تاریخ : Thu 12 Aug 2021 - 00:40
کد خبر : 58693
سرویس خبری : نقد روز

زیر میز مدیریت ستاد کرونا بزنید

روایت میدانی از روزهای سختی که به مردم می گذرد، چرا این مدیریت نیاز به تحول دارد

زیر میز مدیریت ستاد کرونا بزنید

هزینه انجام تست‌های کرونا، در هر مرکز، اعم از دولتی و خصوصی، اعداد متغیری است و هیچ هماهنگی و یکسان‌سازی وجود ندارد. هزینه‌ای که در این بخش یک بیمار متقبل می‌شود، چیزی بین 200 تا 600 هزار تومان است. ناگفته نماند یکی از اصلی‌ترین راهکارهای مقابله‌ای با این ویروس بیماریابی فعال با انجام تست‌های زیاد است که متاسفانه هزینه بالای تست کرونا باعث می‌شود حتی خود مردم هم از این اقدام خودداری کنند.

ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه: کرونا روزبه‌روز جمعیت بیشتری را درگیر می‌کند، جان افراد بیشتری را می‌گیرد و تقریبا هیچ جای امنی را هم در کشور باقی نگذاشته است. شرایط مدام سخت‌تر می‌شود، وضعیت اقتصادی مردم بدتر و بدتر و اعصاب و روان مردم هم که مشخصا تعطیل، دولت و ستاد و کمیته و... هم که نظاره‌گر وضع موجود و دعواهای سیاسی خودشان هستند. با مردم که صحبت می‌کنم بی‌عملی کم امیدشان کرده، معتقدند برخی مسئولان کمر به گرفتن جان‌شان بسته‌اند، وگرنه این‌طور بی‌عملی و بی‌توجهی توجیهی ندارد. هیچ محدودیتی وجود ندارد، نه برای آنها که در هیات‌ها پروتکل‌ها را رعایت نمی کنند و کرونا را نفی می‌کنند، نه آنهایی که جاده‌های شمال را مدت‌هاست قرق کرده‌اند. رستوران‌ها، قهوه‌خانه‌ها، پاساژها و مراکز خرید و... همه مشغولند و زندگی به قیمت جان مردم جریان دارد! این بین اما قشر برنده دلال‌ها هستند؛ دلال‌های تخت بیمارستانی و دارو! همه‌جا پرسه می‌زنند، حوالی بیمارستان‌ها و داروخانه‌ها بیشتر، آنقدر زیاد هستند که تبدیل به کارچاق‌کن‌های داروخانه‌ها هم شده‌اند، خود پزشکان یا حتی مسئولان داروخانه‌ای هم وقتی کفگیر داروهای موجود به ته‌دیگ می‌خورد، یواشکی شماره دلال روی نسخه‌ها می‌نویسند و آدرس ناصرخسرو می‌دهند. به‌همان شدت آمد و شد بیماران برای تزریق آمپول در شرایط عادی، بیمار زنده کرونایی وارد و کمی بعدتر مرده خارج می‌شود. کف راهروها، کنار تخت‌ها، کف حیاط و حتی پیاده‌روها و داخل اتومبیل مراجعان، تبدیل شده است به بخش بیمارستانی. من هم عنان از کف داده و این بیمارستان به آن بیمارستان، فقر، استیصال، ناتوانی و مرگ مردم و دزدی و سوءاستفاده برخی پزشکان و دلالان را مشاهده می‌کنم تا اینجا چندخطی برای خودم و شما بنویسم و التماس کنم برای در خانه‌ماندن، مراقبت کردن و جدی گرفتن، چیزی که از روز اول هم گفتیم و حالا همان را خواهش می‌کنیم. توسط روحانی، نمکی و حتی برخی جدیدترها چیزهایی گفته شد، وعده‌هایی داده شد و مسیری ترسیم شد که نه اجرا شد و نه عملی، در آن ماندیم و به اینجا رسیدیم. این‌بار روایتی از ابتدای مسیر خواهم داشت. از بروز علائم تا مراقبت‌های خانگی و بعد هم رسیدگی‌های بیمارستانی و بلانسبت، قبرستان! با تمام حاشیه‌هایی که خیلی‌ مهم‌تر از متن هستند.

