ابوالقاسم رحمانی، روزنامهنگار: احتمالا این جمله را زیاد شنیدهاید که جنگ آینده در دنیا، جنگ بر سر آب خواهد بود. جملهای که با توجه به شرایط موجود و وضعیت آبوهوایی کرهزمین و کشورهایی که همین الان با بحران آب مواجهند، خیلی بیراه و البته دور از نظر نیست. کافی است کمی اخبار مربوط به همین کشور خودمان را مرور کنید و روزانه به اخبار مربوط به حوزه آب، درگیریهای روستاییان و برخی مردم کشور در نقاط گوناگون ایران خصوصا نقاط گرم و خشک توجه کنید، بهخوبی متوجه میشوید که دسترسی به منابع آب، چه آبهای سطحی و چه آبهای زیرزمینی دارای وضعیت مطلوب و مناسبی نیست و بهنوعی میتوان ادعا کرد که اصلا همین الان هم بخشی از مردم کشور درگیر جنگ بر سر آب هستند. سوای این نگاهی به وضعیت بارندگیها، منهای بارندگیهای چند سال اخیر که تا حدی بارندگیهای قابلتوجهی بود (هرچند هیچ استفاده درستی از آنها هم نشد) این مهم را یادآور میشود که ایران از لحاظ منابع آبی، وضعیت مساعدی ندارد و خیلی طول نخواهد کشید که وضعیت آب و دسترسی به منابع آب، حادتر از وضعیت کشور در مواجهه با کرونا باشد. مسئولان هم که مثل سابق، اهتمامی به این مساله نداشته و هیچ برنامهریزی، سیاستگذاری و اقدام درخور توجهی جز اقدامات عجیب و آسیبزا همچون طرحهای انتقال آب، سدسازی و نظایر اینها ندارند. حفر بیمحابا و زیاد چاههای مجاز و البته چند برابر آن چاههای غیرمجاز و دستاندازی به منابع زیرزمینی از یکطرف و عدم ساماندهی و بهرهبرداری از اندک بارشها و سیلابها برای جبران کاستیها و برداشتهای بیرویه از سوی دیگر، وضعیتی را ایجاد کرده است که کمتر منطقهای در کشور باقی مانده که در تامین احتیاجات آبی خود به مرحله بحران نرسیده باشد. اینکه باید چه کنیم، خب پرواضح است، بدون هیچ آمادگی و مطالعهای، ساماندهی وضعیت آبیاری زمینهای کشاورزی، جلوگیری از توسعه سدسازی، بهرهبرداری از آبهای سطحی، جلوگیری از حفر چاه، جایگزین کردن روشهای نوین جهت تامین انرژی، جلوگیری از کشت محصولات کشاورزی که آب زیادی مصرف میکنند، آمایش سرزمینی و انتقال صنایع آببر از نقاط گرم و خشک کشور به سواحل و... ممکن نیست، بهعلاوه نبود سیاستگذاریهای بلندمدت و مسائلی از ایندست، منتها چون اینها را ما و آنهایی که باید میدانند، باید دنبال تشریح یک مساله باشیم و آن، خشکسالی مدیریتی در کشور است. مسالهای که در ادامه بیشتر به آن خواهم پرداخت.
وضعیت بحرانی آبهای زیرزمینی ایران؛ تهدید امنیت غذایی کشور
از آنجا که حرفهای خودمان و اطلاعاتی که در مقالات و نشریات منتشر میشود، موردتوجه مردم و مسئولان نیست، حداقل آنطور که باید، نیست، اینبار و در ماجرای خطر بحران خشکسالی در ایران هم مادامیکه فلان نشریه، از نشریات نیچر این زنگ خطر را به صدا درنیاورد، اینطور اجماع و توجه عمومی نسبت به این مساله معطوف نشد. فرصت و امکان این گلایهگذاریها نیست، زودتر، اصل مطلب؛ طی دو سه روز گذشته، مقالهای در نشریه «گزارشهای علمی» از نشریات زیرمجموعه گروه نیچر منتشر شد که زنگ خطر جدی در ارتباط با منابع آبی کشور و مشخصا سفرههای آبهای زیرزمینی ایران را به صدا درآورد. طی اطلاعات موجود در این مقاله که به قلم سه پژوهشگر ایرانی ساکن آمریکای شمالی به نامهای سمانه اشرف، علی ناظمی و امیر آقاکوچک وضعیت سفرههای آبهای زیرزمینی ایران در یک مقطع ۱۴ ساله از ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۴ مورد بررسی قرار گرفته که اصلا وضعیت خوبی را نشان نمیدهد و برعکس نگرانیهای زیادی را نسبت به آینده کشور و مساله امنیت غذایی و... کشورمان ایجاد میکند. به گفته نویسندگان این مقاله خشکسالی ناشی از فعالیت انسانی عامل اصلی تخلیه سفرههای آب زیرزمینی است. براساس برآورد این سه نفر، میزان کاهش آب آبخوانها در مقطعی ۱۴ ساله حدود ۷۴ میلیارد مترمکعب بوده است. همچنین، اضافه برداشت در ۷۷درصد مساحت ایران به نشست بیشتر زمین و شوری خاک انجامیده.
