میلاد جلیل زاده، روزنامهنگار: چند وقت پیش بود که در روزنامه «فرهیختگان» پروندهای راجعبه خاطرهنویسی رجال سیاسی منتشر شد. انتشار این پرونده پس از به بازار آمدن چند کتاب پرفروش از خاطرات سیاستمداران آمریکایی و ترجمه آنها به فارسی صورت گرفت و در بخشی از آن پرونده، به علل و عوامل اینکه چرا سیاسیون ما جز در مواردی اندک و استثنایی، به ثبت روزانه خاطراتشان اقدام نکردهاند، پرداخته شده بود. حالا اما بحث درباره تاریخ شفاهی است که نوع دیگری از ثبت سخن و ایجاد سند برای آیندگان و داوران تاریخی بهحساب میآید. این نوعی از ثبت خاطرات است که نه به دست خود خاطرهنگار، بلکه به دعوت دیگران صورت میگیرد و تفاوتهای کیفی متعددی با نوع اول دارد. به نظر میرسد برای در دست داشتن یک چشمانداز کاملتر نسبت به تاریخ و بازیگران آن، به هر دو مورد نیاز باشد.
بهانه طرح چنین موضوعی اینبار درز مصاحبهای است که محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران، در قالب تاریخ شفاهی و در چارچوب دفتر مطالعات استراتژیک ریاستجمهوری انجام داده بود و زودتر از موعد یا بهعبارتی در بدترین موقعیت، توسط عواملی که هنوز هویتشان مشخص نیست، به رسانههای خارج از کشور درز پیدا کرد و جنجال بزرگی به راه انداخت. این گفتوگو در اسفند سال ۱۳۹۹ انجام شد و جزئی از یک سلسلهگفتوگوها بهحساب میآمد که با وزرا و معاونان و برخی دیگر از عوامل مختلف قوه مجریه بهصورت تصویری انجام شد و عنوان کلیاش «آنسوی دولت» بود.
محمدعلی ابطحی و عبدالرضا داوری که اولی در دولت خاتمی و دومی در دولت احمدینژاد مسئولیتهایی داشتند، پس از به راهافتادن این جنجال عنوان کردند که در دولتهای قبل هم چنین شیوهای برای ثبت خاطرات مقامات دولتی وجود داشته است. البته تاریخ شفاهی دولت احمدینژاد، چنانکه داوری عنوان میکرد، پس از اتمام مسئولیت آنها ثبت شده است. حالا که گفتوگوی ظریف و لیلاز را زودتر از موعد پیشبینیشده، همه شنیدهاند، کیفیت انجام این مصاحبه و زمان انجام آن از یکسو و اینکه چطور و با چه نیتی درز کرده از سوی دیگر، محل بحثهای مختلف قرار گرفته است. مساله دیگر انتشار این فایل در یک رسانه خارجی و شکسته شدن قواعد کپیرایت توسط آن رسانه است؛ رسانهای که یک فایل دزدیدهشده را قبل از آنکه تهیهکنندهاش بخواهد منتشر کند، سوزانده است. این رسانه البته در ابتدا تنها بخشهایی از گفتوگو را منتشر کرد که با سیاستهای اسپانسر مالی آن همخوان بود؛ اما مدتی نگذشت که از منابع دیگر، صوت سهساعتهای از همان گفتوگو منتشر شد. حالاست که میشود درباره چیستی تاریخ شفاهی و کیفیت و جایگاه آن در ایران صحبت کرد و به نتیجهگیری در اینباره رسید که آیا سوای از رخنه امنیتی موجود در دولت که باعث درز این فایل صوتی به خارج از کشور شده و سوای از عمل غیرحرفهای رسانهای که آن را منتشر کرد و لابد به سبب منابع مالی پرقدرتی که دارد، پیشبینی این را کرده که در دادگاه حاضر شود و بهراحتی جریمه این کار را بپردازد و فارغ از بحث انتشار گزینشی بخشهایی از این فایل در اولین ایستگاه برخورد مخاطبان با آن، که درحقیقت بخشهای دیگری راجعبه عربستان سعودی را به سایه میفرستاد و اگر فایل کاملتر گفتوگو توسط دیگران منتشر نمیشد، شاید هیچوقت اشارهای به این بخشها هم صورت نمیگرفت و نهایتا سوای از آنچه شنیدنش از وزیر خارجه ایران، چه امروز و چه حتی چند سال بعد، هیچوقت دوستداشتنی و لااقل از جانب بسیاری از مردم ایران پذیرفتنی و قانعکننده نبود، میشود به این هم پرداخت که آیا دولتیها و بهعبارتی تهیهکنندگان این سلسلهگفتوگوها در قالب تاریخ شفاهی، تفاوت «تاریخ شفاهی» و «دفاع از کارنامه» را میدانستهاند و آیا رواست که آنها با منابع مالی دولت و زمانی که روی کار هستند، برای دفاع از عملکرد خودشان دست به تولید مجموعهای مستند بزنند؟
