تاریخ : Wed 09 Jun 2021 - 01:20
کد خبر : 55581
سرویس خبری : اندیشه

جریان شناسی بمثابه دانش

گزارش نشست جریان‌شناسی در علم و فرهنگ و رونمایی از کتاب روش‌شناسی جریان‌شناسی

جریان شناسی بمثابه دانش

نشست علمی الگوی جریان‌شناسی در علم و فرهنگ و آیین رونمایی از کتاب «روش‌شناسی جریان‌شناسی» در معاونت علوم‌انسانی و هنر سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی در 12خرداد 1400 برگزار شد.

فرهیختگان نشست علمی الگوی جریان‌شناسی در علم و فرهنگ و آیین رونمایی از کتاب «روش‌شناسی جریان‌شناسی» با حضور عبدالحسین خسروپناه استاد حوزه و دانشگاه و معاون علوم‌انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی، عادل پیغامی عضو هیات‌علمی گروه اقتصاد دانشگاه امام‌صادق(ع)، سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو هیات‌علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم‌انسانی و عضو گروه روش‌شناسی علوم‌انسانی شورای بررسی متون، مجتبی رستمی‌کیا مدرس دانشگاه و علی ابراهیم‌پور نویسنده کتاب، در معاونت علوم‌انسانی و هنر سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی در 12خرداد 1400 برگزار شد.
عبدالحسین خسروپناه گفت: «اصل جریان‌شناسی در کشور ما چندان موردتوجه قرار نگرفته است. وقتی من خودم شروع کردم به مطالعات جریان‌شناسی که شاید از 25 سال پیش این مطالعاتم شروع شد، حاصلش هم انتشار دو کتاب است. قبل از این دو کتاب یک کتاب به نام جریان‌شناسی فکری فرهنگی منتشر شد. بعد دیدیم خیلی بحث‌ها گسترده است. من از سال‌های پیش پیشنهاد داده بودم که جا دارد در کشور یک پژوهشگاهی به نام جریان‌شناسی راه بیفتد. خیلی کار جریان‌شناسی هم نظرا و هم مصداقا گسترده است.
جریان‌شناسی الان یک دیسیپلین نیست. اما خوب است بررسی بکنیم ببینیم یک پارادایم می‌تواند باشد؟ یا یک استراتژی است؟ یا یک روش است؟ یا یک نظریه است؟ یا یک دانش است؟ پنج احتمال می‌شود داد. من خودم بیشتر تمایل به این دارم که جریان‌شناسی را یک استراتژی تحقیق بدانم نه یک پارادایم.
در هر صورت چه جریان‌شناسی را به‌مثابه پارادایم یا استراتژی بدانیم که نظر حقیر است، چه‌بسا یک نظریه بدانیم یا حتی تبدیل به یک دانش بشود، حتما باید به روش‌شناسی جریان‌شناسی بپردازیم. حقیر روش تاریخی-منطقی را پیشنهاد دادم. آقای ابراهیم‌پور هم خیلی خوب این بحث را توضیح دادند، بنابراین یک قدم محقق محترم جلوتر آمده است؛ یعنی به هرحال بحث اینکه جریان‌شناسی به‌مثابه چه چیزی است یک بحث است. کمااینکه به روش‌شناسی جریان‌شناسی پرداخته بشود، یک بحث دیگری است. خیلی خوب به این بحث پرداخته. هم پیشینه مباحث را آورده و هم تعریف خودش را از جریان و جریان‌شناسی بعد از اینکه دیدگاه‌های مختلف را بیان کرده، در این کتاب آورده، آسیب‌شناسی و درنهایت روش جریان‌شناسی است. ان‌شاءالله محققان کتاب را می‌خوانند و از محتوایش استفاده خواهند کرد.