پژوهش و بررسی آمار و ارقام نشان میدهد که در این مقطع زمانی، متوسط اضافه برداشت از آبخوانهای کشور حدود 25.5 میلیارد مترمکعب در سال بوده است. نویسندگان معتقدند ادامه مدیریت ناپایدار آبهای زیرزمینی میتواند به اثرات برگشتناپذیری روی محیطزیست و اراضی ایران منتهی شود و امنیت آب، غذا و امنیت اقتصادی-اجتماعی کشور را تهدید کند. گرچه برخی بر این نظر هستند که بارندگی در سالهای پرباران میتواند کسری سفرههای آب زیرزمینی را جبران کند، اما در سالهای نسبتا پرباران نظیر سال آبی 2019-2020، برداشت آب از آبخوانها زیاد بوده و «منابع آب زیرزمینی ایران بسیار سریعتر از زمان جبران[تغذیه] خالی شده است.» این سه نویسنده استدلال کردهاند که تولید غذا بدون بهبود راندمان آبیاری دلیل اصلی افزایش بیش از حد اضافهبرداشت از سفرههای آب زیرزمینی ایران است. اضافه برداشت آب زیرزمینی باعث میشود که آبخوانها حتی در سالهای مرطوب قادر به بازیابی کامل نباشند. حدود ۷۶درصد مساحت کشور با اضافهبرداشت مواجه است.
از نگرانی کمبود آب نباید شبها خوابمان ببرد
همانطور که گفتیم، از این مقاله و اعداد و ارقام و اطلاعاتش که عبور کنیم، هشدار در ارتباط با خشکسالی کشور مساله تازهای نیست و سالهای سال است که در این رابطه هشدارهایی داده میشود منتها گوش کسی بدهکار نیست. اگر ادعا بکنم روزانه در ارتباط با این مساله محتوا تولید میشود و اخبار و اطلاعاتی از سوی برخی مسئولان و فعالان حوزه محیطزیست منتشر میشود، بیراه نگفتهام. مثلا همین دیروز محمد شهریاری، مدیر دفتر بهرهبرداری از تاسیسات آبی و برقابی شرکت آب منطقهای تهران در ارتباط با ذخایر آبی تهران گفت: «درحالحاضر ۷۸۷ میلیون مترمکعب آب در سدهای پنجگانه استان تهران ذخیره شده است که نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش ۱۱۸ میلیون مترمکعبی را نشان میدهد. درحالحاضر ۷۸۷ میلیون مترمکعب آب در سدهای پنجگانه استان تهران ذخیره شده است که نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش ۱۱۸ میلیون مترمکعبی را نشان میدهد.» یا مثلا چند روز پیش در همین صفحه در ارتباط با بارندگیها در سال آبی اخیر یعنی از مهرماه سال 99 تا اردیبهشتماه 1400، احد وظیفه، رئیس مرکز خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی کشور گفت: «خشکسالیای که در کشور داریم قطعا جزء بدترین خشکسالیها به حساب میآید. در حوزه جنوبشرق و جنوب ما 93 تا 94درصد کمتر از نرمال بارندگی داریم. بالاترین هرمزگان و سیستانوبلوچستان حدود 92 تا 93درصد است که اساسا زیر نرمال است. خراسان رضوی، خراسان شمالی و گلستان که در خطه شمال است، وضعیت خیلی بدی دارند. وضعیت آنها از نظر کمبارشی بسیار بد است. خود گلستان 43درصد بارندگی زیر نرمال دارد. خراسانشمالی هم همینطور، کمبارشی خراسان رضوی به 54درصد رسیده است. سال آبی ما که تا پایان شهریورماه به پایان میرسد. امیدوارم سال بعدی مثل امسال نباشد. اگر امسال هم میتوانیم در برخی استانها خشکسالی را تحمل کنیم، دلیلش این است که سال قبل پربارش بوده است. اگر خداینکرده سال بعد سالی مثل امسال داشته باشیم واویلا میشود و من نمیدانم چه اتفاقاتی رخ خواهد داد ولی واقعا شرایط بسیار چالشبرانگیزی میشود. خیلی از استانها حتی آبشرب را هم نمیتوانند تامین کنند. کمااینکه امسال هم