کمبود کیت و عدم‌ثبات در هزینه تست کرونا 200 تا 600 هزار تومان برای تست PCR

نزدیک به دو سال از شیوع کرونا در ایران می‌گذرد. نزدیک به دوسال شدیدترین و جدی‌ترین نوع مواجهه مردم و کشور را با این ویروس شاهدیم، مساله‌ای که فقط محدود و معطوف به ایران نیست، لازمه این مواجهه و موفقیت در آن، خصوصا در قدم‌های ابتدایی، دسترسی و موجود بودن ابزار و امکانات به میزان کافی است. متاسفانه در شرایطی که از مدت‌ها قبل از ورود به پیک‌های متعدد کرونایی شرایط بحرانی توسط کارشناسان و مسئولان و رسانه‌ها اطلاع داده شد، بعد از این همه مدت دست‌وپنجه نرم کردن با این ویروس، هنوز در مرحله نخست دچار مشکل هستیم و بسیاری از پزشکان، به هردلیلی خبر از اتمام کیت تشخیصی آن هم در بیمارستان‌های سانتر کرونا می‌دهند و صرفا یا با ارجاع به سایر مراکز یا استناد به وضعیت عمومی، حکم به کرونا می‌دهند. علاوه‌بر این، هزینه انجام تست‌های کرونا، در هر مرکز، اعم از دولتی و خصوصی، اعداد متغیری است و هیچ هماهنگی و یکسان‌سازی وجود ندارد. هزینه‌ای که در این بخش یک بیمار متقبل می‌شود، چیزی بین 200 تا 600 هزار تومان است. ناگفته نماند یکی از اصلی‌ترین راهکارهای مقابله‌ای با این ویروس بیماریابی فعال با انجام تست‌های زیاد است که متاسفانه هزینه بالای تست کرونا باعث می‌شود حتی خود مردم هم از این اقدام خودداری کنند.

وزن شما اولین مانع در انجام سی‌تی‌اسکن 130 تا بیش از 400هزار تومان برای انجام سی‌تی‌اسکن

مرحله بعد از تشخیص بیماری، چه با انجام تست و چه بدون تست، دومرحله‌ای است. اگر پزشک تشخیص بدهد که امکان درگیری ریه فرد بیمار وجود دارد، او به انجام سی‌تی‌اسکن هدایت می‌شود. اما اگر این احتمال داده نشود، تجویزهای دارویی مرحله نخست که بیماری شدت بالایی ندارد صورت می‌گیرد. بسیاری از بیماران به دلایل مختلفی که اصلی‌ترین آنها عدم‌تمکن مالی و البته جدی نگرفتن بیماری است این زمان طلایی برای درمان را از دست می‌دهند. اما بر فرض ارجاع بیمار به سی‌تی‌اسکن، اتفاقات عجیب دیگری هم رخ می‌دهد. اینجا اولین سوالی که از شما می‌شود، وزن شماست! دستگاه‌های سی‌تی‌اسکن بسیاری از مراکز درمانی، حتی بیمارستان‌های اصلی امکان انجام سی‌تی‌اسکن برای بیماران بالای 100 کیلوگرم را ندارند و این افراد باید به مرکز دیگری مراجعه کنند. سوای این اینجا هم با اعداد و ارقام غیرثابتی مواجه می‌شوید. هر بیمارستان نرخ خودش را برای انجام سی‌تی‌اسکن دارد. مثلا یک‌جا با 130 هزار تومان، یک‌جا با 270 هزار تومان و یک‌جا هم با بیش از 400 هزار تومان سی‌تی‌اسکن را انجام می‌دهد. حالا چه تخم دوزرده‌ای این وسط می‌کنند، کسی نمی‌داند. به این ماجرا معطلی‌های نوبت و شلوغی مراکز را هم اضافه کنید.