عنوان «جریان»«شناسی» عنوان دقیقی است. من که هنوز معادل دقیق انگلیسی برایش پیدا نکرده‌ام. «جریان‌شناسی» تشکیل شده از واژه «شناسی» که معمولا لوژی در انگلیسی به‌کار می‌رود و «جریان». روی بار معنایی‌اش دقت بکنیم. من «جریان» را «جمعیت مدیریت‌شده تاثیرگذار بر جامعه» معنا کردم. سه تا مولفه دارد. حالا البته یک‌وقت تاثیر بر نخبگان فکری می‌شود جریان فکری. یک‌وقت تاثیرگذاری بر فرهنگ عمومی است، فرهنگی می‌شود و اقتصادی است و انواع جریان‌ها. آقای ابراهیم‌پور هشت مقوم در این کتاب برای جریان آورده است. یک بحث خیلی جدی است. به هرحال مقومات یک جریان چیست؟ «شناسی» هم که اصطلاحی است که در کشور ما رواج پیدا کرده است؛ معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی، خداشناسی، جهان‌شناسی. این «شناسی» به‌معنای مطلق شناخت نیست. به‌نظرم منظور از شناسی، شناخت نظام‌مند است. وقتی گفته می‌شود جریان‌شناسی یعنی جمعیت مدیریت‌شده تاثیرگذار بر جامعه را نظام‌مند بشناسیم؛ هم گذشته و هم حال.
البته چون آقای ابراهیم‌پور روش‌شناسی جریان‌شناسی را به‌مثابه نظریه روشی میان‌رشته‌ای ذکر کرده، قاعدتا ما باید یک کار مستقل درباره دانش‌های میان‌رشته‌ای داشته باشیم که با این نگاه دانش میان‌رشته‌ای چه دانشی است. مخصوصا ما در دانشگاه آزاد خیلی دنبال این هستیم و دغدغه داریم که دانشکده‌های موضوعی شکل بگیرد. یعنی دانشکده‌ها از دانش‌محوری به موضوع‌محوری تغییر کنند. نگوییم دانشکده روان‌شناسی یا اقتصاد یا حقوق، بلکه بگوییم دانشکده فضای مجازی، دانشکده پدافند غیرعامل، حکمرانی سلامت و... .
اگر دانشکده‌ها موضوع‌محور بشوند آن‌وقت در هر دانشکده‌ای گروه‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و اقتصاد ناظر به آن موضوع در آن دانشکده شکل می‌گیرد. اگر هرکدام از همین آسیب‌های اجتماعی دانشکده بشوند مثلا آسیب‌شناسی خانواده یک دانشکده بشود، طراحی دانشکده خانواده را اینجا داشتیم، آن‌وقت در این بحث جریان‌شناسی خیلی کاربرد دارد؛ یعنی جریان‌شناسی مقوله خانواده، جریان‌شناسی مقوله فضای مجازی... برای هریک از این موضوعات یک کار جریان‌شناسانه می‌شود کرد و بعد براساس نگاه جریان‌شناسانه رشته‌ها را تعریف کرد. طبیعتا این رشته‌ها و گروه‌ها و دانشجویانی که تحصیل می‌کنند به یک دانشی می‌رسند که می‌توانند مسائل زمان خودشان را پاسخ بدهند. یعنی دانش همراه با مهارت است. به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام که در خطبه متقین فرمود: وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَی الْعِلمِ النّافِعِ لَهُمْ. اما اینکه دانشجوی ما روان‌شناسی بخواند، اقتصاد بخواند، معمولا این رشته‌ها پاسخگوی عینیت واقعیت جامعه نیست. بنابراین اگر دانشگاه‌ها موضوع‌محور بشود و ساختار دانشکده براساس جریان‌شناسی نسبت‌به آن موضوع صورت گیرد، می‌تواند دانشکده‌های کارآمدی بسیاری تشکیل بشود. طبیعتا برای جریان‌شناسی نیاز به روش‌شناسی جریان‌شناسی است.
باید تبریک گفت به برادر فاضل‌مان جناب آقای ابراهیم‌پور که با تتبع جامع همه دیدگاه‌های جریان‌شناسی را مطالعه کردند و بعد به‌صورت یک نظام‌واری به مباحث جریان‌شناسی اشاره کردند و تاکید بر یک مساله مغفول که اکثر کسانی که بحث جریان‌شناسی پرداختند از این مساله غفلت کردند و آن بحث روش‌شناسی جریان‌شناسی است که آقای ابراهیم‌پور بسیار عالمانه و دقیق این اثر را نوشتند و تا آنجاکه من اطلاع دارم چندین مقاله علمی- پژوهشی هم در این راستا تدوین کردند. بعضی ظاهرا چاپ شده و بعضی در شرف چاپ است. جا دارد محققان ما این کتاب را بخوانند و در تحقیقات و رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها از آن استفاده کنند. مجدد تشکر می‌کنم از محقق محترم جناب آقای ابراهیم‌پور که چندسال زحمت کشیدند و این کار ارزنده را انجام دادند. جا دارد چندجا این کتاب رونمایی و معرفی بشود و رسانه‌های مختلف این کتاب را به علاقه‌مندان معرفی کنند.»
