تاریخ : Thu 26 Aug 2021 - 01:26
کد خبر : 59319
سرویس خبری : ایده حکمرانی

فلسفه روش یا اعتقاد؟

بحث طلبگی میان تفکیک و تقریب

فلسفه روش یا اعتقاد؟

اینکه چه فعل‌وانفعالات فکری یا قبض و بسط فکری در مرحوم آقامیرزامهدی اتفاق می‌افتد که از استاد خودش -که پایبند به فلسفه بوده و حتی فلسفه را در ساحت اصول فقه استفاده کرد- عدول می‌کند، جای بسی تامل دارد. البته منظور این نیست که اصول فقه، فلسفی شود، بلکه به این معنی است که بهره‌گیری از فلسفه می‌تواند در روش اجتهادی و استنباطی فقیه مخصوصا در اجتهاد مبتنی بر فقه جواهری -با درنظر گرفتن دو عنصر زمان و مکان- کمک‌کننده باشد.

مجتبی شاهوار، پژوهشگر فقه و حقوق: ما از دوران جوانی با کتاب نفیس الحیات و با افکار عدالتخواهانه آقای حکیمی آشنا شدیم. مقام معظم رهبری هم در پیامی که به مناسبت ارتحال استاد حکیمی صادر فرمودند از ایشان به‌عنوان دانشمندی جامع، ادیبی چیره‌دست، اندیشه‌ورزی نوآور و اسلام‌شناسی عدالتخواه نام بردند. فکر می‌کنم پیام مقام معظم رهبری در باب خدماتی که استاد حکیمی در دوران حیات‌شان به عرصه فکری و فرهنگی جامعه ارائه فرمودند، به‌اندازه کافی گویای عمق شخصیت این اسلام‌شناس بزرگ معاصر بود.

به‌هرتقدیر اشخاص، نخبگان و خبرگان فرهنگی و مذهبی باید در یک طرح کلی ارزیابی شوند و محاسن کلام و نقدهایی که به آرای علمی و دینی آنها شده بررسی شود.

در دوران غیبت حضرت صاحب(عج) حرف و سخن ناب، سخنی است که بیشترین همگرایی را با قرآن و عترت داشته باشد. مرحوم آقای حکیمی و همراهان ایشان سعی داشتند افکار خود را با سنجه قرآن و حدیث ارزیابی کنند و اگر هم در ایام حیات مبارک‌شان فاصله‌ای با عرفان و فلسفه داشتند دقیقا بر همین مبنا بوده که در جای خودش قابل‌احترام است و البته برکنار از نقد هم نمی‌تواند بماند.

گرچه طرح تفکر مکتب تفکیک از زمان مرحوم میرزامهدی اصفهانی شکل گرفت اما می‌بینیم که علامه حکیمی از دهه‌های ۶۰ و ۷۰ با نشر و تحریر کتب «الحیات» و «مکتب تفکیک» به این موضوع پرداختند و در دوران معاصر پیشگام تفکر مکتب تفکیک بودند.

ابتدا لازم می‌دانم درخصوص چیستی مکتب تفکیک چندجمله‌ای بیان کنم. طبیعتا درحوزه نظری و مباحث فلسفی و حِکمی ممکن است همه خوانندگان و آحاد مردم با واژه مکتب تفکیک آشنا نباشند. مکتب تفکیک، مکتبی است که به‌دنبال تشخیص سِره از ناسره و تشخیص دین خالص و مبتنی بر وحی رسالی است، لذا در این زمینه مخالف جدی حضور فلسفه در ساحت دین است یعنی معتقد است باید دین از وحی قرآن کریم و سنت -که عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم، به‌ویژه احادیث- استنباط و استنتاج شود و فلسفه را درحوزه معارف، ورودی نیست. هم‌اکنون آیت‌الله سیدان هم که درحوزه خراسان پیشگام مکتب تفکیک هستند، با مقوله فلسفه ضدیت دارند و مثلا معروف است که ایشان در باب قاعده سنخیت علت و معلول -که در فلسفه داریم «السنخیه عله الانضمام»- سنخیت را به‌معنای مشابهت می‌گیرند و در باب حضرت حق معتقدند که قاعده سنخیت قاعده درستی نیست و اینجا –از این قاعده- شبیه بودن خالق و مخلوق را استنباط می‌کنند. البته اساتید فلسفه مثل دکتر دینانی و سایرین نقدهایی بر این فرمایش حضرت آقای سیدان دارند.