مشکل آبشرب داریم. کشاورزی که اوضاع بسیار بدتری دارد و آن در جای خود بماند. هرجا توانسته کشاورزی توسعه پیدا کند متکی بر آب بهخصوص آبهای زیرزمینی بوده است. بلایی را سرمان آورده است که هماکنون شاهد آن هستیم. بسیاری از دشتها و آبخانههای کشور ممنوعه شدهاند. سطح آب آنها آنچنان پایین رفته است که دیگر این نگرانی وجود دارد که شاید 10 تا 20 سال آینده دیگر قابل استفاده نباشند یا آب آنقدر شور و سنگین و چگالی آن بالا رفته که دیگر قابل مصرف کشاورزی هم نیست. از یکطرف در برخی خطههای کشورمان که آب به نسبت فراوان است مثل شمال کشور؛ کشت چندینباره برنج و بهخصوص استفاده از کودها و سموم گیاهی باعث شده است که تقریبا آبهای زیرزمینی آنچنان آلوده شوند که هر چاهی که در شمال احداث کنید برای شرب دیگر قابل استفاده نیست. با این اوصاف نباید از نگرانی شبها خوابمان ببرد.»
آنچه را که در این مقاله آمده، مدتهاست میگوییم
در ادامه با محمد درویش، فعال و پژوهشگر حوزه محیطزیست و از مدیران سابق سازمان حفاظت از محیطزیست کشور هم گفتوگویی انجام دادیم تا هم در ارتباط با مقاله اخیر در ارتباط با وضعیت سفرههای زیرزمینی و هم بهصورت کلی مساله آب در کشور توضیحاتش را بشنویم. او با گلایه از وضعیت مدیریت منابع طبیعی و زیستمحیطی کشور به «فرهیختگان» گفت: «گزارشی که این سه محقق ایرانی منتشر کردند و در نشریات وابسته به نیچر منتشر شده، مستند گزارشهای سالانه و آمارهایی است که وزارت نیرو و شرکت مدیریت منابع آب و سازمان زمینشناسی کشور هر سال منتشر میکنند. این کار عجیبی نیست و اطلاعات عجیبی را منتشر نکردهاند. کافی بود قدری این آمارها را بررسی کنیم، کافی بود سازمان متولی آب کشور براساس آمارهایی که دارد، تحلیلهای جدی اعلام کند و اینها را از دایره محرمانه بودن خارج کند تا مردم یکباره با مقالهای در نیچر شوکه نشوند ولی وقتی شما این کار را نمیکنید و بهعنوان پژوهشگر، استاد دانشگاه و... با شرکت آب منطقهای استان اصفهان تماس میگیرید که میزان دبی خروجی رودخانه زایندهرود، میزان بارندگی، تعداد چاهها، میزان برداشت از چاههای عمیق و نیمهعمیق، میزان اختصاص آب به بخش کشاورزی، معدن، خدمات، صنعت را بدهید، میگویند اینها محرمانه است. یعنی پایه هرگونه مطالعه و پایاننامهای در کشور ما موضوع آب را محرمانه کرده است و مثل کبکی عمل میکنند که سر خود را در برف فرو کرده و تصور میکنند چون خودشان چیزی نمیبینند، بقیه هم چیزی نمیبینند. کسانی هستند که این مسائل را میبینند و به حال آنها تاسف میخورند. موضوع اطلاعات پایه، اساس هر نوع پژوهش و تحقیق و آیندهپژوهی در کشور است. همین حرفهایی که ما بیان میکنیم، باعث میشود بهراحتی اتهام بزنند و با همین اتهامات افراد دغدغهمند میگویند دنبال دردسر نیستیم و هر کاری میخواهند انجام دهند. یعنی آنقدر این نگاههای خاص شدید شده که هر کسی هشداری درباره بحران آب بدهد، به او تهمت میزنند تا جایی که فرد این مساله را رها میکند. اگر خروجی گزارش شما این باشد که باید در کشاورزی بازنگری کنیم تهمتهای فراوانی به شما میزنند. تا زمانی که چنین جوی است پژوهشگران مستقل که دل آنها برای آبادی این سرزمین میتپد، شجاعت و امنیت لازم برای اظهارنظرهای دقیق و درست و کارشناسی را ندارند و اندککسانی که دارند با هجمههای زیادی روبهرو میشوند.»
