عاطفه جعفری، روزنامهنگار: در نمایشگاه کتاب مسکو که ایران بهعنوان میهمان ویژه انتخاب شد، یکی از نویسندگانی که از طرف ایران در این نمایشگاه حضور داشت، هوشنگ مرادیکرمانی بود. قرار بود ترجمه دو کتابش به زبان روسی در این نمایشگاه رونمایی شود. یادم میآید روزی که کتابهایش رونمایی میشد، چند مخاطب روسی در مراسم رونمایی حضور داشتند و همانجا کتابها را دست گرفتند و شروع به خواندن کردند و به قول خودشان عاشق داستان شدند که اینقدر ساده نوشته شده و برای آنها هم این داستان قابلدرک است. مرادیکرمانی سالهاست مینویسد و قلم میزند. به بهانه تولد 77 سالگیاش بهسراغ او و آثارش رفتیم تا ببینیم در این سالها از چه چیزهایی در داستانهایش گفته و مخاطبانش دریافتشان از آثار او چه بوده است؛ و این است قصه کوتاهی از خالق قصههای مجید، آب انبار، نخل، لبخند انار، مربای شیرین، خمره، پلو خورش، ته خیار.
نویسندهای که عاشق کودکان است
«من وارد ادبیات کودک نشدهام، بلکه ادبیات کودک در من شکل گرفته است. قبل از نوشتن برای کودکان، برای رادیو متن مینوشتم. یکی از نوشتههایم که خوب هم جواب داد و قرار بود ۱۳ روز طول بکشد، قصههای مجید بود که ۴ سال طول کشید. فکر میکنم بازتاب کودکی در من مانده است؛ من در کودکی ماندهام و هرچه بگذرد، کودکی از ذهنم نمیرود. هرکسی که کودکیاش را از دست بدهد، جانش را از دست میدهد و میمیرد. هرگز سعی نمیکنم برای کودکان بنویسم، موقع نوشتن هم پایه واژگانی خوانندگان را درنظر نمیگیرم؛ هرچه دل تنگم میخواهد روی کاغذ میگذارم و میبینم بچهها دورم جمع شدهاند. من در نوشتن نه به پیام و نه به روانشناسی توجه نمیکنم. نوشتن برای من یک حادثه درونی است که یک مطلب که به ذهنم آمده و تمام مواقع در ذهنم وجود دارد، در من درونی میشود و روی کاغذ میآید.» مرادیکرمانی که زبان انگلیسی خوانده و دوره دانشکده هنرهای دراماتیک را در دانشگاه تهران گذرانده، اما علاقهاش به نوشتن باعث شد با رادیو کرمان همکاری کند و از همان زمان هم نوشتن را شروع کرد و اولین داستانش بهنام «کوچه ما خوشبختها» در مجله خوشه به سردبیری ادبی شاملو منتشر شد که حالوهوای طنزآلود داشت. در سال ۱۳۴۹ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری بهنام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ رسیدند. در سال ۱۳۵۳ داستان قصههای مجید را خلق کرد؛ داستان پسر نوجوانی که همراه با «بیبی» پیرزن مهربان، زندگی میکند. همین قصهها، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیبش ساخت و برای همیشه مجید را در ذهن ما ماندگار کرد.
روایت کراسکری از استقبال آثار مرادیکرمانی در آمریکا
کارولین کراسکری، مترجم آمریکایی است که آثار نویسندگان ایرانی و بسیاری از آثار هوشنگ مرادیکرمانی را نیز به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. البته آثار مرادیکرمانی تابهحال به چندین زبان ترجمه شده و در کشورهای مختلف این آثار وجود دارد. برای اینکه از ترجمه این آثار بدانیم، بهسراغ کراسکری رفتیم تا نظرش را درمورد کتابهای مرادیکرمانی بپرسیم و او درمورد این نویسنده میگوید: «من از 5 سال پیش با ترجمه کتاب «مربای شیرین»، «خمره» و «شما که غریبه نیستید» با هوشنگ مرادیکرمانی آشنا شدم و با آثارش انس گرفتم. بعد از آن کتاب «نخل» را ترجمه کردم و درحال حاضر هم مشغول ترجمه کتاب «قصههای مجید» هستم. داستانهای او برگرفته از زندگیاش هستند و انسان را به جایی میبرند که زندگی کرده و با بیبیاش بزرگ شده است.»