مشکلات از تهیه قرص فاویپیراویر شروع می‌شود قیمت مصوب 130 تا 190، قیمت در بازار 300 هزار تومان به بالا

همان‌طور که گفتیم، در مرحله خفیف بیماری کرونا، داروهایی که تجویز می‌شوند با مراحل بعدی تفاوت دارند و حتی برخی از آنها جزء ممنوعیت‌های تجویز در مرحله تشدید بیماری هستند. هیدروکسی کلروکین، کورتیکواسترویید، فاویپیراویر، اینترفرون و ایورمگتین و... از داروهای اصلی این مرحله هستند که از بین اینها داروی فاویپیراویر که همه حواشی ایجادشده پیرامون آن در همان ایام ابتدایی شیوع کرونا را به یاد داریم، بسیار دغدغه ایجاد می‌کند و جزء کمیاب‌هاست. این دارو بعد از آنکه اثرگذاری‌اش در روند درمان کرونا در مرحله خفیف نشان داده شد، به تولید داخلی هم رسید و کلی رپورتاژ هم برای آن رفته شد. بعد از آن قیمت چندمیلیونی آن هم در بازار و پیرو همین تولید داخلی شکست. ولی مثل همان کیت و... بلافاصله وقتی شرایط شیوع تشدید و بحرانی شد، فاویپیراویر هم نایاب شد و درصورتی‌که قیمت مصوب آن بین 130 تا 190 هزار تومان اعلام شد، در بازار و خصوصا دست دلال‌ها تا نزدیک به 300هزار تومان و بیشتر هم به فروش رسید و می‌رسد. البته ورژن ایرانی آن و به شرط دسترسی!

اولین خوان از هفت‌خوان درمان کرونا در مرحله تشدید بیماری؛ 50 میلیون علی‌الحساب!

متاسفانه تعداد قابل‌توجهی از بیماران کرونایی، خصوصا مبتلایان به ویروس‌های جهش‌یافته، از مرحله اول جان سالم به در نمی‌برند و نیازمند بستری و مراقبت‌های بیمارستانی هستند. اینجا نقطه تفاوت بخش دولتی و بخش طمع‌کار خصوصی است. من‌بعد با یک بیمار با وضعیت شدید بیماری که تمکن مالی هم دارد و درخواست بستری شدن در یکی از بیمارستان‌های خصوصی معروف پایتخت را هم داده است، همراه می‌شویم. حسین به همراه خانواده به بیمارستان مراجعه می‌کند. تمام تخت‌ها به گفته (می‌نویسم به گفته چون به چشم دیدم که برای پرنفوذها و پولدارترها همیشه تخت خالی بود و رزرو شد) مسئولان بیمارستان پر است. اصرار می‌کند، با چند جایی تماس می‌گیرد (این را لحاظ کنید که آن بیمار بدبخت بستری‌شده در راهروهای بیمارستان دولتی هرگز چنین نفوذ و روابطی ندارد) سفارشش را می‌کنند و کمی بعد پرستار و پزشکی مراجعه می‌کنند و می‌گویند چند ساعتی صبر کنید، تخت خالی می‌شود و بستری می‌کنیم. پرونده را پر می‌کند، کارت بانکی را می‌دهد. همین تخصیص تخت، 50میلیون تومانی آب می‌خورد و اولین پیامک بانکی به تلفن همراه حسین می‌رسد.

بعد از حدود 9-8 ساعت بالاخره پزشک آمد کمبود پزشک و طمع متخصصان

بعد 6-5 ساعت، بالاخره بیمار را آن هم در بخش اورژانس و در فاصله چندسانتی تخت‌های تودرتوی کرونایی‌ها بستری می‌کنند، علت تاخیر را جویا شدیم، گفتند لنگ پتو بودیم! یکی از گران‌ترین و شاخص‌ترین بیمارستان‌های پایتخت، 6-5 ساعتی لنگ پتو بود تا روند پذیرش را کامل کنند. ما هم متوجه نشدیم که تخت‌ها را به مزایده گذاشته بودند تا به بالاترین قیمت چند روزی بفروشندشان! پذیرش شروع شد و حالا قایم‌باشک‌بازی آقای دکتر متخصص شروع شد. بیماران از شدت تنگی‌نفس و درد و استرس به خود می‌پیچیدند، منتها پرونده‌هایشان روی پیشخوان ایستگاه پرستاری خاک می‌خورد. سراغ پزشک را هم که می‌گرفتی، می‌گفتند می‌آید. آن پنج ساعت را به‌علاوه سه، چهار ساعت دیگر کنید، بالاخره آقای متخصص آمدند! کجا بود؟ جویا شدیم، گویا هم کمبود پزشک داریم و هم اینکه آقای دکتر به‌طور همزمان در دو بیمارستان (که چسبیده به‌هم هم هستند) کار می‌کند و بیمار ویزیت می‌کند. خیلی هم مودب بودند، چندباری که با اصرار ما، پرستار به تلفن همراهش زنگ زده بود که دکتر کجایی؟ دکتر شاکی شد و پرستار را به باد توهین و فحش و ناسزا گرفت و هروقت که دلش خواست آمد!

