تاریخ : Sat 31 Jul 2021 - 02:55
کد خبر : 58071
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

مجاهد بی‌مرز و مرزبان مجاهدان

مهدی سلیمانی:

مجاهد بی‌مرز و مرزبان مجاهدان

محمدسرور رجایی روی دیگر سکه مجاهدان بی‌مرز و گمنامی است که در سال‌های اخیر، برخی از آنان در قالب مدافعان حرم شناحته شدند. رزمندگانی که برای دفاع از آرمان اسلام ناب نه در قید و بند نژاد هستند و نه مرزبندی‌های جغرافیایی توان محدود کردن‌شان را دارد.

مهدی سلیمانی، فعال حوزه کتاب: همیشه از انسان‌هایی که تکلیف‌شان با خود مشخص است خوشم می‌آید؛ افرادی که قدر زمان را می‌دانند و در صرف کردن عمر خود خست به خرج می‌دهند. این افراد معمولا کاری نمی‌کنند و اگر دست به کاری بزنند می‌توان اطمینان داشت که کار، کار مهمی است. محمدسرور رجایی قطعا یکی از همین افراد است که حاضر نبود حتی لحظه‌ای را به‌جز برای آن آرمانی که در سر دارد از دست بدهد. رجایی از همان سال 69 که قدم به «خانه علم و فرهنگ جمهوری اسلامی ایران» در شهر پیشاور گذاشت، مسیر زندگی خود را تعیین کرد و 30سال همان مسیر را با قوت ادامه داد. او وقتی مجذوب ندای ملکوتی روح خدا در ایران شد، تصمیم خود را گرفته بود که باوجود تمام مشکلات و سختی‌هایی که ممکن است برای خود و خانواده‌اش به‌وجود آید، راهی ایران اسلامی شود تا بقیه عمر خود را صرف خدمت به فرهنگ اسلامی در دو سرزمین ایران و افغانستان کند.

او می‌دانست که پیوند فرهنگی بین ایران و افغانستان یکی از مهم‌ترین مساله‌هایی است که بین دو کشور مطرح است، اما به هر دلیلی وضعیت مشخصی ندارد و نیروهای آتش‌به‌اختیار بنابه تشخیص و توان خود درحال فعالیت هستند. بی‌شک خود محمدسرور رجایی یکی از مهم‌ترین، دغدغه‌مندترین و خالص‌ترین شخصیت‌های فعال در حوزۀ فرهنگ ایران و افغانستان بود که بدون چشم داشت و علی رغم تمام سختی‌های موجود حتی یک روز هم پا پس نکشید. او دقیقا می‌دانست باید دست روی چه موضوعاتی بگذارد. چه زمانی که دست به نگارش کتاب‌هایی همچون «از دشت لیلی تا جزیرۀ مجنون» گذاشت و چه زمانی که در حوزۀ فیلمسازی وارد شد. رجایی در واقع سرداری در حوزۀ دیپلماسی فرهنگی بود که به خوبی مناسبات فرهنگی و اقتضائات فعالیت‌های فرهنگی در هر دو کشور ایران و افغانستان را می‌دانست. به جرات می‌توان ادعا کرد که او یک تنه باری را بر دوش می‌کشید که بسیاری از سازمان‌های عریض و طویل از انجام بخش کوچکی از آن هم عاجزند.

محمدسرور رجایی روی دیگر سکه مجاهدان بی‌مرز و گمنامی است که در سال‌های اخیر، برخی از آنان در قالب مدافعان حرم شناحته شدند. رزمندگانی که برای دفاع از آرمان اسلام ناب نه در قید و بند نژاد هستند و نه مرزبندی‌های جغرافیایی توان محدود کردن‌شان را دارد. او نه‌تنها مجاهدی بی‌مرز بود که مرزبان مجاهدان نیز بود و آثارش بهترین شاهد برای این ادعا است. رجایی یکی از بزرگ‌ترین مجاهدان بدون مرز افغانستان است که نه‌تنها باعث مباهات ملت مقاوم افغانستان است، بلکه بخش قابل‌توجهی از فعالان فرهنگی ایران نیز به او افتخار می‌کنند و او را الگویی مناسب برای فعالیت‌های فرهنگی می‌دانند.

آنچه در زندگی «آوینی افغانستان» مشهود است اینکه او چیزی بیش از دیگران داشت و آن عشق و آزادگی بود. عشق به مفاهیم بلند اسلامی و انقلابی که آن را در حضرت روح‌الله و خامنه‌ای عزیز پیدا کرده بود و عمر خود را در این راه گذاشت و بحق هم در وادی عشق چیزی کم نگذاشت و خود را فنای آن کرد. در عین حال او آزادمردی کم‌نظیر بود و خود را آزاده می‌دید، چنانکه خدایش او را آزاد آفریده بود. هیچ‌گاه در قیدوبند جناح‌بندی‌ها و تعارفات مرسوم قرار نگرفت و از سختی‌ها و مرارت‌های این راه نترسید.

رجایی به‌خوبی توانست آنچه را که تکلیف خود می‌دانست انجام دهد؛ ولی خوب است حالا که ما عزادار چنین شخصیت تکرارنشدنی‌ای شدیم، مسئولان هم به این فکر کنند که درقبال رجایی‌هایی که از سرزمین عزیزمان افغانستان به ایران آمده‌اند چه کرده‌اند! اصلا مگر ما چند «سرور تکرارنشدنی» داریم که به‌راحتی آنان را نادیده می‌گیریم؟ باید دستی جنباند شاید دیگر وقتی نمانده باشد!