عادل پیغامی گفت: «به آقای ابراهیم‌پور تبریک می‌گویم به‌خاطر این کار خوب و بابرکتی که انجام دادند. کارهای خوب گاهی وقت‌ها صرفا یک اتفاق و یک جرقه است و تداومی پیدا نمی‌کند. ولی مطمئنم کار آقای ابراهیم‌پور به برکت خوبی منجر خواهد شد، به‌دلیل اینکه به یکی از نیازهای اساسی حوزه معرفتی و مباحث نرم‌افزاری که در جنگ نرم‌افزاری که درپیش داریم و در درونش هستیم و چه تولید علم و جنبش نرم‌افزاری که در پی‌اش هستیم، قطعا کمک خوبی خواهد کرد.
جریان‌شناسی شاید مهم‌ترین مولفه بصیرت است. امروز در مساله بصیرت که بارها و بارها مقام معظم رهبری فرمودند و سر بزنگاه‌ها و چرخش‌ها معمولا مشکل بصیرت عیان می‌شود یکی از کمبودها، جریان‌شناسی است. خب ما در کشور به‌ظاهر انواع جریان‌شناسی‌ها را داشتیم و داریم. افراد مختلف جریان‌شناسی‌های مختلف را مطرح می‌کنند. امروز می‌دانید جنگ، جنگ روایت‌ها است. در حوزه شناخت جریان‌ها در کشور یا غرب و انتقالش به داخل، افراد روایت‌های خودشان را از یک جریان می‌سازند پیش از آنکه ملتزم باشند که آن جریان چه بوده و چه مسیری را طی کرده است.
باتوجه به ایام نیمه خرداد، می‌خواهم به این جمله اشاره بکنم که دوستان می‌دانند خود امام و راه امام، مشمول یک‌سری شاخه‌ها و انشعاب‌ها و تفاسیری شده است. اگر بخواهیم جریان امام را به نحو اصیل و شاخه‌های درست و خلف را از ناخلف بازشناسی بکنیم، نیازمند منطق جریان‌شناسی هستیم. در همین مقطع و زمان فقدان و کمرنگی اندیشه و راه امام و منظومه فکری ایشان دیده می‌شود. به‌نظرم این هم برمی‌گردد به ضعف منطق جریان‌شناسی و روش‌شناسی جریان‌شناسی که نتوانسته‌ایم مقومات اندیشه امام را درقالب یک جریان ترسیم کرده و تبدیل به گفتمان کنیم و دینامیسم این اندیشه را با جریان‌شناسی که توضیح خواهم داد به ثبوتی برسانیم که مشکل انواع روایت‌های خودساخته و پیش‌ساخته پیش نیاید.
از نگاه بنده جریان‌شناسی نوعی تحقیق است. این نوع از تحقیق نیازمند منطق و روش‌شناسی است برای اینکه ساماندهی بشود و نظم درستی پیدا بکند. در جریان‌شناسی اولین اتفاقی که می‌افتد و روش‌شناسی کمک می‌کند این اتفاق رقم بخورد این است که تفاوت بین جریان و غیرجریان را شناسایی بکنیم. خیلی‌ها خودشان را جریان خطاب می‌کنند. فکر می‌کنند صرف اینکه عده‌ای طرفدار داشته باشد و مدتی یک حرف تکرار بشود تبدیل به جریان می‌شود. ولی به‌نظرم هر تکرار و هر سروصدا و هوچی‌گری جریان نیست؛ معیار فرق جریان از غیرجریان را منطق جریان‌شناسی مشخص می‌کند.
دوم اینکه در جریان‌شناسی پیش‌فرض ما این می‌شود که حتما مقومات ثابتی باید یک جریان داشته باشد تا تشخصی پیدا بکند به نام جریان. سوم اینکه لفظ جریان به ما کمک می‌کند که حداقل به خودمان تکرار بکنیم و یادمان نرود در ایران، خیلی این نکته مغفول می‌ماند و آن این است که به‌نظرم به‌دلیل فرهنگ غربزدگی که در دانشگاه‌های ما از قبل انقلاب شکل گرفته، خیلی ذهن‌مان به‌سمت این می‌رود که مسائل را استاتیک ببینیم.
