تاریخ : Sun 27 Jun 2021 - 01:15
کد خبر : 56458
سرویس خبری : نقد روز

سعه‌صدر شهیدبهشتی از نیازهای اساسی جامعه ماست

عباس سلیمی‌نمین، پژوهشگر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

سعه‌صدر شهیدبهشتی از نیازهای اساسی جامعه ماست

پیدایش شهیدبهشتی و تربیت شهیدبهشتی زمان بسیار زیادی از ملت ما به‌خود اختصاص خواهد داد. این‌گونه نیست که ما اراده کنیم بهشتی‌های متنوعی داشته باشیم. به‌عقیده من دشمن در این ماجرا حساب‌شده حرکت کرد. وقتی انقلاب فکری را در ایران روبه‌رشد یافت، دشمن توجه خود را به عناصر کلیدی این تحول معطوف کرد؛ یعنی کسانی که در این تحول فرهنگی نقش داشتند و می‌توانستند تداوم آن را تضمین کنند.

مریم عاقلی، روزنامه‌نگار: در آستانه هفتم تیر، سالگرد شهادت شهید آیت‌الله دکتربهشتی بازخوانی دیدگاه‌های ایشان در حوزه‌های مختلف به‌ویژه در حوزه‌هایی که جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب نیاز به جدیت بیشتری در اجرای آن دارد، لازم و واجب به‌نظر می‌رسد. بر همین اساس «فرهیختگان» با عباس سلیمی‌نمین، پژوهشگر تاریخ گفت‌وگو کرده است. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به ترور زودهنگام شهیدبهشتی، ابعاد شخصیتی ایشان برای بسیاری از مردم ایران مغفول مانده است. شاید کمتر کسی باشد که شناخت کاملی از این شخصیت منحصربه‌فرد داشته باشد. شما به‌عنوان یک پژوهشگر اگر بخواهید درباره سیاست‌ورزی شهیدبهشتی که به‌نظر امروز کمبود آن در جامعه حس می‌شود، سخن بگویید، به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان حزب جمهوری به‌ویژه آیت‌الله بهشتی، درمورد شخصیت ایشان باید گفت قطعا بهشتی در جامعه ما تکرار نشده است. پیدایش شهیدبهشتی و تربیت شهیدبهشتی زمان بسیار زیادی از ملت ما به‌خود اختصاص خواهد داد. این‌گونه نیست که ما اراده کنیم بهشتی‌های متنوعی داشته باشیم. به‌عقیده من دشمن در این ماجرا حساب‌شده حرکت کرد. وقتی انقلاب فکری را در ایران روبه‌رشد یافت، دشمن توجه خود را به عناصر کلیدی این تحول معطوف کرد؛ یعنی کسانی که در این تحول فرهنگی نقش داشتند و می‌توانستند تداوم آن را تضمین کنند. شهیدبهشتی در میان شخصیت‌های پشتیبانی‌کننده این نهضت فکری فرد بسیار تعیین‌کننده‌ای بود و بر همین اساس دشمن تلاش کرد او و امثال او را از صحنه خارج کند و اینچنین کرد. بنابراین وقتی با فاصله اندکی از پیروزی انقلاب اسلامی ترورها شروع می‌شود، شهیدبهشتی نیز هدف قرار می‌گیرد. این ترورها ربطی به گروهک‌ها ندارد. گروهک‌ها عملا باید توجیهی داشته باشند و بگویند این نظام طرفدار سرمایه‌داری است و شعار حمایت از نیروهای محروم جامعه را داده، ولی طرفدار سرمایه‌داران است. هیچ‌یک از گروه‌های چپ نمی‌توانستند این ادعا را داشته باشند. چند روز بعد از پیروزی این انقلاب که هنوز عملکردها روشن نبود نمی‌توانستند چنین ادعایی داشته باشند، بنابراین ترور شهیدمطهری که چندروز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود بدین معنا بود که دشمن می‌خواست حرکت فکری را زمین‌گیر کند. متوقف کردن یک حرکت فکری ازنظر دشمن این‌گونه محقق می‌شد که آن سرشاخه‌ها و وزنه‌های اصلی حذف شوند.

