تاریخ : Wed 08 Sep 2021 - 01:34
کد خبر : 59919
سرویس خبری : جامعه

نگاهی به فیلم «درساژ»

قصه‌ سرکشی‌ها، تجربه‌ استقلال و جسارت

نگاهی به فیلم «درساژ»

درساژ از آن‌دسته فیلم‌هایی است که به نظر می‌رسد از سینمای کلیشه‌ای نوجوان فاصله گرفته است. درمورد اینکه آیا مخاطب این فیلم، باوجود اعمال خشونت‌آمیز، نوجوان است یا نه؟ باید بگویم که اتفاقا کارگردان، نوجوان و اقتضائات نوجوانی و حتی جزئیات زندگی او را به‌خوبی فهمیده و در پوشش تصورات قالبی از نوجوانی قرار نگرفته است.

سارا ابراهیمی‌پاک، پژوهشگر حوزه نوجوان: درساژ از آن‌دسته فیلم‌هایی است که به نظر می‌رسد از سینمای کلیشه‌ای نوجوان فاصله گرفته است و تلاش می‌کند مخاطب نوجوان را پای فیلمی متفاوت از سایر آثار تولیدشده بنشاند.

داستان درمورد دختری به نام گلساست که از خانواده‌ای متوسط است و با همسن‌هایی از طبقات بالاتر اجتماعی و اقتصادی دوستی می‌کند. آنها در ابتدای فیلم، دست به کاری پر از هیجان و البته غیرقانونی می‌زنند؛ به مغازه‌ای در شهرشان دستبرد می‌زنند، با کارگر مغازه گلاویز می‌شوند، او را مجروح می‌کنند و مبلغ کمی از دخل آنجا را برمی‌دارند. مشخصا این نوجوانان نیازی به پول ندارند، بلکه می‌خواهند هیجانی بیش‌ازحد معمول را تجربه کنند. گره داستان همین‌جا رقم می‌خورد؛ یکی از این پنج نفر باید فیلم دوربین مداربسته مغازه را برمی‌داشته، اما فراموش کرده و حالا که پاسی از شب گذشته، در مخروبه‌ای، چهار نفر به‌اتفاق رای می‌دهند که گلسا باید دوباره به مغازه برگردد و فیلم دوربین مداربسته را بردارد! گلسا خودش هم نمی‌داند دقیقا چرا باید جور این کار خطرناک را به‌تنهایی بکشد، او ابتدا قبول نمی‌کند و مسئولیت این کار را به گردن یکی دیگر از دوستانش می‌اندازد؛ اما بعد از سیلی‌ای که امیر به گوش او می‌زند، شاهد چرخش شخصیت گلسا در فیلم هستیم. گلسا برخلاف میل باطنی‌اش به مغازه برمی‌گردد، فیلم را برمی‌دارد و آن را در اصطبل باشگاه سوارکاری‌ای که همیشه می‌رفته، پنهان می‌کند. گلسا از اینجای فیلم به‌بعد، شخصیتی سرکش را از خود نشان می‌دهد که از چیزی نمی‌ترسد و اجازه نمی‌دهد دوستانش به‌واسطه طبقه اجتماعی بالاتر، تصمیمات او را تحت‌الشعاع قرار دهند و خودش، تبدیل به عامل نابرابری شود. بعد از آن‌شب گلسا، ارتباطش را با دوستانش کم می‌کند و حالا خانواده‌ او وارد داستان می‌شوند. پدر و مادری که شاغل هستند و تلاش می‌کنند بهترین فرصت‌ها را برای تنها دخترشان ایجاد کنند. گلسا به خواسته‌ دوستانش مبنی‌بر پس‌فرستادن فیلم توجهی نمی‌کند تا اینکه «امیر» خانواده گلسا را در جریان آنچه پیش‌ آمده، می‌گذارد. حالا کم‌کم اختلافات حاصل از شکاف نسلی در خانواده نمایان می‌شود. گلسا از سمت پدرش تنبیه بدنی و محدود می‌شود تا زمانی که فیلم را پس بدهد. خانواده او کماکان از گلسا بسیار فاصله دارند، آنها آن‌قدر درگیر مسائل اقتصادی، خریدن خانه، درگیر شدن با کلاهبردان و تلاش برای زندگی نرمال بودند که اصلا متوجه اتفاقاتی که برای دخترشان می‌افتاده، نشدند. حالا زمانی که کم‌کم با واقعیت‌ها مواجه می‌شوند، رفتاری پرخاشگرایانه و طلبکارانه دارند؛ اما ریشه‌ این مشکلات به همان ارتباط بین اعضای خانواده برمی‌گردد که فشل است! همان‌طور که گلسا در سکانسی از فیلم در جواب مادرش که از او می‌پرسد: «چرا نیومدی به من بگی چی شده؟ من فکر کردم ما همه چیو به هم میگیم... .»، پاسخ می‌دهد: «ما هیچی رو به هم نمیگیم. چرا باید همه چی رو به هم بگیم؟» در سرتاسر فیلم، گلسا دختر جسور و نترسی است که پای تصمیمش ایستاده و وقتی می‌فهمد خانواده او را درک نمی‌کند، دوستانش هم به‌دنبال خرید هر چیزی با پول هستند و حتی پدر امیر که از متمولان مهرشهر کرج است با قیمت گزافی اسب موردعلاقه‌اش–الوند- را خریده تا آن دختر را رام کند، گلسا تبدیل به ضدقهرمانی می‌شود که این‌بار با پخش کردن فیلم سرقت در اینترنت، تلاش می‌کند جایگاه دوستانش را با خود برابر کند. در سکانس پایانی فیلم، یعنی سکانس دستگیری گلسا و باقی دوستانش، چهره‌ گلسا از همیشه رضایتمندتر و خوشحال‌تر است!

درمورد اینکه آیا مخاطب این فیلم، باوجود این قصه و اعمال خشونت‌آمیز، نوجوان است یا نه؟ باید بگویم که اتفاقا کارگردان، نوجوان و اقتضائات نوجوانی و حتی جزئیات زندگی او را به‌خوبی فهمیده و در پوشش تصورات قالبی از نوجوانی قرار نگرفته است. مختصات این نسل و این سن بخصوص با شدت کمتر و بیشتر همین است! اگر می‌خواهیم آنچه واقعیت ندارد، به او نشان دهیم، حتما به‌عنوان تولیدکننده شکست‌خورده‌ایم. آنها منتظر ما نمی‌مانند و تولیدات غیرایرانی و باکیفیت بهتر، آماده‌ دیده شدن توسط آنهاست!