جریان‌شناسی یکی از چیزهایی که در ذهن ما فعال می‌کند این است که بدانیم هر چیزی دینامیسم دارد اگر جریان است. آن پویایی و دینامیسمش مهم است شناخته بشود. به همین دلیل وقتی قائل به دینامیسم برای یک جریان شد آن را در مقتضیات جدید و در زمان و مکان آینده هم این تشخص را ساری و جاری می‌کنید و مثلا همان‌طور که درمورد دین اسلام می‌گوییم دین خاتم است و در قرن‌های آتی و آینده هم حتی پاسخ دارد ولی یک جریان مشخص است، راه امام و اندیشه امام و هر اندیشه دیگری باید نسبت‌به مقتضیات جدید ولو اینکه شعب جدیدی از خودش ارائه می‌دهد، گونه‌های جدید و ویرایش‌های متعالی‌تر و ارتقایافته‌تری از خودش ارائه می‌دهد، ولی تشخص جریان را حفظ می‌کند. این مساله مهمی است که قائل به دینامیسم و رشد باشیم.
جریان‌شناسی کمک می‌کند منطقش درست اعمال بشود و اگر روش‌شناسی داشته باشیم مخصوصا برای کشور ما که این مشکل را داریم، به گفت‌وگو کمک می‌کند. در حوزه اقتصاد ما واقعا مشکل جریان‌شناسی در کشور داریم. در دنیا انواع مکاتب کلاسیک، نوکلاسیک، نئوکلاسیک، کینزین، پست‌کینزین و نئوکینزین اینها تازه دو جریان اصیل هستند که جریانات حاکم محسوب می‌شوند. بالغ‌بر 16 جریان دیگر بنده احصا کردم. در مقدمه کتاب اقتصاد هترودوکس که آنها خودشان را هترودوکس می‌دانند. جریان اصیل نمی‌دانند. در دنیا حتی مجلات غیر از افراد و اساتید قائل به یکی از این مکاتب هستند. حتی مجلات علمی و ژورنالیزم علمی کاملا مرزبندی دارد. در مجله‌ای که جنس مطالعات پست‌کینزین چاپ می‌کند نمی‌توانید یک مقاله مبتنی‌بر نگاه‌های پول‌گرایان و مانیتاریستی فریدمنی بفرستید، قطعا ریجکت می‌شود.
ما در ایران با یک تاریخ قریب به 80 ساله‌ای که از اندیشه اقتصاد در ایران داریم به‌جرات می‌توانم بگویم تقریبا نداریم کسی که بگوید مکتبش چیست. هر استاد و نخبه‌ای ولو از اساتید بسیار ارزشمند ما باشد، وقتی کالبدشکافی می‌کنیم می‌بینیم یک پا در یک جریان دارد، یک بخش از ذهنش جریان دیگری است. شما مساله تورم را جلویش می‌گذارید، یک بخش از تورم را مانیتاریستی تحلیل می‌کند، یک بخشی را پست‌کینزینی تحلیل می‌کند و نوعی آشفته‌بازار این وسط شکل می‌گیرد. این آشفته‌بازار مشکل ایجاد می‌کند و ما را هرهری‌مذهب کرده است.
من در گفت‌وگوهای اقتصاد اسلامی بارها این برایم پیش آمده است. وقتی با اساتید غربی می‌نشینم، می‌دانم این پست‌کینزین است. خیلی راحت گفت‌وگو می‌کنم، چون می‌دانم پایبند به لوازم حرفش است، اصولش را می‌شناسد، پیش‌فرض‌هایش همان‌هایی است که من می‌دانم و می‌توانم گفت‌وگو بکنم. ولی با کسی که هرهری‌مذهب است اساسا گفت‌وگو امکان‌پذیر نیست. این یکی از مشکلاتی است که جریان‌شناسی و روش‌شناسی جریان‌شناسی در کشور ما می‌تواند حل بکند. بسیار نیازمند آن هستیم.