کراسکری داستان «نخل» مرادیکرمانی را یکی از داستانهای خوب او میداند و میگوید: «این کتاب ازجمله کتابهای برجسته مرادیکرمانی است که در آن مفهومهای عمیقی را پیدا میکنیم و ازلحاظ داستانگویی با حرکت خوب و شتابی مواجهه میشویم. ازجنبه سرگرمی نیز پر از شعرها و روایاتی است که در زبان عامیانه بهکار میرود. مرادیکرمانی در تمام آثارش از مرزها عبور میکند و جهان بهزودی با این نویسنده ایرانی بیشتر آشنا میشود.»
این مترجم درمورد رساندن مفهوم آثار مرادیکرمانی به مخاطب خارجی میگوید: «در ترجمه کتاب تلاش کردهام هرجایی که روایت عامیانه یا شعری بهکار رفته، بهصورت شعر ترجمه کنم. یک مترجم باید کتاب نویسنده را بهگونهای ترجمه کند که علاوهبر متن کتاب، سبک نویسنده را نیز به مخاطب منتقل کند. من تلاش کردم در زمان ترجمه همه آثار مرادیکرمانی سبک و روش او در نوشتن را نیز حفظ و به مخاطب منتقل کنم. مثلا در کتاب نخل شخصیتی بهنام درویش وجود دارد که سعی میکند درقالب داستان تمام اتفاقاتی را که در طبیعت رخ میدهد، مانند رشد گلها و گیاهان به مراد یاد بدهد و همچنین به او یادآوری کند که طبیعت پر از شعر است. در کتاب نخل نشان داده میشود که روستاییها چگونه با طبیعت پیوند خوردهاند و با آن زندگی میکنند. من همه اینها را در ترجمه لحاظ کردم تا مخاطب خارجی بتواند کاملا کتاب را درک کند.» کراسکری معتقد است آثار مرادیکرمانی با اینکه برای نوجوانها نوشته شدهاند، اما برای همه افراد ازجمله سالمندان نیز بسیار خواندنی هستند، زیرا زبانی عمیق و غنی دارند و اصلا پیچیده نیستند و میگوید: «بهنظرم کتابهای هوشنگ مرادیکرمانی برای کودکانونوجوانان آمریکا بسیار مناسب است. در سایت آمازون هشت کتاب از ترجمههای او برای خریداران موجود است؛ آثاری که من از فارسی به انگلیسی ترجمه کردهام در این سایت وجود دارد و امیدوارم علاقهمندان به ایران از این کتاب استقبال کنند. میدانم در مدتی که این آثار در آمریکا ترجمه شده، مخاطب بسیاری داشته و بازخوردهایی هم داشتهام که کتابها را واقعا دوست داشتهاند. بهنظرم خوب است کودکانونوجوانان آمریکایی از سن کم با فرهنگ و هنر خاورمیانه آشنا شوند و ازطریق ادبیات اطلاعات درست و انسانی به کودکانونوجوانان آمریکایی درباره کشور ایران، کتابهای ایرانی و مردم ایران داده شود.»
اقتباس از آثار هوشنگ مرادیکرمانی
آثار هوشنگ مرادیکرمانی بیشتر از نویسندگان همرده خودش اقتباس شده است و نکته دیگر درمورد او این است که شاید او تنها نویسنده ایرانی باشد که آثار سینمایی (یا تلویزیونی) اقتباسشده از داستانهایش بیشتر بهخاطر جنبههای متفاوت، آثاری قابلتامل و شاخص از کار درآمدهاند.
