تاریخ : Wed 16 Jun 2021 - 03:12
کد خبر : 55886
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

مردان عملیات بدر

امروز پنجاه‌وهفتمین سالروز شهادت محمد بخارایی، صادق امانی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیک‌نژاد است

مردان عملیات بدر

اعدام انقلابی منصور امری خطیر بود، از این‌رو که به بهای از دست رفتن جان مجریانش تمام می‌شد. با این حال، چهار نفر برای این اقدام حاضر به همکاری شدند. چرایی هدف مجریان را بیش از آنکه در شخص منصور جست‌وجو کنیم، باید در ماهیت رژیم پهلوی از یک سو و جو انفعالی‌ای که در آن برهه ایجاد شده بود، بیابیم.

زینب مرتضایی‌فرد، روزنامه‌نگار: وقتی در سحرگاه بیست‌وششم خرداد 1344 آنها را می‌بردند پای جوخه اعدام، خوشحال بودند. قرآن می‌خواندند و از دنیا دل کنده بودند، بردن آنها به میدان تیر پادگان حشمتیه و گرفتن جان‌شان برای حکومت وقت اعدام محسوب می‌شد، اما برای آنها شهادت بود و اعتقاد به افتخار شهادت برایشان آنقدر بزرگ بود که خم به ابرو نیاورند که هیچ، لبخند هم بر لب داشته باشند. پنجاه‌وشش سال از آن روز می‌گذرد و البته پنجاه‌وهفت سال هم از روزی که آنها با عملی‌کردن یک تصمیم دشوار انقلابی مسیر زندگی خود را عوض کردند. اما آنها چه کردند؟ چه می‌خواستند و هدف و نگاه‌شان چه و چگونه بود که از مرگ هم نهراسیدند؟

برویم به حدود چهار ماه قبل. آن صبح سرد زمستانی اول بهمن 1343 اولش مثل همه صبح‌های دیگر بود، یک پنج‍شنبه معمولی. ساعت 10 صبح، اتومبیل سیاه نخست‌وزیر مقابل در مجلس توقف کرد و او به رسم همیشه‌اش با همان ژست آرام از اتومبیل پیاده شد تا وارد ساختمان شود، این‌بار اما به ساختمان نرسید، فقط چند قدم پیش رفته بود که شلیک سه گلوله او را نقش بر زمین کرد. منصور قصد داشت برای تقدیم لایحه دریافت قرارداد بین شرکت ملی نفت ایران با چند شرکت اروپایی و آمریکایی، وارد مجلس شود که بخارایی جوان، رفیق شفیق دوستانش در جمعیت موتلفه اسلامی، حسن‌علی منصور را ترور کرده بود. منصور بیست‌وهفتمین نخست‌وزیر در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی بود و پدرش رجب‌علی منصور هم دو دوره نخست‌وزیر رضا و محمدرضا پهلوی شده بود. آن روز اما ماجرای این نخست‌وزیری‌های خانوادگی به خط پایان رسید، هرچند او را فورا به بیمارستان پارس منتقل کردند، اما کار از کار گذشته بود و جناب نخست‌وزیر پنج روز بعد درگذشت.

