تاریخ : Tue 24 Aug 2021 - 02:31
کد خبر : 59178
سرویس خبری : اندیشه

در پیروزی حزب‌الله سهیم هستید

در پیروزی حزب‌الله سهیم هستید

مرحوم حکیمی معتقد بودند که ما باید آثار دکتر شریعتی را همان‌طور که هست حفظ کنیم و می‌فرمودند که من در آثار شریعتی غلطی که ساختارشکن باشد، ندیدم.

مسلم نادعلی‌زاده، عضو هیات علمی دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت(ع): شخصیت مرحوم علامه حکیمی را از جنبه‌های متفاوتی می‌توانیم بررسی کنیم؛ ایشان اسلام‌شناس جامعی بودند و عمر خود را در راه شناخت حقیقت دین و نشر معارف اسلام سپری کردند. در عمر با برکت خود محضر استادان بزرگی را درحوزه خراسان درک کردند و به‌طور مستمر و پیوسته با اندیشمندان، متفکران و روشنفکران در علوم مختلف ارتباط داشتند و همنشین و مصاحب با دانشمندان بزرگ روزگار بودند. همه این ارتباطات و مطالعات گسترده ایشان که کم‌نظیر و شاید بی‌نظیر در روزگار ما بود، به ایشان بینشی عمیق و ژرف نسبت به مسائل روزگار و شناخت زمان و زبان زمان داده بود. مجموع اینها موجب شد ثمره اندیشه ایشان برای همه کسانی که علقه‌ای به معرفت و دین دارند و می‌خواهند در دنیای جدید دیندار بمانند و حقایق دینی را از ماخذی سالم و صحیح دریافت کنند، قابل‌استفاده است.  معروف‌ترین اثر ایشان «الحیات» در 12جلد است که یک دوره اسلام‌شناسی است. در الحیات هزاران آیه و روایت مورد بررسی قرار گرفته و دسته‌بندی و تنقیح شده‌اند. هرکس بخواهد امروز در مورد اسلام نظر دهد، قبل از اینکه الحیات را بخواند، نظر او مسموع نیست و کسانی که بخواهند امروز دیدی جامع نسبت به تعالیم و آموزه‌های اسلامی پیدا کنند، باید حتما الحیات را مطالعه کنند. این کتاب به مباحث مختلف از معارف اعم از بحث هدایت، تربیت، اقتصاد، سیاست و زمامداری، حقوق انسان‌ها و... پرداخته است. معارف عمیقی درمورد حقیقت قلب، اندیشه، تفکر، جایگاه عالمان صالح و فاسد در جامعه و مباحثی از این قبیل در این کتاب وجود دارد که لازم است افرادی که علاقه‌مند به مطالعات عمیق دینی هستند، این اثر ارزشمند را مطالعه کنند. 6جلد اول الحیات ابتدا در بیروت و به زبان عربی منتشر شد. بعدها مرحوم پروفسور احمد آرام این 6جلد را به زبان فارسی ترجمه کرد و جلدهای هفتم تا دوازدهم هم به زبان فارسی منتشر شد.

