مهدیس عباسی، فعال حوزه نوجوان: در جهان سرمایهداری فرمولهای تکرارشونده پولساز و موفق، سیاست حاکم بر هر رسانهای است؛ چه در موسیقی، چه در فیلمسازی و برنامههای تلویزیونی. همواره الگوهای تکرارشوندهای وجود دارد که هرازچندگاهی مقدار اندکی خلاقیت چاشنی این الگوها شده و مخاطب بیشتری را جذب میکند. جالبتر این است که با وجود اینکه بیشتر ما این کلیشهها را تشخیص میدهیم و بعضا هم به آن انتقاد میکنیم، اما درنهایت خود ما نیز مصرفکننده این الگوها هستیم و حتی از مصرف آنها لذت هم میبریم. مثلا آمار خوانندگان پاپ در داخل کشور به قدری درحال افزایش است که احتمالا در آینده از هر 10 نفر یک نفر به زور دستگاه و تلاش تهیهکنندگان، خواننده خواهد شد. درحالیکه هنوز هم برای موسیقی درجه یک شنیدن باید بهدنبال چهرههای شاخص و انگشتشمار باشیم. هنوز هم گیشه فیلمهای طنز آبکی، از فیلم اسکار گرفته اصغر فرهادی پررونقتر است و هنوز کتابهای زرد مخاطب خودشان را به قوت حفظ کردهاند. بنابراین همه ما از این فرآیند تکراری لذت میبریم و خودمان را آگاهانه یا بعضا از سر بیاطلاعی در دام آن میاندازیم. تولیدات رسانهای مختص نوجوانان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. تولیدکنندگان دست روی سطحیترین و همینطور لذتبخشترین نیاز مخاطب میگذارند و مخاطب نیز به قیمت مشاهده هزاران نسخه تکراری، همواره برای ارضای نیاز خود به این بازی تن میدهد. نوجوانان به دلیل اینکه در سنین حساسی هستند، در این فرآیند بیشتر آسیب میبینند و این درحالی است که برای کودکان حساسیت بیشتری در تولید محتوا وجود دارد. چه در کتاب و چه در انیمیشنها، والدین کودک حق انتخاب گستردهای دارند و تا حدودی تنوع محتوای داخلی و خارجی پاسخگوی آنها خواهد بود؛ این درحالی است که نوجوان در سن تصمیمگیری است و محتوای مناسبی که حساسیت این سن را به درستی درک کرده و در جهت رشد وی، برای او لذتبخش باشد به سختی پیدا میشود. تولیدکنندگان محتوا هم که بیانصافی را به سر حد خود رسانده و هر چیزی را تحتعنوان محصول تینیجری منتشر میکنند؛ از رمانهای پاورقی آنلاین گرفته تا سریالهای پرمخاطب هالیوودی، ترکیهای و کرهای. برای دختران نوجوان نیز ابژه جدانشدنی از تمامی این تولیدات «عشق» است. کافی است هر چیزی را تحتعنوان عاشقانه منتشر کنی تا دیده شود؛ حتی اگر درنهایت بین نوجوانان نیز چرند به حساب بیاید. این درحالی است که اگر اندکی خلاقیت را چاشنی یک داستان عاشقانه کنی، میتوانی هزاران نسخه از کتاب یا وبتون آن را منتشر کرده و درعینحال تمامی نوجوانان را پای آن نیز بنشانی یا حتی از یک داستان تکراری سهگانه سینمایی بسازی. سهگانه «بعد»(AFTER) یکی از همین فیلمهای عاشقانهای است که نقل محافل نوجوانان است. دو قسمت اول آن با استقبال بسیاری مواجه شده است و مخاطبان در انتظار قسمت سوم آن هستند. فیلم یک داستان با الگوی تکراری است که شخصیتپردازی موفقی دارد. داستان از جایی آغاز میشود که دختری ساده که در شهر کوچکی زندگی میکند برای رفتن به دانشگاه، به شهر دیگری رفته و از دنیای کوچک خودش فاصله میگیرد. شخصیت «تسا» در نقش اصلی درعین سادگی بسیار با اعتمادبهنفس است و درنهایت نیز او درگیر یک رابطه عاطفی با پسری به نام «هاردین» میشود که با خودش بسیار متفاوت است و اصطلاحا شخصیت خاکستری داستان به حساب میآید. او هم اهل کتاب و مطالعه است و هم رفتارهای نابهنجاری دارد و علت این رفتارها نیز این است که کودکی سختی را سپری کرده است. ثمره این عشق نیز برای هاردین سر به راهشدن و پرکردن خلأهای گذشتهاش است و همینطور آشنا شدن بیشتر تسا با دنیای بزرگی که برای اینکه از عشقش در آن محافظت کند به خوبی قواعد آن را میآموزد. تمامی داستان نیز حول محور جدایی و وصال یا بهعبارت دقیقتر شرح روابط این دو نفر پیش میرود. تسا برای هاردین از خانوادهاش میگذرد و درکنار او زندگی میکند و بعد از جدایی موقتشان نیز مستقل میشود و درنهایت بعد از تمامی این کشمکشها، عشق واقعی میان آنها منجر به پیوند دوبارهشان میشود. در طول توصیف این فیلم هیچ نکته جدیدی از بسیاری از عاشقانههایی که تا امروز همه ما تماشا کردهایم وجود نداشت. کافی است دو چهره پرمخاطب یا زیبا را انتخاب کنیم، یک داستان عاشقانه تکراری را اندکی پر و بال دهیم و کمی چاشنی فمنیستی به آن اضافه کنیم تا یک فیلم عاشقانه تینیجری موفق داشته باشیم. اگر صحنههای عاشقانه و روابط جنسی شخصیتها نیز با احساس بیشتر و پرشورتر از آب دربیاید که چه بهتر! دیگر چه اهمیت دارد نوجوان پای چه فیلمی بنشیند و چه چیزی را تماشا کند؟ نیاز مخاطب این سن به محتوای عاشقانه و به دنبال آن مصرف هر آنچه این برچسب را با خود دارد یک امر غیرقابلانکار است. تمامی ما دختران در سنین نوجوانیمان برای یکبار هم که شده سری به رمانهای آنلاین عاشقانه زدهایم، یا یک فیلم و سریال عاشقانه را دیدهایم؛ اما روند رو به رشد این فیلمها تا حدی نگرانکننده است. دیگر حساسیتهای سن نوجوانی اهمیتی برای تولیدکنندگان ندارد. از طرفی محتوای خوب و حتی محتوای نازلی که آسیب کمتری برای نوجوانان داشته باشد به سختی پیدا میشود و اینجاست که باید برای نوجوانان نگران بود. در شرایطی که ما به جای تولید محتوای مناسب راحتترین راه را برای دسترسی نوجوانان به هر محتوایی فراهم میکنیم و او را بدون هیچ آگاهی درستی از آنچه با آن مواجه میشود تنها میگذاریم، نمیتوانیم ادعایی در حوزه نوجوانی داشته باشیم.