اولین اقتباس را از داستانهای او که بسیار هم برای مخاطبان ایرانی ماندگار شد کیومرث پوراحمد با قصههای مجید انجام داد. کیومرث پوراحمد که دوستی دیرینهای با مرادیکرمانی دارد، درمورد او میگوید: «قصههای مجید مرادیکرمانی نقطهعطفی در کارهای او و زندگی هنریاش است که به نقطهعطف در کارهای من هم تبدیل شد. به همین دلیل حس خیلی خوبی نسبتبه آن دارم، یکجور احساس نزدیکی میکنم، یکجوری به قول خودش ما دوقلوی همدیگر هستیم، خیلی جاها به من میگویند آقای کرمانی و خیلی جاها به کرمانی میگویند آقای پوراحمد و ما را باهم اشتباه میگیرند و یکجوری توأم شدیم در «قصههای مجید». البته با دوستان نویسنده دیگری هم کار کردهام و قصههایشان را فیلم کردهام، ولی مرادیکرمانی خیلی در این زمینه سعهصدر دارد، خیلی واقعبین است و این بهدلیل شناختش از سینما است. میداند که سینما یک مدیوم دیگر است، یک زبان دیگر است، یک مقوله دیگر است و ادبیات یک مقوله دیگر و خوشبختانه چون موفقیتهای زیادی پیدا کرده و اعتمادبهنفس دارد نگران نیست. اگر یک قصهاش هم تبدیل بشود به یک فیلم بد، ضربهای به او وارد نمیشود، چون او جایش محفوظ است پشت ویترین کتابفروشیها و در دل افراد کتابخوان. آن فیلمهایی هم که ساخته میشود، اگر خوب باشند جای خودشان را دارند. من هیچوقت ندیدهام و نشنیدهام که گلایه کند، نشنیدهام یا نخواندهام که نق بزند و بگوید فلانی قصهام را خراب کرد. چون مقوله قصه و فیلم به شهرت یک کتاب کمک میکنند، یا برعکس، ولی جای یکدیگر را نمیگیرند، جای یکدیگر را تنگ نمیکنند. حتی راجع به فیلمی که خیلی بد بود و من با او صحبت کردم، مرادیکرمانی هرگز نکته منفیای نگفت. فقط راجع به شرایط ساخته شدن فیلم یک مقدار توضیح داد. آن دورهای که فیلمنامههای قصههای مجید را مینوشتم گاهی میشد شب و نیمهشب ذوقزده میشدم از چیزی که در قصهای بود و زنگ میزدم به او و میگفتم اینجوری کنیم، این تغییر را بدهیم، این کار را بکنیم و... و او همیشه با روی باز استقبال میکرد. هیچوقت احساس نکردم از تغییراتی که مثلا درمورد شرم انجام دادیم، ناراحت بشود.» محمدعلی طالبی سه فیلم چکمه، تیکتاک و کیسه برنج را براساس داستانهایی از مرادیکرمانی ساخت که باتوجه به ساختار واقعگرایانهشان، توجه مجامع بینالمللی را بهسوی این فیلمساز جلب کرد، تا آنجاکه فیلم کیسه برنج با سرمایه مشترک ایران و ژاپن ساخته شد. طالبی بهتازگی فیلم مثل ماه شب چهارده را براساس داستانهایی با همین نامها از هوشنگ مرادیکرمانی ساخته و همچنین یک مجموعه تلویزیونی ۱۱ قسمتی از روی ماه شب چهارده اقتباس کرده است که این آثار هنوز به نمایش درنیامدهاند.
اقتباس داریوش مهرجویی از «مهمان مامان» در سال ۱۳۸۹، فصل تازهای را در روند اقتباسهای سینمایی از روی آثار مرادیکرمانی باز کرد. این فیلم گرچه متعلق به سینمای کودک نبود، ولی بهوضوح در نمایش شخصیتهای فقیر معصومش، فضای خاص توأمان کودکانه، تلخ و طنزآمیز آثار کرمانی را بازتاب میداد. این فیلم هم توانست نظر قاطبه منتقدان و انبوه تماشاگران را بهسوی خود جلب کند.