نابودی قانونی منابع طبیعی! اطلاعات عجیب درباره استثمار طبیعت
درویش ادامه داد: «به هرحال وقتی سازمان زمینشناسی ما سال 2010 اعلام کرد میزان فرونشست زمین در جنوب تهران به 36 سانتیمتر رسیده است و این میزان 90 برابر آن چیزی است که به آن شرایط بحرانی میگوییم و در سال 2015 گفت در فاصلهای بین دشت فسا و جهرم این رقم به 54 سانتیمتر در سال رسیده است، یعنی 140 برابر شرایط بحرانی است. در همین گزارش آقاکوچک و دو نفر دیگر گفته شده بدترین وضعیت را استان فارس دارد. دو هزار و 600درصد افت دارد، وقتی میزان فرونشست زمین را سازمان زمینشناسی اعلام میکند که به 54 سانتیمتر رسیده است یعنی 140 برابر آنچیزی که در اتحادیه اروپا بدان شرایط بحرانی میگویند؛ معلوم است که عدد آن 2 هزار و 600درصد میشود. این مقاله کار خاصی انجام نداده ولی چرا وزارت نیرو قبلا این را اعلام نکرده است؟ چرا همه سکوت میکنند؟ چون مدیران هم میگویند مصلحت این است و شورای امنیت ملی این را بیان کرده است، من میز و صندلی خود را بچسبم و در نتیجه نمیگوید. درنتیجه چنین حادثه غمانگیزی اتفاق میافتد و یکباره به جایی میرسیم که مردم با هم درگیر شدهاند در استانی که همواره به فزونی آب معروف بود؛ همانند اردبیل! با فرونشست زمین در جایی روبهرو میشویم به نام لردگان در استان چهارمحال و بختیاری که در سرچشمههای کارون است و این باورکردنی نیست. اینها اتفاق یکی دو روز نیست. سال 1340 یعنی 60 سال پیش وزارت نیرو اعلام کرده که دشتهای جنوبی مشهد و توس باید ممنوعه اعلام شود. از آن زمان تاکنون بیش از هزار حلقه چاه وزارت نیرو مجوز داده است. همان جایی که بیان کرده، باید ممنوع اعلام شود. وقتی خودتان این کار را میکنید از دیگران انتظاری نیست! در سال 85 نمایندگان مجلس قانون تصویب کردند که هر کسی بهصورت غیرمجاز چاه حفر کرده به آن مجوز بدهید. یعنی همچنان ادامه دهید و بالاخره دولت و حاکمیت مجبور میشوند کوتاه بیایند و مجوز هم به شما بدهند. همان قانون باعث شد بسیاری از چاههای غیرمجاز حفر شود. فقط کافی است حاشیه جنوبی دریاچه بختگان در استان فارس را بررسی کنید، در همین حالت که میگوییم بدترین شرایط کشور را استان فارس دارد، به فاصله 100 متر از این دریاچه موتور پمپ گذاشتهاند و آب را از زیر زمین میکشند. در کجای دنیا به فاصله صد متر میتوانید چاه حفر کنید؟ یعنی آب همدیگر را میدزدند. وقتی خبرنگاری یک خط اشتباه مینویسند از او شکایتهای بسیاری میکنند، چطور است که در روز روشن چاه حفر میکنند؟ این همه نهادهای بازرسی و امنیتی نمیفهمند؟ درنهایت چنین فاجعهای میشود که الان 50 هزار نفر در اطراف بختگان عملا چیزی برای از دست دادن ندارند. در کهگیلویه و بویراحمد برای 400 هزارتومان یک هکتار جنگل را اجازه میدهند که با تراکتور شخم بزنند و گندم و جو بکارند. به آنها بگویند 400 هزارتومان را هم ندارند یعنی پول بذری که میریزیم، عموما درنمیآید. اما چرا این کار را میکنند؟ چون این کار را هر سال میکنند تا درنهایت منابع طبیعی کوتاه بیاید و سند منطقه را به آنها بدهد. درنهایت جنگلهای ما از بین میرود، یک سیل میآید، کلی خسارت به بار میآورد، خاک ما از بین میرود. در منطقه زاگرس در هر شهری بروید اعم از خرمآباد، کرمانشاه، یاسوج، دهدشت و... این مساله وجود دارد و تمام جنگلها را به بهانه ایجاد اشتغال و حمایت از جامعه محلی از بین میبرند و اجازه میدهند این کار انجام شود. کجای دنیا اجازه دارید در جنگل شخم بزنید و باعث شوید هیچ نهال جدیدی رشد نکند و وقتی جنگل از بین برود یعنی توان آبخیزی کشور کاهش مییابد یعنی اصلیترین رودخانههای ما اعم از کارون، مارون، زایندهرود، سفیدرود و... نابود میشوند. وقتی منطق شما این است 4 سالی که رئیس هستید، بگذرد و دورههای بعدی به شما مربوط نمیشود، نتیجه این میشود که یک زمانی همگی در یک گورستان هستیم. آنجا که خرد جمعی باید بدان حاکم باشد و اسم آن را سازمان برنامهوبودجه گذاشتهایم که فارغ از هر مصلحتی باید بودجهها را اختصاص دهد، اگر درست عمل میکرد یا اگر اجازه میدادند درست عمل کند، اینچنین نمیشد؛ چون یکباره یک مسئولی یا یک آدم قلدری میگوید من میگویم اینجا مجوز بدهید و من میگویم فلان کنید. تا موقعی که علم به مفهوم مطلق کلمه در برنامهریزی حرف اول را نزند و در پای مصلحتهای سیاسی، علم را ذبح کنیم وضعیت به همین شکل باقی میماند. ولی این حرفها را میتوان در جایی بیان کرد؟ بلافاصله به شما تهمت میزنند.»
هم در خشکسالی و هم در ترسالی متحمل خسارت شدهایم این چه مدیریتی است؟
این فعال محیطزیست افزود: «ما همواره میگوییم در کشوری که بیش از دوسوم وسعت آن فراخشک است، بخش بزرگی از سرزمین ما بین عرض 25 درجه تا 40 درجه است یعنی جایی که بدان در دنیا کمربند خشک جهان میگویند؛ اینجا تبخیر دوبرابر بیشتر از متوسط جهانی است. اینجا بارندگی یکسوم کمتر از متوسط جهانی است. خردمندانه است در چنین جایی همه تخممرغها را در سبدی بگذارید که چشم شما به آسمان است؟ این خردمندانه است که وابستگی معیشتی خود را به منابع آب و خاک افزایش دهیم؟ امسال یک جاهایی در کشور همانند بلوچستان میزان بارندگیها 88درصد کمتر از میانگین درازمدت بوده است. این یک فاجعه بزرگ است. به آن منطقه بروید هر کسی موز، محصولات جالیزی و سیبزمینی کاشته است. نه فقط آنجا که در بوشهر، هرمزگان و... چنین است. پیشبینی این است که حدود 70 هزار میلیاردتومان دولت باید خسارت خشکسالی به کشاورزان بدهد. سال گذشته هم که ترسالی بود همین مقدار خسارات برای سیل و آتشسوزی جنگلها دادیم. این چه مدیریتی است؛ اگر باران بیاید خسارت باید بدهیم و اگر باران نباشد باید همان میزان خسارت بابت بیمه و خسارت کشاورزان پرداخت کند؟ این نشان میدهد یک جای کار مشکل دارد. درست است در کشوری هستیم که با خشکسالی و تغییرات اقلیمی درگیر هستیم اما خشکسالی بزرگتر خشکسالی مدیریت است؛ اینکه کسانی تصمیمگیری میکنند که فهم اکولوژیک ندارند و نمیفهمند وارث چه کشوری هستند و نباید در چنین کشوری تمام تخممرغهای خود را در سبد افزایش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک بگذارند. شما باید دنبال تقویت تولید ثانویه بروید. باید از نیروی جوان تحصیلکرده در منطقه استفاده کنید تا تولید علم شود. باید زیرساختهای لازم را برای اینکه بتوانید از محل ارائه زیباییهای طبیعت پول تولید کنید، نه از محل تخریب طبیعت! باید مسیرهای دسترسی کشورهای جمهوری آسیای میانه را به آبهای آزاد فراهم کنید و با تعامل قویتر و منسجمتر با کشورهای همسایه کار کنید و از محل تجارت مرزهای مشترک و مرزهای آبی پول تولید کنید. ما میگوییم به هر قیمتی باید خودکفا باشیم و نتیجه این میشود. نسلی باید بگذرد و بعد پدران ما را محکوم میکنند که شما خیانت کردید و سکوت کردید