تاریخ : Wed 05 May 2021 - 10:53
کد خبر : 54255
سرویس خبری : نقد روز

جمعیت گرفتاران دولت روحانی

14 گزینه اولیه اصلاح‌طلبان برای انتخابات 1400 باوجود برخی تفاوت‌ها همگی نماد ادامه وضع فعلی هستند

جمعیت گرفتاران دولت روحانی

نمی‌توان انکار کرد که ویژگی مشترک همه 14 نفر حاضر در لیست کنونی جریان اصلاحات نزدیکی به دولت های یازدهم و دوازدهم است، آنها یا درون دولت مسئولیت داشتند یا از حامیان اصلی آن بودند و امروز که محبوبیت رئیس دولت مستقر حدود ۵درصد است، آنها نیز تحت تاثیر کارنامه مخدوش قوه مجریه در هشت سال اخیر قرار می‌گیرند.

هفته گذشته اسامی ۱۴ نفر به‌عنوان گزینه‌های اولیه و پیشنهادی اعضای جبهه اصلاحات برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ منتشر شد، ۱۴ نفری که حداقل توسط 10 عضو مجمع عمومی جبهه پیشنهاد شده و ازاین‌رو شرایط قرار گرفتن در فرآیند انتخاب را به دست آورده بودند. محمدجواد ظریف با ۳۷ پیشنهاد در صدر این اعضا قرار داشت و صادق خرازی با 10 پیشنهاد آخرین نفر بود.

حالا قرار است که اعضای جبهه اصلاحات درباره این افراد نظر داده و رای‌گیری کنند و کسانی که یک‌سوم آرا را به دست می‌آورند برای ارائه برنامه به مجمع عمومی دعوت شوند.

در این میان، صرف‌نظر از اینکه آرای نهایی و احتمالا رایزنی‌های سیاسی طی این حدودا یک هفته باقی‌مانده تا آغاز فرآیند ثبت‌نام چگونه خواهد بود و اعضای جبهه اصلاحات چه رایی به این افراد خواهند داد، نگاهی به کلیت چهره‌های حاضر در لیست حکایت از این دارد که اولا برخی ویژگی‌ها با شدت و ضعف‌هایی درخصوص همه اعضای این فهرست مصداق دارد و ثانیا با نگاهی دقیق‌تر به رزومه و شرایط سیاسی- اجتماعی آنها می‌توان یک تقسیم‌بندی سه‌بخشی انجام داد و به فراخور ویژگی‌ها فهرست اولیه افراد را در این سه گروه تقسیم‌بندی کرد.

 از گروه سوم شروع کنیم؛ چهره‌هایی که به‌اصطلاح رادیکال هستند و اساسا شانس بالایی برای عبور از فیلتر شورای نگهبان ندارند؛ محمود صادقی، شهیندخت ملاوردی و مصطفی تاجزاده در این گروه قرار می‌گیرد. آنها در میان هسته مرکزی و بدنه سخت جریان اصلاحات محبوبیت نسبتا خوبی دارند اما به‌واسطه رفتارهای تندروانه خود از یک‌سو در حاکمیت از مقبولیت حداقلی برخوردار نیستند و از سوی دیگر در میان افکار عمومی هم جایگاه قابل اعتنایی ندارند. شاید مصداق بارز و تجربه‌شده نقش‌آفرینی این‌چنینی در انتخابات، به سال ۱۳۸۴ برگردد. جایی که مصطفی معین، نماینده بخش تندروی جریان اصلاحات کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری بود. البته او ابتدا توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد ولی بعدا با وساطت رهبر انقلاب مجوز حضور در انتخابات را به دست آورد. اگر خاطرتان باشد، او در آن زمان رضا خاتمی از دیگر چهره‌های رادیکال جریان اصلاحات را به‌عنوان معاون اول و الهه کولایی را نیز به‌عنوان سخنگوی دولت احتمالی خود معرفی کرده بود و با شعارهایی چون جبهه دموکراسی‌خواه تلاش داشت سبد رای خود را گسترده کند. باوجود این، اما مصطفی معین نتوانست حداقلی از آرای عمومی برای پیروزی را به دست آورد و با تنها چهار میلیون رای که حدود ۱۴درصد کل آرا بود، بالاتر از مهرعلیزاده و لاریجانی در جایگاه پنجم ایستاد.