خنجر دشمنان مرد میدان در کتف مرد دیپلماسی
هنوز معلوم نیست که چه کسی صوت مصاحبه ظریف با سعید لیلاز را همزمان برای چندین رسانه فارسیزبان خارجی و چند خبرنگار آزاد خارجنشین فرستاد اما از آنجا که این یک فایل ضبطشده از یک محاوره، یا نسخهای لورفته یک شنود نبود، همه رسانهها بهدلیل تبعیت از قانون کپیرایت نسبت به انتشار آن تردید کردند. تنها رسانهای که حاضر شد این گفتوگو را با اشتیاق منتشر کند، رسانه سعودی ایراناینترنشنال بود. در اولین انتشار این فایل توسط این رسانه واقع در لندن، بخشهایی از گفتوگو اصطلاحا هایلایت شد و روی خروجی قرار گرفت که چالشسازترین قسمتهای آن به لحاظ سیاست داخلی بود و به یک دوقطبی دامن میزد. بخشهای مهمی از این گفتوگو که راجعبه نقش بنسلمان، ولیعهد عربستان در اعمال تحریمها علیه ایران و واکنش گستاخانه او به صلح در یمن بود، چیزهایی نبودند که توسط ایراناینترنشنال منتشر شدند. بلافاصله بعد از این اقدام ایراناینترنشنال، یکی از خبرنگاران دیگری که فایل صوتی گفتوگو به دست او رسیده بود، اقدام به انتشار نسخه سهساعته آن کرد و ایراناینترنشنال هم پس از آن ناچار شد همین نسخه کامل را در فضای مجازی منتشر کند، بیاینکه در بخش تلویزیونیاش برنامه مستقلی راجعبه بخشهایی که از عربستان گفته شده بود، ساخته شود. چنانکه از همین خلاصه داستان مشخص است، دیگر کسی گفتوگوی ظریف و لیلاز را در قالب تاریخ شفاهی نمیبیند و طوری با موضوع برخورد شد که انگار صحبتهای درگوشی و خصوصی وزیر با یکی از دوستانش لو رفته و اسرار کلان حکومتی فاش شده است؛ آن هم چیزهایی که خود ظریف و دولت ایران همیشه منکرش بودهاند یا مثلا مخفی میکردهاند، درحالیکه چندان اینطور نبود.
درمورد بخش قابلتوجهی از جنجالیترین قسمت این مصاحبه میتوان گفت که این یک اشاره به دوگانهای قدیمی، نهتنها در سیاست ایران، بلکه در بسیاری از حکومتهای دنیاست. دوگانه آرمان و واقعیت و دیپلماسی یا میدان، قدیمیتر از آن است که اولینبار از زبان ظریف شنیده شود. مثلا در فیلمهای «آژانس شیشهای» از ابراهیم حاتمیکیا یا بهطور صریحتر در «هیوا» یا حتی ملودرامی مثل «میم مثل مادر» از رسول ملاقلیپور، چنین دوگانهای بهطور واضح ترسیم شده بود و حتی تنشهای پررنگتری را نشان میداد. این را هم چه ظریف بگوید و چه نگوید و چه دوست داشته باشد و چه نه، واقعیت است که همیشه قهرمانها محبوبتر و جاودانهتر هستند. به هرحال آنچه در این گفتوگو شنیده شد و بهخصوص جنجالیترین بخشهای آن که در بادی امر توسط ایراناینترنشنال به انتشار رسید و مورد تحلیل قرار گرفت، آنقدرها هم چیز بدیع و جدیدی نبود و مثلا میشود توجه کرد که خود رئیسجمهور، یعنی مقام بالادست وزیر خارجه، چقدر طی همین ماههای اخیر اظهارنظرهای جنجالیتری داشته که جامعه نهایتا یکیدو روزه از کنارشان گذشته است. چیزی که باعث شد صوت مصاحبه ظریف اینقدر جلبتوجه کند، در ابتدا نوع انتشار آن بود که تا چند ساعت به نظر رساند رسانهها به یک گفتوگوی شخصی لورفته دسترسی پیدا کردهاند و نکته دوم که شاید مهمتر هم هست، زمان انتشار آن، یعنی حین مذاکرات مجدد بر سر برجام و اشارهای است که به سردار قاسم سلیمانی داشت؛ آن هم در پرتنشترین برهه رویارویی ایران با دشمنانش و در هنگامهای که قاسم سلیمانی به نماد ملیت و آرمانگرایی تبدیل شده و نام او ناموس وطن است.
