فرهیختگان: دولت حسن روحانی، این هفته و پس از 8 سال سخت و طاقتفرسا به پایان میرسد. او با وعدههای جذاب و امیدآفرین در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی رسید. امروز پس از 8 سال میتوان به آسانی درباره آن وعدهها سخن گفت. چه شد که آن شعارها به اینجا ختم شد و دولت روحانی را تبدیل به یک تجربه برای ایران کرد؟ تجربهای پرهزینه که نهتنها درطول انقلاب که شاید تا چندین دهه پیشاز انقلاب نیز بر ایران تحمیل نشده بود. اگر روایت مخالفان دولت را نیز بهحساب نیاوریم، اشاره حسن روحانی به اینکه اگر برجام میبود، دلار چه قیمتی داشت، خود گواه روشنی است که تا چه میزان اعتماد او و دولتش به غرب و بهویژه آمریکا درست بوده است.
در 8 سال گذشته دولتیها باوجود خویشتنداری در اعتراف به وضعیتی که محصول عملکرد آنها است، هر از چندگاهی اظهارات قابلتوجهی داشتهاند. مجموع این اظهارات نشان میدهد دولت روحانی اعتماد فزایندهای به غرب داشت و از این طریق بهدنبال توسعه ایران بود. روحانی در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، «کلید» تمام قفلهای کشور را به صندوقچه «سیاست خارجی» پیوند میزد و پس از ورود به پاستور نیز همین مسیر را درپیش گرفت. اگر این نخستین اشتباه بزرگ او باشد، دومین اشتباه او، محدود کردن سیاست خارجی به غرب بود. اشتباهات روحانی و دولتش به این نیز محدود نشد و اشتباه سوم، انحصار غرب در ایالاتمتحده آمریکا بود. در توافق هستهای ایران، اگرچه اعضای 1+5 نیز حضور داشتند، اما کلیت این توافق به دو کشور آمریکا و ایران محدود میشد. حتی اگر این اشتباه دولت روحانی هم کمهزینه تلقی میشد، اشتباه بعدی غیرقابل جبران بود؛ اشتباهی که هنوز کشور درحال پرداخت هزینههای آن است. دولت روحانی برجام را نه با آمریکا که با یک حزب سیاسی در آمریکا یعنی حزب دموکرات منعقد کرد و همین مساله نیز ریشه بحران امروز کشور است. او با دولت دموکرات اوباما توافق کرد و دولت بعدی که در دست یک جمهوریخواه بود، بهسادگی از این توافق خارج شد و اکنون باز دولت دموکرات بر سر کار آمده است، اما این دولت نیز حاضر به احیای همان توافق نیست و در ازای بازگشت به برجام امتیازات دیگری نیز میخواهد. بهطور حتم اگر روحانی اختیار تصمیم در اینباره را داشت، چنین میکرد و مسائل دیگر را به مساله هستهای پیوند میزد تا 3 سال بعد اگر یک دولت جمهوریخواه روی کار بیاید، بار دیگر از برجام و سایر توافقات ضمیمه آن خارج شود. اما چطور شد که روحانی در دومینوی اشتباهات افتاد؟
رویای سرمایهگذاری خارجی
روحانی پیش از رویکار آمدن، شعار خود را توسعه ایران با استفاده از ارتباطات بینالمللی (سیاست خارجی) عنوان کرد. این موضوع چیزی فراتر از حل کردن پرونده هستهای و رفع تحریمهای بینالمللی بود. دولت یازدهم حل مساله هستهای را نیز خودبهخود باعث توسعه ایران نمیدانست و معتقد بود حل این پرونده تنها یکی از گامهای اولیه برای توسعه ایران ازطریق ارتباطات بینالمللی است، زیرا ایران به سرمایههای گسترده خارجی برای ایجاد زیرساختها و کسبوکارها نیاز دارد.
روحانی پس از برجام بارها در مقاطع مختلف اعلام کرد ایران دارای طرح مدنی برای جذب سرمایهگذاری 200 میلیارد دلاری در بخش نفت و 70 میلیارد دلاری در بخش پتروشیمی است. رئیسجمهور یکی از راههای بزرگ تامین این سرمایه را جذب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور میدانست و رسانههای دولتی نیز از سرمایه 2هزار میلیاردی ایرانیان خارج از کشور صحبت میکردند.
طرحهای دوره برجام رئیسجمهور دارای ویژگیهای مثبتی بود، اما مشکل، عدم ریسک شرکتهای سرمایهگذاری خارجی برای انتقال سرمایههایشان به ایران بود؛ چه اینکه در این برهه ایران خود نیز نمیتوانست بهراحتی درآمدهایش را به کشور منتقل کند. پس از برجام، فروش نفت ایران روی کاغذ آزاد شد، اما در همین دوره تهران قادر به بازگرداندن تمام وجوه بلوکهشده پیشین به کشور نبود. به همین دلیل هنگامی که آمریکا از برجام خارج شد، همچنان میلیاردها دلار در حسابهای ایران بلوکه ماند.
طرحهای روحانی برای جذب سرمایه در این شرایط چیزی جز رویاپردازی نبود. هنگامی که ایران خود بهراحتی نمیتواند از پولهایش بهرهبرداری کند، قطعا کشورهای دیگر با وضعیت بدتری برای انتقال سرمایههایشان به ایران روبهرو هستند. همچنین این شرکتها اگر قادر به انتقال وجوه خود به ایران نیز میبودند، شرایط «تعلق تحریم» را درباره ایران درنظر میگرفتند.