کادر درمان، خسته‌تر از هر زمان دیگری نظام بهداشت و درمان فروریخته است

قیامتی شده بود. بین تخت‌ها که قدم می‌زدم، پیر و البته اکثرا جوان، بی‌جان و ناتوان به مدد شدت سرفه‌ها روی تخت تکان می‌خوردند و با چشم‌هایشان به پرستاران التماس می‌کردند. با سوپروایزر بخش همکلام شدم و از وضعیت رسیدگی هم پرسیدم که گلایه کرد. انگار که منتظر اشاره‌ای باشد، بغضش ترکید و البته با ناراحتی و عصبانیت گفت در تمام 24 ساعت حتی یک ساعت هم امکان استراحت ندارد. اصلا چشم‌هایش دودو می‌زند و برای یک تزریق باید زمان زیادی تمرکز کند تا بفهمد سوزن را کجای بیمار فرو می‌کند. یک دفعه روپوشش را درآورد و در دستانش چلاند، انگار که تازه از تشت آب درآورده باشی عرق از آن می‌چکید و می‌گفت تمام تلاشش را می‌کند، هم خودش و هم باقی پرستاران و رزیدنت‌ها، منتها پزشکان بدقولی می‌کنند و بیماران هم عصبی هستند. از مرگ‌ومیرها هم سوال کردم، گفت همین دو روز گذشته چهار، پنج نفری جان‌شان را همین جا و جلوی چشم ما از دست دادند! هوا تاریک شده بود و پزشک بالاخره تشریف آوردند. تجویزات جدید کردند و بخشی از این داروها؛ کورتیکواسترویید‌ها، رمدسیویر، پروفیلاکسی VTE، کورتون استنشاقی و بعدتر هم اینها؛ توسیلوزوماب، اکتمرا (نوع خارجی) یا تمزیوا (نوع ایرانی) را روی کاغذ نوشتند و گفتند تهیه شود.

کمبود دارو و اوضاع به هم‌ریخته داروخانه‌ها رمدسیویر 700 هزارتومانی، 12 میلیون فروخته می‌شود!

50 میلیون تومان علی‌الحساب داده شد، سبیل برخی پرستاران هم چرب شد تا وسط این شلوغی‌ها، به بعضی‌ها که پول بیشتری دارند بیشتر رسیدگی شود. بیماری که در بیمارستان بستری می‌شود، آن هم با این هزینه حتما دوست ندارد که نگران تامین داروها باشد. بگذریم، داروخانه بیمارستان با همان اولین نسخه‌ای که دادیم، شانه خالی کرد و نه قاطعی گفت؛ حالا همراهان حسین سرگردان این داروخانه و آن داروخانه شده‌اند. قبل‌تر هم نوشته بودم، به علت کمبود و مثلا نظارت، داروها صرفا در چند داروخانه شاخص و خاص امکان تامین داشت. داروخانه‌های هلال‌احمر، 29فروردین، 13آبان، طالقانی و... . نوبت به تهیه این داروها رسید و تازه حواشی جدیدی شروع شد. مراجعه صبح اول وقت، صف‌های بسیار طولانی و خطرناک (چون بسیاری از مراجعان خودشان مبتلا بودند) و کمبود شدید دارو. هر لحظه ترس اینکه مسئول داروخانه اتمام موجودی داروها را اعلام کند مردم را کلافه کرده بود. تقریبا هیچ داروخانه‌ای هم همه داروها را نداشت و سر آخر هم، دارو یا به‌صورت آزاد از داروخانه یا با قیمت گزاف از دست دلال تامین می‌شد. نسخه اول، حدود 6 میلیون تومان فقط برای رمدسیویر‌های داروخانه‌ای آب خورد. همین رمدسیویر برای نسخ بعدی، دانه‌ای 12 میلیون تومان هم خریداری شد.

