تاریخ : Tue 10 Aug 2021 - 01:08
کد خبر : 58603
سرویس خبری : ایده حکمرانی

بدون جدال، رتوریک و گفتار سیاسی ساخته نمی‌شود

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه (بخش سوم و پایانی)

بدون جدال، رتوریک و گفتار سیاسی ساخته نمی‌شود

اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزه‌های اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.

قسمت سوم گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه، مدیر کارگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی، درمورد ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

آیا ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی خیلی نظری نیست؟ آیا می‌تواند دلالت‌های سیاستی هم داشته باشد؟

فکر می‌کنم توجه به بستر تکوین و تکون آن به ما کمک می‌کند که تصویر بهتری از ماهیت و کارکردهای آن داشته باشیم. از همان دهه چهل میان اسلامی که امام خمینی طرح می‌کند و اسلام متحجرانی که در محافل مذهبی و حوزه‌علمیه هستند، درگیری هست و میان اسلام امام خمینی و اسلام التقاطیِ محبوب روشنفکران چپ یا منورالفکران راست درگیری وجود دارد، اگرچه در سال‌های پس از انقلاب و در زمان‌ها و موضوعات مختلف، از مالکیت زمین گرفته تا اختلاف‌های سیاسی، تفاوت، اختلاف و نزاع میان گونه‌های گوناگونی از ایده و گفتمان اسلامی وجود دارد اما صورت‌بندی ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی به‌طور عمده مربوط به یکی دو سال آخر حیات امام خمینی است. یعنی زمانی که امام خمینی طی یک دهه در موضع حکمرانی یا نظارت بر حکمرانی قرار دارد. بنابراین ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی، یک طرح ناظر به این تجربه است. بسیاری از مکاتبات و پیام‌های امام خمینی هم یا خطاب به نهادهای عمومی و نهادهای انقلاب است و یا ناظر به موضوعاتی است که در تدوین سیاست‌های آتی نقش دارد.

فرض کنیم در تدوین سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی، ایده جنگ فقر و غنا پذیرفته شود؛ آیا نظام مالیاتی ما این‌گونه خواهد بود؟ آیا دولت و مجموعه حکمرانی این‌گونه از ارائه خدمات اولیه و دادن حقوق اساسی مردم در زمینه مسکن و آموزش و... پا پس می‌کشند؟ یا اگر ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی و اسلام سرمایه‌داری در حوزه فرهنگ، در انقلاب فرهنگی و در علوم اجتماعی اسلامی پذیرفته شود، اسناد و سیاست‌های فرهنگی ما این‌گونه خواهند بود؟ نهادسازی ما در حوزه تفکر اسلامی و الهیاتی که در خطابه‌های رسمی بسط داده می‌شود، این‌همه نسبت به سرمایه‌داری و اسلام سرمایه‌داری بی‌تفاوت خواهد بود؟

اگر بخواهیم به این فکر بکنیم که ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی برگردد؛ این بازگشت باید از راس هرم قدرت باشد یا نظم جدید مبتنی‌بر این ایده می‌تواند از دل جامعه و دانشگاه و حوزه بیاید؟

من حرف شما را به دوگانه نظر و عمل برمی‌گردانم. بخش‌هایی از این ایده که امروز بر ما مکشوف است در سطوح مختلف حکمرانی مورد بی‌توجهی قرار گرفته است، توجه به این بخش‌ها را باید از سطوح حاکمیتی طلب کرد. هرچه بیشتر عمل شود کاملا به سطحی بالاتر می‌رود و فضای فکری ما ترغیب می‌شود تا حرف‌ها و ایده‌های بیشتری در این زمینه تولید کند. هرچه کمتر در عمل موردتوجه قرار بگیرد، کمتر بالا می‌رود و بازتاب منفی خود را بر فضای فکری ما خواهد داشت. از آن‌طرف قضیه هم هست. پیشنهاد کلیت نیروهای فکریِ که دچار مغالطه «جبهه انقلاب» شده و محافظه‌کاریِ جناح راست را با انقلابی‌گریِ جوان مؤمن انقلابی پیوند زده، به دولت جدید،حالا چه به دولت جدید و چه به کلیت حکمرانی ما، این بوده که همه‌چیز باش؛ هم‌زمان دنبال همه‌چیز باش. دولت جوان و امید و تعالی و نشاط و عدالت و آزادی باش! درحالی‌که اگر اولویت و اولیت عدالت اجتماعی، ضرورت ایده جنگ فقر و غنا و اهمیت ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی درک می‌شد، می‌توانستیم فکری برای عقب‌ماندگی در عدالت بکنیم.

 اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزه‌های اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.

