علی مرادخانی، روزنامهنگار: هروقت چنین اتفاقاتی در دنیا میافتد، ذهن من همهچیز را با همهچیز قیاس میکند که اگر این اتفاق در نقطههای مختلف جهان افتاده بود، الان در چه حالوهوایی بودیم. مثلا تصور کنید اگر – زبانم لال- یک مدرسه دخترانه بهخاطر یک حادثه تروریستی در تهران یا هرکدام از شهرهای ایران دچار چنین اتفاقی شده بود، الان تمام رسانههای جهان داشتند از نبود امنیت و خطرات ماجراجوییهای ایران در منطقه حرف میزدند و نتیجه میگرفتند که اگر ایران کمکهایش به حزبالله و سوریه و یمن را قطع کند، الساعه این اتفاقات از کل منطقه غرب آسیا رخت برمیبندد. یا مثلا اگر این اتفاق در یکی از شهرهای کوچک و حاشیهای اروپا رخ داده بود، الان علاوهبر تیترهای جانسوز رسانههای اصلی جهان و گزارش لحظهبهلحظه از خانوادههای داغدار، تمام اینستاگرام پر شده بود از «پرِی فور...» و الان مشغول لایک کردن شمعها و اندوههای انساندوستانهای بودیم که سطح شبکههای اجتماعی را پر کرده بود.
ولی خب حالا داریم درباره کابل حرف میزنیم، و هیچکس حوصله ندارد برود آمار دربیاورد که در یکسال اخیر فقط چندنفر بهخاطر اقدامات تروریستی جان باختهاند، یا درطول این دودههای که آمریکا و ناتو برای برقراری امنیت به این خاک آمدهاند، چندنفر بهخاطر ناامنی کشته شدهاند و چندنفر آواره و چند دانشآموز ترکتحصیل کردهاند و چند زندگی نابود شده و چند رویا دود شده و رفته هوا.
هرچند یک دودوتا چهارتای ساده به ما میگوید تلفات حادثه مدرسه دخترانه کابل از تمام حوادث تروریستی دهه اخیر در اروپا (بروکسل، سیدنی، فرانسه، ترکیه و...) خونبارتر بوده، ولی خب حتی ویکیپدیا هم حال و حوصله ندارد که این حادثهها را بازتاب دهد؛ چه برسد به اینکه بخواهد مثل حادثههای اروپایی برای لحظهبهلحظهاش تایمر بگذارد و گزارش لحظهبهلحظه برود و...
بله، کابل دوباره داغدار شده. خواهران افغان ما بیهیچ گناهی در خون خودشان غلتیدهاند، ولی بازهم چندان خبری در فضای رسانهای و مجازی نیست. لابد چون کابل چشمرنگیهای ادوکلنزده فرنگی را ندارد، چون فرودگاه باکلاسی ندارد که تصاویر این اتفاق، خاطرهها را زنده کند، چون اسم آن مدرسه کمبریج و وستمینستر و اِبی و... نیست تا کسی در رویاهایش در آنها تحصیل کرده باشد و چون حتی کابل مثل بیروت عروس خاورمیانه نیست تا به چشم بعضی مذهبیهای فکلی بیاید. بله، من نه کاری با سلبریتیها دارم و نه با آنها که دلشان برای غروب لندن و قشنگیهای شانزهلیزه قنج میرود، من دارم درباره آنهایی حرف میزنم که عکس و آیدی پروفایلشان داد میزند که اهل نهضت خمینی هستند، ولی به کشته شدن این همه آدم بیگناه توی کشور همسایه خودمان هیچ واکنشی نشان ندادهاند. و این چهطور انقلابیگری است که این همه دختر نوجوان به خونخفته خونبهدلش نمیکند؟ و این چه مسلمانی است که برای ابراز همدردی و داغدار شدن نگاهش به مرزهاست؟ و این چه مدل همسایهدوستی است که برای حادثه بیروت میجنبد، اما برای کابل ککش نمیگزد؟ و چهجور میخواهیم توی قیامت جواب چشمهای خمینی را بدهیم؟ و چهجور میخواهیم از حسینبن علی بخواهیم بیچارگیهایمان را نادیده بگیرد و دستمان را بگیرد؛ مایی که بعد از اینهمه برادری میان ایران و افغانستان، بازهم دستمان به یک استوری خشک و خالی هم نمیرود؟