تاریخ : Mon 05 Jul 2021 - 02:00
کد خبر : 56854
سرویس خبری : دانشگاه

سیاستگذاری شهری  و ضرورت دموکراتیزاسیون

فرتاش مولایی:

سیاستگذاری شهری و ضرورت دموکراتیزاسیون

سیاستگذاری به‌طور عام و سیاستگذاری در شهر تهران به‌طور خاص در ابتدا مستلزم فهم چیستی و غایت زیست جمعی در کلانشهر است. سیاستگذار باید بداند که می‌خواهد با این کار چه چیز را ممکن سازد و چه ابزارهایی برای آن در اختیار دارد.

فرتاش مولایی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه تهران: شهر محل تلاقی اجزای متفاوتی است، این اجزا به‌تمامی به زیست جمعی انسان‌ها یا آنچه هستی اجتماعی خوانده می‌شود شکل می‌بخشند، نمی‌توان شهر را سامان داد، بی‌آنکه در یک چارچوب مشخص به اقتصاد سیاسی شهر نگریست، درکنار آنکه نمی‌توان شهر را بی‌توجه به اجزای زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی اداره کرد. در پیشبرد هریک از این امور به خرد جمعی نیاز است، خرد جمعی که ناظر به نفع همگانی یا خیر عمومی باشد، نه صرفا تامین‌کننده نفع خصوصی عده‌ای محدود، در اینجاست که می‌توان سیاستگذاری را دو سطح نخبگانی و همگانی صورت‌بندی کرد و سامان بخشید.

سیاستگذاری به‌طور عام و سیاستگذاری در شهر تهران به‌طور خاص در ابتدا مستلزم فهم چیستی و غایت زیست جمعی در کلانشهر است. سیاستگذار باید بداند که می‌خواهد با این کار چه چیز را ممکن سازد و چه ابزارهایی برای آن در اختیار دارد. آنچه باید بر مبنای آن عمل شود یک گفتار ناظر بر توسعه یا یک نقشه راهبردی یا یک استراتژی معین و فکر شده است، اینکه توسعه چیست و چه شاخص‌هایی دارد و توسعه به‌طور خاص در شهر واجد چه معنایی می‌شود، موضوعی نیست که به‌تنهایی از درون بروکراسی شهر یا حتی شورای‌شهر صورت‌بندی شود.

سیاستگذاری امری چندوجهی است که به‌طور مشخص می‌توان دو منبع اصلی برای آن بر شمرد؛ نخست دسترسی به گفتار توسعه یا رنقشه راهبردی یا استراتژی مشخص و دوم دموکراتیزاسیون امور شهری که اولی در درون حوزه عمومی باید شکل گیرد و دومی با جا باز کردن برای شهروندان در تصمیم‌گیری‌ها. گفتار توسعه شهری باید در آکادمی و در میدان دانشگاه تولید شود، میدان دانشگاه آن مکانی است که به اجزای متفاوت زیست جمعی در یک قالب مشخص و معین اندیشیده می‌شود، پیرامون آن گفت‌وگو می‌شود و اجماع صورت می‌گیرد یا نمی‌گیرد اما از آنجا این گفتار به سپهر عمومی انتقال داده می‌شود. در این سپهر در باب آن بحث‌وجدل می‌شود، گفتارهای رقیب آن در میدان روشنفکری مطرح و در نهایت امکان درکی از مفهوم توسعه میسر می‌شود. این فرآیندی است که سیاستگذاری باید طی کند تا محصول نهایی در اختیار بروکرات‌ها و مدیران شهری قرار گیرد. فرآیندی که اساسا به دلایل متفاوت هیچ‌گاه مجالی به آن داده نشده است. اول از همه آنکه بیش از سه‌دهه است گفتار مسلطی در باب چیستی توسعه شهر به‌عنوان یک قلمرو محدود و کوچک و در کشور به‌عنوان قلمرویی وسیع‌تر، در دانشگاه و میان نخبگان صورت‌بندی شده است. تصادفی نیست که در این گفتار ساخت بزرگراه ته تهران – شمال و احداث اتوبان دو طبقه در تهران اولی در دولت و دومی در شهرداری با ماهیتی یکسان به‌عنوان توسعه و امر ناظر به توسعه ادراک می شود و به اجرا گذاشته می‌شود. دوم آنکه دانشگاه یا آکادمیک به عنوان محل تولید گفتار کارکرد خود را از دست داده است، یعنی اقتصاد سیاسی و سیاستگذاری‌هایی آموزشی طی سه‌دهه گذشته با پولی‌سازی و تجاری‌سازی دانشگاه عملا آن را به‌جای مکانی برای تولید علم به کارخانه تولید مدرک بدل ساخته است. بنابراین امروز تولید گفتار پیرامون بسیاری از مسائل شهری و البته مسائل کلان در سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع با بحران جدی روبه‌رو است. آنچه امروز وجود دارد نه فقدان ارتباط مدیریت شهری و دانشگاه که عدم وجود یک گفتار بدیل برای اداره شهر است. اگر تولید گفتار و گفتمان توسعه در سطح نخبگانی صورت می‌گیرد، موکراتیزاسیون ناظر بر امر سیاسی جاری و ساری در شهر است. سیاست و امر سیاسی با سامان بخشیدن و مجال دادن به مطالبات و خواسته های عمومی امکان می‌یابد. به‌عبارت بهتر در سیاستگذاری‌ها باید به میانجی مشارکت شهروندان در پیشبرد مطالبات در قالب تشکل‌ها، انجمن‌ها، سازمان‌ها و نهادهای غیردولتی و غیرانتفاعی عمل کرد.

شهروندان نه به‌عنوان اشخاص حقیقی با مطالبه شخصی و نفع خصوصی، بلکه شهروندانی که در قالب گروه‌های متنوع و متفاوتی سازمان یافته‌اند و برای پیشبرد مطالبات غیرشخصی و غیرخصوصی در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری در سطح خرد و کلان، یعنی محله یا منطقه یا در گستره یک شهر حضور داشته و چانه‌زنی می‌کنند. آنچه امروز ما شاهد آن هستیم بروکراتیزه شدن سیاستگذاری است، نه لحظه‌ای خارج از گفتمان مسلط توسعه در سه‌دهه گذشته اتفاق افتاده است و نه دموکراتیزاسیونی برای حضور تشکل‌ها و نهادها و انجمن‌های شهری صورت گرفته است، بلکه برعکس گفتار مسلط توسعه به اشکال مختلف و در ادوار مختلف بازتولید شده و سازمان‌زدایی و تشکل‌زدایی به‌جای دموکراتیزاسیون در جریان بوده است.

درحال‌حاضر مدیریت شهری با دانشگاه و دانشکده‌های مختلف مرتبط است اما نه دانشگاه تاثیری که باید را دارد و نه مدیریت شهری چیزی بیش از آن گفتار و گفتمان غالب می فهمد، بلکه چنانکه همه می‌دانیم در توجیه طرح‌ها و برنامه‌ها یا در ساخت و احداث پروژه‌ها همواره سهمی هرچند ناچیز برای دانشگاه‌ها به‌عنوان شرکت‌های حقوقی درنظر گرفته شده است؛ موضوعی که صرفا شکلی از مبادله در وضعیت بازار را تداعی می‌کند تا دخیل‌سازی دانشگاه یا نخبگان در سیاستگذاری‌های کلانشهر و این صرفا تداوم همان سیاست‌های پولی و مناسبات مبتنی بر پول و تولید خدمات پولی در دانشگاه است، نه چیزی بیشتر.