فکر می‌کنم دولت آینده و در کل حکمرانی ما به میزانی که به ایده تضاد و جوهره انقلاب اسلامی توجه کنند در تحقق عدالت توفیق خواهند داشت و به هر میزان که در مسیر تحقق عدالت پیش بروند با پیچیدگی‌های نظر بیشتری روبه‌رو خواهند بود که نیاز به عقبه‌های فکری دارد. یک مثال بزنم. یکی از پیچیدگی‌های جدی که باید در آینده به آن توجه شود تفکیک بین عدالت حقوقی- قضایی و عدالت اجتماعی است. عدالت به معنای نخست را رادیکال‌ترین کاپیتالیست‌ها، حتی فون‌ هایک هم قبول دارد. تا وقتی حکمرانان و حکمرانی در یک وضعیت کلی و غیراولویت‌دار، در کنار همه خوبی‌ها از عدالت حرف بزنند، این تفکیک اساسا مطرح نیست. بلکه حرف از عدالتی است که حتی تئوری‌پردازان سرمایه‌داری و منتفعان از نظم‌های سرمایه‌سالارانه هم با آن مشکلی ندارند. مساله این‌جاست که عدالت اخلاقی و حقوقی و عدالتی که موضوعش فعل یک انسان است، برای حل بحران عقب‌ماندگی در عدالت اصولا کفایت نمی‌کند. حالا تصور کنیم حکمرانان و سپس حکمرانی به عدالت فکر کند و نیازمند این تفکیک باشد. این نیاز منشأ تحرک فکری می‌شود. این نیاز را محافظه‌کاری حاکم بر وضع متداول علوم اسلامی و انسانی که نمی‌تواند پاسخ بگوید؛ این ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی، ایده جنگ فقر و غناست که می‌تواند به ما کمک کند بفهمیم موضوع سطحی از سطوح عدالت است، نه مساله فساد که مساله فقر است و مساله فقر هم غنا یا تکاثر است.

در قسمت‌های قبل چندبار از مرحوم روح‌الله نامداری سخن به میان آمد، او یکی از کسانی بود که به‌طور دامنه‌داری به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی فکر می‌کرد. این ایده چرا و چگونه در آثار نامداری پررنگ بود؟

روح‌الله نامداری در پروژه خود، به‌طور مستمر ما را به مفهوم جدال و ستیز ارجاع می‌دهد و من فکر می‌کنم ما امروز به این ایده بسیار محتاجیم. بدون جدال، اصولا رتوریک و گفتار سیاسی ساخته نمی‌شود. شما ممکن است در مقام تئوریک در موقعیت توصیف یک امر خوب باشید اما در عینیت و عمل، در میدانی قرار می‌گیرید که مملو از ضدهاست. این‌که شما در زمینه درگیری با این دیگری‌ها و ضدها، ایده‌ای داشته باشید، باعث می‌شود بتوانید یک رتوریک سیاسی را پایه‌گذاری کنید. منهای آن، یک‌سری کلیات دارید که ماقبل سیاست هستند. حرف‌های خوبی هستند که احتمالا به درد کلاس درس هم بخورند اما برای اینکه بتوانید یک مسیر پیش‌روی جامعه باز کنید، شما ناگزیر از سیاست هستید.

روح‌الله عمیقا متوجه چیزی بود که من آن را تفوق زبان سیاستی بر زبان سیاسی می‌نامم. یک زبان الکن اجتماعی که نمی‌تواند سرمایه اجتماعی ایجاد کند، کسی را جذب کند و سازمان‌دهی کند. خاطرم هست روح‌الله به همین خاطر می‌گفت کاری می‌کنند که انسان بگوید خدا نکند حزب‌الله قبل از موعد و تمهید این زمینه‌ها، برنده میدان رقابت سیاسی باشد. به همین خاطر او تلاش می‌کرد یک گفتار عمیقا سیاسی و عمیقا انقلابی مبتنی‌بر ستیز و جدال برای نیروی اجتماعی انقلاب پایه‌ریزی کند. روح‌الله می‌دانست اگر رتوریک انقلاب با ارجاع به سطوح تئوریک انقلاب، دائم از نو زاییده نشود، نابود می‌شود. یک‌سری حرف‌های توتولوژیک می‌شود.

مساله مهم دیگر این بود که مرحوم نامداری تلاش داشت ایده ستیز را از راه گفت‌وگو پیش ببرد. ایده ستیز با گفت‌وگو پیش می‌رود. دیالوگ لازمه دیالکتیک است. فقدان ایده ستیز، ستیز را از سطح ایده به سطح روش می‌آورد و پرخاشگری را بسط می‌دهد. ایده گفت‌وگویی که روح‌الله در همین کتاب ستیز با خویشتن، ستیز با جهان مطرح می‌کند به نیروی اجتماعی انقلاب پیشنهاد می‌دهد به جای مونولوگ‌هایی از موضع استعلایی، به جای روا داشتن اخلاق حجتیه‌ای، متحجرانه، به جای پرخاشگری نسبت به کسانی که در مسائل اعتقادی یا غیر آن، مثل او فکر نمی‌کنند، اهل مدارای اجتماعی و گفت‌وگوی فکری باشند. لازم نیست محتوای نظریه‌‌ای را کنار بگذارند یا برای تحقق آن پرخاش کنند، بلکه کافی است به گفت‌وگو توجه کنند. او خود از یک دیالکتیک نظری به روش دیالوگ می‌رسد و این ایده خیلی برای امروز ما ارزشمند است.