وقتی الحیات در بیروت منتشر شد، هسته مرکزی حزب‌الله لبنان که 18نفر بودند، با مطالعه الحیات کار تشکیلاتی خود را شروع کردند. بعد از جنگ 33روزه، سیدحسن نصرالله پیغامی به آقای حکیمی داده بودند که از طریق نماینده ایشان در ایران به علامه رسید. سیدحسن در آن پیغام گفته بودند که ما شما را در پیروزی حزب‌الله بر اسرائیل سهیم می‌دانیم، چون هسته اولیه حزب‌الله با اندیشه‌های شما شکل گرفت، لذا اندیشه ایشان فراتر از مرزهای ایران گسترش پیدا کرده است. نامه ایشان به فیدل کاسترو هم که نامه مشهوری است و به زبان‌های مختلف ترجمه‌شده است. مرحوم حکیمی معتقد بودند که هدایت دو جنبه بیرونی و درونی دارد. خداوند هم در وجود ما عقل و فطرت را قرار داده که ما را به حقیقت رهنمون می‌کند و هم در فضای بیرون از وجود ما انبیا و اوصیا را قرار داده که ما از طریق عقل و فطرت به محضر انبیا و اوصیا راه پیدا کنیم و تعالیم و آموزه‌های اصیل را از محضر آن بزرگواران دریافت کنیم.  یکی از دغدغه‌های استاد، انسان بود و می‌فرمودند که همیشه در نظر داشتم که دایره المعارفی را با حدود چهارهزار مدخل درمورد انسان از منظر اسلام بنویسم که متاسفانه عمر ایشان و بیماری‌های سال‌های اخیر اجازه تدوین آن اثر را به استاد نداد. البته بسیاری از این مباحث را می‌توان در الحیات و سایر آثار استاد، ملاحظه کرد. ایشان هیچ‌گاه حاضر نبودند که کرامت انسانی در جامعه زیر پا گذاشته شود و همواره معتقد بودند حکومت موظف است که کرامت انسان‌ها را از همه طبقات و همه صنوف رعایت کند. می‌گفتند فرازی از نامه امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر که می‌فرمایند: «وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»، کف حقوق انسان در اسلام است. ما گمان می‌کنیم این سقف حقوق انسان در اسلام است که می‌گوید ای مالک به همه انسان‌ها محبت کن چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان و دلت را مالامال از محبت ایشان کن؛ چراکه آنها یا برادر دینی تو هستند یا مثل تو انسان هستند. اما آقای حکیمی می‌فرمودند که این کف حقوق انسان در اسلام است و اسلام بسیار عمیق‌تر و ژرف‌تر به انسان نگاه کرده و در کلمات ائمه معصومین(ع) حقوق انسان جایگاه بالایی دارد تا جایی که حرمت آبروی انسان بالاتر از حرمت کعبه دانسته‌اند.  از نظر ایشان در جامعه همواره خطر سه طاغوت وجود دارد. می‌فرمودند که طاغوت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در پیوند با یکدیگر جامعه را به خواری می‌کشانند. بنابراین اگر ما قصد داریم که جامعه را اصلاح کنیم باید همزمان با این سه طاغوت بجنگیم و اگر به نابودی طاغوت سیاسی دل خوش کنیم و طاغوت اقتصادی بر سر جای خود باقی بماند، این طواغیت اقتصادی مجددا استکبار و استبداد را بر سر کار می آورند و آن را زنده نگه می‌دارند. مرحوم علامه حکیمی وصی دکتر شریعتی بودند و دکتر تمام آثار خود را در یک وصیتنامه جامع به ایشان می‌سپارند و بعد از تجلیل از ایشان می‌خواهند که بر این کارها نظارت کنند و هر تغییری که صلاح می‌دانند بر اینها بدهند، اما مرحوم حکیمی سال‌ها این وصیتنامه را مخفی نگه می‌دارند و منتشر نمی‌کنند. شاید هرکس دیگری بود از محبوبیت دکتر شریعتی به نفع خود استفاده می‌کرد و برای تبلیغ خود وصیتنامه را خیلی زود منتشر می‌کرد تا خیل مشتاقان دکتر به سوی او گرایش پیدا کنند، اما آن زهد و دنیاگریزی مرحوم استاد حکیمی موجب شد که بیش از 25 سال متن این وصیتنامه منتشر نشود و صرفا خانواده و خواص دکتر شریعتی می‌دانستند که وصی ایشان مرحوم آقای حکیمی است.

مرحوم حکیمی معتقد بودند که ما باید آثار دکتر شریعتی را همان‌طور که هست حفظ کنیم و می‌فرمودند که من در آثار شریعتی غلطی که ساختارشکن باشد، ندیدم. البته مرحوم شریعتی اشتباهاتی در آثارش داشته مثلا در جایی شعری از دعبل را به کمیت نسبت می‌دهد. آقای حکیمی می‌فرمودند از این‌طور اشکالات در آثار شریعتی هست اما اشکالی که ساختارشکن باشد در این آثار وجود ندارد و ایشان کلیت آثار دکتر را تایید می‌کردند.

برخی، انتقادهایی نسبت به آثار شریعتی مطرح می‌کردند اما آقای حکیمی معتقد بودند که مثلا دکتر شریعتی از ادبیات مارکسیستی برای تبلیغ معارف دینی استفاده کرد. این فرق می‌کند با اینکه گمان کنیم دکتر شریعتی مروج اندیشه مارکسیستی در جامعه بود، چون ادبیات حاکم بر زمانه دکتر شریعتی ادبیات مارکسیستی بود و جوان‌ها آن را می‌فهمیدند، لذا او با آن زبان با آنها صحبت کرد. زبان هر روز زبان فرهنگی و زبان غالب آن روز و زبان اندیشمندان آن روز است. شریعتی از این ادبیات استفاده کرد برای اینکه اندیشه دینی و علوی و حسینی را معرفی کند، لذا آقای حکیمی می‌فرمودند نیازی نیست که این آثار اصلاح شود. البته گاهی طرح‌هایی به ذهن ایشان می‌رسید که مثلا کتاب‌ها مجددا چاپ شوند و برخی جملات دکتر که در اوج فصاحت و بلاغتند، با رنگی خاص، برخی جملاتی که خنثی هستند با رنگ دیگر و برخی جملاتی که حاوی اشکال هستند با رنگ دیگری متمایز شوند ولی می‌فرمودند همه این کارها زمان‌بر بود. در ابتدای انقلاب چون امواج آثار توده‌ای‌ها و منافقین و دیگران درحال انتشار بود، ایشان می‌فرمودند که اگر قرار بود ما همه آثار شریعتی را جمع کنیم و می‌خواستیم روی آن کار مطالعاتی و تصحیحی انجام دهیم و بعد منتشر کنیم، شاید این کار سال‌ها طول می‌کشید و آن افکار مزاحم غلبه پیدا می‌کرد ولی صلاح بر این بود که ما اشکالات اندک را چشم‌پوشی کنیم تا مخاطبان آثار دکتر شریعتی بتوانند از آثار ایشان استفاده کنند.