محمد شلیک کرد، اما آنها یک گروه چهار نفره بودند، با هم برنامه‌ریزی کرده بودند ترور منصور و نام علمیات بدر را هم برای این اتفاق بزرگ انتخاب کرده بودند و تا آخرش پشت هم ایستادند. خانواده‌هایشان بیان می‌کنند که هیچ‌کدام حاضر نشده حکمی کمتر از دیگری بگیرد و راهی زندان شود، گفته‌اند یا همه می‌مانیم یا همه اعدام می‌شویم. محمد بخارایی، صادق امانی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیک‌نژاد، اعتراض مسلحانه مهمی را در جریان انقلاب اسلامی رقم زدند که تاثیرات مهمی داشت.
ماجرا این بود که سخنرانی‌های امام(ره) درباره تصویب لایحه کاپیتولاسیون که در دوران صدارت منصور صورت گرفت، موج اعتراضات را علیه رژیم برانگیخت. امام به‌دلیل اعتراض شدید علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سخنرانی‌های کوبنده‌اش 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شد. پس از تبعید امام، گروهی از شاگردان و مریدانش با تشکیل هیات‌های مؤتلفه که عموما از دل هیات‌های عزاداری بیرون می‌آمد، برای مبارزات مسلحانه، گروه‌های مختلفی را تشکیل دادند. چهار جوان مذهبی و تحصیل‌کرده هم به رهبری محمد بخارایی، گروه یاران مؤتلفه را تشکیل داده بودند و اعدام انقلابی منصور را به‌عنوان مسبب تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی رقم زدند.
همواره ترور شخصیت‌های سیاسی اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر جامعه به‌همراه دارد. تاریخ ایران هم از این مقوله مستثنی نیست. ترور رزم‌آرا در اواخر دهه 30 شمسی نقش بسیار مهمی در پیروزی صنعت ملی نفت ایران داشته و ترورهای دیگر هم حتما بر جامعه اثر گذاشته‌اند. اگرچه نتایج ترور منصور در نیمه اول دهه 1340 شمسی با ترور رزم‌آرا قابل مقایسه نیست، اما باز هم تاثیرات زیادی بر جامعه و حکومت پهلوی می‌گذارد؛ هم به مردم شرایط را یادآوری می‌کند و هم به حکومت پهلوی تاکید می‌کند که خیالش راحت نباشد!

طبق اسناد موجود، در روز عملیات، هر چهار نفر مسلح بودند و قرار بر این بود که هرکدام در موقعیت بهتری قرار داشت، اعدام انقلابی را انجام دهد. بخارایی بلافاصله پس از تیراندازی به‌ طرف منصور، دستگیر شد. پس از آن، نیروهای امنیتی رژیم، افراد دیگری را که به این ماجرا مربوط بودند، دستگیر و طی برگزاری یک دادگاه کاملا فرمایشی، احکام هرکدام از این افراد به این شرح صادر شد: محمد بخارایی (اعدام)، مرتضی نیک‌نژاد (اعدام)، رضا صفارهرندی (اعدام)، صادق امانی (اعدام)، مهدی عراقی (حبس ابد)، حبیب‌ا... عسگراولادی (حبس ابد). در این دادگاه فرمایشی، سیدعلی اندرزگو، به‌طور غیابی، به اعدام محکوم شد و هرچند متواری بود دوم شهریور 1357 در یک درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک در تهران به شهادت رسید.

اعدام انقلابی منصور امری خطیر بود، از این‌رو که به بهای از دست رفتن جان مجریانش تمام می‌شد. با این حال، چهار نفر برای این اقدام حاضر به همکاری شدند. چرایی هدف مجریان را بیش از آنکه در شخص منصور جست‌وجو کنیم، باید در ماهیت رژیم پهلوی از یک سو و جو انفعالی‌ای که در آن برهه ایجاد شده بود، بیابیم.
موتلفه اسلامی از دل هیات‌های عزاداری و مساجد بیرون آمد. این گروه که با تایید مستقیم حضرت امام(ره) تشکیل شده بود، با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی شکل گرفت. اعضای این گروه، عموما افرادی بودند که اسلام و ترویج اسلام راستین، بزرگ‌ترین دغدغه آنها بود، به همین دلیل آشنایی کاملی با آموزه‌های اسلامی داشتند. موتلفه اسلامی می‌کوشید با ترویج و اجرای صحیح اسلام، در میان تمامی اقشار جامعه، مانع بروز فساد و بی‌اخلاقی در متن جامعه شود. به همین دلیل و با توجه به کارسازنبودن اعتراضات مدنی در مقابل اقدامات ضددینی و ملی رژیم پهلوی، اعضای این گروه‌ عملیات مسلحانه را به‌عنوان آخرین راه نجات ایران انتخاب کردند.

