تاریخ : Mon 30 Aug 2021 - 02:25
کد خبر : 59494
سرویس خبری : نقد روز

تقاطع همت- باکری

مهدی نادری:

تقاطع همت- باکری

انگاره‌ای که کاربران ایرانی از طالبان در ذهن دارند، بسیار به تصویری که از داعش و گروهک‌های تروریستی ساخته شده است شباهت دارد. این مساله باعث شده است بخشی از پیام‌های تولیدشده درمورد طالبان به مقایسه‌ این گروه با داعش و مقایسه افغانستان با سوریه اختصاص پیدا کند. در بازه‌ زمانی ابتدای مردادماه تا ابتدای شهریورماه، بیش از 72هزار توئیت، از مجموع حدود یک‌میلیون و 400هزار توئیت مرتبط با طالبان، به مقایسه طالبان و افغانستان با داعش و سوریه اختصاص یافته است. این میزان معادل حدود 5درصد از محتوای مرتبط با طالبان است.

مهدی نادری، پژوهشگر هسته افکارعمومی مرکز رشد دانشگاه امام‌صادق(ع): روز 22 مرداد، آسیه باکری فرزند سردار شهید حمید باکری از فرماندهان دفاع‌مقدس در توئیتر نوشت: «اگر دولت سوریه رسما از ما خواست که جنگ نیابتی برویم، چرا شعار دفاع از حرم دادید؟ چرا وقتی گفتیم برای اسد می‌روید‌، گفتید برای حرم می‌رویم؟! کاش فقط توجیه الکی نکنیم! دفاع از اسد به کارتان می‌آمد الان دفاع از مردم مظلوم هزاره به کارتان نمی‌آید و با طالبان بسته‌اید! کاش راستگو بودید.»

کاربران توئیتر این جملات را در پاسخ به توئیتی دانستند که قبل از آن محمدمهدی همت، فرزند سردار شهید همت منتشر کرده بود. همت صبح روز 22 مرداد گفته بود: «حضور ایران در سوریه و عراق قانونی و به خواست دولت قانونی آنها بود، دولت آمریکایی افغانستان هیچ کمکی از ما نخواسته و مردم عزیز افغانستان هم اگر دل‌شان از دولت خون نبود جلوی طالبان می‌ایستادند. فریب رسانه‌ها را نخورده و در زمین دشمن و جهل بازی نکنیم.»

با سقوط هرات در روز 22 مردادماه، ناگهان موج عظیمی از محتوا درمورد اوضاع افغانستان و طالبان در شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص میکروبلاگ توئیتر تولید شد. بالاترین میزان تولید پیام در توئیتر در روز 25مرداد یک روز پس از سقوط کابل اتفاق افتاده است. در این روز بیش از 170هزار توئیت با موضوع طالبان و افغانستان در توئیتر فارسی منتشر شده است. این میزان پیام معادل 12درصد از کل توئیت‌های توئیتر فارسی است و طبق داده‌های استخراج‌شده از توئیتر فارسی بیش از 24درصد از کاربران فعال در این روز حداقل یک توئیت درمورد این موضوع منتشر کرده‌اند. کل پیام‌های تولیدشده در بازه‌ زمانی یک‌ماهه ابتدای مرداد تا ابتدای شهریور نیز بالغ بر یک‌میلیون و 400هزار توئیت بوده است. این میزان پیام در توئیتر فارسی در کمتر موضوعی تولید می‌شود که نشان از توجه خاص کاربران توئیتر فارسی به موضوع افغانستان دارد.

این میزان از توجه کاربران به این موضوع می‌تواند عوامل مختلفی داشته باشد. توئیت کاربران فارسی زبان افغانستان، همسایگی مردم افغانستان با مردم ایران، همزبانی و دین و فرهنگ مشابه مردم افغانستان با مردم ایران، ادعای اسلام‌گرایی و تاسیس حکومت اسلامی توسط طالبان، جنگ و درگیری نیروهای طالبان با نظامیان دولتی و حتی گروه‌های مقاومت مردمی ازجمله‌ این عوامل است.

پیگیری مساله‌ طالبان و اخبار افغانستان منحصر به کاربران توئیتر فارسی نیست. طبق نتایج یک مرکز معتبر نظرسنجی(ایسپا) در تیرماه 1400 چهل‌وهفت درصد از مردم از پیشروی‌های طالبان در افغانستان مطلع بودند. طبیعتا این نتایج در مردادماه و اوایل شهریور تغییر معناداری کرده‌اند.

تحلیل محتوای صد پست‌ برتر توئیتر فارسی در موضوع طالبان ازسوگیری منفی تمام این صد توئیت درمورد طالبان حکایت می‌کند. محتوای این توئیت‌ها عموما از نقض حقوق بانوان توسط نیروهای طالبان ابراز نگرانی کرده‌اند و آینده‌ افغانستان تحت کنترل طالبان را آینده‌ای سیاه و تاریک توصیف کرده‌اند. این نگرانی تقریبا میان تمامی کاربران با تمام گرایش‌های سیاسی دیده می‌شود. تجربه‌ حکومت 4ساله طالبان هم برای کاربران افغان و هم کاربران ایران تجربه‌ مطلوبی نبوده است با این تفاوت که برخی کاربران مدعی شده‌اند طالبان کنونی طالبان 20سال پیش نیست.