اکتمرا و تمزیوا، هست ولی دست دلال‌ها 1+16 میلیون برای تمزیوا، یک میلیون برای پوکه دارو!

بالاتر نوشتم، یکی از اصلی‌ترین داروهایی که نیاز به تهیه آن بود، اکتمرا یا همان تمزیوا نمونه داخلی اکتمرا بود که پزشک دوباری نسخه‌اش را نوشت. دوباره مراجعه به داروخانه بیمارستان و دوباره دست رد آنها به سینه مراجعان، جالب اینکه ادعا می‌کردند دوهفته‌ای است که هیچ دارویی به داروخانه این بیمارستان نداده‌اند و آنها هیچی ندارند. دوباره همان داروخانه‌های شاخص تهران، دوباره صف و دوباره کمبود. همه داروخانه‌ها زیر و رو شد، آن واسطه‌هایی که برای پذیرش بیمار در بیمارستان هم کمک کردند، فعال شدند؛ اما دارو سخت‌تر از تخت گیر می‌آمد. هرچه گشتند، نبود و من هم در تمام این پروسه همراه‌شان بودم. متصدی داروخانه یک دلال دارو را معرفی کرد و گفت فقط از این مسیر امکان تامین داروها وجود دارد. تماس گرفتند، دلال ناصرخسرو بود، برای یک تمزیوا که حدود 2 میلیون و خرده‌ای هزینه داشت، طلب مبلغ 16 میلیون تومانی کرد! چاره نبود، این پول را هم با هر مشقتی بود، دادند؛ اما نکته جالب اینکه یک میلیون تومان از این 16 میلیون، ودیعه برگشت پوکه دارو بود! گویا این داروها از زنجیره تامین بیمارستان‌ها و بعضی شبکه‌های پخش خارج شده و به دست دلال می‌رسد و برای اینکه در مسیر ردیابی مشکلی ایجاد نشود، پوکه‌ها برای ارائه گزارش به بیمارستان‌ها برگشت داده می‌شود تا همه‌چیز عادی جلوه کند!

مسئولیت دارو را نمی‌پذیریم؛ ممکن است کسی از بیمارستان بردارد و بیرون از این‌جا 15 میلیون بفروشدش!

روند درمان پیش می‌رفت و هزینه‌ها مدام بالا و بالاتر، بعد از تامین دو، سه‌باره تمزیوا، یعنی پرداخت 3 تا 15 میلیون، نوبت به قرص tofacitinib رسید. این داروی نایاب‌تری بود. دوباره همان مسیر تکراری و نسخه به دست در داروخانه‌های سطح شهر دنبال این داروی نایاب! این‌بار با لطف خدا و استفاده از رانت و رابطه، خانواده حسین موفق شدند دارو را با نسخه و از داروخانه تهیه کنند. حدود 650 هزارتومان، اما بیرون داروخانه، دلال دارو، قیمت 13 تا 15 میلیون تومانی برای این دارو تعیین کرده بود و مردم هم تلفن به دست دنبال قرض و تهیه پول بودند. دارو را به بیمارستان و دست پرستار رساندیم اما این‌بار هم با یک پدیده و اتفاق عجیب روبه‌رو شدیم. پرستار دست‌نوشته‌ای از همراه بیمار گرفت و از قبول کردن قرص جهت نگهداری و دادن آن به بیمار خودداری کرد. گفت قرص گرانی است و نمی‌تواند مسئولیت نگهداری آن را قبول کند، چون متاسفانه برخی مسئولان بیمارستان به علت نایاب بودن این قرص، آن را برمی‌دارند و بیرون از بیمارستان با همان قیمت میلیونی می‌فروشند! در واقع شاخ درآورده بودم. اتفاق عجیب و تاسف‌برانگیزی بود. گفتند قرص را پیش خودتان نگه دارید، داخل کشوی کنار تخت بیمار هم نگذارید، هر وقت ساعت مصرف شد، می‌گوییم یک دانه از آن را به ما بدهید تا ما آن را به بیمار تحویل دهیم!