پایه جریان‌شناسی از نگاه من تکسونومی است. برای اینکه یک نکته مهم اینجا تاکید بکنم یک مثال از زیست‌شناسی بزنم. اگر قرار باشد موجودات زنده را تقسیم بکنیم، اگر ملاک نوع تنفس‌شان باشد دو حیوان را کنار هم قرار می‌دهیم، اگر ملاک استخوان‌بندی باشد یک‌جور دیگر قرار می‌دهیم. ممکن است دو حیوان که قبلا کنار هم بودند از هم جدا بشوند. همین‌طور اگر ملاک را چیزهای دیگر بگذاریم مثلا نوع حرکت بگذاریم؛ جهندگان، خزندگان و چه و چه. عین همین مطلب را در جریان‌شناسی‌های فکری و فرهنگی داریم. نیازمندیم یک جریان‌شناسی تخت و خطی پیش نگیریم. جریان‌شناسی ماتریسی پیش بگیریم. یعنی الان چه در حوزه سیاست و اقتصاد گاهی‌وقت‌ها ممکن است فلان جریان اقتصاد سیاسی مارکسیستی را از یک زاویه کاملا درکنار جریان نئوکلاسیک قرار بدهند. از یک زاویه دیگر تفکیک بکنند. این یکی از هوشمندی‌های جریان‌شناسی است که نباید نظم صرفا درختی خطی تک‌ساحتی پیش بگیریم.
جریان‌شناسی اساسا نوعی شناخت است. اسم پسوند رویش شناخت است، منتها سوال اصلی که شاید محور مطالعات بعدی هم واقع بشود و جناب آقای ابراهیم‌پور به‌نوعی شاید فرصت‌های آتی‌شان را دارم مطرح می‌کنم، بحث مربوط به این است که جریان‌شناسی چقدر کنش و تلاش نظری و اپیستمیک است و چقدر تلاش تکنه‌ای است؟ به زبان بومی خودمان، چقدر بُعد عملی پیدا می‌کند و چقدر بُعد نظری؟ چقدر دانش نظری است و چقدر دانش عملی است؟ در روش‌شناسی مربوطه بیشتر دانش نظری‌اش را پررنگ کردیم و می‌فهمیم. اما روش‌شناسی عملی‌اش هم مهم است که رویش کار بشود. آنجایی که می‌خواهیم بگوییم چگونه جریان‌شناسی می‌تواند به تولید علم کمک بکند؟ چگونه مواجهه ما با اندیشه‌های غیرخودمان را ساماندهی و منظم بکند و گفت‌وگوها را با آنها متصور بکند؟ در اینجا نیازمند منطق عملی هستیم. اینجاست اگر کسی جریان‌شناسی را صرفا یک نوع کنش اپیستمیک ببیند، به‌نظرم خطای بزرگی کرده است. متاسفانه در فرهنگ دانشگاهی غربزده‌مان داریم که همه علوم را بیشتر اپیستمیک می‌بینیم. حتی روان‌‌شناسی را اپیستمیک می‌بینیم. درحالی‌که بسیار ابعاد عملی و اعتباری و تکنه‌ای لابه‌لای گزاره‌های اپیستمیک‌شان خوابیده است. در اقتصاد این مساله غوغا می‌کند و ابعاد تند ابزارگرایانه به خودش می‌گیرد که جریان‌شناسی هم طبیعتا باید یک‌جایی برای ما کارکرد عملی خودش را نشان بدهد.
در ایران علم را بیشتر یک قوت استدلالی و تبیینی دانستیم که اگر مثلا ما در هر دانشی به این قوت استدلالی برسیم دیگر علم را تولید کرده‌ایم. مثلا اقتصاد اسلامی چرا الان وجود ندارد، می‌گوییم چون نتوانستیم هنوز مدل و الگو بدهیم و قدرت تبیینی داشته باشیم. این حرف درست است اما حداقل دنیای امروز اثبات کرده که علومی که تبیین می‌شوند به جریانی که مقبول و مسلط می‌شوند و عده‌ای را درگیر می‌کنند و سیاست‌ها را مطابق خودشان تنظیم می‌کنند بیش از آنکه استدلال و منطق درست و قوت تبیینی داشته باشند، به زبان تبدیل شدند. رسانه دارند. به گفتمان تبدیل شدند. مگرنه بزرگواران در رشته‌های خودشان حتما این را اذعان می‌کنند وقتی سراغ منطق و استواری و استحکام نظری چیزهایی که به نام تئوری دنیا را گرفته، می‌بینیم خیلی ضعیف‌تر و شل‌تر از آن چیزی هست که فکر می‌کردیم.