جالب توجه است که مرحوم میرزامهدی اصفهانی که مکتب تفکیک را پایه نهاد، شاگرد مرحوم آخوند خراسانی(ره) بودند. مرحوم آخوند در دوره‌ای که موفق می‌شوند محضر حاج ملاهادی سبزواری را درک کنند، درحوزه علمیه نجف و بغداد، با فلسفه آشنا می‌شوند. ایشان در اصول هم مبرّز و متخصص بودند، لذا فلسفه را در ساحت حوزه اصول فقه به‌کار گرفتند و درواقع از پیشگامان تعامل فلسفه با اصول فقه بوده‌اند. حقیر در کار پژوهشی تِز دکتری خود به این مقوله به‌طور مستوفی پرداخته‌ام.

اینکه چه فعل‌وانفعالات فکری یا قبض و بسط فکری در مرحوم آقامیرزامهدی اتفاق می‌افتد که از استاد خودش -که پایبند به فلسفه بوده و حتی فلسفه را در ساحت اصول فقه استفاده کرد- عدول می‌کند، جای بسی تامل دارد.

البته منظور این نیست که اصول فقه، فلسفی شود، بلکه به این معنی است که بهره‌گیری از فلسفه می‌تواند در روش اجتهادی و استنباطی فقیه مخصوصا در اجتهاد مبتنی بر فقه جواهری -با درنظر گرفتن دو عنصر زمان و مکان- کمک‌کننده باشد. اینها ارمغان مکتب مرحوم آخوند است، لذا ما نمی‌توانیم فلسفه را از این ساحت کلا بیرون کنیم.

ریشه این مباحث به مقوله تنافی عقل و وحی برمی‌گردد اما در شرع مقدس مویداتی وجود دارد و در اصول فقه قاعده ملازمه جاری است که «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل». البته منظور عقلی است که عاری از شوائب اوهام باشد و عقل سلیم و عقل درست موردنظر است ولی اهالی مکتب تفکیک قائل هستند که بعضی موارد «عقل‌بسنده» است و برخی «وحی‌بنیاد»، لذا ثنویتی بین عقل و وحی یا بین عقل و نقل قائل می‌شوند و می‌گویند نمی‌خواهیم عقل را وارد حوزه نقل کنیم و فلسفه را -که خرد ورزیدن، فلسفیدن و پرسشگری است و ارتباط تام با عقل دارد- به‌کناری می‌گذاریم و اینجا تسلیم وحی هستیم.

این نگاه خاص البته افراطی است. در نگاه عمیقی که مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم حضرت امام خمینی(ره) و سایر فقها و فلاسفه اسلامی دارند، این‌طور نیست که ما دید بدبینانه‌ای نسبت به عقل داشته باشیم. در قرآن کریم سفارش‌های بسیاری شده که «افلاتعقلون» و «اکثرهم لایعقلون» و...، لذا دین اسلام به خردورزی بسیار تاکید دارد و حجیت عقل بر کسی پوشیده نیست.

مرز استفاده از عقل کجاست؟ حتی در حقوق موضوعه امروزه و در دکترین‌های حقوقی بحث عرف را داریم، مرز استفاده از عرف، در قوانین کجاست؟ یعنی از عرف هم نمی‌توان منتزع و جدا بود چه رسد به عقل. اینکه تا کجا حکمی عقلانی است و  از کجا با فلسفه مواجهیم، سؤالی اساسی است و مهم است که بپرسیم آیا روش فلسفی مد نظر ما است یا مقصودمان از فلسفه، نتایج و معتقدات فلسفی بعضی فلاسفه است که البته تکلیف این تفکیک نزد اهالی مکتب تفکیک روشن نیست. به‌علاوه گرچه اهل تفکیک در بعضی مسائل فلسفی وارد شده‌اند و نقدهایی کرده‌اند ولی چگونگی تفکیک عقل از فلسفه یا ملاک تفکیک آن‌دو را بحث نکرده‌اند. به‌هرحال، حتی اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم عقل را تعطیل کنیم.

باید متذکر شد که اهالی این مکتب به تلقی نادقیقی از معارف فلسفی -مثلا در بحث سنخیت علت و معلول یا در بحث وحدت وجود- دچار شده‌اند. پیرو این تلقی غوغای مباحثی به‌راه افتاده است مثل اینکه وحدت وجود کفر است، درصورتی‌که بحثی که ملاصدرا در اسفار ترسیم می‌کند یا فلاسفه اسلامی می‌گویند، اصلا به این معنا که اهالی مکتب تفکیک می‌گویند نیست. در بحث وحدت وجود فلاسفه اسلامی قائل به وحدت وجود و موجود یا وحدت موجود درعین کثرت تشکیکی هستند، ملاصدرا معتقد است سنخ وجود، واحد اما درجات و مراتب، متعدد است. به این ترتیب شائبه یکی دانستن خالق و مخلوق منتفی است فلذا هیچ‌عقل‌ستیزی‌ و هیچ‌نقل‌ستیزی‌ای در اینجا مشاهده نمی‌شود و تنافر و تنافی بین عقل و نقل وجود ندارد.

