علی مزروعی: سری دوم سریال «زیرخاکی» به کارگردانی جلیل سامان روایتی است طنز از داستان زندگی فردی که به دنبال پیمودن ره صد ساله در یک شب و رسیدن به ثروتی باد آورده، خوشبختی زندگی خود را در پیداکردن زیرخاکی و گنج جستوجو میکند. و در این مسیر حوادثی غیرقابل پیشبینی رخ میدهد و مسیر زندگی فریبرز نقش اول داستان را به اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران مثل انقلاب و جنگ گره میزند.
سری اول این سریال تا جایی پیش رفت که فریبرز گنج خود را پیدا کرده بود و به دنبال یک زندگی مرفه قصد قاچاق سکههای عتیقه خود از طریق مرز عراق به خارج از ایران را داشت که ناگهان مواجه شد با هجوم نیروهای عراق به ایران و از ادامه مسیرخود باز ماند.
جلیل سامان در سریال زیرخاکی اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران همچون جنگ و انقلاب را به زندگی خانواده پژمان جمشیدی که در قالب نقش فریبرز به ایفای نقش میپردازد گره میزند و با نگاهی کمدی حول آن شخصیتپردازی میکند.
اتفاقی که باعث میشود خاطرات مخاطب قدیمیتر از آخرین سالهای قبل از انقلاب و دوران جنگ تداعی شود و با همذات پنداری، شخصیتهای قصه را دنبال کند. از طرفی این نگاه کمدی باعث میشود تا مخاطب جدید نیز با حوصله بیشتری به اشارههای تاریخی و فرهنگی درون داستان توجه کند.
سریال با قرار دادن شخصیت طماع و سادهلوح نقش اول داستان در بحرانهای مختلف ضمن نشان دادن همدلی مردم در عبور از سختیها و بحرانهایی مثل جنگ و حوادث اول انقلاب و با نشان دادن شخصیتهای منفی در قالب نفوذی، قاچاقچی، مالخر و... کنایههای ظریفی نیز به برخی از افراد میزند که در دل اتفاقات منفعت شخصی خود را جستوجو میکنند.
نویسنده با نشان دادن سوءاستفادهها از هیاهوی اول انقلاب و رسوخ عناصر ضدانقلاب در نهادهای انقلابی میخواهد واقعیتی را به تصویر بکشد که زیر ظاهرسازیها و مقدسنماییها گم شده است و تا امروز همچنان ممکن است دامنگیر انقلابیترین نهادهای کشور باشد. واقعیتی که شاید با زبان کنایه سریال بهتر به دل بنشیند و جدیتر به آن توجه شود.
البته به تصویر کشیدن مصادیق مثبتی مثل نقش همافران نیروی هوایی و نیروهای مردمی در پیروزی انقلاب در قالب شخصیت برادر فریبرز و رئیس جهادسازندگی مانع نگاه منفی و بیاعتمادی به مسئولان میشود.
نشان دادن صفهای نفتی که در زمستانهای اوایل انقلاب که حتی کودکان برای یک شبانهروز در صف میایستادند و درنهایت با جمله نفت تمام شد مواجه میشدند؛ فضایی غریبه با روایتهای صرفا کمدی را بهوجود آورده و باعث خلق یک طنز تلخ شده است.
فضاسازی دهه 60 معمولا، سازندگان را به دام کلیشه میاندازد و سختی کار سازندگان «زیرخاکی2» این است که هم گریزی به پیشروی عراقیها در خاک ایران بزند و هم اینکه فضای اجتماعی آن سالهای ایران را نشان دهد و کارگردان از این تضادها به کرات استفاده برده است. سامان همچنین با نشان دادن سادهزیستی جامعه در سالهای آغازین انقلاب که در مصادیقی جشن عروسی ساده و زندگی دو خانواده در یک خانه را نشان میدهد؛ به زندگیهای تجملزده کنونی کنایه میزند. البته نویسنده از به تصویر کشیدن نواقص فرهنگی جامعه هم غافل نمیماند مثل مراجعه و اعتقاد مردم به رمال و جادو که باعث سوءاستفاده از آنان میشود یا بد دانستن ازدواج مجدد حتی برای فردی که همسرش فوت کرده مصادیقی از نمایش همین نواقص فرهنگی است که هنوز هم البته با شدتی کمتر نسبت به قبل در بین مردم رواج دارد. بارزترین مصداق نقص هم روش تربیت کاوه فرزند خانواده است که با توهین و تشرهای مکرر والدین همراه است. برخوردی که دربین خانوادهها و معلمان مدارس در دهه 50 و 60 مکرر صورت میگرفت و هنوز هم دستمایه شوخیهای بسیاری از مردم قرار میگیرد.