و اجازه دادید این کشور به جایی برسد که وضعیت اینچنین شود. من خودم این حرف را 11 سال پیش بیان کردم. گفتم ایرانیان در طول 30 سال گذشته ذخیره هزارساله آب خود را مصرف کردند. الان گزارش نشریه نیچر بعد از 11 سال از حرفهای من این حرف را تایید میکند و میگوید 75 میلیارد مترمکعب از فاصله 2015-2002 در کشور ما مصرف شده است یعنی بیش از سه برابر آبی که در بهترین حالت در دریاچه ارومیه جمع میشده ولی آن درویش چه کسی است که بخواهند به حرف او توجه کنند. این حرفها بیان شده و این حرفها دفعه اولی نیست که بیان میشود.»
نقش مجلس چیست؟ چرا یک بحث راهبردی در بهارستان مطرح نمیشود؟
درویش با اشاره به ضعف مدیریت در تامین منابع و انرژی گفت: «باد 120 روزه در سیستانوبلوچستان به چه معناست؟ یعنی یک انرژی لایزال الهی است که وجود دارد که شما اگر سر راه این باد توربین بادی بگذارید میتوانید برق تولید کنید. چرا شما اینچنین به ماجرا نگاه نمیکنید؟ ما کشوری خشک و آفتابگیر هستیم و بیش از 300 روز آفتابی داریم و این باعث شده محدودیتهای اقلیمی داشته باشیم و بارش کم و تبخیر زیاد باشد اما چرا از این بهعنوان استحصال انرژی خورشیدی استفاده نمیکنیم و تولید انرژی نمیکنیم؟ چرا باید به مردم ما بگویند یا باید مازوت تحمل کنید یا خاموشی؟ چرا باید از محل نیروگاههای حرارتی برق تولید کنیم؟ چرا بهرغم اینکه چند برنامه 5 ساله دولت موظف شده 5 هزار مگاوات برق از طریق انرژیهای نو تامین کند عملا این بندها اجرا نشد و باقی ماند؟ حرف این است که درست است در کشور محدودیتهایی وجود دارد اما براساس آن محدودیتها آن نوع نگاه را تغییر دهیم، فرصت میشود. فقط دو کشور در دنیا هستند که به اندازه ما امکان دریافت انرژی خورشیدی را دارند که یکی استرالیا و یکی بخشهایی در صحرای عربستان است. یعنی آنها به اندازه ما هستند. آلمانی که در جنوب کشور خود بهترین وضعیت را از نظر تابش خورشیدی دارد که به اندازه شمال ما هم نیست، نیمی از کل انرژی خود را از محل انرژیهای نو تامین میکند. چطور ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم؟ چون نفت داریم و لازم نیست به این سمت برویم و درنتیجه این بدبختی حاصل میشود. ما کشور فقیری نیستیم اما وقتی اینطور مدیریت میکنیم فقیر و بهشدت فقیر میشویم. در صحن بهارستان کجا موضوعی که بحث میشود در این خصوص است؟ دنبال این هستند که ظریف چه گفته و فلانی سهم میخواهد و چه کسی رئیسجمهور میشود و... . بحثهای راهبردی جایی ندارد چون فارغالتحصیل جاهایی نیستند که بحث راهبردی معنا داشته باشد و اصلا ملاک نبوده که فهم بومشناسی داشته باشید که بخواهید از فیلترهای مختلف گزینشی رد شوید و بخواهید سمت بگیرید. در این مملکت مدیرکل بودم و طرف من را کنار کشیده و گفته در سخنرانیتان در گرگان روسری نفر سوم ردیف پنجم افتاده است. گفتم من چه کار کنم؟ گفت اینقدر سفر نروید. باید بهعنوان مسئول مشارکتهای مردمی سازمان یقه من را بگیرید که چرا نرخ مشارکت در دوره 4 ساله شما افزایش نداشت، نه این که سفر نروم تا روسری کسی از سرش نیفتد. یعنی مدیر بیحاشیه مدیری است که سر میز خود بنشیند و بخشنامهها را ارجاع دهد. به مجرد اینکه بخواهید تغییر ایجاد کنید و فعالیت کنید، میگویند این میخواهد رئیس و نماینده و... شود. یک درصد احتمال نمیدهند شاید دلش برای مملکت بسوزد و هزار نوع حاشیه برای او میسازند.»
چرا ماده 59 برنامه 5 ساله چهارم سه سال است که اجرا نشده است؟
این پژوهشگر حوزه محیطزیست در پاسخ به اینکه راهکار برونرفت از این وضعیت چیست، گفت: «حرف در این نیست که باید کشاورزی را تعطیل کنیم، ما میتوانیم با تخصیص 20 میلیارد مترمکعب آب به بخش کشاورزی و محصولات استراتژیک همانند گندم و ذرت و جو و برنج را در حد نیازهای خود تامین کنیم. حرف من این است در کشوری که بهشدت با دریوزگی آب مواجه است، شما نباید به نحوی برنامهریزی کنید که فکر کنید با صادرات آب مجازی میتوانید پول تولید کنید. یعنی بهسمت تولید سیب، هندوانه و پسته برای صادرات برویم. جایی که آب ندارد مترمکعبی 4 دلار هزینه میکنید بعد صادرات آب را داشته باشید؟ مثل این است که بچهدار شوید و بعد بگوید قیمت کلیه و... خوب است و میفروشیم. این چطور خردمندی است؟ باید تا جایی که امکان دارد به فکر فرزندان خود باشید. پس میتوانیم در کشاورزی بهصورت خردمندانه با انتخاب محصولات استراتژیک نیازهای غذایی اصلی کشور را فراهم کنیم اما سراغ صادرات و تولید پول از بخش کشاورزی برای تامین اشتغال و سودآوری و ارزآوری نباشیم. باید سراغ تولیدات ثانویه برویم، یعنی از بخش معدن و صنعت نفت پول به دست بیاوریم. به جای اینکه نفت را خام بفروشیم، ببینیم در پتروشیمی چند برابر میتوانیم ارزشافزوده ایجاد کنیم. به این ترتیب باید تولید پول کنیم. برای بحثهای نازایی صنعت پزشکی ما سالانه چند میلیارد دلار در یزد و اصفهان پول تولید میکند چون بسیاری از کشورهای همسایه اینجا برای تکنولوژی و فناوری پیشرفته میآیند تا از تسهیلات ما استفاده کنند. در یکی از ساختمانهای مشهور چشمپزشکی در همین تهران تمام اتیکتها عربی نوشته شده چون فهمیدهاند شیخنشینهای اطراف اگر بخواهند بهترین کیفیت را برای چشمپزشکی داشته باشند باید به اینجا بیایند. اینجور پول دربیاوریم به جای اینکه چاه آب بیشتر بزنیم و هوا را آلوده کنیم. بیشتر از 60درصد از نیاز خود سیمان تولید کرده و این را صادر میکنیم! کشورهای دیگر عقل ندارند این کار را انجام بدهند؟ چون سیمان بهشدت آببر است و بهشدت آلودهکننده و خاک را از بین میبرد. کشورهای دیگر مالیاتهای سنگین برای چنین صنایعی اعمال میکنند ولی در کشور ما چون این نهادها مفت هستند، صنعت سیمان و فولاد تاسیس میکنند. چرا مفت است چون ماده 59 برنامه 5 ساله چهارم دولت را موظف کرده ارزشگذاری اقتصادی کند و به عمد اجازه اجرا به این قانون داده نشده است. این یک فساد بزرگ است و یک نهاد بازرسی قدرتمند و یک وزارت اطلاعات قدرتمند و یک اطلاعات سپاه قدرتمند باید یقه دولت و حاکمیت را بگیرد که چرا ماده 59 برنامه 5 ساله چهارم سه سال است که اجرا نشده است؟ اگر اجرا میشد شاید خیلی از این سدها و خیلی از نیروگاهها صرف اقتصادی نداشت که اجرا شود و آن مافیایی که پول آنها در عملیات سازهای است، ضرر میکردند.»