به قول دکتر اسلامی از اساتید فلسفه و منتقد جریان مکتب تفکیک، ما درحوزه معرفت‌شناسی و اخلاقی مکتب تفکیک است که حرف داریم. همینطور راجع به نتایج مقدّر آن نیز بحث‌هایی داریم.

بسیاری از اساتید مکتب فلسفی قم را دنبال می‌کردند و می‌کنند. در مکتب فلسفی قم که من اسم آن را مکتب تقریب می‌نهم، هیچ تفرقه و تنافی بین عقل و نقل وجود ندارد و قرار نیست امتزاج فلسفه، عرفان، کلام، نقل و وحی رخ دهد. فلسفه از آنجا که به دقت در اندیشیدن مدد می‌رساند، به بهتر اندیشیدن کمک می‌کند. به‌تعبیر اساتید، مرحوم ملاصدرا در اسفارش بسیار زیبا از احادیث و آیات قرآن کریم در استنتاجات فلسفی بهره می‌برد، لذا ما هیچ‌تعارض و تضاد و تزاحمی حتی در افکار ملاصدرا نمی‌بینیم.

به‌نظر می‌رسد اهالی مکتب تفکیکی برداشت‌هایی شخصی خودشان را به متونی که درحوزه فلسفه تحریر و تقریر شده، مثلا در مباحث حکمت متعالیه، وحدت وجود و... نسبت می‌دهند. فی‌المثل در بحث وجود و عدم. در بحث حق و باطل برخی می‌گویند که حق وجود است و باطل عدم. ما می‌بینیم که اهالی مکتب تفکیکی هم این را نفی می‌کنند درصورتی‌که حق و باطل یک تقابل است. وقتی حق موجود است، باطل معدوم است و آنجا که حق رعایت نمی‌شود، باطل سروکله‌اش پیدا می‌شود. این موارد بحث‌های معرفت‌شناسی زیبایی است که اتفاقا هیچ‌تضادی هم با معارف وحیانی ما ندارد.

مکتب تقریب یا مکتب فلسفی قم درحوزه تفکر شیعی و حتی درحوزه نجف مدافعان پروپا قرصی داشته و دارد. البته احدی از بزرگان مکتب فلسفی قم و اندیشمندان حوزه اندیشه بر این نیستند که فلسفه جزء یکی از ادله اربعه -یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع- است. اگر نزد مجتهدان که در مباحث فقهی و اصولی، کتاب، سنت، عقل و اجماع را ملاک قرار می‌دهند، بخواهیم فلسفه را به این ادله اضافه کنیم و بگوییم یکی از ادله اجتهاد، فلسفه است؛ ابداً مقبول ایشان نخواهد بود. چنین گرایشی افراطی است و طرفداری هم ندارد و ایده نادر و شاذی و همچنین سوءبرداشتی است که بعضا اهالی مکتب تفکیک دارند و نقدی است که بعضی از ایشان بر اکثریت جریان فکری شیعه در این حوزه وارد می‌سازند.

فلسفه از یک حیث روش اندیشیدن است. در محاجه با اهالی مکتب تفکیک عرض می‌شود که اگر ما قائل به مکتب اصولی مرحوم آخوند هم نباشیم و راه‌های دیگر اجتهادی و اصول فقه را درپیش بگیریم، باز از روش ناگزیریم. یک فیلسوف وقتی مسلط بر مبانی اجتهادی باشد، در روش اجتهادی او و برداشت او از قرآن و حدیث مخصوصا در مسائل مستحدثه، روش و فلسفه به مثابه روش اثرگذار است. فلسفه می‌تواند روش اندیشیدن را تدقیق کند و مجتهدان برای پاسخگویی به شبهات و استنباط مسائل مستحدثه و احکام نوپدید با تسلط بر مبانی فلسفی -از فقیهی که صرفا به کتاب و سنت محض معتقد است و در روش بحثی نکرده است- موفق‌تر و کارآمدتر خواهند بود. این یک بحث طلبگی است که نتیجه بحث بین این دو حوزه مکتب تفکیک و مکتب فلسفی قم، قطعا تولید علم و کمک به نهضت نرم‌افزاری خواهد بود.