پیش از برجام چهار نوع تحریم دامنگیر ایران بود؛ نخست تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، دوم تحریمهای اتحادیه اروپا، سوم تحریمهایی که براساس صدور فرمانهای اجرایی رئیسجمهور آمریکا اعمال شده بودند و چهارم تحریمهای کنگره آمریکا. بعد از برجام تحریمهای سه مورد اول رفع شدند، اما تحریمهای چهارم که مربوط به کنگره آمریکا بودند شرایط را برای تهران به شکل بدی رقم زدند. این تحریمها در دوره برجام «تعلیق» شدند نه لغو. به همین دلیل رئیسجمهور آمریکا در دورههای چندماهه دستور تعلیق این تحریمها را صادر میکرد و به همین دلیل وزارت خزانهداری آمریکا نیز مجبور بود بهصورت دورهای گزارشی از وضعیت تحریمهای ایران و تعلیق آنها به کنگره ارائه کند. با درنظر گرفتن موارد همپوشانی بین تحریمهای کنگره با دیگر انواع تحریم، تعلیق این تحریمها عملا بهمعنای تعلیق دیگر تحریمها بود. بهعنوان مثال، اگر تحریمهای دستور اجرایی رئیسجمهور آمریکا درباره موضوعات بانکی ایران لغو شده بود، اما تحریمهای بانکی کنگره علیه ایران وضعیت تعلیق داشتند، این مساله عملا بهمعنای تعلیق کلیه تحریمها بود نه لغوشان.
بهدلیل وجود سایه سنگین تهدیدهای کنگره علیه ایران و تعلیقی بودن آنها ریسک سرمایهگذاری و حتی همکاری اقتصادی با ایران بالا بوده و دچار وقفه میشد. بهدلیل آنکه وزارت خزانهداری آمریکا باید درباره تعلیق تحریمهای ایران به کنگره گزارش میداد، هرگونه مبادله اقتصادی با ایران حتی فروش هواپیماهای مسافربری نیازمند اخذ مجوزها از اوفک بودند.
در شرایطی که طبق مذاکرات همچنان سایه تهدید تحریمهای تعلیقشده عملا بالای سر ایران وجود داشت، دولت باید متوجه عدم امکان جذب سرمایههای خارجی کلان میبود. باوجود این، دولت روحانی همچنان در رویای این بود که بدون حرکت نشسته و منتظر سرمایهگذاران خیالی خارجی باشد.
درمقابل واقعیتها اما ظرفیتهایی نیز برای تامین مالی طرحهای اقتصادی ایران وجود داشت. اتکای کامل به این طرحها گرچه در شرایط معمولی مطلوب نبودند، اما در شرایط تعلیق تحریمهای ایران تنها گزینه موجود بهشمار میرفتند. این طرحها شامل جذب سرمایههای ریالی مردم در پروژههای سرمایهگذاری بود. سرمایههای ریالی درمقابل سرمایهگذاری خارجی دارای محدودیتهایی هستند، اما در دولت روحانی بهدلیل مسدود بودن ارتباطات بینالمللی راهی جز آن باقی نمانده بود. دولت روحانی اما بسیار دیر به فکر استفاده از سرمایههای داخلی افتاد، آنهم هنگامی بود که بهشدت در مضیقه کسری بودجه قرار داشت و بورس را به جایی برای جبران آن کسری تبدیل کرد؛ اقدامی که باعث شد با سوءاستفاده از اعتماد مردم توسط دولت، سرمایه اجتماعی کشور در دولت روحانی ضربه اساسی دیگری بخورد.
در برجام توافق تنها درحوزه هستهای صورت گرفت و طرف مقابل نیز بدون کوچکترین امتیازی تنها تعلیق عملی تحریمهای هستهای را پذیرفت و تحریمهای نظامی و حقوق بشری را نیز حفظ کرد. باوجود این، اما دولت روحانی اصرار به اجرایی کردن محدودیتهای غیرهستهای در داخل ایران داشت. این محدودیتها بیش از همه دامنگیر صنایع نظامی ایران شد. اگر دولت روحانی در مذاکره و با لغو تحریمهای نظامی محدودیتهایی را در عرصه نظامی میپذیرفت، شاید برای کشور ضرر کمتری داشت تا آنکه بدون مذاکره عملا صنایع نظامی را دچار محدودیت کند. دولت روحانی براساس همین برداشت غلط خود برای سالها مانع از پرتاب ماهوارهبرهای جدید ایران شد و آنها را مدت زیادی در انبارها نگهداری کرد. روحانی معتقد بود توسعه برخی صنایع نظامی باعث ناراحتی غرب خواهد شد. در شرایطی که دولت روحانی درگیر رودربایستی با غرب بود، دولت آمریکا اما با خروج از برجام از خجالت وی درآمده و شدیدترین تحریمها را به دولت خجالتی روحانی که تلاش داشت خود را همانند بچه خوب کلاس جهانی معرفی کند، وضع کرد. این تحریمها البته هماکنون نیز بدون وقفه توسط دولت دموکرات بایدن درحال اجرا است.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: