تاریخ : Wed 08 Sep 2021 - 02:05
کد خبر : 59927
سرویس خبری : جهان شهر

فرآیند دوسویه تولید تفریط از افراط

فرآیند دوسویه تولید تفریط از افراط

برنامه‌ریزی‌های آمریکا برای تزریق تفریط و اباحه‌گری به جامعه افغانستان پاس گلی بزرگ برای گروه‌هایی بود که اعضای خود را از میان افراط‌گرایان جذب می‌کردند؛ درنتیجه طالبان موفق به قدرت‌گیری مجدد در این کشور شد. اگر تا پیش از این کنشگری آمریکا در افغانستان اهمیت داشت، امروز این طالبان است که می‌تواند با کنشگری خود مسیر آینده جامعه افغانی را شکل دهد.

تفریط در جامعه می‌تواند به تولید افراط در آن انجامیده و در فرآیندی مشابه همان افراط نیز می‌تواند تفریط تولید کند. آمریکا در سال‌های تسلط و حضورش در افغانستان سعی کرد تا به این فرآیند بی‌ثابت‌ساز در این کشور دامن بزند. سازمان‌های آمریکایی در طول این مدت با وجود شناخت بافت سنتی افغانستان، ولنگاری‌های فرهنگی را بر خلاف سنت‌های بومی و عقاید مذهبی مردم در جامعه ترویج کردند. این اقدامات نیز به‌نوبه خود باعث بروز واکنش‌های اجتماعی نسبت به چنین ولنگاری‌هایی شده و افراط‌گرایی را تولید کرد. همین مساله یکی از دلایل اصلی موفقیت طالبان در جذب نیرو از میان مردم افغانستان و همچنین عدم‌دفاع مردم از ساختارهای دولتی در مقابل طالبان بود.

در افغانستان زنان دارای حقوق ازدست‌رفته زیادی بودند که امکان برطرف‌سازی آنها وجود داشت، اما برخی از تلاش‌های صورت‌گرفته در افغانستان به‌جای تاکید بر حقوق زنان، بر مسائلی مانند تربیت خوانندگان، بازیگران و «مد لباس» قرار داشت؛ موضوعاتی که هرچند می‌توانستند برای قسمتی از مردم افغانستان مهم تلقی شوند، اما در اولویت نیازهای آنها نبودند و پیگیری یکجانبه این مسائل در جامعه افغانستان می‌توانست باعث برهم‌خوردن تعادل آن شود. پیگیری گسترده این اقدامات در افغانستان با بودجه‌ها و مشاوره‌های کلان، ضمن آنکه نیازهای حقیقی زنان و مردم افغانستان را دربرنمی‌گرفت، اساسا با واقعیت‌های جامعه سنتی افغانستان نیز در تضاد بود. نتیجه آنکه بخش‌هایی از مردم با مشاهده رفتارهای شدید و تفریطی در جامعه به‌سوی افراط‌گرایی کشیده شدند تا به‌زعم خود از سنت‌ها و عقاید بومی افغانستان محافظت کنند.

برنامه‌ریزی‌های آمریکا برای تزریق تفریط و اباحه‌گری به جامعه افغانستان پاس گلی بزرگ برای گروه‌هایی بود که اعضای خود را از میان افراط‌گرایان جذب می‌کردند؛ درنتیجه طالبان موفق به قدرت‌گیری مجدد در این کشور شد. اگر تا پیش از این کنشگری آمریکا در افغانستان اهمیت داشت، امروز این طالبان است که می‌تواند با کنشگری خود مسیر آینده جامعه افغانی را شکل دهد. درصورت اصرار طالبان بر پیگیری سیاست‌های افراطی در حوزه اجتماعی، چنین اقداماتی می‌توانند زمینه‌ساز تقویت دیدگاه‌های تفریطی و ضدسنت شوند. طالبان در این حوزه بی‌تجربه نیست، این گروه به‌دلیل رفتارهای رادیکال خود در دهه 1990 میلادی، قشری بزرگ از تفریط‌گرایان را در جامعه افغانستان آفریده که به‌دلیل اقدامات طالبان از هرگونه سنت دینی و قومی گریزانند و به شکلی تند در مقابل چنین مسائلی موضع می‌گیرند. طالبان امروز سنگینی این مخالفت‌ها را در جامعه علیه خود احساس می‌کند و دو راه در پیش دارد. نخستین راه در پیش گرفتن مسیر پیشین خود در افراط‌گرایی و سخت‌گیری اجتماعی است؛ موضوعی که با تولید ایده‌های تفریطی در جامعه، کنترل کشور را برای این گروه دشوارتر خواهد ساخت. راه دوم نیز در پیش گرفتن مشی میانه‌رو است که می‌تواند با جلوگیری از افراط‌گری در جامعه مانع از تولید بخش‌های تفریطی در آن شود. در این صورت پاندول بی‌ثبات‌ساز «تولید دوسویه افراط-تفریط» در افغانستان اگر از بین نیز نرود، به شکل موثری تضعیف خواهد شد؛ نتیجه‌ای که البته به‌هیچ‌وجه خوشایند آمریکا نیست. واشنگتن اینگونه طرح‌ریزی کرده بود که با تشدید فرآیند دوسویه افراط-تفریط در افغانستان، می‌تواند ضمن تبدیل‌کردن این کشور به پاشنه‌آشیل منطقه، بی‌ثباتی فکری را نیز از آنجا به دیگر کشورهای مسلمان منطقه بکشاند. حالا که طالبان در کنار دیگر مردم و گروه‌های افغانی موفق به اخراج فیزیکی و نظامی آمریکا از منطقه شده است، می‌تواند با برنامه‌ریزی و رفتار درست و ممانعت از رواج افراط‌گرایی در جامعه، اثرات اشغالگری واشنگتن را نیز از بین ببرد. در غیر این صورت طالبان در حوزه فکری دقیقا مطابق با خواست آمریکا به پیش رفته و یاریگر اشغالگری آمریکا در حوزه فکری خواهد بود.