استاد حکیمی معتقد بودند که نشانه جامعه دینی برپایی نماز به معنی عبودیت و عبادت پروردگار در حیث فردی و برپایی عدالت در حیث اجتماعی است، یعنی اگر در جامعه‌ای نماز اقامه نمی‌شد، نمی‌توانیم بگوییم که آن جامعه دینی است. به همین نسبت اگر در جامعه‌ای عدالت پیدا نشد و ما رنگی از عدالت ندیدیم، آن جامعه هم دینی نیست. شاخص ایشان هم دراین‌باره این بود که در جامعه فقیر نباشد. ایشان مطابق روایات فرموده‌اند که اگر در جامعه‌ای فقیر دیدید بدانید که در آن جامعه عدالت وجود ندارد، درواقع زمانی که عدالت در جامعه‌ای پیدا شود، همه مردم مستغنی می‌شوند و فقیر باقی نمی‌ماند، لذا می‌فرمودند که نزدیک راه به تقوی طبق فرموده خود قرآن -که هدی‌للمتقین است-، عدالت ورزیدن است. قرآن می‌فرماید: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»، عدالت‌پیشه کنید که نزدیک‌ترین مسیر به تقوا عدالت است. بنابراین همه اولیا و اوصیا در جامعه به‌دنبال برپایی عدالت در همه ابعاد آن اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی بودند.  ایشان شاخصه عدالت در جامعه را جامعه‌ای منهای فقر و منهای ظلم می‌دانستند. در چه جامعه‌ای فقر وجود دارد؟ در جامعه‌ای که تکاثر وجود دارد، یعنی اگر در سویی قله‌های ثروت شکل گیرد، در سوی دیگر هم دره‌های فقر شکل می‌گیرد، لذا اگر جامعه به این صورت نامتوازن شد، این جامعه بویی از عدالت به مشامش نخواهد رسید.

می‌فرمودند ما به‌عنوان مبلغان اسلام، مکتب اسلام و اندیشه‌های مکتبی اسلام را در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و... معرفی می‌کنیم، اما راه رسیدن به این اندیشه‌ها و پیاده کردن آن از معبر علم می‌گذرد، مثلا وقتی می‌گوییم که نباید در جامعه تکاثر و فقر وجود داشته باشد، ایشان می‌فرمودند راه خروج از این وضعیت علم اقتصاد است، یعنی باید ببینیم براساس علوم روز و دانش‌های بشری و پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی و دانش بشری، ما چگونه می‌توانیم آن دستور کلی را پیاده کنیم. ایشان می‌فرمودند الحیات درصدد بیان کردن مکتب اسلام است، ما مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم داریم که اینها اندیشه‌های کلی هستند، اما پیاده کردن مقاصد یک مکتب از راه علم حاصل می‌شود، یعنی آن علم و دانش را باید فراگرفت و آن مقاصد و اهداف را پیاده کرد، لذا اندیشمندان ما باید با مراجعه به الحیات و آثار استاد حکیمی اصول کلی عدالت از منظر اسلام را استخراج کنند، کمااینکه پژوهش‌هایی هم در این زمینه صورت گرفته است. چند سال پیش کتابی درمورد مقایسه اندیشه‌های استاد حکیمی با جان رالز در باب عدالت منتشر شد که از این دست آثار باید بیش از اینها کار شود. دغدغه آقای حکیمی این بود که علوم انسانی نباید در کتاب‌ها خاک بخورد و صرفا در مباحث نظری طرح شود، غایت علوم انسانی این است که انسان در جامعه نجات پیدا کند و بتواند آزادانه و در رفاه زندگی کند و به رشد و کمال معنوی خود برسد، لذا معتقد بودند باید به‌موازات بحث‌های نظری و عمیق به‌دنبال پیاده‌سازی این تعالیم و آموزه‌ها در بستر اجتماع هم باشیم. ایشان در پیامی که به جشنواره فارابی داده بودند به این مسائل اشاره کردند. ایشان قائل به علم روز بودند. می‌فرمودند که خداوند مسائل هدایت و تربیت را از طریق انبیا و اولیا در اختیار ما قرار داده اما برای اداره دنیا و پیشبرد زندگی دنیوی به انسان خرد و قدرت و توانایی داده که خود تحقیق و آزمایش کند و به حل مشکلات خود نائل شود، لذا می‌فرمودند که اینکه قرآن می‌فرماید «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» یا آیات دیگر ناظر به علم تجربی است. ایشان خیلی روی این آیه که می‌فرماید «قُل سیروا فِی الأَرضِ فَانظُروا کَیفَ بَدَأَ الخَلقَ» تاکید داشتند و می‌فرمودند که انسان اگر بر مبنای علوم آزمایشگاهی و روز پیش برود به راز خلقت هم پی خواهد برد و این بشارت قرآن است.

