عباس رافعی، تهیهکننده و کارگردان: دلیل اینکه هنرمندان در عرصه تئاتر، نقادی، ادبیات و سینما کمی نگران هستند این است که رئیسجمهور منتخب در برنامههای خود جایی برای فرهنگ و هنر پیشبینی نکرده است یا حداقل در مناظرههایی که صورت گرفت، بحثی از تغییر در هنربانی انجام نداد. به نظر من هنربانی از هنرمندی سختتر است و اگر قرار است برای پاسداشت هنر این مرز و بوم کاری شود، در انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که میتواند نمود داشته باشد. یعنی اگر آقای رئیسی حتی در زمینه فرهنگ سخنرانی هم نکند و حرفی بیان نکند، اما فردی وجیهالمله در بین هنرمندان را بهعنوان وزیر فرهنگ قرار دهد، میتوان گفت درست عمل کرده بیآنکه شعار بدهد و حرفی بزند. من فکر میکنم وقتی هنرمندان ببینند هنربان آنها که همان وزیر ارشاد باشد، فردی از فرهیختگان و هنرشناس است، قطعا این روحیه یاس و ناامیدی از بین خواهد رفت. رئیسجمهور اجراکننده نیست؛ بلکه میتواند سیاستها را به زیردستان خود ابلاغ کند. ما هم در مجموعه سینما وقتی میبینیم انتخاب درستی در بخش فرهنگ و هنر انجام شده، قطعا آن زمان است که میتوانیم پیشنهاداتی به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بدهیم که این پیشنهادات در راستای عدالتخواهی آقای رئیسی است. امروز در بحث آموزش و نیروهای جدیدی که وارد سینما میشوند، سرمایهسالاری مانع بزرگی برای ورود جوانان به این حوزه است که من میگویم نهفقط جوانان، بلکه پیشکسوتان نیز مظلوم واقع شدهاند. بحث این نیست که ما الان جوانان را نگاه کنیم یا بخش آموزش یا پیشکسوتان را. امید ما این است که شایستهسالاری به وجود بیاید، نه سرمایهسالاری. الان شما وضع شبکه نمایش خانگی را ببینید. میبینید کسانی که نام آنها را نشنیدهاید، کسانی که در حوزه سینما شکست خوردند و کسانی که در مورد توسعه بخشیدن به فرهنگ و هنر ایران حتی ادعا هم نمیکنند، در این بخش فعال هستند. در سریالی که در نمایش خانگی منتشر میشود، انواع و اقسام دیالوگهای اروتیک بیان میشود چون این کسی که آن را کارگردانی کرده سابقهای در ساخت فیلمهای ارزشی داشته، نباید خرده بگیریم. این اشتباه است.
ما ظرفیتهای مغفول مانده بسیاری در اقتصاد سینمایمان داریم که اگر به آنها توجه شود، لازم نیست به هر شیوه مبتذلی برای فروش متوسل شویم. اگر هوشمند باشیم، خیلی کارها را میتوان انجام داد. مثلا اکران فیلم در کشورهای منطقه، یکی از این ظرفیتهاست. من پخشکننده دفتر پخش فیلم خارجی داشتم. خیلی فیلم به کشورهای عربی فروختم. مثلا فیلم«فصل فراموشی فریبا» تنها در کشور کویت در ۱۲ سالن سینما اکران شد. یک ظرفیت مهم دیگر، فروش فیلم به شبکههای تلویزیونی در نقاط مختلف دنیاست. من به دوبی برای صاحب شبکههای NBC در یک زمان ۴۰ فیلم فروختم. آنها با این ۴۰ فیلم که رایت آن دو ساله بود، شبکهای به نام NBC فارسی را درست کردند. فیلمهای رخشان بنیاعتماد، مجید مجیدی، حتی فیلمهای دهنمکی و تعدادی از کارگردانان اول را فروختم. در انتخاب فیلمها، آنها هم خودشان لیست داشتند و هم من لیست پیشنهاد میدادم. در آن زمان فیلمهایی که به آنها فیلم سینمایی بدنه میگفتیم را برای خرید قبول نمیکردند. این شبکه در جهان پخش میشود و به زبان فارسی و زیرنویس انگلیسی است؛ یعنی برای مخاطب جهانی است. همین امروز هم من در کانالهای غیرایرانی ماهواره سرچ میکنم و مثلا میبینم یک کانال رومانیایی مجارستان، فلان فیلم ایرانی را پخش میکند. مشخص است که آن فیلم را خریدهاند و پخش میکنند.
خود من درخواستی داشتم از تلویزیون لهستان که دو فیلم من را خریداری و پخش کرد. فیلمهایی که اصلا فکر نمیکردم به درد کشور لهستان بخورد. فیلم «آزاد راه» یکی از فیلمها بود که درباره طلبهای جوان است. آنها این فیلم را دنبال کردند و به من ایمیل زدند و از من خریدند. اگر دولت جدید بخش بینالملل را فعال کند، اتفاق خوبی در سینمای ایران میافتد. حتی اگر یک فیلم سینمایی به چند شبکه تلویزیونی فروخته شود، نیاز نیست در ایران اکران شود. حداقل مبلغی که برای یک فیلم سینمایی میپردازند 10 هزار یورو است و سقف آن تا ۳۰ هزار یورو میتواند باشد که هر فیلم با مبلغ 10 هزار یورو بیشتر از ۲ میلیارد و 800 میلیون تومان میشود. فکر کنید این فیلم خالص بیشتر از دو میلیارد و 800 میلیون تومان به شما میدهد؛ حال آنکه در سینما باید ۹ میلیارد بفروشد که چنین مبلغی به دست تهیهکننده برسد. به علاوه وقتی یک فیلم با نگاه به مخاطبان خارجی ساخته میشود، نیازی به بازیگران گرانقیمت ندارد. برای آنها گلزار و هومن سیدی با علیرضا ثانیفر فرقی ندارد. پس فیلمی که میسازیم لازم نیست چند میلیارد هزینه بازیگرانش بشود و با بودجهای اندک ساخته شود. من در این مورد فقط فروش تلویزیونی را حساب میکنم نه VOD و اکران خارجی را که بهخصوص در منطقه خودمان آنها هم ظرفیتهای خوبی برای سوددهی تجاری هستند و اتفاقا فیلمهای مبتذل را نمیخرند.