گروه دوم این فهرست کسانی هستند که در رزومه خود انگاره‌های اصلاح‌طلبی بعضا کمتری دارند و حتی در مواردی ممکن است با هیچ زاویه نگاهی در دایره جریان اصلاحات دیده نشوند. این دست افراد که به‌طور دقیق‌تر شامل عباس آخوندی، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، زهرا شجاعی، محمد صدر و صادق خرازی هستند، دارای چالشی مضاعفند، یعنی هم در افکار عمومی و کلیت جامعه رای قابل‌توجهی ندارند و هم در بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار نیستند، آنچنان که از واکنش‌های فعالان اصلاح‌طلب برمی‌آید، امروز سوال اصلی این است که این افراد با چه سازوکاری و چه ویژگی‌هایی توانستند در جمع ۱۴نفره حاضر شوند.

گروه اول اما چهره‌های جدی‌تری هستند که احتمال تایید صلاحیت‌شان هم وجود دارد و ممکن است گزینه نهایی جریان اصلاحات به شمار آیند. اسحاق جهانگیری، محمدجواد ظریف، محسن هاشمی، مسعود پزشکیان و محمدرضا عارف در این گروه قرار می‌گیرند، هرچند احتمال تایید صلاحیت ظریف به‌دلیل حواشی اخیر پس از انتشار فایل صوتی از دیگر چهره‌ها کمتر است. بزرگ‌ترین معضل این پنج نفر البته چسبندگی خیلی زیاد‌شان به دولت حسن روحانی است. جهانگیری و ظریف که اساسا درون دولت حضور داشتند و سه نفر بعدی هم که از حامیان اصلی روحانی بودند. طبیعتا این افراد اکنون و درصورت موفقیت و حضور در رقابت نهایی در اولین گام ‌باید پاسخگوی عملکرد بسیار ضعیف دولت‌های یازدهم و دوازدهم باشند و ازاین‌رو حتما تحت‌تاثیر رای منفی موجود در افکار عمومی قرار خواهند گرفت، البته نمی‌توان انکار کرد که ویژگی مشترک همه 14 نفر حاضر در لیست کنونی جریان اصلاحات نزدیکی به دولت‌های یازدهم و دوازدهم است، آنها یا درون دولت مسئولیت داشتند یا از حامیان اصلی آن بودند و امروز که محبوبیت رئیس دولت مستقر حدود ۵درصد است، آنها نیز تحت‌تاثیر کارنامه مخدوش قوه مجریه در هشت سال اخیر قرار می‌گیرند.

آقای بازار آزاد!

عباس آخوندی در رتبه سیزدهم از لیست پیشنهادی احزاب اصلاح‌طلب قرار دارد، جایگاهی که نشان می‌دهد او نسبت به سایر رقبایش از محبوبیت کمتری در بدنه اصلاح‌طلبان برخوردار است. آخوندی البته چالش‌های متعددی در مسیر ریاست‌جمهوری دارد. اولین چالش عملکرد نامناسب او در دوران وزارت راه و شهرسازی. آخوندی که خود را یک نئولیبرال معتقد به بازار آزاد می‌داند با سیاستگذاری‌های غیرکارشناسی در سال‌های حضور در دولت‌های یازدهم و دوازدهم باعث شد بازار مسکن سرآمد بازارهای متلاطم باشد. تعطیل‌شدن پروژه‌هایی چون مسکن مهر و عدم‌پیگیری طرح‌هایی چون مسکن اجتماعی نرخ‌های بازار مسکن را نجومی کرد و خرید خانه برای اقشار متوسط هم رویا شد. او در ایام پایانی وزارتش اما با افتخار از نساختن خانه توسط دولت از سال 92 سخن می‌گفت. چالش میان او و مردم البته در همین یک مورد خلاصه نمی‌شود؛ چراکه هنوز هم خاطره سخنان عجیب وی پس از حادثه تصادف دو قطار در سمنان که منجر به کشته شدن تعدادی از هموطنان‌مان شد، از ذهن‌ها پاک نشده است. آخوندی در واکنش به این حادثه به جای عذرخواهی گفته بود: «نگران نیستیم مسافران همگی بیمه بودند!»