انگاره‌ای که کاربران ایرانی از طالبان در ذهن دارند، بسیار به تصویری که از داعش و گروهک‌های تروریستی ساخته شده است شباهت دارد. این مساله باعث شده است بخشی از پیام‌های تولیدشده درمورد طالبان به مقایسه‌ این گروه با داعش و مقایسه افغانستان با سوریه اختصاص پیدا کند. در بازه‌ زمانی ابتدای مردادماه تا ابتدای شهریورماه، بیش از 72هزار توئیت، از مجموع حدود یک‌میلیون و 400هزار توئیت مرتبط با طالبان، به مقایسه طالبان و افغانستان با داعش و سوریه اختصاص یافته است. این میزان معادل حدود 5درصد از محتوای مرتبط با طالبان است.

از طرف دیگر اخبار متعددی که از روابط رهبران طالبان با مسئولان جمهوری اسلامی درطول چندماه اخیر منتشر شده این نگرانی را برای کاربران ایجاد کرده است که مسئولان ایران، حکومت طالبان را به مشروعیت بشناسند. دیدار هیات سیاسی طالبان با سفیر ایران در قطر، توئیت یکی از نمایندگان مجلس درمورد طالبان، سفر هیاتی از طالبان به تهران در تیرماه 1400 و بعد از آن پوشش صداوسیما از حوادث افغانستان و طالبان ازجمله این اخبار و اتفاقات بوده‌اند که هرکدام در زمان خود موج‌ واکنش کاربران را به‌دنبال داشته‌اند. کاربران ایرانی از طرفی روابط دیپلماتیک ایران با طالبان را می‌بینند و از طرف دیگر انگاره‌ ظلم و ستم طالبان را که درطول سالیان دراز در ذهن ایشان برساخت شده است به یاد می‌آوردند. این تضاد و شکاف میان تصور ذهنی افکارعمومی و اخبار و رویدادهای واقعی باعث نوعی حس بی‌اعتمادی به سیاست‌های حاکمیت می‌شود. این حس با سکوت و عدم شفافیت و روشنگری مسئولان وزارت امور خارجه و رسانه‌های رسمی تشدید می‌شود.

این مساله هنگامی پررنگ‌تر می‌شود که به این نکته توجه کنیم که افکارعمومی ایرانیان هنوز درمورد حمایت نظامی ایران از دولت سوریه و دیگر کشورهای منطقه ابهامات و سوالاتی دارد. بخشی از مردم ایران از علت واقعی و سیاست قطعی ایران درمورد حمایت یا عدم حمایت از دولت‌های خارجی اطلاع ندارد. این ابهام در توئیت باکری که در ابتدای مطلب آمد بازتاب دارد. نتایج نظرسنجی یک موسسه معتبر نظرسنجی(ایسپا) نیز این ابهام را نشان می‌دهد: 35درصد از مطلعان اخبار افغانستان برخلاف سیاست جمهوری اسلامی، معتقدند ایران باید با دولت افغانستان درمقابله با طالبان همکاری کند. در همین نظرسنجی 30درصد از پاسخ‌گویان هیچ نظر سلبی و ایجابی درمورد سیاست ایران درقبال افغانستان و طالبان ندارند. هرچند این افراد اکثریت را تشکیل نمی‌دهند اما تعدادشان بسیار قابل‌توجه است.

وجود ابهام از یک‌طرف و علاقه و اشتیاق افکارعمومی برای کسب خبر و شنیدن تحلیل درمورد اتفاقات افغانستان دو عامل مهمی است که طبق نظریات افکارعمومی باعث شکل‌گیری شایعات و گسترش آنها می‌شود. سکوت رسانه‌های رسمی در این مورد باعث ضریب گرفتن رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه و رسانه‌های غیررسمی و شایعات فضای مجازی می‌شود. استقبال کاربران اینستاگرام از لایوهای فعالان و کارشناسان رسانه‌ای مانند لایوهای محمدحسین جعفریان و علی علیزاده می‌تواند شاهدی بر این مدعا باشد.

از طرف دیگر ضعف در اطلاع‌رسانی و تا حدودی پنهان‌کاری درمورد سیاست خارجه باعث ابهام و تا حدودی بی‌اعتمادی برخی مردم به نظام درمورد سیاست خارجه ایران در مواجهه با سایر کشورها شده است. این ابهام هنگامی نگران‌کننده می‌شود که از زبان فرزند یکی از سرداران نامدار دفاع‌مقدس هم بیان می‌شود. به‌نظر می‌رسد علی‌رغم تصریح اصل صدوپنجاه‌وچهار قانون اساسی بر حمایت از مبارزه حق‌طلبانه‌ مستضعفان، ابعاد و جزئیات این سیاست برای افکارعمومی چندان روشن نیست. این ابهام خود را در حوادث و رویدادهایی مانند انتشار صوت جواد ظریف و موضع ایران در جنگ ارمنستان و آذربایجان نیز خود را نشان می‌دهد.

عدم اقناع افکارعمومی و وجود ابهام در سیاست‌های کلی نظام می‌تواند عواقب سخت و جبران‌نشدنی برای امنیت ملی کشور ایجاد کند. اثرات و ثمراتی از این عدم اقناع در شعارهای سیاسی معترضان در دی‌ماه 96 و حتی پیش از آن در حوادث پس از انتخابات سال 88 مشاهده می‌شود.

بنابراین برای رفع ابهام افکارعمومی درمورد سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی هم رسانه ملی مسئولیت دارد و هم وزارت امور خارجه و هم نهادهای مرتبط با امنیت ملی. وظیفه‌ صداوسیما در این زمینه ارائه‌ تحلیل و گزارش‌های به‌روز و عمیق از تحولات و اتفاقات است. وزارت امور خارجه و نهادهای مربوطه نیز لازم است طبق فرموده‌ رهبر انقلاب به‌جز موارد مرتبط با امنیت ملی و مسائل سری نظامی در سایر مسائل مردم را محرم بدانند و مسائل و مواضع خود را روشن و شفاف با مردم مطرح کنند.