نظریه نوکلاسیک وقتی منطق و ساختار درونی‌اش و نوع مدل سازی‌اش را نگاه می‌کنیم چیزی نیست که بگویم خیلی پیچیده است و از دسترس ما دور است. به‌راحتی می‌توانم حتی بگویم در اقتصاد اسلامی خیلی قوی‌تر از آن منطق را پیش بگیریم و در کارهای تحقیقی که کرده‌ایم، در مقالاتی که نوشته شده است. ولی چرا مقاله اقتصاد اسلامی تبدیل به دانش اقتصاد اسلامی که مقبول باشد برای ما و دیگران و هم سیاستگذاران و مجریان نشده است، ولی نوکلاسیک خودش را مقبول کرده؟ می‌بینم قضیه زبان است. او تبدیل به زبان و گفتمان شده است. اینجاست که نقش رسانه‌ها را در هر چیزی خیلی پررنگ‌تر می‌دانم تا نقش کارهای تحقیقی خاص به مفهومی که در پژوهشکده‌ها اتفاق می‌افتد.
از این حیث، قائلم منطق جریان‌شناسی و روش‌شناسی جریان‌شناسی هم اگر به کمک بزرگواران و نهادهایی چون دانشگاه آزاد که گستردگی‌اش را عرض کردم به ما این نگاه را می‌دهد از آن انتظاراتی داشته باشیم مخصوصا در فقدان معاونت علوم انسانی وزارت علوم که تبدیل به گفتمان و زبان بکند، با ابزارهای ژورنالیزم علمی و ابزارهای رسانه‌های خاص حوزه علمی، با تبدیل کردنش به زبان و جامعه علمی، ساینس کامیونتی‌هایی که داریم، به روش درستش و علمی، وقتی تبدیل به زبان و گفتمان بشود آن چیزی که می‌خواستیم محقق شده و از این وضعیت فعلی توانسته‌ایم گذار بکنیم.»
سیدمحمدتقی موحدابطحی گفت: «صحبت خودم را با یک خاطره آغاز می‌کنم. تابستان سال 98 بود یک مقاله جهت ارزیابی برای بنده ارسال شد. معمولا مقالاتی که خوب هستند شماره تلفن نویسنده را می‌گیرم برای اینکه تماس بگیرم، هم با آنها آشنا بشوم و هم از مقالات دیگرشان و تجربیاتشان جهت ارزیابی مقالات در نشریاتی که فعالیت می‌کنم استفاده بکنم. خیلی معدود پیش می‌آید که با یک فردی تماس بگیرم جهت اینکه تشویقش بکنم در آن حوزه ببینم که چه‌کار کرده و چه‌کار می‌کند و از سایر دستاوردهای آن حوزه استفاده بکنم. تماسی که گرفتیم جناب آقای ابراهیم‌پور بودند و خوشحال شدم از اینکه چنین مقاله سنگینی و وزینی نوشته بودند. من از سال 80 و اندی در مجله حوزه و دانشگاه که بعدا مجله روش‌شناسی علوم انسانی مجوزش را از وزارت علوم گرفتیم درگیر این مباحث بودم و در حوزه ارزیابی مقاله و مسئولیت‌هایی که جاهای دیگر داشتم این مقاله واقعا سنگین بود. شسته رفته و ادبیات منسجم. حرکت آقای ابراهیم‌پور به‌نظرم حرکت بنیادینی است و از مواردی است که در کشورمان به آن احتیاج داریم. امیدوار هستم این مسیر را دنبال بکنند.
در مطالعات اجتماعی، دو جنبه مهم وجود دارد: یکی اینکه موضوع مورد مطالعه، چندبعدی است و دیگر اینکه جنبه‌ دینامیک دارد. به گمان من هر دو وجه قضیه در کشور ما کمرنگ است و نیازمند کار است. به گمان من، ظرفیت مهم جریان‌شناسی این است که می‌تواند این تحقیق چند بُعدی دینامیک را برای ما ایجاد ‌کند.
