای برجستگی رسانهای و سیاسی هستند و صحبت آنها صحبت اکثریت تلقی میشود. برای مثال برخی نخبگان استان دغدغه یکپارچگی استان را دارند و صحبت از وحدت و همزیستی حداقل هزارساله مردم سیستانی و بلوچستانی میکنند که مطلب کاملا صحیح است اما در واقعیت امروز محل پرسش است؟ آیا نخبگان با هم وحدت و همزیستی دارند؟ آیا به هویت مشترک و منافع مشترک باور دارند؟ از زمان ایجاد دولت مدرن و ایجاد طبقهای از نخبگان عمدتا تحصیلکرده رقابت بین کسب صندلیهای سیاسی و مدیریتی و فرصتهای اقتصادی آغاز شده است و آنهایی که در استان زندگی میکنند میدانند جنگ سردی بین نخبگان استان وجود دارد و فعال است و برخی نخبگان ذینفع این دوقطبی و فعال بودن شکافها هستند. لذا باید رسانهها به صدای مردم روستاها و شهرستانهای دورافتاده نیز توجه کنند و به صحبت چند نفر از نخبگان اکتفا نکنند؛ چراکه ذینفعان اصلی در این مناطق هستند. بسیاری از آنها برای کارهای اداری خود مجبور به سفرهای چند صدکیلومتری به مرکز استان هستند؛ مرکز استانی که دسترسی نابرابر در استان ایجاد کرده و باعث شده است امکانات بهصورت نابرابر توزیع شود و کمترین امکانات به پیروی از الگوی توسعه مرکز پیرامون، در جنوب سیستانوبلوچستان باشد و امکانات با مرکز استان رابطه عکس داشته باشد و هرچه فاصله بیشتر باشد امکانات کمتر میشود و کمترین زیرساختهای اساسی را در حوزه آب و آموزش و سلامت و جاده در جنوب استان شاهد باشیم. نگارنده تاکنون هیچ روایت و خبر و گزارش مکتوب و تصویری از نظر مردم روستاها و شهرستانها در نقاط مختلف استان ندیدهام و فقط به انعکاس نظرات برخی چهرههای سیاسی، دانشگاهی و اجتماعی بسنده کردهام.
مساله مهم دیگر این مطلب است که تقسیم استان به تنهایی کافی نیست و تجدیدنظر در الگوی توسعه اقتصادی استان به مراتب مهمتر است. در استانی که از ضعف زیرساختها رنج میبرد، دهها واگذاری توسعه اقتصادی آن به بخش خصوصی (تحتتاثیر آموزههای توسعه اقتصادی بازارمحور نئولیبرال) تاکنون نتوانسته سرمایهگذاری اقتصادی و اشتغال کافی را ایجاد کند در آینده نیز نخواهد توانست، همانطور که در سایر استانهای محروم تقسیمشده چون ایلام و کهگیلویه و بویراحمد نیز نتوانسته است تحولی جدی ایجاد کند لذا تغییر پیشرانهای توسعه اقتصادی از بخش خصوصی به بخش دولتی، عمومی و تعاونی میتواند کاملکننده توسعه سیاسی در قالب تقسیم استان باشد و حتی در غیاب این طرح، در محرومیتزدایی نیز موثر خواهد بود. تقسیم استان میتواند یکی از ضعفهای سیاسی استان را که کوچک بودن طبقه متوسط است به صورت مقطعی رفع کند و طبقه متوسط بروکرات را افزایش دهد و مراکز سیاسی و اداری ایجاد کند، دسترسیها و بودجهها و نظارتها را افزایش بدهد، کمااینکه تاکنون فساد اداری یکی از موانع اصلی توسعه در استان بوده است، البته این به این معنا نیست که صرف تقسیم و ایجاد ادارات جدید باعث سالم شدن است بلکه تحول اداری و اصلاحات بروکراتیک در جهت شفافیت بیشتر و پاسخگو شدن ادارات بسیار الزامی است که لازم بود در طول این سالها به این مهم توجه میشد و با اصلاحات اداری گسترده همین سیستم اداری موجود را ارتقا داد تا بتوان به تقسیم استانی موفق امید داشت وگرنه با این کیفیت اداری تقسیم استان نیز فقط بر فساد و کاهش بهرهوری دامن خواهد زد. و درنهایت با توجه به تحولات اخیر منطقه بهویژه در افغانستان مساله همراهی مردم و اقناعسازی و رفع ابهامات و همراهسازی نخبگان بسیار جدی و کلیدی است و شفافیت و پاسخگو بودن در همه طرحهای توسعه بهویژه طرحهای کلان بسیار حیاتی است و طرح را در مقتضیات زمان و مکان فعلی ارزیابی و هزینهفایده کرد. در پایان فرآیند اجماعسازی و اقناعسازی بر سر تقسیم شدن یا نشدن استان سیستانوبلوچستان از طریق کار کارشناسی، گفتوگو بین نخبگان و نهادها، نقشآفرینی گستردهتر رسانه ملی و سایر رسانهها، توجه و برجسته کردن صدای عام مردم و قویسازی مطالعات ذینفعان مهمترین دستاورد برای خلق نوع ارتقایافتهتری از توسعه خواهد بود و مرحله جدیدی از وحدت نخبگان و مردم و نهادها برای پیشرفت استان آغاز میشود و فارغ از نتیجه، درصورت اهمیت دادن به فرآیند، بخشی از اهداف تسریع در پیشرفت مناطق محروم با بهبود فرآیند توسعه چه با تقسیم استان یا عدم تقسیم آن محقق خواهد شد.