تاریخ : Wed 25 Aug 2021 - 01:47
کد خبر : 59238
سرویس خبری : ایده حکمرانی

فقر؛ ضدانسانی‌ترین پدیده عالم

مفهوم کرامت انسانی و عدالت در بیان علامه حکیمی

فقر؛ ضدانسانی‌ترین پدیده عالم

ما در روایات داریم که در جایی که یک مومنی محتاج است باید آنقدر به او کمک کرد که نیاز او برطرف شود. این‌طور نیست که ما یک نصابی را تعیین کنیم و مثلا 5 یا 10 درصد مال خود را به نیازمندان بدهیم و زکات از گردن ما ساقط باشد. طبق روایات، فرد غنی باید آنقدر زکات دهد که مستمندان بی‌نیاز شوند. در روایات هست که خداوند روزی فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است. لذا خدا ظلمی در حق کسی نکرده است.

علی حجتی، مدرس دانشگاه: مرحوم استاد حکیمی از جهاتی شخصیت بسیار کم‌نظیر و حتی از جهاتی بی‌نظیر بودند. البته به‌خاطر انتخاب خودشان و به دلیل روحیاتشان نمی‌خواستند که شناخته شده باشند، لذا خیلی از زوایای ایشان پنهان است. در این مجال به دو مقوله انسان از دیدگاه ایشان و مقوله عدالت خواهم پرداخت که البته این دو مقوله با هم خیلی مرتبط است.

مرحوم استاد حکیمی همیشه نقطه شروع بحث خود را انسان قرار می‌دادند و می‌گفتند که از دوره جوانی و زمانی که خود را شناختم و وارد حوزه علمیه مشهد شدم همیشه دو مقوله اسلام و انسان برای من مهم بود. لذا کل دغدغه فکری و تلاش‌های علمی و فرهنگی خود را در همین دو مقوله اسلام و انسان خلاصه کردند.

ایشان معتقد بودند که همه چیز حتی اسلام و دین برای انسان است، قطعا آن مفهوم اومانیستی مدنظر نیست که بخواهیم بگوییم همه چیز برای لذت و رفاه و خوشامد انسان است، قطعا این مفهوم مدنظر استاد نبود. اما این معنا مراد است که پیامبران برای هدایت و سعادت انسان آمدند و هدف نهایی قرآن و معارف و... این است که انسان بتواند به تعالی و سعادت هم در دنیا و هم در آخرت برسد.

مقوله عدالت هم برای انسان است. عدالت برای این است که روابط انسان‌ها درست تنظیم شود و انسان‌ها به خیر دنیا و آخرت برسند. پس همیشه یک مفهوم انسان‌گرایی اسلامی در همه آثار استاد و صحبت‌های ایشان وجود داشت. همیشه این جوش و خروش و دغدغه و احساسات عالی ایشان نسبت به همه انسان‌ها وجود داشت.

نکته مهم دیگری که ایشان هم در بحث انسان و هم در بحث عدالت مطرح می‌کردند، این بود که معتقد بودند اینها مفاهیم انتزاعی نیست که صرفا در کتاب‌ها و در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها به‌دنبال آن باشیم، بلکه اینها باید مفهوم عینی داشته باشند و باید اینها را در جامعه مشاهده کنیم. آن پیام معروفی که استاد در سال 88 در پاسخ به جشنواره فارابی فرمودند بر همین نکته اشاره دارد که اینجور نیست که ما علوم انسانی را در لابه‌لای کتاب‌ها در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها داشته باشیم و بعد از آن‌سو ببینیم که انسان‌ها هر طور که بخواهند زندگی می‌کنند و کرامت آنها حفظ نمی‌شود. لذا کرامت انسانی یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه یک مفهوم عینی است و باید آن را در زندگی مردم و در کوچه و خیابان ببینیم. وقتی که عده زیادی به‌خاطر نان شب مجبورند زباله‌گردی کنند، با آن کرامت انسانی جور درنمی‌آید.

خود فقر از دیدگاه استاد حکیمی ضدانسانی‌ترین پدیده‌ای است که می‌تواند در عالم وجود داشته باشد. شکاف‌های طبقاتی چه برای آنهایی که در تنعم‌های عجیب و غریب زندگی می‌کنند و چه برای آنها که در محرومیت و فقر زندگی می‌کنند، ضدانسانی‌ترین و ضدکرامت انسانی‌ترین پدیده می‌تواند باشد.

یک دلیل اعراض ایشان از جامعه و اینکه دوست نداشتند اسم و رسم ایشان مطرح باشد، این مساله بود که ایشان معتقد بود اگر قرار باشد ما این همه کتاب بنویسیم و صحبت کنیم ولی نتیجه‌ای در زندگی مردم مشاهده نکنیم، هیچ فایده‌ای ندارد. اینها باید عملی و اجرایی شود و بتوانیم تاثیرش را در جامعه ببینیم.