مربای شیرین مرضیه برومند تنها اثر اقتباسشده از روی داستانهای مرادیکرمانی است که مطلقا فاقد جنبههای عامپسند و همچنین خاصپسند است. فیلم با دستمایه قراردادن داستانی واقعگرایانه از مرادیکرمانی -بهعنوان ویژگی ثابت آثار او- فضا را بهسوی موزیکال و فانتزی کودکانه برده است و این تناقض اساسی باعث شده به اثری کممایه تبدیل شود. وقتی از او درمورد اقتباس از داستانهایش میپرسی، میگوید: «هنگام نوشتن داستان به جنبههای سینمایی آن فکر میکنم؛ درواقع داستان را بهصورت تصویری میبینم و بههمین دلیل در رابطه با آثاری که از روی داستانهایم ساخته شدهاند، کمترین مشکل را دارم. بشر اولیه قبل از اینکه نویسنده شود سینماگر بوده و تصاویر روی دیواره غارها، مجسمهها و ظروف سفالی گواه این امر است. بشر از ابتدا دوست داشته ذهنش تصویرگر باشد و این امر امروزه با استفاده از ابزار و تجهیزات درقالب سینما و تصویر امکانپذیر شده است. هرکس کتابی میخواند، بهدلیل نوع برداشت و تصویرسازی ذهنیاش از داستان، بهنوعی نویسنده است.»
استفاده اتریش از کتاب خمره بهعنوان کتاب کمکدرسی
افشین شحنهتبار، مدیر انتشارات شمع و مه است که از سال ۲۰۰۹، ناشر و مترجم آثار مرادیکرمانی به زبانهای مختلف ازجمله انگلیسی، چینی، فرانسه، آلمانی و صربی است. او درمورد آثار این نویسنده میگوید: «سبک نوشتاری او هم بسیار ساده و روان است و بهراحتی به زبانهای دیگر برگردانده میشود. خب همه اینها درکنار هم موجب مقبولیت جهانی مرادیکرمانی شده است، درحالیکه سبک نوشتاری بسیاری از نویسندگان ایرانی چنین ویژگیای را ندارد. درواقع میتوان گفت ساختار زبان فارسی با زبانهایی که ریشه لاتین دارند، بسیار متفاوت است.»
او از سفرهایی که با هوشنگ مرادیکرمانی رفته است، یاد میکند و میگوید: «افتخار این را داشتم که با این نویسنده به ۹ کشور دنیا سفر کنم و در برنامههای دانشگاههای مختلف همچون دانشگاه چین، روسیه، هند، آلمان و انگلستان آثار ترجمهشده او را معرفی کنیم. در برنامه دانشگاه لندن سال ۲۰۱۶ و یک سال بعد، در دانشگاه کمبریج انگلیس، ترجمه انگلیسی کتاب «شما که غریبه نیستید» (نوشتهشده در سال ۱۳۸۴) را بهعنوان بهترین کتاب برای افرادی که دچار افسردگی و سردرگمی هستند، معرفی کردند. این کتاب اتوبیوگرافی هوشنگ مرادیکرمانی با زبانی خاطرهوار است. پسربچهای که در روستا از ابتداییترین شرایط رفاهی برخوردار نیست، اما به نویسندهای جهانی تبدیل میشود. این را هم باید بگویم که حدود ۱۰ سال است آموزشوپرورش کشورهای اتریش و هلند، کتاب خمره (نوشتهشده در سال ۱۳۶۸ خورشیدی) را بهعنوان کتاب کمکدرسی به دانشآموزان سفارش میکنند. برای بچههای شهر وین بسیار عجیب است که چطور در روستایی همه مسائل آب آشامیدنی روستا به خمره آب آن برمیگردد. آنها در یک تور کتابخوانی میپرسیدند مگر در این روستا شیر آب نبوده است. یعنی این کتاب تا اینحد برای آنها نامأنوس بوده، اما بازهم داستان را با علاقه زیاد میخواندند و بخش به بخش برای هم تعریف میکردند.»