ادبیات امروز در حوزه فلسفه علم و بحث‌های روش‌شناسی می‌گوید که اگر کارهای شما روشمند بود یعنی اگر توانستید کارتان را به گونه‌ای انجام بدهید که دیگران هم بتوانند با استفاده از آن روش و فرآیند به همان دستاوردها برسند یک فرآیندی برای نقد آن وجود داشته باشد به عبارتی یک روش شسته رفته‌ای برای آن تحقیق داشته باشد آن تحقیقتان را می‌توانید علمی قلمداد بکنید. اینکه جریان‌شناسی به‌عنوان یک مطالعه چند بعدی دینامیک، اگر روشمند نباشد نمی‌تواند وارد عرصه علم بشود. امروزه دست‌کم در عرصه بین‌المللی و فلسفه علمی می‌شود از آن دفاع کرد. به گمان من کاری که آقای ابراهیم‌پور انجام دادند خیلی ضرورت دارد. یعنی یک پایه‌ای را قرار دادند برای یک‌سری مطالعاتی که می‌تواند انجام بشود و مطالعات مورد نیاز ماست.
چند سال پیش یک مقطعی که با توجه به یک سری پیشینه‌ها شورای تحول و ارتقای علوم انسانی شکل گرفت تحلیلم این بود که شورای تحول و ارتقای علوم انسانی اگر بخواهد دچار سرنوشت شورای قبلی‌اش یعنی شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نشود و یک شورای دیگر مجددا برای بحث‌های تحول علوم انسانی و علم دینی و علوم انسانی اسلامی مجبور نشویم مجددا تاسیس بکنیم باید یک آسیب‌شناسی داشته باشد از حرکت‌هایی که در گذشته در این باب انجام شد. طرح دادیم ولی علی‌رغم تمام تلاش‌هایی که کردیم به جایی نرسید و موفق نشدیم وارد مرحله اجرایی این طرح بشویم. ولی با توجه به این بحثی که جناب آقای ابراهیم‌پور مطرح کردند به گمان من خیلی بهتر از آن بحث و ایده بنده که بحث آسیب‌شناسی بود می‌تواند این نیاز را برطرف بکند.
وجه استفاده حکمت عملی از جریان‌شناسی، بسیار مهم است. از ابتدای انقلاب یک ایده‌ای در کشور مطرح شده است و بزرگان بر سر آن اصرار داشتند. مراکز آموزشی و پژوهشی و سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و فرهنگی و... تاسیس شده تا این ایده را جلو ببرند. هنوز که هنوز هست همه گلایه دارند این ایده شاید خیلی به دستاوردهایی که مدنظر بوده نرسیده است. چه باید کرد؟ به گمان من جریان‌شناسی می‌تواند کمکی به ما بکند. چون این آسیب‌شناسی در دل این جریان‌شناسی می‌تواند انجام بشود. از کجا این داستان شروع شده و چه مسیری را طی کرده. یک حرکتی از جایی شروع شده، از مسیرهای مختلف به آن بازخورد و فیدبک داده شده. این مسیر جلو آمده، الان یک سری مراکز هستند فعالیت می‌کنند. در هر حوزه‌ای که یک واقعیت اجتماعی مدیریت و سیاستگذاری و برنامه‌ریزی بشود با توجه به این ابعاد چندگانه و درحال حرکت آن موضوع نیازمند یک جریان‌شناسی هستیم.
ما قبل از اینکه پژوهشگاه بزنیم چون پژوهشگاه مؤونه زیادی می‌خواهد؛ قبل از آن بحث پژوهشگاه شاید یک نشریه در قالب یک دو فصلنامه شاید راحت‌تر باشد تحققش تا پژوهشگاه. باید افراد را در این زمینه بشناسیم. مجله‌ای به‌عنوان جریان‌شناسی می‌شود راه انداخت که ابتدا ادبیاتش را گسترش بدهد تا بعدا جامعه حساس بشود و فرصت بحث پژوهشکده و پژوهشگاه هم فراهم بشود.
یکی از کمک‌های دیگر که بحث جریان‌شناسی به ما می‌تواند داشته باشد در بحث پیشرفت علوم انسانی اسلامی است. منتقدین بحث علم دینی و علوم انسانی اسلامی حرفشان این است که چه‌کار کردید تا حالا. پنجاه سال حرف‌هایی را تکرار می‌کنید. جریان‌شناسی به‌خوبی می‌تواند به این قضیه پاسخ بدهید. وقتی سیر تاریخ را ببینیم پیشرفت را مشاهده می‌کنیم. الان اگر به یک نظریه در یک حوزه خاص اشاره کنیم ممکن است چیزی به ذهنم نرسد ولی وقتی سیر تاریخی‌اش را نگاه کنیم مساله روشن می‌شود.»