شهیدبهشتی سعه‌صدر لازم را برای حکومت‌داری داشت. به‌هیچ‌وجه دارای تنگ‌نظری نبود که کسی اختلاف با او داشته باشد و به‌دلیل اختلاف دیدگاه او را کنار بگذارد یا نگرش وی در ارتباط با مسائل متفاوت باشد و آن را کنار بگذارد. او نسبت‌به شخصیت مولد فکری با سعه‌صدر برخورد می‌کرد. نسبت‌به شریعتی و سایر شخصیت‌های مولد، تعاملاتی داشت. همان زمان برخی افراد به‌دنبال این بودند که شریعتی را کامل حذف کنند و همین کار را کردند، تا جایی‌که آثار شریعتی را از کتابخانه‌ها برداشتند یا ضدیت‌های غیرعالمانه با شریعتی داشتند. شهیدبهشتی با شریعتی تعامل سازنده‌ای داشت و از ایده آن استقبال می‌کرد و با کسانی که با رفتارهای محدودنگرانه با شریعتی مواجه می‌شدند، برخورد می‌کرد. شهیدبهشتی همچنین در حوزه سیاست دارای سعه‌صدر بود. ما کمتر در جامعه سراغ داریم که در عرصه سیاسی یک شخصیت فکری تعاملات سازنده داشته باشد. این‌هم یکی از مسائل اساسی جامعه ما است.

نسبتی که شهیدبهشتی با گفتمان آزادی داشت به چه شکل بود؟ تاکید شده که او روحیه قلع‌وقمع نداشت و با سعه‌صدر مباحث را پیش می‌برد.

برخلاف جوسازی‌هایی که نیروهای مجاهدین خلق و سایر گروهک‌ها علیه وی می‌کردند، تعامل و پذیرش اندیشه‌های مختلف ازسوی شهیدبهشتی در سطح بالایی بود. در مناظرات ماه‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی این واقعیت را می‌دیدید؛ یعنی حتی شهیدبهشتی نسبت‌به مخالف خود باوجود اینکه اشتباه ادبی می‌کنند، در یادداشت خصوصی کاغذی می‌نویسد و می‌گوید این مطلب را اشتباه بیان کردید، حتی حاضر نمی‌شود از یک ضعف او برای منکوب کردنش استفاده کند. این ضعف ادبی یا اطلاع عمومی بود و بهشتی تا این اندازه دارای عظمت روحی بود. غالبا وقتی ما با کسی مناظره داریم، اگر او اشتباه حتی ویرایشی و ادبی داشته باشد، بلافاصله از آن برای منکوب کردن طرف استفاده می‌شود، اما شهیدبهشتی به‌صورت خصوصی یادداشت می‌فرستاد که این مطلب اشتباه بود.

به‌نظر این می‌تواند یکی از کارکردهای موردنیاز جامعه فعلی ما باشد؟

امروز متاسفانه فقدان شهیدبهشتی‌ها موجب شده برخی آدم‌های کم‌وزن و کم‌بار علمی احساس میدان‌داری در عرصه مسائل فکری و سیاسی داشته باشند. دشمن به‌خوبی تشخیص داد که چه کسانی را ترور کند، از شهیدمطهری شروع کرد و آیت‌الله مفتح و آیت‌الله خامنه‌ای و شخصیت‌های جبهه فکری همچون آیت‌الله باهنر را که ازنظر سعه‌صدر زبانزد بود، در لیست ترورهای خود قرار داد. اینکه بگوییم اقدام دشمن تاثیر نداشت، غفلت کرده و واقعیت‌ها را نادیده گرفته‌ایم؛ چرا دشمن توانست چنین شخصیت ما را بزند و ما باید این فقدان را که دشمن به ما تحمیل کرد، با تربیت نیروهای متخصص جبران می‌کردیم. اگر دشمن توانست این شخصیت‌ها را از ما بگیرد، ما باید تلاش مضاعف می‌کردیم بتوانیم این شخصیت‌ها را مجددا در جامعه به‌وجود بیاوریم. ما متاسفانه به‌دلیل گرفتاری‌های متعدد در مسائل سیاسی و اقتصادی از این مساله غافل شدیم، چون از این مساله غافل شدیم، امروز در عرصه مسائل فکری افرادی قرار گرفته‌اند که نه سعه‌صدر دارند، نه فهم بالایی دارند، نه خود حاصل یک کار مستمر هستند که در یکصدسال گذشته صورت گرفته است؛ یعنی خود آنها استمرار کار فکری صورت‌گرفته در یکصدسال گذشته نیستند. یک حرف‌هایی بلد هستند و بیان می‌کنند و خود را به‌عنوان پرچمداران فکری جامعه می‌دانند، هرچند این‌گونه نیست، لذا ادبیات آنها مخاطب را کاملا فراری می‌دهد، درحالی‌که اگر واقعا کسی با شهیدبهشتی می‌نشست تحت‌تاثیر علم، معرفت، بزرگواری و شخصیت وی قرار می‌گرفت. اینچنین نبود که شهیدبهشتی تنها سیاست بداند. این امر مهم است که ما امروز نتوانستیم شهیدبهشتی را در جامعه به‌گونه‌ای تکرار کنیم. باید این شخصیت‌ها تکرار شوند تا بتوانیم نهضت فرهنگی را که امثال شهیدبهشتی‌ها ایجاد کردند، به‌خوبی استمرار ببخشیم.