خالق دوقطبی کاذب دیپلماسی- میدان

محمدجواد ظریف که تا همین چند روز پیش اصلی‌ترین گزینه پیشنهادی اصلاح‌طلبان برای انتخابات1400 به حساب می‌آمد، حالا و در میدان واقعیت بیشترین فاصله را با انتخابات ریاست‌جمهوری دارد. ایجاد چالش و دوگانگی آن‌هم در مسائل مهم و اصلی کشور که طبعا نباید مخدوش شوند تا جایی که تبعات بین‌المللی برای ایران فراهم آید و حتی رهبر انقلاب را وادار به موضع‌گیری کند ازجمله توانمندی‌های منحصربه‌فردی است که یک مسئول بلندمرتبه در دولت می‌تواند داشته باشد. انتشار آن فایل صوتی و اظهارات عجیب محمدجواد ظریف البته حالا سندی بر ناپختگی وی هم به‌شمار می‌آید. قرار گرفتن در‌مقابل فردی چون سرلشکر شهید حاج‌قاسم سلیمانی که همه مردم کشور حتی رادیکال‌ترین فعالان سیاسی به جان‌فشانی وی برای ملت و مردم ایران معترفند و حالا نمادی از فداکاری برای عموم مردم ایران است علاوه‌بر اینکه دشمن‌شادکن است و باعث ایجاد شکاف در داخل کشور می‌شود حداقل نتیجه‌اش می‌تواند ردصلاحیت ازسوی شورای نگهبان باشد، البته درصورتی‌که با این افتضاح تاریخی ظریف به خود اجازه کاندیداتوری و حضور در انتخابات را بدهد. علاوه‌بر این مساله البته این را هم باید گفت که ظریف پیش از انتشار فایل صوتی یادشده هم در جایگاه ویژه‌ای از منظر افکارعمومی قرار نداشت و در قریب به اتفاق نظرسنجی‌ها رای مثبتی حدود 20درصد داشت که البته شانه‌به‌شانه رای منفی وی در افکارعمومی هم بود. اصلاح‌طلبان البته امید زیادی بسته بودند که درصورت موفقیت مذاکرات و گره‌گشایی بخشی در اقتصاد، امکان نقش‌آفرینی برای وزیر امور خارجه در انتخابات ریاست‌جمهوری فراهم شود که خب با ماجرای اخیر به‌نظر می‌رسد که این مساله از اساس منتفی شده است.