واریز 32 میلیون و 700 هزارتومان به حساب آقای دکتر برای تصفیه خون 36 میلیون تومانی!

پزشک برای بهبودی بیشتر و سریع‌تر بیمار، گویا روندی تحت‌عنوان تصفیه خون را تجویز کرده و به‌صورت کلی سه‌بار در فاصله زمانی مشخصی باید خون حسین تصفیه می‌شد. به خانواده اطلاع داده شد و از آنها خواستند فیلتری را تهیه کنند. فیلتری که برای دستگاه خاصی بود و با آن عمل تصفیه انجام می‌شد. این یک قلم را داروخانه بیمارستان داشت. مراجعه کردند، برای سه‌بار تصفیه خون، سه فیلتر لازم بود، قیمت هر فیلتر، 11 میلیون و 900 هزارتومان! این هم تهیه شد، تحویل پرستار داده شد، اما این‌جا یک اتفاق عجیب افتاد، پرستار به دختر حسین شماره‌ای داد، گفت تماس بگیر تا آقای دکتر «م» بقیه روند را توضیح دهد. تماس گرفت، دکتر «م» بلافاصله گفت شماره کارتی که می‌خوانم را یادداشت کن و 10 میلیون و 900هزارتومان به این شماره‌حساب برای هر بار تصفیه خون واریز کن، یعنی 3 تا 10 میلیون و 900هزار تومان به شماره‌حساب شخصی آقای «م»! علت را پرسیدیم، جوابی ندادند و گفتند روالش است! عمل تصفیه آغاز شد، خبری از آقای دکتر نبود، یک دختر جوان آمد و کار را انجام داد و سراغ دکتر را که گرفتند، گفتند خودشان سرشان شلوغ است، من آمده‌ام!

170 میلیون علی‌الحساب!

حساب از دستم خارج شد، تا این‌جا که 5 روز از روند درمانی حسین در این بیمارستان خصوصی پایتخت پیش رفته و بیش از 170 میلیون تومان صرفا هزینه بستری و تهیه داروها و البته جیب دکتر «م» شده است. این را اگر کنار هزینه‌های جانبی درنظر بگیریم و جمع کنیم، عدد سرسام‌آوری را نشان می‌دهد که اقلیت خاصی در جامعه امکان تامین آن را دارند. اقلیتی که هرطور که شده، دارو را پیدا می‌کنند، کف راهروهای بیمارستان نمی‌خوابند و خورد و خوراک و همراه هم دارند. اقلیتی که انتخاب اول‌شان بیمارستان خصوصی است، نه آن طبقه پابرهنه‌ای که اصلا از صد فرسخی بیمارستان خصوصی هم رد نمی‌شوند. در یکی از همین شب‌هایی که برای روایت ماجرا در بیمارستان بودم، بیماران زیادی مراجعه می‌کردند و نمی‌دانستند بیمارستان خصوصی چیست و چه فرقی با باقی بیمارستان‌ها دارد، تا هزینه را می‌شنیدند، یا سرافکنده و ناامید از بیمارستان خارج می‌شدند یا درگیر می‌شدند و ماجرا به شکستن شیشه‌های بیمارستان ختم می‌شد. نمی‌دانم اسم این وضعیت چیست، ضعیف‌کشی است یا خدمت به سرمایه‌دارها، اما ماحصل این مدل سیاست‌ورزی وضعیتی است که می‌بینیم. کشته‌هایی که اگر روند آن کند نشود، زمین برای دفن‌شان کم می‌آوریم. ما هم که به قول پرواز همای، دل‌مان می‌سوزد و کاری از دست‌مان برنمی‌آید. فقط هشدار دادیم، خواهش کردیم و فریاد کشیدیم که این مملکت را جدی تعطیل کنید. نظام بهداشت و درمان اگر کاری اورژانسی برایش نشود در آستانه سقوط است.