اعدام منصور زمانی رخ داد که ظلم رژیم پهلوی بر مردم، بیش از پیش شده و سرکوب‌های گسترده ساواک، موجی از ترس و هراس را در جامعه به‌وجود آورده بود. در این بین، ترور منصور، به‌عنوان نخست‌وزیر رژیم پهلوی، موجب تقویت روحیه مبارزان برای اقدامات مسلحانه و اعتراضات گسترده‌تر شد. مساله مهم دیگر، آگاهی مردم از اختیارات بیگانگان در ایران و واگذاری امتیازات بی‌شماری بود که از سوی حکومت پهلوی به کشورهای بیگانه داده می‌شد. اعدام منصور، موجی از آگاهی را در جامعه به‌وجود آورد که این مساله کار را برای رژیم پهلوی سخت کرد. با همه این نتایج نیک، اما امام با این کار مخالف بوده و هرگز راضی نمی‌شود برای انجام این کار فتوا بدهد.

یک روز بعد از فوت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی، اسدالله بادامچیان از اعضای موتلفه اسلامی گفت: «یکی از هفت اسلحه مورد استفاده به‌منظور ترور حسنعلی منصور، توسط هاشمی‌رفسنجانی تهیه شد.» این ادعای بادامچیان با تکذیب دفتر آیت‌الله هاشمی روبه‌رو می‌شود تا اینکه در یادداشتی مفصل درباره این ماجرا نوشت و این‌طور توضیح داد: «چند سال قبل عده‌ای از شورای مرکزی موتلفه اسلامی از جمله مرحوم عسگراولادی، مرحوم حاج حیدری و آقایان حبیبی و امانی و... به دیدار آقای هاشمی رفته بودیم. در آن دیدار صحبت از شهدای 26خرداد و جریان کاپیتولاسیون و اجرای حکم الهی مرجع تقلید بر منصور به میان آمد. مرحوم حاج حیدری گفت اسلحه‌اش را که شما داده بودید و آقای هاشمی با خنده گفت: «اگر الان شما این را بگویید من تکذیب می‌کنم.» و من گفتم تا شما زنده هستید آن را نخواهیم گفت.»

آن چهار قهرمان

محمد بخارایی

متولد 1323 در جنوب تهران بود. آشنایی‌اش با رضا صفارهرندی، عضو دیگر هیات‌‌های موتلفه اسلامی، به دوران پس از پایان تحصیل در دبیرستان بازمی‌گردد. حضور این دو در جلسات حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌شیخ‌علی‌اصغر هرندی، موجب آشنایی آنها با اسلام و اندیشه‌های حضرت امام(ره) شد. آشنایی این دو با هیات‌های موتلفه اسلامی هم، به سخنرانی‌های پرشور امام(ره) در مبارزه با لایحه کاپیتولاسیون بازمی‌گردد که در این بین، حاج‌مهدی عراقی، آنها را برای جهاد مسلحانه علیه رژیم پهلوی مناسب تشخیص داد و از آنها دعوت کرد. این اتفاق مقدمه‌ای برای آشنایی آنها با محمدصادق امانی، به‌عنوان ضلع سوم اجرای اعدام انقلابی شد. امانی نقش مهمی در رشد بخارایی و صفارهرندی داشت و توانست عملیات مسلحانه را به این افراد آموزش دهد.

محمدصادق امانی

محمدصادق امانی همدانی، متولد سال 1309 در تهران بود. به‌عنوان یکی از کسبه بازار فعالیت می‌کرد. به‌گفته حاج‌مهدی عراقی «خودش یک مجتهد بود و قریب شش هزار حدیث از حفظ بود، مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت. بچه‌های زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه، به آنها درس اخلاق می‌داد.» امانی که از نزدیک با حضرت امام(ره) در ارتباط بود، در آغاز، رهبری گروه شیعیان را برعهده داشت، ولی پس از آن و با نظر امام خمینی(ره)، به همراه جمعی دیگر از فعالان، مؤتلفه اسلامی را تأسیس کرد. او طراحی عملیات اعدام حسنعلی منصور را که به عملیات بدر معروف شد، برعهده داشت.

