تاریخ : Sun 25 Jul 2021 - 00:25
کد خبر : 57798
سرویس خبری : نقد روز

شلیک به قلب ناامیدی

جواد فروغی، پرستار مدافع سلامت که با کسب طلای المپیک ایران را شاد کرد، کیست؟

شلیک به قلب ناامیدی

فروغی جزء کادر درمانی بیمارستان بوده و هست و درکنار شرکت در تمرینات تیم ملی تیراندازی خصوصا در همین ایام کرونایی به وظایف حرفه‌ای خود در پرستاری هم‌ می‌‌رسید. جواد فروغی مسیر سخت‌تری را انتخاب کرد و پای کار ایستاد و ثابت کرد که چه با مشکلات شخصی، چه مشکلات شغلی و کاری و چه مشکلات خانوادگی و مشکلات ورزشی ناامید نمی‌شود.

هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم که یک روز در ارتباط با مسابقات ورزشی، آن هم المپیک در صفحه اجتماعی روزنامه گزارشی بنویسم. درست مثل همین که فکرش را نمی‌کردم و نمی‌کردیم که در اولین روز المپیک توکیو کاروان ایران مدال طلا دشت کند؛ آن هم در رشته‌ای که هیچ‌وقت موفق به کسب این رتبه نشده بودیم و اصلا... بگذریم. اما همین فکرش را نمی‌کردم‌ها گاهی جذاب و نوشتنی هم می‌شوند. صبح دیروز را با اخبار خوبی از المپیک شروع کردیم، با پیروزی‌های پیاپی شمشیربازها، تیراندازی و راهیابی به فینال تیراندازمان و... . البته باخت و آن حواشی مسابقه پینگ‌پنگ نیما عالمیان کمی کام‌مان را تلخ کرد، ولی روز خوبی شروع شد و با اینکه اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم، جواد فروغی موفق شد در رشته تیراندازی ‌‌10متر تپانچه بادی المپیک توکیو اولین مدال طلای تاریخ کشورمان در این رشته را کسب و حسابی دل‌مان را شاد کند. تا اینجای کار شاید هنوز هم عجیب به‌نظر برسد که در صفحه اجتماعی این‌طور اسپورت و ورزشی می‌نویسم و اخبار المپیک را مخابره می‌کنم، منتها پیوند اجتماعی و ورزش، در حرفه اصلی جواد فروغی یعنی پرستاری است. بلافاصله بعد از کسب مدال طلای او، وجوه مختلفی از زندگی شخصی و کاری‌اش در رسانه‌ها منتشر شد، از فیلم و کلیپ‌های حضورش در برنامه «عصر جدید» شبکه سه گرفته تا اطلاعاتی در ارتباط با بیماری‌ای که از دوران نوجوانی دارد و بعد هم حرفه تخصصی‌اش، یعنی پرستاری! روایت‌هایی درحال وایرال شدن بودن و هستند که اگر یک مخاطب بیگانه با فضای موجود و وسواسی آنها را ببیند، گمان‌ می‌‌کند رسانه درحال روایتی افسانه‌ای از قهرمان المپیکی ماست. اصلا خود من هم وقتی برای نوشتن این گزارش جست‌وجوهایی انجام‌ می‌‌دادم و اخبار را بالا و پایین‌ می‌‌کردم، خیلی باورم نمی‌شد که چنین مسیری توسط یک پرستار معمولی در یکی از بیمارستان‌های تهران طی شده باشد و ماحصل آن کسب مدال طلای المپیک باشد! ولی به‌قول خود فروغی در مصاحبه بعد از کسب مدالش: «اول کار خدا بود، دوم هم کار خدا بود و سوم هم کار خدا!»

استعدادیابی؛ پله اول مسیر قهرمانی فروغی در المپیک توکیو

قبل از نوشتن از خود جواد فروغی، مسیری که طی کرد و گفت‌وگویی که با دوستان و اولین مربی او داشتیم، دلم‌ می‌‌خواهد درباره یکی از مغفول‌مانده‌ترین مسائل و موضوعات در نظام تربیتی و کشف قهرمانان ملی بنویسم؛ مساله استعدادیابی!