مساله این است که اهداف و اغراض را باید بر مبنای مکتب اسلام تعریف کنیم. برخی ممکن است از علم برای رسیدن به مقاصد سرمایه‌داری استفاده کنند که نتیجه آن ظلم و چپاول و استثمار می‌شود اما ما باید از این ابزار علم برای برپایی عدالت و رفع محرومیت و استضعاف استفاده کنیم.  آقای حکیمی می‌فرمودند زندگی جوهری دارد و اعراضی. جوهر زندگی پیوسته ثابت است. جوهر زندگی اخلاق و انسانیت و باورهای صحیح است ولی اعراض زندگی درطول تاریخ بارها دستخوش تغییر شده و اگر تحولاتی در زندگی بشر اعم از سبک زندگی و تکنولوژی و... رخ می‌دهد اینها مربوط به اعراض زندگی است ولی جوهر زندگی را نباید فراموش کنیم و باید آن را بشناسیم و پیوسته به آن وفادار بمانیم تا به حیات ابدی و حقیقت حیات دست پیدا کنیم وگرنه ما هم مثل ماشین‌ها در این دنیا با مرگمان تمام می‌شویم ولی اگر بناست به ابدیت بپیوندیم باید به جوهر زندگی دست پیدا کنیم و آن را پاس بداریم. ایشان درحوزه ادبیات سال‌ها شاگرد ادیب نیشابوری بودند که ادیب ایشان را متنبی دوم می‌دانست. مرحوم فروزان‌فر ایشان را بی‌نظیر می‌دانست. استاد دکتر احمد مهدوی‌دامغانی برای سلامت استاد حکیمی پیوسته نذر می‌کردند و نامه‌هایی که خطاب به استاد حکیمی‌دارند، نشان از میزان علاقه و صمیمیت این بزرگواران دارد. مرحوم اخوان ثالث در کتاب «ارغنون» خود علامه حکیمی را سربدار روزگار ما لقب می‌دهند و شعری را به ایشان تقدیم می‌کنند. مرحوم مهرداد اوستا در قصیده خراسانیه خود می‌فرمایند: «در گلشن کلام حکیمی بین/ آیات رشک حکمت یونان را»، لذا علامه حکیمی در ادبیات شخصیتی بزرگ و ماندگار داشتند. ایشان ذولسانین بودند و هم به فارسی و هم به عربی شعر می‌سرودند و آثارشان به اصرار دوستان درمجموعه‌ای منتشر شد.  درمجموع شخصیت ایشان ذوابعاد بود. در مباحث حدیثی و روایی و اسلام‌شناسی که از مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی اجازه روایت داشتند و در این زمینه شاگرد مکتب معارفی خراسان بودند. ایشان درحوزه فلسفه نیز جامعیت کم‌نظیری داشتند و به اسرار فلسفی واقف بودند. در علوم باطنی محضر شیخ مجتبی قزوینی، مرحوم سیدابوالحسن حافظیان و مرحوم الهیان تنکابنی را درک کرده بودند و در این علوم هم بی‌نظیر بودند. سال‌ها پیش در نخستین جشنواره چهره‌های ماندگار خواستند از استاد در چهاررشته تجلیل کنند که استاد در آن جلسه حاضر نشدند که البته تمبر یادبود ایشان از سوی ستاد چهره‌های ماندگار منتشر شد ولی دأب‌شان این بود که از چنین برنامه‌هایی فاصله می‌گرفتند و یک نوع انزوای اعتراضی داشتند.   استاد حکیمی همچنان با تک‌تک عبارات و کلماتی که در آثارشان برای ما به یادگار گذاشته‌اند، زنده‌اند. ان‌شاءالله سال‌های سال مرام و کلمات ایشان روشن‌کننده عقاید صحیح و اسلام ناب از همه تفسیرها و تعبیرهای غلط و انحرافی باشد.