حبیبالله بابایی، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: شبیهسازیهای صوری بین اسلام و مسیحیت و گاه هم استفاده از واژههای مشترک خلط و خبطهای عمیقی را در الهیات تطبیقی موجب میگردد که لازم است پیوسته آن را توضیح داد و از اینهمانیسازیهای سطحی جلوگیری کرد. یکی از این واژگان مشترک در زبان انگلیسی کلمهredemption (رهایی) است که در غرب مسیحی هم درمورد آلام عیسی مسیح بهکار رفته است، و هم درمورد آلام اهل بیت علیهمالسلام و مصائب امامحسین علیهالسلام (مثلا در کتاب محمود ایوب با عنوان Redemptive Suffering in Islam: A Study of the Devotional Aspects of Ashura in Twelver Shi'ism) استفاده شده است. واژه دیگری که بستر این التقاط معنایی را میان دو طیف فکری مدرن و سنتی موجب شده است، کلمه رنج (suffering) در ادبیات مسیحی و طرح و بحث از آن در فضای اندیشه اسلامی است که گاه بدفهمیهایی را موجب شده است.
کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» که از منظر روشنفکری متهم به نگاه فدیهای به عاشورا و از منظر سنتی متهم به نگرش عرفی و سکولار به عاشورا است در میانه نگاه عرفی و نگاه فدیهای قرار گرفته است. این کتاب که طراحی گامهای اولیه آن در دانشگاه ویرجینا و پایان آن در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بوده، هرچند سویههای دنیوی و کارکردهای اجتماعی عاشورا در عصر جدید را پی گرفته است، ولی در این جستوجو علاوهبر گفتوگو و همزیستی بینالادیان بر مبنا و محور «آلام متعالی امام شهید»، به عنصر «رهایی»، «نجات»، و «ابدیت» مشترک بینالادیان در پرتو ذکر مصائب امام-امت (امام به مثابه امت یا امام در مقیاس امت) نیز میپردازد و آن را به لحاظ کلامی و الهیاتی امری محتمل و موثر در دوره غیبت میداند. به بیان دیگر، پی گرفتن ابعاد دنیوی، اجتماعی و تمدنی عاشورا نه به معنای تقلیل و فروکاستن عاشورا به مسالههای عصری و معضلات اجتماعی است، بلکه به معنای بسط و توسعه عاشورا از امور عرفانی به ساحات عرفی، و از عرصههای دینی به ساحتهای دنیوی زمانه است. بسط الهیات عاشورا از دین به دنیا بسیار متفاوت است، از فروکاستن عاشورا و ابعاد غیبی آن به اموری محسوس، اینجایی و اکنونی. از این رو لازم است چندین نکته را درباره «نظریه رنج عرفانی» در کتاب فوق و آنچه آن را از نگرشهای فدیهای جدا کرده و بلکه آن را در تقابل با رویکردهای فدیهای قرار میدهد، متذکر شد:
1. نخست اینکه، هم در نگرش متعهدانه و هم در نگرش فدیهای، رنج رخداده برای امامی همچون امام حسین علیهالسلام یا پیامبری همچون عیسی مسیح علیهالسلام (طبق باور مسیحیان)، «رنج برای» (suffering for) یا رنج خودخواسته، رنج معنادار، رنج سازنده، و البته رنجی ثمربخش است، لیکن متعلق «برای» (for) در نگرش فدیهای دفع بلا و بخشش گناه است (نگرش سلبی درجهت دفع گناه)، درحالی که متعلق «برای» در نگرش متعهدانه به عاشورا، هدایت انسان و مصونیت او دربرابر گناه در همین دنیا (و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة) است. اینکه مرحوم قاضی طباطبایی مسیر توسل به سیدالشهدا را در سلوک الی الله حیاتی میداند و «آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا دارای عنایتی عظیم» معرفی میکند، بر همین معنای ایجابی عاشورا دلالت دارد.
پروفسور محمد لگنهاوسن که مقالهای را با عنوان «Ashura» در مجله ISLAMOCHRISTANA در سال 2010 نوشته است، به همین ایده «رنج برای» در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» اشاره میکند و ابعاد سازنده آن را چنین توضیح میدهد که «اگرچه رنج امامحسین(ع) میتواند تاثیری در دوری مردم از گناه داشته و زندگی اجتماعی را بهسمت همبستگی پیش ببرد، ولی همواره در توجه به رنجها و آلام فرد بیگناه، خطر انتقام کور وجود دارد. «نظریه رنج متعالی» این نکته را پاسخ میدهد که گرایش به خشونت در یاد آلام امام مظلوم زمانی از بین میرود که آلام و مصائب امام را بهگونهای یاد کنند که این یاد، ما را به ارزشهای آن امام شهید کامل رهنمون شود. در این گونه از یادکردن، تمرکز نه بر آن «رنج» بلکه بر آن هدفی است که رنج و درد برای آن شکل گرفته و تحمل شده است.» (ص 25). لگنهاوسن این نکته را ادامه داده و میگوید که «گناهان ما با خون شهدا پاک نمیشود، بلکه از رهگذر تامل بر الگوی زندگی شهید و التزام و تعهد به اخلاق دینی و اصول معنوی شهداست که آدمی راه صلاح میرود و گناهش از بین میرود.»
2. در نگرش فدیهای، فرد متعهد، آن امام یا آن پیامبر کشته شده است و مردم دربرابر آن رنج و مصیبت و درد و کشتهشدن تعهدی و مسئولیتی ندارند، درحالیکه در نگرش تعهدآورانه از «رنج متعالی»، وجود مسئولیت و تعهد امام، تعهد امت را زائل نمیکند. هر میزان امام تعهد بیشتری پیدا میکند، امت نیز به همان اندازه متعهد میشود. عدمتعادل و توازن بین تعهد امام و تعهد امت موجب شکاف بین امت و امام و جدایی امت از امام و انحراف و گمراهی امت از مسیر امام میشود.
3. در نگرش فدیهای نوعی از خودخواهی انسان و شاید خودمرکزی (نوعی از انسانخدایی) نهفته است که در آن انسان (آن هم انسان عرفیزده و دنیویشده) در مرکز قرار میگیرد و پیامبر و امام، تبدیل به دیگری (other) او میشود، دیگریای که باید درخدمت انسان دنیویشده قرار بگیرد و مسئولیت خطاهای انسان را برعهده بگیرد و به وقتش هم باید برای همین انسان عرفی و گناهان او فدا شود. تحلیل یا توصیفی که رنه ژیراد از فرآیند بلاگردانی (scapegoating process) در وضعیت تضاد و تنازع انسانی (جامعه هابزی) مطرح کرده و کشتهشدن عیسای بیگناه مظلوم را عامل وفاق و اشتراک و انسجام بین فردهای دشمن توصیف میکند، بر همین اساس است؛ ولی در نگرش متعهدانه، پیامبر شهید و یا امام شهید، نه دیگری ما، بلکه خودی ما و از ماست و برای رهایی از ویژگیهای نزاع و دشمنی بین انسان و انسان، باید نسبت به آن امام-امت «معرفت» پیدا کرد، به او محبت ورزید، و در عشق به او خود را فدا کرد. تأسی به امام و کسب روحیه فداکاری از سوی امت، نه به معنای توکیل (وکیل کردن امام و سپردن مسئولیت خود به او) بلکه به معنای توکل (یا همان تعهد و بهدوش کشیدن مسئولیت خود) است که با نگرش فدیهای تفاوتهای بنیادینی دارد.