حتما در خبرها به چشم‌تان خورده و خودتان هم وقتی مرور‌ می‌‌کردید که فروغی از کجا به مدال قهرمانی المپیک رسید، در ذهن‌تان جرقه‌ای زده شده که اگر به‌جای کاری که الان انجام‌ می‌‌دهید، دنبال استعدادتان رفته بودید وضعیتی به‌مراتب بهتر از امروز داشتید یا شاید همین الان افراد و اسامی را در ذهن‌تان ردیف کرده‌اید و بین دوست و آشنا‌ می‌‌شناسید کسانی را که در حوزه‌ای خاص توانمندی و استعدادی دارند، اما نه کسی این را کشف‌ می‌‌کند و نه آن فرد به درک و فهم درستی نسبت به آن‌ می‌‌رسد و پیگیری می‌‌کند. حتما حتی یاد دوران تحصیل‌تان هم افتاده‌اید و چندباری نقش معلم پرورشی و مشاور و سایر معلمان را مرور کرده‌اید که به شما گفتند یا نگفتند چه استعدادی دارید و همانجا و در همان نقطه رهایتان کردند یا حتی در محیط کار هم احتمالا یاد کارفرمایی افتاده‌اید که از ظرفیت‌های شما استفاده بهینه‌ای نکرد و... بگذریم. سرگذشت قهرمان المپیکی ما هم از یک استعدادیابی، از یک پیگیری و تشویق و درنهایت با یک تلاش و پشتکار چشمگیر شروع شد و به اینجا رسید. جزئیات این مسیر را در گفت‌وگو با دوستان و اولین مربی او‌ می‌‌نویسم و با هم‌ می‌‌خوانیم اما خلاصه‌اش همین‌ می‌‌شود که گفتم. در یک آزمون و تست ورزشی که به‌صورت دوره‌ای برای کارکنان بیمارستان بقیه‌الله سپاه پاسداران انجام‌ می‌‌شد، مسئول برگزاری آزمون متوجه توانایی بالای جواد فروغی در تیراندازی‌ می‌‌شود، این مساله را به مسئول بالادستی منتقل‌ می‌‌کند و همه مطلعان از این وضعیت سعی‌ می‌‌کنند او را به افزایش مهارت و پیگیری این استعداد تشویق کنند، خودش هم‌ می‌‌پذیرد و علی‌رغم تمام کاستی‌ها و درگیری‌های شخصی و خانوادگی و نارسایی‌هایی که وجود دارد، همت‌ می‌‌کند و با پشتکار و تمرین، یکی‌یکی پله‌ها و مراتب رشد را طی‌ می‌‌کند و از مسابقات مختلف داخلی و بین‌المللی آغاز‌ می‌‌کند و آخر هم به‌جایی‌ می‌‌رسد که همه ورزشکاران آرزوی آن را دارند. قهرمان المپیک‌ می‌‌شود و دل ملتی را -آن هم در این شرایط سخت و بغرنج کشور- شاد‌ می‌‌کند. نکته‌ای هم که قصد پررنگ کردنش را داشتم همین بود، دیدن استعدادها، کشف آنها و کمک برای دیده شدن و رشدشان؛ اتفاقی که تا بوده آن را مطالبه کرده‌ایم، منتها هیچ‌وقت آن‌طور که مطالبه شد، اجرا نشد تا فقط شاهد استثناهایی باشیم شبیه به جواد فروغی!