علی ابراهیم‌پور گفت: «واقعیت مطلب این است که ما دین و مذهب‌مان را از مکتب امام خمینی داریم. من دینم و مذهبم را از مکتب امام خمینی دارم و هدفم را از این مکتب دارم، هویتم را از این انقلاب گرفتم. به‌نظرم بسیار خامی است اگر من گول عناوینی را بخواهم بخورم و بخواهم از ذیل این پرچم و علم خارج بشوم یا به چپ و راستی بروم با اسامی و عناوین متفاوت. هر چقدر هم نقد به این مکتب باشد، هر چقدر هم نقد به این مبانی بخواهد باشد و هرچقدر اسامی رنگارنگ حرف‌های زیبا بزنند، کیان اسلام، کیان شیعه در دوران معاصر وابسته است به آن مکتبی که حضرت امام، حضرت آقا، شهید مطهری و این اندیشمندان و حکمای انقلاب اسلامی پایه‌گذاری کردند و تقریر نوین و متفاوتی را از اسلام ارائه دادند و اسلام را به مرحله اقامه رساندند. من خودم را ذیل همین جریان تعریف کردم.
همان‌طور که باعث تحقق و ایجاد انقلاب اسلامی مکتب امام خمینی بوده است، انقلاب اسلامی در بقای خودش نیز نیازمند آن نظریات است. باید آن نظریات مطالعه و بازخوانی بشوند. تلاش من در این اثر این بوده است به‌جای اینکه بخواهم تلاش بکنم در معرکه آرای علمی، یک گزاره را به گزاره‌های پیشین به اسم خودم اضافه بکنم، کار درست به‌نظرم این رسید نظریه‌ای از نظریات مکتب اندیشمندان انقلاب اسلامی،‌ در قالب یک نظریه، به جامعه علمی داده بشود.
آن کاری که من در این اثر انجام دادم و شاید بگویم افتخارم است اینچنین باشد -اگر اساتید تایید بکنند و بگویند این اتفاق واقعا انجام شده است- این بوده که سعی کردم یکی از نظریات اندیشمندان انقلاب اسلامی را صورت‌بندی و با زبان علمی به جامعه علمی ارائه کرده‌ام. این نظریه، درواقع کاری است که شهید مطهری در مواجهه با فرهنگ و تاریخ و فکر انجام می‌دهد. تلاش من این بوده که سعی کنم در حد توانم جریان‌شناسی را با یک ادبیات علمی و آکادمیک، روش‌شناسی بکنم و به‌عنوان یک نظریه بومی که مبتنی‌بر مبانی حکمی خودمان است به جامعه علمی ارائه بدهم. تا این بتواند تقویت بکند جریان انقلاب اسلامی را.
به عقیده من نظریه شهید مطهری در فرهنگ، نظریه جریان‌شناسی است. کاری که در آثار متفاوتش دارد اتفاق می‌افتد: در نهضت‌های صدساله اتفاق می‌افتد، کاری که در اسلام و مقتضیات زمان اتفاق می‌افتد، کاری که به‌نوعی در فلسفه تاریخ بارقه‌هایش بیان می‌شود. جریان‌شناسی، ایده اصلی کار شهید مطهری در مواجهه با تاریخ و فکر و فرهنگ است. به تناسب حرکت شهید مطهری است که می‌بینیم در دوران بعد از انقلاب ادبیات جریان‌شناسی در جامعه ما یک رواجی پیدا می‌کند.»
گفتنی است، کتاب «روش‌شناسی جریان‌شناسی به‌مثابه نظریه-روشی میان‌رشته‌ای» به قلم علی ابراهیم‌پور و با مقدمه عبدالحسین خسروپناه و محمدصادق کوشکی، به‌عنوان اثر برگزیده جامعه نخبگانی حوزه علمیه قم، در 456 صفحه رقعی با تیراژ 500 نسخه و با قیمت 95 هزار تومان به‌ همت انتشارات کتاب طه راهی بازار نشر شده است. پایگاه اختصاصی کتاب به آدرس «Currents_studies@» در فضای مجازی بستری برای اطلاع بیشتر درباره این کتاب است.