درمورد مساله عدالت هم به عینی بودن عدالت تاکید داشتند. ایشان تعریفی را از عدالت ارائه دادند که تعریف مختص خودشان است، یعنی ابتکار خود ایشان است و بین متفکران و بزرگان دیگری که در این زمینه‌ها کار کرده‌اند، این یک رای بدیع محسوب می‌شود. ایشان تعریفی که از عدالت ارائه می‌دهند بر اساس حدیثی از امام جعفر صادق(ع) است. تعریف ایشان از عدالت همان منهای فقر است. تعریف ایشان کاملا عملگرایانه است و انتزاعی نیست. تعریفی که با متن جامعه سر و کار دارد. حدیثی از امام صادق(ع) داریم که می‌فرمایند اگر عدالت اجرا شود، همه مردم بی‌نیاز می‌شوند. یعنی هیچ فقیری دیگر در جامعه وجود نخواهد داشت. تعریف آقای حکیمی همین است که عدالت یعنی از بین بردن فقر. اگر روزی فقر به‌طور کامل از یک شهر یا کشوری برچیده شد آنگاه ما می‌توانیم ادعا کنیم که عدالت در آنجا برقرار شده است. بقیه مفاهیم و مسائل همه مقدمه است و درنهایت باید به این نقطه برسیم.

فرض کنید اگر در یک شهر یک نفر فقیر وجود داشته باشد معلوم می‌شود که به همان اندازه یک نفر، عدالت کامل در آن شهر پیاده نشده است. حال اگر ده‌ها یا صدها یا هزاران فقیر وجود داشته باشد، بر اساس این تعریف به‌راحتی می‌توان فهمید که وضعیت عدالت در یک جامعه به چه شکل است. تا زمانی که شکاف‌های طبقاتی وجود دارد و یک عده دریا دریا نعمت و یک عده دریا دریا فقر و محنت دارند، ما می‌فهمیم که هنوز عدالت اجرا نشده است. عدالت ابعاد مختلفی اعم از عدالت سیاسی و اقتصادی و... دارد، اما تاکید ایشان بر همان عدالت اقتصادی بود و عدالت اقتصادی هم به معنای منهای فقر است.

ایشان بحث‌های مفصلی درمورد عدالت دارند که در دایره‌المعارف بزرگ الحیات که یادگار اصلی ایشان و حاصل عمر ایشان است، آمده است. ایشان سال‌ها به همراه دو برادر خود تلاش زیادی کردند تا الحیات را به سامان برسانند. بازبینی نهایی و تدوین نهایی هم با خود استاد محمدرضا حکیمی بود. به این شکل بود که برادران در کار تدوین و جمع‌آوری روایات کمک می‌کردند و درنهایت ایشان از اول همه بحث‌ها را می‌دید و نظرات خود را اضافه می‌کرد.

در الحیات چند جلد مفصلا درمورد عدالت بحث شده و همه هم بر اساس قرآن و روایات است. توضیحات تکمیلی را هم خود استاد اضافه کرده‌اند. من دعوت می‌کنم که همه به این کتاب مراجعه کنند و آن را مطالعه کنند.

چند ویژگی خاص در شخصیت ایشان خیلی جالب است که از همان ویژگی‌های کم‌نظیر یا بی‌نظیر ایشان است. اول اینکه یک شور و هیجان و یک ولع عجیبی نسبت به نشر معارف اسلامی و مرزبانی از عقاید اسلامی داشتند. مثلا ایشان وقتی می‌خواست روایتی را نقل کند، با هیجان و شور خاصی بحث می‌کرد. وقتی ایشان می‌شنید که فردی دیدگاهی از روی غرض یا ناآگاهی علیه معارف اسلامی بیان کرده، بسیار ناراحت و برافروخته می‌شد. یا مثلا اگر عملکرد اشتباهی به اسم دین نوشته می‌شد و باعث بدنامی دین می‌شد، این امر ایشان را به شدت مکدر می‌کرد. استاد به‌لحاظ شخصیتی در اوج عاطفه و احساس قرار داشتند. این شاید بعدی از شخصیت ایشان است که کمتر به آن پرداخته شده است. خیلی اوقات شنیدن حرف‌های بی‌ربط یا عملکردهای بد، روحیات ایشان را به‌هم می‌ریخت و شاید تا چند روز یا چند هفته از آن موضوع ناراحت بودند.

ایشان تا چند سال آخر معمولا خریدهای خانه را خودشان انجام می‌دادند و در جامعه حضور داشتند. در این حال وقتی صحنه‌ای می‌دیدند که فردی از شدت فقر ابراز احتیاج می‌کند یا خبر ناگواری می‌شنیدند که به‌دلیل فقر اتفاق ناگواری افتاده، روزها و هفته‌ها ناراحت بودند و بدون اغراق عرض می‌کنم که شب‌ها خواب راحت از چشمان ایشان ربوده می‌شد. مثلا وقتی می‌شنیدند که یک عده در خانه‌های اشرافی زندگی می‌کنند و یا رقم برخی مفاسد اقتصادی را می‌شنیدند، به شکل مضاعفی واکنش نشان می‌دادند و ناراحت می‌شدند.