همه‌چیز از منفی2 بیمارستان بقیه‌الله آغاز شد

از اینها که بگذریم، به گفت‌وگو با یکی از دوستان و مسئول تربیت بدنی بیمارستان بقیه‌الله و یکی از مربیان (اولین مربی) فروغی‌‌ می‌‌رسیم. تا حدی از مسیر طی‌شده این قهرمان 41ساله المپیک در این چندساعت گذشته از مدال‌آوری او خوانده و شنیده‌اید. منتها نکات دیگری هم هست که شنیدن‌شان از زبان دوستان و مربیان او خالی از لطف نیست. همانطور که‌ می‌‌دانیم و گفتیم، جواد فروغی از اعضای کادر درمان و پرستار بیمارستان بقیه‌الله تهران است. دوستان و نزدیکانش حضور فعال او و حتی ابتلایش به کرونا را در ایام شیوع این بیماری در بیمارستان و بر بالین بیماران روایت‌ می‌‌کنند و‌ می‌‌گویند مشغولیت‌هایی که تمام‌وقت و هم ‌و غم یک ورزشکار المپیکی را‌ می‌‌گیرد، مانع نشد جواد فروغی از کارش بزند. لطمه‌ای به تعهد سازمانی و حرفه‌ای او در کسوت پرستاری وارد نشد و با وجود سختی‌ها، هم برای پرستاری تلاش‌ می‌‌کرد، هم تیراندازی و المپیک و هم خانواده. او سه فرزند دارد که کوچک‌ترین آنها یک‌ونیم ساله است و این یعنی در این اواخر هم درگیری‌های جدی و مسئولیت زیادی از سمت خانه و خانواده بر دوش او بوده است. بیش از این یافته‌های خودم را روایت نکنم و باقی ماجرا را از زبان مصاحبه‌شوندگان و دوستان این مدال‌آور المپیکی بنویسیم و بخوانیم. رضازاده، مسئول واحد تربیت‌بدنی بیمارستان بقیه‌الله از دوستان نزدیک و خانوادگی فروغی در ارتباط با مسیری که این ورزشکار مدال‌آور المپیکی طی کرده است تا بر سکوی نخست المپیک بایستد به «فرهیختگان» گفت: «او تیراندازی را در سال 89 از سالنی آغاز کرد که برای تیراندازی در طبقه منفی2 بیمارستان بقیه‌الله وجود داشت. ماجرا هم از این قرار بود که در این بیمارستان آزمونی برای کل پرسنل به‌صورت دوره‌ای برگزار‌ می‌‌شود و آن دوره هم این آزمون برگزار شد و فروغی در آن شرکت کرد. در اولین جلسه‌ای که در تست و آزمون تیراندازی شرکت کرد، نمره خیلی خوبی گرفت. آن موقع بود که یکی از دوستان دیگر که آن زمان مسئولیت برگزاری و گرفتن این آزمون را از پرسنل برعهده داشت، متوجه امتیاز عالی جواد فروغی شد و همانجا به او گفت که در این حوزه مستعد است و اگر قدم در مسیر تیراندازی بگذارد و ادامه بدهد تیرانداز خیلی خوبی خواهد شد. طبیعتا آن روز کسی فکرش به‌سمت المپیک نمی‌رفت، صرفا این توانایی دیده شد و به او پیشنهاد کردند که آن را رها نکند و ادامه بدهد. اتفاقا این درخشش فروغی به ما نشان داد و ثابت کرد که هیچ‌چیز غیرممکن نیست. القصه استارت ماجرا از آن موقع خورد و از همان زمان مساله تیراندازی برای او جدی شد و تمریناتی را شروع کرد. به‌خاطر دارم در آن سال‌ها او پرستار اورژانس بود و حسابی هم سرش شلوغ بود. با این اوصاف و با همه این سرشلوغی‌ها و در شرایطی که باقی پرستاران بعد از کلی کار پرفشار برای استراحت‌ می‌‌رفتند، او از آن زمان برای تمرین تیراندازی استفاده‌ می‌‌کرد و مشغول به تیراندازی‌ می‌‌شد؛ در همان سالن تیراندازی طبقه منفی 2! رفته‌رفته جواد فروغی تمرینات را جدی‌تر گرفت و مسیر رشد و پیشرفت برای او هموارتر شد. یکی درمیان در مسابقات مختلف در سطوح گوناگون شرکت کرد و پله‌های ترقی طی‌ می‌‌شد. مسابقات قهرمانی سپاه، قهرمانی نیروهای مسلح و لیگ‌های کشوری و سطوح ابتدایی بودند که جواد فروغی در آنها شرکت کرد و نمایش خوبی از خود به‌جای گذاشت. اما مسیر در اینجا متوقف نشد و همزمان با رشد سطح توانایی و مهارت جواد فروغی، سطح مسابقات هم بالاتر‌ می‌‌رفت و درنهایت او به تیم ملی دعوت شد و در مسابقات مختلف بین‌المللی اعم از آسیایی و جهانی شرکت کرد و نتایج خوبی هم به‌دست آورد.»

فروغی از مدافعان سلامت و در خط مقدم مبارزه با کرونا بود

رضازاده ادامه داد: « فروغی جزء کادر درمانی بیمارستان بوده و هست و درکنار شرکت در تمرینات تیم ملی تیراندازی خصوصا در همین ایام کرونایی به وظایف حرفه‌ای خود در پرستاری هم‌ می‌‌رسید. همانطور که‌ می‌‌دانید و در جریان هستید، بیمارستان بقیه‌الله از همان ابتدای شیوع کرونا در کشور زیر بار سنگین مراجعه و بستری بیماران کرونایی بود و هست. در این شرایط و علی‌رغم تمرینات آمادگی المپیک، او هم جزء همان پرستارانی بود که در خط مقدم مبارزه با کرونا در کشور و در این بیمارستان به‌عنوان مدافع سلامت‌ می‌‌جنگند. حتی در همین جریانات و زیر این فشار خودش به کرونا مبتلا شد و شرایط سختی را پشت سر گذاشت اما باز هم خللی در تمرینات و پرستاری او ایجاد نشد و خوب توانست این مسائل را درکنار وظایفی که درقبال خانه و فرزندان و همسرش برعهده داشت، مدیریت کند.»

مدیریت خانواده 5نفره، پرستاری در شرایط کرونایی و حضور در تمرینات ملی؛ کاری که فروغی کرد

مسئول واحد تربیت‌بدنی بیمارستان بقیه‌الله گفت: «درباره اخباری که پیرامون بیماری جواد فروغی در رسانه‌ها منتشر شده است، اجازه بدهید صحبتی نکنم، چون اطلاع دقیقی از آن ندارم ولی ما سنگینی کار بیمارستان و کمبود کادر درمان را اگر در همین دوساله و بعد از شیوع کرونا درنظر بگیریم، بیشتر و بهتر به بزرگی کار او و باقی پرستاران پی‌می‌‌بریم. بیمارستان بقیه‌الله واقعا در همین زمینه با پشتوانه پرسنل خودش یعنی امثال فروغی توانست بر کمبودها فائق آید و از این مسیر سخت تا حدی عبور کند ولی این کمبود آنقدر مشهود بود که نمی‌توان اصلا آن را انکار کرد و همین کار را برای او به‌عنوان یک ورزشکار المپیکی هم سخت‌تر کرد. به‌هرحال جواد فروغی مسئولیت یک خانواده نسبتا پرجمعیت را برعهده دارد؛ سه فرزند و همسرش هم بار مسئولیتی او را سنگین‌تر کرده بودند. فرزند کوچکش هم یکی، دوساله است و هرکدام از این مسائل، یعنی تمرینات سخت تیم ملی، پرستاری در این فاجعه کرونا و پدری برای یک خانواده پنج‌نفره، می‌‌توانست به‌مثابه ترمز عمل کند و فرد را به‌جایی برساند که بگوید بس است، دیگر کافی است و در مسیر سبک کردن بارهای روی دوشش قدم بردارد؛ منتها جواد فروغی مسیر سخت‌تری را انتخاب کرد و پای کار ایستاد و ثابت کرد که چه با مشکلات شخصی، چه مشکلات شغلی و کاری و چه مشکلات خانوادگی و مشکلات ورزشی ناامید نمی‌شود. اطلاع دارم که در زندگی چه سختی و مشکلاتی را داشت و دارد اما توانست درنهایت به‌عنوان مسن‌ترین ورزشکار کاروان المپیکی ایران اولین مدال طلای کاروان را به‌دست بیاورد و این‌طور دل مردم را شاد کند. این نشان از یک همت خیلی بالا دارد.»

کسب سهمیه المپیک با اعمال شاقه!

رضازاده در پایان افزود: «در مجموعه سپاه هم حمایت‌های خوبی از ورزشکاران‌ می‌‌شود، منتها امیدواریم در آینده این حمایت‌ها جدی‌تر و بیشتر هم باشد و بشود. جواد فروغی یک پرستار بود و سطح حقوقی بالایی هم نداشت که زندگی مرفهی داشته باشد. سلاحی که او در مسابقات جام‌جهانی قبلی استفاده کرد، ساخت سال 2008 بود و سلاح به‌روزی هم نداشت، حتی کفشی که در مسابقات جام‌جهانی اوکراین به‌پا کرد، کفش استاندارد مسابقاتی تیراندازی تپانچه نبود و یک کفش اسپورت معمولی بود. در بسیاری از تجهیزاتی که استفاده‌ می‌‌کرد سطح خیلی پایین‌تری از استاندارد جهانی و سایر ورزشکاران داشت. سلاحی که با آن سهمیه المپیک را کسب کرد، برای سال 2008 بود ولی رقبای او همه سلاح‌های ساخت سال 2019 در اختیار داشتند! به‌گفته خود فروغی کپسولی را که روی سلاحش بود، اگر داوران متوجهش‌ می‌‌شدند، مانع از مسابقه دادن او با آن سلاح‌ می‌‌شدند. باوجود تمام این محدودیت‌ها توانست سهمیه المپیک را کسب کند و همانطور که گفتم سه فرزند هم دارند و از لحاظ معیشتی نیاز به حقوق و درآمد داشت که آن هم از مسیر پرستاری به‌دست‌ می‌‌آمد. در این شرایط حتی به‌خاطر تمرینات تیم ملی هم شیفت‌ها را رها نکرد.»