حامی دختر مظلوم! وزیر

درباره استاد جهانگیری یک مثنوی هفتادمن مطلب می‌توان نوشت؛ کسی که البته به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین فرد به انتخابات ریاست‌جمهوری میان اصلاح‌طلبان باشد. آقای معاون اول یا همان سوپرمن 4200تومانی، که در انتخابات سال 96 پس از موفقیت در پروژه کاندیدای پوششی، در مسیر الگوی رویایی پوتین-مدودف قرار گرفته بود، در دولت دوازدهم در حاشیه نقش‌آفرینی اعتدال و توسعه‌ای‌ها قرار گرفت و هرچقدر هم که تلاش کرد جایگاه خود را بهبود بخشد با سد واعظی و دوستانش مواجه می‌شد، ماجرایی که البته حالا بهانه خوبی شده تا او به کلی از دولت روحانی اعلام‌ برائت کند و به‌گونه‌ای سخن بگوید که گویی هرگز در دولت روحانی حضور نداشته است. از ماجرای ناتوانی در تغییر منشی تا ادعای اینکه نمی‌خواستم در دولت دوازدهم باشد نمونه‌های این رفتار است. با وجود این اما مسیر جهانگیری برای جداکردن سفره خود از روحانی و تیمش تقریبا غیرممکن است؛ چراکه علاوه‌بر چهارسال اول و سپس ماجرای انتخابات 96 و حضور برای چهار سال دیگر در جایگاه معاون اولی او نشانه‌های زیادی از موثر بودن در وضع کنونی به همراه دارد. تدارک ایجاد ارز تک‌نرخی آن هم روی 4200 تومان که یکی از فجایع اقتصادی تاریخ ایران به شمار می‌آید بعید است تا سال‌های سال از کارنامه جهانگیری پاک‌شدنی باشد. علاوه‌بر این ماجرا که گفته می‌شود فساد 18میلیارد دلاری در پی داشته، فاجعه تلاطم بازارها و رکوردهایی چون پراید 140 میلیونی، دلار 31 هزار تومانی و سکه 16 میلیونی درکنار کلیپ‌های طنز مردم یادتان هست! اینها یکی از مهم‌ترین موانع حضور جهانگیری و پیروزی وی در انتخابات به شمار می‌آید. البته مردم هرگز ماجراهایی چون حمایت وی از فرزند یکی از وزرا را که متهم به قاچاق کالا شده بود و جهانگیری وی را دختر مظلوم وزیر می‌خواند، فراموش نخواهند کرد.

در حاشیه اصلاحات

محمد شریعتمداری یکی دیگر از کاندیداهای پیشنهادی احزاب اصلاح‌طلب است. او یک‌بار نیز سال 92 در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرده بود که صلاحیت وی توسط شورای نگهبان احراز نشد. حیات سیاسی شریعتمداری نشان می‌دهد‌ وی نسبت به رقبایش فاصله بیشتری با نقطه مرکزی جریان اصلاحات دارد و لذا نمی‌توان او را چهره‌ای کاملا اصلاح‌طلب و طبیعتا محبوب در میان بدنه رای اصلی این جریان دانست.

در کنار این مساله مهم‌ترین چالش شریعتمداری در انتخابات آتی حضور وی در دولت‌های یازدهم و دوازدهم است. عملکرد نامناسب او در دوران تصدی وزارت صمت نقدهای فراوانی را به دنبال داشته تا جایی که تا سرحد استیضاح هم رفت، هرچند با یک اقدام عجیب و سپس رایزنی سیاسی چندی قبل از استیضاح، استعفا کرد تا هم از بند بازخواست پارلمان‌نشینان بگذرد و هم زمینه برای معرفی به‌عنوان وزیر کار فراهم شود... . البته فعالیت وی در جایگاه وزیر کار هم با فرازوفرودهای زیادی همراه بوده است. انتصابات متعدد و حاشیه‌دار وی یکی از موضوعات مورد بحث در فضای سیاسی کشور است. علاوه‌بر همه اینها او در صورت کاندیداتوری باید درباره پرونده فساد اقتصادی داماد خود یعنی هادی رضوی نیز پاسخگوی افکار عمومی باشد.

استاد ادبیات و شعر معاصر!

پس از شاهکار! مصطفی کواکبیان در عرصه ادبیات یعنی پیام تسلیت وی برای درگذشت عباس کیارستمی دیگر کمتر کسی از وی به‌عنوان یک سیاستمدار حرفه‌ای یاد می‌کند. او گفته بود: «در فصل گیلاس، آفریننده طعم گیلاس، به آفریننده اصلی گیلاس پیوست.» جمله‌ای که هنوز هم مایه طنز و شوخی کاربران فضای مجازی است. از این ماجرا که بگذریم، باید بگوییم که مصطفی کواکبیان با وجود مدیرمسئولی روزنامه مردم‌سالاری و دبیرکلی حزبی به همین نام، هیچ‌گاه یک چهره با تاثیر زیاد و برجسته در جریان اصلاحات نبوده است، هرچند یکی از فعال‌ترین افراد در این جناح سیاسی است. با این وضعیت ناچارا باید بگوییم که او هم چالشی مضاعف برای کاندیداتوری دارد؛ یعنی هم در بدنه جریان اصلاحات جایگاه قابل‌اعتنایی ندارد و هم در میان افکار عمومی به سبب حضور در مجلس دهم و البته حمایت‌هایش از دولت‌های حسن روحانی. نهایتا اینکه مصطفی کواکبیان از کسانی است که در جریان شورای عالی و فعالیت‌هایش با بخشی دیگر از اصلاح‌طلبان زاویه داشت و منتقد تک‌روی آنها بود. او مدت‌هاست که پیگیر تشکیل پارلمان اصلاحات برای نقش‌آفرینی مساوی احزاب و افراد است. از این رو بعید نیست که هم‌اکنون نیز این چالش برقرار باشد و بر رفتارهای انتخاباتی آنها تاثیر بگذارد.

رئیس فراکسیون ناامیدی

محمدرضا عارف از میان همه 14نفری که نام‌شان در لیست پیشنهادی جبهه اصلاحات آمده امکان تایید صلاحیت بیشتری دارد. او با چهره‌ای محجوب و آکادمیک از کسانی است که در میان بدنه جریان اصلاحات محبوب است و از منظر حاکمیت هم مقبولیت دارد، با این حال اما او یک‌بار تجربه حضور در انتخابات و کنار کشیدن را دارد و می‌داند ممکن است در لحظه آخر جایگاه خود را به دیگری بدهد. علاوه‌بر این، عارف موانع دیگری هم برای موفقیت پیش‌روی خود دارد. انصراف و کنار کشیدن به‌نفع حسن روحانی او را اولین فرد شریک در عملکرد ضعیف دولت کرده است و بعدا نقش‌آفرینی تقریبا هیج در مجلس دهم او را به مصداق و نمونه ناکارآمدی حتی میان بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان بدل ساخته است. صرف‌نظر از همه اینها محمدرضا عارف مخالفان سرسختی درون جریان اصلاح‌طلب نیز دارد. برای مثال کارگزارانی‌ها از کسانی هستند که حسابی به او نقد دارند و ناتوانی وی در زمان ریاست شورای عالی سیاستگذاری را عامل مهم شکست حداکثری اصلاحات در انتخابات دوره یازدهم مجلس معرفی می‌کنند. علاوه‌بر کارگزاران، برخی دیگر از احزاب که منتقد تک‌روی در شورای عالی بودند هم امروز از زاویه‌داران با محمدرضا عارف هستند.

صرفا فرزند آیت‌الله

محسن هاشمی‌رفسنجانی هرچند از گزینه‌های اصلی حزب کارگزاران است اما به‌نظر می‌آید که در این حزب فعلا و در مقطع کنونی زیر سایه افرادی چون اسحاق جهانگیری قرار دارد، هرچند اگر این‌طور هم نبود وی مسیر ساده‌ای برای حرکت در مسیر انتخابات نداشت. محسن هاشمی که بخشی از جریان تَکرار می‌کنم بود، علاوه‌بر شریک‌بودن در عملکرد ضعیف و غیرقابل دفاع دولت، در کارنامه ناامیدکننده شورای شهر تهران هم به‌عنوان نفر اصلی که در این سال‌ها ریاست این شورا را برعهده داشته مشارکت دارد. او البته خودش به ناکارآمدی شورای شهر معترف است و به آن نقد دارد. برای مثال چندی‌پیش وی اعتراف کرده بود که در دوران شورای شهر تماما اصلاح‌طلب کنونی تهران حتی یک کیلومتر مترو هم ساخته نشده است. اینها البته تماما حاشیه‌ای از اتفاقاتی چون ماجرای شهردارشدن محمدعلی نجفی و اتفاقات بعدی آن است. به همه اینها اضافه کنید چالشی که اخیرا میان وی و دیگر اعضای خانواده هاشمی ایجاد شده است. نامه‌نگاری میان او و فائزه و اظهارات بسیار صریح علیه یکدیگر به‌خوبی نشان می‌دهد که نبود پدر به‌عنوان یک برقرارکننده تعادل در خانواده سیاسی هاشمی چه شرایطی را پدید آورده است.

نایب‌رئیس مجلس دهم

مسعود پزشکیان، نایب‌رئیس مجلس دهم است و سابقه چند دوره حضور در ادوار پارلمان را هم دارد. از حق نگذریم او نیز مانند محمدرضا عارف نسبت به دیگر اصلاح‌طلبان مواضع منطقی‌تری دارد و مرزبندی‌اش با اصلاح‌طلبان رادیکال جدی است، چنانکه خودش می‌گوید زخم‌خورده تندروی پارلمان‌نشینان در دوران اصلاحات است؛ زمانی که تصدی وزارت بهداشت را برعهده داشت و توسط نمایندگان مجلس استیضاح شد. با وجود این، او هم در رفتار سیاسی خود کم‌خطا نیست چنانکه هنوز اظهارنظر عجیب‌وغریب وی در توجیه برجام و اعتراض نسبت به تاخیر در اجرای آن در اذهان هست. او بدون ارائه سند و مدرک دقیق و علمی گفته بود: «قبل از برجام هر روز از بابت تحریم‌ها 1000میلیارد تومان متضرر می‌شدیم.» همین مساله و دیگر اظهارنظرهای گل‌درشت وی در حمایت از دولت روحانی مخصوصا در مجلس دهم چسبندگی بالایی به دولت و عملکرد ضعیفش را ایجاد کرده و طبیعتا سدی درمقابل موفقیت او به حساب خواهد آمد. به‌علاوه بر این، پزشکیان اخیرا گفته که نه به‌نفع لاریجانی کنار می‌روم و نه عارف حتی اگر تَکرار کنند. مواضعی که بوی نقد خاتمی را هم می‌دهد و احتمالا باعث چالش‌هایی با بخشی از اصلاح‌طلبان خواهد شد.

آقای سفیر؛ حامی ظریف

«برگردم به روحانی رای نمی‌دهم»؛ این مرزبندی شفاف صادق خرازی با وضع موجود بود که به نقل خودش جدی گرفته نشد؛ چراکه نه مردم در آستانه انتخابات آن را می‌پذیرند و نه اصلاح‌طلبان برای طیف به‌اصطلاح نسل دوم خود جایگاه آنچنانی قائل هستند. خرازی که خودش هم سال‌های طولانی سفیر اسبق کشورمان در سازمان‌ملل و فرانسه بوده، معتقد است در تاریخ و در جهان مرسوم بوده که دیپلمات‌ها هم در حوزه سیاست داخلی فعال باشند و شاید به همین دلیل دبیرکل حزب جوان «ندای ایرانیان»، خودش در این کارزار انتخاباتی از طرفداران پروپا قرص کاندیداتوری ظریف است. گرچه همزمان با تولد حزب ندا به‌یک‌باره ادعای بسیاری علیه او ازجمله بحث قاچاق عتیقه و اشیای قدیمی در رسانه‌ها مطرح شد و او نیز عاملان این خبرسازی و دروغ‌ها را به خدا واگذار کرد، اما این مساله نشان می‌داد که اختلافات اصلاح‌طلبان تا چه حد جدی است که جدا از برچسب «بدلی» زدن به یکدیگر، کار را به متهم‌کردن یکدیگر به قاچاق رساندند. صادق خرازی که از دوستان قدیمی و صمیمی حاج‌قاسم سلیمانی هم بوده، منزل شخصی‌اش کم‌و‌بیش پاتوق مراسم مذهبی است، با وجود این، او نیز از گردونه نامزدهای اصلی اصلاحات حذف خواهد شد.

بسترسازی برای ریاست‌جمهوری زنان

جبهه اصلاحات بین 14 گزینه خود برای انتخابات ریاست‌جمهوری، دو کاندیدای زن معرفی کرده که یکی از آنها زهرا شجاعی، دبیرکل مجمع زنان اصلاح‌طلب است.  البته او هم به سیاق بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان همان اول کار مشت خود را باز کرده و گفته است که اگر گزینه واحدی در جریان اصلاحات در نظرسنجی‌ها بالا باشد، به‌نفع او کنار خواهد رفت. این استراتژی موید سیاست اصلاح‌طلبان است که نشان می‌دهد برخی افراد حاضر در این لیست با هدف تعارف سیاسی جهت کناره‌گیری به‌نفع گزینه نهایی تعیین شده‌اند و کاندیداتوری چهره‌های اقماری و کمتر شناخته‌شده، مانند زهرا شجاعی یا امثال او صرفا در همین راستاست.  او درباره بحث کاندیداتوری زنان هم امید چندانی ندارد و معتقد است: «ما به تایید صلاحیت بانوان توسط شورای نگهبان خوش‌بین نیستیم، اما معتقدیم عدم خوش‌بینی ما نباید مانع از فعالیت‌مان شود. انتخاب یک زن به‌عنوان رئیس‌جمهور یک فرآیند تدریجی است که نیازمند برداشتن گام‌های مصمم با برنامه طی زمانی طولانی است، بنابراین اولین گام که ثبت‌نام است توسط مرحومه خانم طالقانی برداشته و این سد شکسته شد.» شاید این دست فرمان و مواضع، پلی برای رسیدن به جایگاه معاونت زنان یا حتی سودای معاون‌اولی دولت آینده هم باشد.

کاندیدای  تناقض‌ها

رادیکالیسم همان‌قدر که بین مردم پذیرفته‌شده نیست، بین طیف‌های سیاسی نیز مذموم است. دو هفته قبل بود که گپ‌وگفت چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب در کلاب‌هاوس، به مناظره تند کرباسچی و تاجزاده تبدیل شد و برخی اصلاح‌طلبان از تندروی‌های تاجزاده اظهار گلایه کردند، تا جایی که غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران تلویحا درباره تاجزاده گفت حتی اگر او تایید صلاحیت هم شود رای نمی‌آورد، چون مردم لحن و گفتار او را نمی‌پسندند. بنابراین می‌توان حضور مصطفی تاجزاده را منتهی‌الیه کاندیداتوری جریان رادیکالیسم اصلاح‌طلب در انتخابات1400 دانست که مورد قبول همه طیف‌های اصلاح‌طلب هم قرار ندارد، کمااینکه بیانیه اخیر انتخاباتی او نیز با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد و حتی خانواده کشته‌شدگان هواپیمای اوکراینی نیز نه‌تنها از برجسته‌شدن آن حادثه تلخ توسط تاجزاده استقبال نکردند، بلکه آن را یک دستاویز برای دیده‌شدن در انتخابات خردادماه دانستند. ازسوی دیگر مواضع تاجزاده همچون لزوم «ادغام رهبری و ریاست‌جمهوری» و بیان این مطلب که «رئیس‌جمهور هیچ‌کاره است» که چندی‌پیش ازسوی این کاندیدا مطرح شده بود، سبب نقدهای فراوانی به این متهم امنیتی در سال88 شد. او حالا با علم به اینکه تایید نمی‌شود، نامزد انتخابات شده است.

متهم امنیتی در لیست اصلاح‌طلبان

شهیندخت مولاوردی، معاون سابق امور زنان رئیس‌جمهور که مواضع اصلاح‌طلبانه‌اش در دولت روحانی موید حضور اصلاح‌طلبان رادیکال در کابینه دولت‌های یازدهم و دوازدهم بود، این‌بار در قامت کاندیدای ریاست‌جمهوری 1400 ظاهر شده است؛ پیگیری اجرای سند 2030، دعوت از نزار زکا که پس از ورود به ایران به دلیل جاسوسی دستگیر شد، دفاع از بهاییان و حمایت از غائله دختران خیابان انقلاب از موضوعاتی بود که او را در کانون انتقادات قرار داد.   مولاوردی درباره برخورد با کشف حجاب برخی دختران در خیابان انقلاب تهران گفته بود: «اگر در سمت دولتی نبودم قطعا صریح‌تر از این اظهارنظر می‌کردم.» ‌پاییز سال گذشته شهیندخت مولاوردی به دلیل در اختیار قرار دادن اطلاعات و اسناد طبقه‌بندی شده با پوشش مسئولان نظام و با هدف برهم‌زدن امنیت کشور به حبس تعزیری محکوم شد. البته مولاوردی پیش از این نیز به اتهام تشویق به فساد و فحشا محکوم شده بود.  تنها برخورداری از یکی از این موارد کلکسیونی محکومیت‌ها برای ردصلاحیت در انتخابات کافی است اما ظاهرا استراتژی اصلاح‌طلبان ایجاب کرده است با علم به احتمال بالای ردصلاحیت مولاوردی او را به‌عنوان یکی از گزینه‌های جنجالی خود مطرح و در‌صورت ردصلاحیت، بهانه‌ای برای تحریم انتخابات داشته باشند.

عذرخواه سریالی

شاید بتوان محمود صادقی، نماینده مجلس دهم را به دلیل مواضع جنجالی‌اش یکی از کاندیداهای رادیکال جریان اصلاح‌طلب در انتخابات 1400 دانست؛ کسی که در ابتدای مجلس دهم آنقدر داغ بود که توهم حضور در جرگه اپوزیسیون هم داشت و هربار خود منشا اخباری درمورد امکان بازداشت و دستگیری‌اش بود.  صادقی که در زمان نمایندگی خود با ادعا درباره 63 حساب صادق لاریجانی جنجال زیادی برپا کرد، نه‌تنها ادعایش تایید نشد، بلکه به دلیل مباحث بی‌مبنا در دادگاه محکوم هم شد؛ او در آذر سال ۱۳۹۵ مدعی شد ۲۵۰ میلیارد تومان به‌صورت غیرقانونی به حساب‌های لاریجانی واریز شده است. اما تنها چند ماه بعد حکم درباره «اتهام‌زنی پیرامون حساب‌های قوه قضائیه و عدم‌تمکین به مقام قضایی» صادر و به این ترتیب محمود صادقی که در همین اثنا عذرخواهی هم کرده بود، به ۲۱ ماه زندان و پنج‌میلیون جزای نقدی محکوم شد.   بی‌مبنایی ادعاهای چهره جنجالی لیست تکرار اصلاح‌طلبان البته به همین‌جا ختم نشد، صادقی در ادعای دیگری، فردی از بدهکاران میلیاردی بانک سرمایه، به‌نام مدلل را به آیت‌الله مکارم‌شیرازی منتسب دانست که البته بعد از مدتی خود او این موضوع را تکذیب کرد  و ناچار به عذرخواهی از این مرجع تقلید شد.

محمد صدر، فقط همین!

محمد صدر هرچند از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران بوده اما اکنون از چهره‌های در حاشیه جریان اصلاحات است و شاید از این جمع 14نفره دورترین‌شان. هرچند وی در مجمع تشخیص مصلحت حضور دارد اما سال‌هاست که درخصوص موضوعات مهم کشور و چالش‌های جریان اصلاحات فعالیت بسیار کمرنگی داشته است و این تازه درکنار این مساله است که او پیشینه‌ای دیپلماتیک دارد و بیشتر همان اندک کنش‌های سیاس‌اش هم مربوط به موضوعات سیاست خارجی و بین‌المللی است، از همین منظر است که برای مثال اگر یکی، دو موضوع مهم این عرصه مانند FATF  را کنار بگذاریم شاید هیچ اثر مهم و قابل‌توجهی در سال‌های اخیر از محمد صدر در فضای سیاسی کشور قابل مشاهده نباشد. از این‌رو او نیز مانند دیگر کسانی که در گروه دوم قرار گرفته‌اند هم در جریان اصلاحات و بدنه اصلی رای این جریان و هم میان افکارعمومی فاقد پایگاه رای جدی و قابل‌توجه هستند و طبیعتا نمی‌توانند به‌عنوان یک کاندیدای اصلی مورد توجه قرار گیرند. به‌نظر می‌رسد که از همین حالا باید افرادی چون محمد صدر را از میدان کنار گذاشت و دقت بیشتری روی اعضای دیگر این گروه 14نفره داشت.