محمدرضا کائینی، تاریخنگار: برای من همواره در سفرهای مشهد، دیدار و گپوگفت با حاجحیدر رحیمپورازغدی، جذاب و شوقانگیز بوده است؛ بهدلیل پیشینه و خاطراتش و ایضا خصایل و خلقیاتش.
او بهرغم گرایش به مکتب تفکیک و شاگردی مرحوم شیخمجتبی قزوینی، از نوجوانی و در دوران نهضت ملی، از فعالان این جنبش در خراسان بوده است. وی در عین تعلقخاطر به جریان مذهبی نهضت، نمادهای آن یعنی آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و شهید سیدمجتبی نوابصفوی را در حضور خودشان نقد کرده است! از این گذشته بهرغم انتقادهایش به دکتر محمد مصدق، به او خوشبین است و وی را استعمارستیز میانگارد. رحیمپور ازجمله چهرههایی است که در آغاز نهضت اسلامی، همراه با استادش مرحوم قزوینی برای دیدار و بیعت با امامخمینی به قم آمد و حتی در درس خارج ایشان حاضر شد و اشکال هم کرد و مورد تشویق رهبر انقلاب قرار گرفت! او از دوستان و مراودان قدیمی و صمیمی آیتالله خامنهای است، اما در اشاره به آسیبها و کارکردهای منفی نظام، زبانی باز دارد و چون گاه صراحت انتقادهایش در حدی است که هیچیک از رسانهها را تاب انعکاس آن نیست، به شیوه قدیمیاش یعنی «شبنامهنویسی» روی میآورد و از این طریق صدای خود را به نخبگان و جامعه پیرامون خود میرساند.
فرزندش حمید رحیمپورازغدی در زمره شهدای غواص عملیات کربلای چهار است. حاجحیدر هوش و نبوغ او را از دیگر پسرش دکتر حسن رحیمپورازغدی بیش میانگارد، هرچند همواره حسن را تحسین و حتی تشجیع کرده است.
چیزی که از منظر این قلم، او را از بسیاری متمایز ساخته، نشاط روح و بذلهگویی زبان اوست، امری که در نزدیکی 90سالگی و بیماریهای متنوع غریب مینماید. علاوهبر این، دشواریهای زمان هرگز نتوانسته او را دلمرده و محافظهکار سازد. برای وی هر لحظه میتواند یک آغاز باشد. آخرینبار هنگامی که با ویلچر و عوارض ناشی از شیمیدرمانی و ثقل سامعه -که اخیرا بر او عارض شده- به اتاق پذیرایی منزلش وارد شد، گمان بردم زمان مناسبی را برای دیدار برنگزیدهام، اما به محض سر باز کردن سخن و لطایف و طرایفی که در کلامش خودنمایی میکرد، برداشت اولیه خود را به خطا دیدم!
بخشی از خاطراتش در گفتوشنودی بلند، در کتابی بهنام «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» نشریافته و خواندنی است. دو کتاب دیگر نیز دارد در انتقاد از شرایط اقتصادی و صنعتی کشور و نیز بلاتکلیفی و بیعملی شورای عالی انقلاب فرهنگی. خدایش شفا و طول عمر دهد.