تو از تیراندازان تیم ملی هم بالاتر هستی! جواد مزد زحماتش را گرفت

در ادامه خدابنده‌لو اولین مربی تیراندازی جواد فروغی توضیحاتی را در ارتباط با مسیر حرفه‌ای و ورزشی این قهرمان المپیکی کشور به «فرهیختگان» داد و از مشقت‌های زندگی شخصی‌اش هم گفت. او با تبریک این قهرمانی به مردم ایران گفت: «در محل کار و در بیمارستان بقیه‌الله آزمون‌های ادواری داریم. سال 89 هم این آزمون برگزار شد و در بخش تیراندازی جواد فروغی نمایش عجیبی داشت و در تست‌های مختلفی که گرفتیم مهارت خوبی داشت و ما هم او را تشویق کردیم. من چون سال‌ها مربیگری تیراندازی انجام می‌دهم تشویقش کردم و از او خواستم که پیگیر این مهارت و استعداد باشد. همان موقع هم به او گفتم شما یک سر و گردن از بچه‌های تیم ملی بالاتر هستی، بنده‌خدا فقط یک لبخند زد و رفت. تا جایی‌که امکانش بود در همان محیط غیرورزشی بیمارستان هم تلاش می‌کرد و ما هم به او‌ انگیزه می‌دادیم و سعی می‌کردیم به همراه دوستان و باقی مربیان و مسئولان این مسیر را رها نکند و پیگیر استعدادش باشد. چون در اورژانس هم کار می‌کرد و پرستار بود، مدام کار پیش می‌آمد و نمی‌توانست وقت زیادی بگذارد و تیراندازی تمرین کند. همین کار او را سخت‌تر هم کرده بود. واقعا با سختی و مشقت زیادی این مسیر را آغاز کرد و ادامه داد. از وقت نماز و ناهار هم استفاده می‌کرد و بعد از خواندن نماز به طبقه منفی‌دو سر می‌زد و کمی تیراندازی تمرین می‌کرد. خداراشکر این تلاش‌ها نتیجه داد و به مسابقات مختلفی هم رفت. یادم هست برای مسابقات قهرمانی نیروهای مسلح اصرار داشتیم که او هم برود، منتها مسئولان می‌گفتند سه نفر لازم داریم که سه نفر هم از قبل مشخص شده‌اند. با هر ترفند و اصراری بود او را هم فرستادیم و در این مسابقات حاضر شد. دوره اولی که شرکت کرد سال 94 بود و رتبه پنجم را به دست آورد، سال بعد در سال 95 رتبه دوم را کسب کرد و همین‌طور مراحل ترقی را طی کرد و روزبه‌روز بیشتر و بهتر نتیجه می‌گرفت. در مسابقات ارتش‌های دنیا هم حاضر شد، مدال نگرفت اما نتایجی که کسب کرد عالی بود. سال‌های بعد و در مسابقات بعدی همین‌طور رشد کرد و مدال کسب کرد و اتفاقات بزرگ و خوبی را رقم زد. به‌هرحال سن و سالی هم از او گذشته، سه فرزند دارد و مشکلات خانوادگی هم دارد ولی با تمام این سختی‌ها موفق شده است و حالا هم مدال طلای المپیک را دارد. مدت کمی در تیم ملی به‌صورت حرفه‌ای حضور داشت اما شکرخدا که نتیجه خیلی خوبی گرفت. من اولین مربی جواد بودم. می‌دیدم برای تمرین باید از شیفت و اضافه‌کاری‌ها گاهی می‌گذشت، از وقتی که باید برای خانواده‌اش صرف می‌کرد می‌گذشت، اما با همه اینها هرگز از تمرین‌ها نگذشت. اردو می‌رفت برای تیم ملی و خب اضافه‌کاری‌هایش را از دست می‌داد. برای گذران زندگی‌اش وام‌های زیادی می‌گرفت و نیاز به پول هم داشت، اما خب تمرین و کارش را تعطیل نکرد. همسرش پا به ماه بود ولی جواد درگیر اردوهای شبانه‌روزی و برون‌مرزی بود. همه اینها به او فشار می‌آورد. زندگی مرفهی نداشت و ندارد و حدود 15سال هم سابقه کار دارد. پسر مومن و معتقدی است و برای همه کارهایش وقت می‌گذاشت و درنهایت هم نتیجه‌اش را گرفت.»