ایشان بر اساس خاطراتی که از دوره کودکی خود نقل می‌کردند، از همان دوران دغدغه‌مندی نسبت به مقوله عدالت داشتند. کل آثار ایشان را می‌توان در دو مقوله توحید و عدالت خلاصه کرد. دغدغه اصلی و مساله اصلی استاد حکیمی همین مقوله عدالت بود.

ایشان می‌گویند حتی در دوره کودکی این دغدغه در من وجود داشت. استاد در یک خانواده متمول به‌دنیا آمدند و پدر ایشان از مقدسین و معتمدین بازار مشهد بودند. لذا این‌طور نبود که چون خود استاد حکیمی در محرومیت زندگی کرده باشد، به مقوله عدالت توجه کرده باشد. گاهی عده‌ای می‌گویند گرایشات عدالتخواهانه ناشی از عقده‌های روحی و اقتصادی است، که در‌مورد استاد حکیمی به هیچ وجه اینگونه نبود و ایشان در یک خانواده کاملا متمول و مرفه بزرگ شده بودند. ایشان می‌گویند همان موقع در منزل کارهای بنایی داشتیم و من از همان دوره کودکی کارگران را می‌دیدم که زحمت زیادی می‌کشند، ولی درآمد آنچنانی نداشتند. لذا از همان موقع این دغدغه‌مندی در من ایجاد شد که چرا یک عده باید اینقدر زحمت بکشند و عایدی زیادی نداشته باشند و در مقابل عده‌ای برعکس این باشند.

ایشان می‌گوید که این دغدغه‌مندی از همان دوره کودکی در من بود، ولی وقتی وارد حوزه شدم و در روایات مطالعه کردم و دریای معارف حدیثی را دیدم، این حس عدالتخواهی و دغدغه‌مندی نسبت به فقر و شکاف طبقاتی و ضدیت با سرمایه‌داری و اشرافی‌گری در من چندین برابر شد. ایشان می‌فرمودند وقتی وارد روایات شدم و روایات شدید‌اللحنی که علیه سرمایه‌داری و شکاف‌های طبقاتی داریم -که متاسفانه خیلی از این روایات هم گفته نمی‌شود و با بی‌اعتنایی از کنار آن عبور می‌کنیم- تحولی در من به‌وجود آمد. ایشان همیشه بر این روایات تاکید داشتند و می‌گفتند اینها هم جزء معارف اهل بیت است و ما نمی‌توانیم به‌راحتی از کنار اینها بگذریم و این معارف قرآن و اهل بیت را کنار بگذاریم.

ایشان روایات آتشینی از اهل بیت را مورد تاکید قرار می‌دادند که مثلا فرموده‌اند «انّ النّاس ما افتقروا و لا احتاجوو لا جاعوا و لا عروا، الاّ بذنوب الاغنیاء». ناداری ناداران، نیازمندی نیازمندان، گرسنگی گرسنگان و برهنگی برهنگان، همه و همه، در اثر جنایت توانگران است.

ایشان اختلافی با دیدگاه رایج درمورد زکات، داشتند. ایشان می‌فرمودند اصلا زکات به این شکلی که گفته می‌شود نیست. ما دو جور زکات داریم. زکات دیگر زکات باطنی است که در روایات به‌طور صریح آمده است. ایشان منتقد بود که اینها چرا در فقه نیامده و به فتوا تبدیل نشده است.

ما در روایات داریم که در جایی که یک مومنی محتاج است باید آنقدر به او کمک کرد که نیاز او برطرف شود. این‌طور نیست که ما یک نصابی را تعیین کنیم و مثلا 5 یا 10 درصد مال خود را به نیازمندان بدهیم و زکات از گردن ما ساقط باشد. طبق روایات، فرد غنی باید آنقدر زکات دهد که مستمندان بی‌نیاز شوند. در روایات هست که خداوند روزی فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است. لذا خدا ظلمی در حق کسی نکرده است. خدا به همه نعمت داده منتها این قاعده زندگی اجتماعی بشر است که باران در جایی بیشتر و در جایی کمتر می‌بارد. ولی وقتی این آب در جوی و نهر جاری می‌شود همه را سیراب می‌کند.

مساله تقسیم ثروت در جامعه هم به این صورت است. خدا به همه نعمت داده منتها روزی یک عده را در اموال عده‌ای دیگر قرار داده است و این طبیعت زندگی بشر است. لذا استاد، بخشش و انفاق را طبق همان روایات زکات باطنی یک امر واجب می‌دانند.

از سوی دیگر روایات دیگری درمورد وظایف حکومت اسلامی در مقوله عدالت را ذکر می‌کردند. روایاتی در نهج‌البلاغه و در کلام امیرالمومنین هست که هدف حکومت را اجرای عدالت و رفع شکاف‌های طبقاتی ذکر می‌کند. در بیان استاد این روایات فراوان است.

امیدوارم که زین پس علامه حکیمی بیشتر شناخته شوند و کتاب‌های ایشان و تفکرشان و آمال و آرزوهایشان در جامعه محقق شود و آن آرزوی همیشگی و نهایی ایشان که اجرای عدالت بود، در سراسر گیتی به دستان با کفایت حضرت ولی‌عصر(عج) رخ دهد.