محمدمهدی اسلامی، پژوهشگر تاریخ معاصر و عضو حزب موتلفه: 26خردادماه سال 1378 بود که در دیداری رهبرمعظمانقلاب درباره شهدایی که به رهبری حاجصادق امانی شاخه مسلحانه موتلفه را تشکیل داده بودند -و عامل اجرای کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی را اعدام انقلابی کرده بودند- بعد از بیان تفاوت جایگاه آنها که درحالت تنهایی و فشار و هجوم وسوسههای دشمن شهادت را برگزیدند، نسبت به شهدایی که با شور و حماسه شهادت را انتخاب کردند؛ فرمودند: «حقیقتا در دوران ظلمات، نور خدا بودند که درخشیدند و فضا و دلها را روشن کردند و راه را به خیلیها نشان دادند. [...] اینها ستارگان و برجستگانی بودند که در راه خدا رفتند، راهی را انتخاب کردند و نتیجه، این شد که مشاهده میکنید؛ یعنی حاکمیت اسلام در دوران سیطره کفر و استکبار بر عالم، چیزی است که به افسانه شبیه است.» (1)
این تعبیر برای من دو سوال در پی داشت. بهجز پیشگام بودن در نهضت امام خمینی، تفاوت آن با گروههای دیگر مبارز چه بود؟ خاصه آنکه فداییان اسلام نیز پیش از آنها فعال بود. شهید آیتالله دکتر بهشتی، نماینده امام در شورای روحانیت موتلفه که به فعالیتهای آنها اشراف داشت؛ وقتی سوم شهریورماه ۱۳۵۹ به مسجد گذر لوطی صالح رفت تا برای سالگرد شهید عراقی سخن بگوید، در این خصوص به نکته مهم اشاره کرد: «حاجصادق امانی و حاجمهدی عراقی و آقای عسگراولادی و چندتن دیگر [...] بچههای جوان عزیز را تربیت میکردند؛ هم با روح ایمان و هم با سلحشوری و هم با سلاح آنها را آشنا میکردند [...] اینها در تمام مراحل مبارزات [...] درست با تمام وجودشان در خط اصیل اسلام و قرآن و فقاهت همان که امروز به آن میگویید در خط امام حرکت کردند.»(2)
پایبندی بهنظر زعیم شیعه، در رفتار پیشین این گروه نیز قابل مشاهده است. آنجا که به پیروی از نظرات آیتالله بروجردی، یا به فداییان اسلام نپیوسته بودند و «گروه شیعیان» را تاسیس کرده بودند و یا مثل حاجمهدی عراقی، از آن جدا شده بودند. در مسیر نهضت امام خمینی نیز اهتمامشان به همراهی موثر تا آنجا بود که وقتی چند سال بعد، شهید عراقی، یار جامانده از آن جمع نیز به شهادت رسید، امام خمینی در تاییدی عملی و معنادار خود به تشییعجنازه او رفت و در اتفاقی منحصر به فرد، بهصورت رسمی بر مزار او حاضر شد.
سوال دیگر از آن تعبیر ویژه رهبرمعظمانقلاب اسلامی برای این شهیدان، این بود که آیا اقدام آنها بهراستی با جهتگیری تشکیل حکومت اسلامی بود یا صرفا اقدامی احساسی در پی توهین به مرجعیت؟
پاسخ آن را نیز در مصاحبهای از شهید بهشتی یافتم. ایشان با اشاره به اینکه از نقاط ضعف تشکیلات موتلفه، عمر کوتاهش بود؛ به این اشاره کرده بود که یکی از کارویژههای این جمع، بررسی چگونگی تشکیل حکومت اسلامی بود. «ما از اینکه عمرش کوتاه بود رنج بردیم، ما آرزو میکردیم که دو سه سال دیگر فرصت داشتیم و محتوای ایدئولوژیک این را غنیتر و شکلیافتهتر میکردیم، همان تحقیقاتی که ما در زمینه حکومت اسلامی بهصورت دستهجمعی آغاز کرده بودیم پیش میرفت، آن مطالعات سیاسی که بررسی جراید یکی از کارهایش بود پیش میرفت و به هرحال امیدها داشتیم که بتوانیم آن موقع این را بهصورت یک حزب نیرومند و بهصورت یک سازمان اسلامی دربیاوریم، که در رابطه با امت و امامت، حرکت عمیق و نیرومند اسلامی را جلو ببرد.» و حتی در ادامه میگوید: «من میتوانم بگویم درحقیقت حزب جمهوری اسلامی هم ادامه این جمعیت هست.»(3) توجه به این موضوع بر درک بهتر اهمیت پیشگامی تئوریک این شهدا وقتی تکمیل میشود که به یاد آوریم اولین جلسه تدریس حضرت امام در موضوع حکومت اسلامی در مسجد شیخ انصاری نجف، اول بهمن 1348 بود؛ یعنی بیش از 6 سال پس از تشکیل آن کارگروههایی که شهید بهشتی از آنها نام برده است و جالبتر آنکه آغاز این بحث، همزمان با پنجمین سالگرد اعدام انقلابی حسنعلی منصور در اول بهمن 1343 بود.
پینوشت:
1. www. psri. ir/?id=24poquvl
2. www. khabaronline. ir/news/574252
3. www. shoma-weekly. ir/fa/news/2854