رضا صفارهرندی

رضا صفارهرندی، فرزند علی‌اکبر متولد 1325 در یک خانواده مذهبی زندگی می‌کرد. برادر وی، حجت‌الاسلام حاج‌شیخ‌علی‌اصغر هرندی، روحانی آزاده خدوم و مردمی بود که همزمان با شغل پارچه‌فروشی، اقامه نماز جماعت مسجد دروازه غار تهران را نیز برعهده داشت. صفارهرندی، نزد برادر خود با آموزه‌های اسلام آشنا شد و به‌تدریج اقدام به تبلیغ دین در میان جوانان و نوجوانان کرد. آشنایی‌اش با محمد بخارایی و نیک‌نژاد، به جلسات مذهبی مساجد برمی‌گردد. با شروع نهضت حضرت امام(ره)، او هم همراه دوستانش، با مؤتلفه اسلامی آشنا شد و عملیات مسلحانه را برای مبارزه با رژیم پهلوی برگزید.

مرتضی نیک‌نژاد

مرتضی نیک‌نژاد، متولد 1321 بود و در منطقه جنوب تهران به‌دنیا آمد. پس از اتمام دوران ابتدایی، با توجه به شرایط نه‌چندان مناسب اقتصادی خانواده، در بازار تهران به شغل گالش‌فروشی مشغول شد. آشنایی‌اش با صفارهرندی و محمد بخارایی به جلسات دینی حجت‌الاسلام ‌والمسلمین علی‌اصغر هرندی برمی‌گردد که به‌واسطه شرکت در همین جلسات، مقدمات آشنایی مرتضی با حزب مؤتلفه اسلامی نیز میسر شد. در جریان عملیات بدر، نقش پشتیبانی محمد بخارایی برعهده او بود که پس از ترور منصور، با شلیک چند تیر هوایی موجبات فرار بخارایی را فراهم کرد. هرچند نیروهای ساواک، درنهایت مانع این امر شدند. نیک‌نژاد، هم مانند صفارهرندی توانست از صحنه عملیات فرار کند، ولی درنهایت دستگیر شد.

چهره کمرنگ آن چهار قهرمان در سینما و تلویزیون

یکی از معضلات بزرگ ما همه این سال‌ها نداشتن فیلم و سریال برای معرفی قهرمانان ایرانی در دوره معاصر بوده است. چهار جوانی که به تنهایی یک عملیات مسلحانه مهم را پیش می‌برند و نخست‌وزیر دوره پهلوی را ترور می‌کنند، می‌توانند مایه خلق آثار مهمی شوند که البته نشده‌اند و تنها در چند اثر محدود به آنها پرداخته شده است.  یکی از این آثار فیلم تلویزیونی «رگبار» به کارگردانی «محمدرضا ورزی» است. این فیلم اعدام انقلابی حسنعلی منصور را روایت می‌کند. سعید نیک‌پور، شکرخدا گودرزی، امیریل ارجمند و گوهرخیراندیش در این فیلم هنرنمایی کرده‌اند.  
فیلم دیگر هم یک اثر سینمایی است به نام «تیرباران» که در سال 1365 تولید شده است. علی‌اصغر شادروان، نویسنده و کارگردان این فیلم بوده و جالب است که مجید مجیدی هم در آن بازی کرده است. جعفر دهقان، رضا چراغی، عطاءالله سلمانیان، حبیب‌الله رجبعلی، محمود نوروز، ناصر فروغ‌جعفری و... هم دیگر بازیگران این فیلم هستند.  در «تیرباران» می‌بینیم ماموران ساواک دنبال سیدعلی اندرزگو هستند، چراکه او را از طراحان اصلی ترور منصور می‌دانند، اما اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه می‌دهد و چندبار تا مرز دستگیری می‌رسد، اما باز نجات می‌یابد. آخرین‌بار ماموران ساواک محل زندگی او را محاصره و اندرزگو بعد از یک درگیری مسلحانه سخت، به شهادت می‌رسد.

در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید:

شهیدان راهنما برای تشکیل حکومت اسلامی (لینک)