در ویتنام از کتاب مربای شیرین مرادیکرمانی بسیار استقبال شده است. در ترکیه هم این کتاب شناختهشده و محبوب است. این کتاب به زبانهای صربی، چینی و فرانسه ترجمه شده است. کتاب «شما که غریبه نیستید» هم به زبان فرانسه چاپ شده که بسیار موفق بوده و کاندیدای جایزه «افای سیای پی» در این کشور شده است؛ جایزهای که برای آثار ترجمهشده از زبانهای مختلف به فرانسه است.
همچنین کتاب «بچههای قالیبافخانه» هم به زبان فرانسوی ترجمه شده و کتاب بسیار مطرحی است؛ کتابی که مرادیکرمانی در آغاز راه شهرت خود، آن را منتشر کرد و در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، برگزیده شورای جهانی کودک و کاندیدای جایزه جهانی «هانس کریستین آندرسن» شد. نظر بسیاری از نقادان بزرگ دنیا این است که نوشتههای مرادیکرمانی خودش است و آنها را آرایش نمیکند و تغییر نمیدهد. یعنی آنچه را وجود دارد روی کاغذ میآورد، بنابراین بهراحتی به دل مخاطب مینشیند. حالا به هر زبانی که باشد و در هر فرهنگی. ازطرفی تلاشهای خانم نوشآفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک ایران هم در سهدهه گذشته موجب شد آثار مرادیکرمانی در خارج از کشور جا بیفتد و شروعی باشد برای معرفی او در بازارهای جهانی کتاب.
کشورهای همسایه میزبان قصههای مجید
قصههای مجید مرادیکرمانی از آن کتابهایی است که بسیار خاطرهانگیز و دوستداشتنی است. البته این کتاب نهتنها برای ما که در ایران زندگی میکنیم خاطرهانگیز است، بلکه بههمراه فیلمش، در کشورهای همسایه مثل افغانستان، پاکستان و تاجیکستان هم منتشر و پخش شده و مورداستقبال هم قرارگرفته است.
«اجمل عازم» که زمانی رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان افغانستان بود و خودش هم از دوستداران مرادیکرمانی است، درمورد آثار این نویسنده در افغانستان میگوید: «فکر میکنم دهه70 بود که کتابهای این نویسنده را در سفری به ایران دیدم و با آثارش آشنا شدم، تصمیم گرفتم کتابهایش را به افغانستان ببرم. چند جلد از کتابهایش را خریداری کردم و با خودم بردم و در چند کتابفروشی کابل و هرات گذاشتم و درنهایت استقبال خوب بود و حتی در دانشگاههای ما که ادبیات تدریس میشود، چندباری خواستند این نویسنده را دعوت کنند، اما خب تا الان این اتفاق نیفتاده است.»
او به سبک آثار این نویسنده اشاره میکند و میگوید: «یکی از ویژگیهای آثار مرادیکرمانی، ساده و روان بودن نوشتههایش است. همین روی مخاطب بسیار تاثیر میگذارد و او را با داستانهایش همراه میکند. یک نکته دیگر درمورد آثار او این است که چون لحن داستانهایش صمیمی است، دقیقا مخاطب انگار خودش را میبیند.»
عازم درمورد اینکه آیا بهجز قصههای مجید بقیه کتابهای این نویسنده مورداستقبال قرار میگیرد، میگوید: «بقیه کتابهای آقای مرادیکرمانی هم مورداستقبال است، مثل همین کتاب «شما که غریبه نیستید» و «خمره» بسیار مورد اقبال قرار گرفته است. بهگفته کتابفروشان افغانستان، تقریبا هرماه مخاطبانی هستند که برای خرید کتابهای این نویسنده میآیند. حتی ما کسانی را داریم که از پاکستان میآیند و میخواهند کتابهای این نویسنده را خریداری کنند.»