از سیدضیا تا جواد ظریف؛ تاریخچه تاریخنگاری شفاهی
در خاطرهنویسی چون نویسنده احساس گفتوگو با تاریخ را دارد و مخاطبانی را در تصور میآورد که تصویر خاصی ندارند و واکنش آنها قابل پیشبینی نیست، یک نوع راحتی بهخصوص دارد. مثلا جایی که اسدالله علم از کیسه کشیدن به کمر شاه در حمام میگوید یا جایی که هاشمیرفسنجانی از جتاسکی همراه با خانوادهاش در روز تاسوعا روی سد لتیان مینویسد، با جنبههای بهظاهر بیاهمیتی از تاریخ مواجهیم که معمولا در قالب گفتوگوهای جدی استخراج نمیشوند اما برای شناخت شخصیتهای موثر در تاریخ و آگاهی از ساختاری که رویدادها را به وجود آورده، لازم هستند. این از فضای خلوت با خویشتن که هنگام نوشتن به دست میآید و وقتی هم که خوانندهها نامعلوم و نامتصور باشند، راحتی آن چندین برابر خواهد شد، به وجود میآید. چنین چیزی حسن خاطرهنگاریهای مکتوب است اما تاریخ شفاهی هم محاسن دیگری دارد. تاریخنگاری شفاهی ابتدا برای ثبت خاطرات افراد معمولی اجتماع به وجود آمد؛ آنهایی که یا سوادش را نداشتند و یا انگیزهای برای ثبت وقایع و خاطرات در آنها وجود نداشت. گفتوگو با شعبان جعفری یا شعبان بیمخ که یکی از لاتهای تهران و یکی از شخصیتهای موثر در بسیاری از رویدادها ازجمله کودتای آژاکس بود، از نمونههای تاریخ شفاهی هستند که البته نسخه مکتوب آن بیشتر در دسترس قرار گرفته است. بعد به دوران جنگ که میرسیم، با ثبت خاطرات رزمندگان و خانوادههای شهدا طرف هستیم که جدیترین و دنبالهدارترین جریان تاریخ شفاهی در ایران است. البته بخش مهمتر و بزرگتر این خاطرهنگاریهای شفاهی، بهصورت ویرایششده و در قالب مکتوب منتشر شده است. اما در عالم سیاست و فرهنگ، یعنی جایی که گفتوگوکنندگان با تاریخ، خودشان اهل قلم هستند و میتوانند خاطراتشان را بنویسند، اولین تاریخنگاریهای شفاهی توسط صدرالدین الهی که روزنامهنگار فعال در کیهان و یکی از شعرا و اهالی ادبیات بود، انجام شد. او با سیدضیاءالدین طباطبایی که از عوامل کودتای رضاخان بود، گفتوگوی درازآهنگی کرده که با توصیفات و شرح صحنه فراوان، آن را بهصورت کتاب درآورده است و کتاب دیگری دارد با نام «نقد بیغش» که حاصل گفتوگوهای مفصلش با پرویز ناتلخانلری، ادیب و منتقد ایرانی و یکی از وزرای فرهنگ دوران پهلوی است. گفتوگوهای صدرالدین الهی با ضبطصوت ثبت نشدهاند بلکه هنگام مصاحبه از آنها نتبرداری شده و بعد از تنظیم نهایی، به رویت مصاحبهشونده رسیدهاند. خوبی مصاحبهای که به رویت مصاحبهشوندهاش برسد و با تایید نهایی او منتشر شود این است که خود او یا هوادارانش بعدها نمیتوانند بگویند که منظور گوینده چنین و چنان نبوده یا حرفهایش تقطیع شدهاند. در ایران چنین گفتوگوهایی با شخصیتهای سیاسی را عموما مجلات و روزنامهها انجام میدادند و طی چند سال اخیر تلویزیون هم در بعضی قسمتهای برنامهای مثل «دیروز، امروز، فردا» یا برنامه «جهانآرا» به سمت ثبت تاریخ شفاهی رفت؛ هرچند قسمتهای دیگری از این برنامهها به مسائل روز یا حتی جنجالیترین مسائل روز میپرداختند. حسین دهباشی هم که سازنده مستند انتخاباتی حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ بود، پس از آنکه روحانی رئیسجمهور شد، یک سلسلهبرنامه بهعنوان تاریخ شفاهی تهیه کرد که در فضای وب منتشر میشد. مواردی از ایندست بعدها بیشتر دیده شدند و حتی بستر انتشار خیلی از آنها فضای اینستاگرام بود.
از شماست که بر شماست!
گفتوگوی ظریف نباید در زمانی که او روی کار بود، انجام میشد. این نکتهای است که درموردش تردیدی وجود ندارد و در سراسر جهان هم اجرای همین قاعده دیده شده است. اما ظاهرا مساله فقط محمدجواد ظریف نیست و تعداد زیادی از وزرا، معاونان وزرا، معاونان رئیسجمهور و حتی کسانی که خارج از کشور هستند و امکان بازگشت آنها وجود ندارد، در قالب طرحی که طراح و مجری آن حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور بوده، چنین گفتوگوهایی را انجام دادهاند. عمده این گفتوگوها تا اسفند ۱۳۹۹ انجام شدهاند و با اینکه راجعبه نقش افراد در دولتهای یازدهم و دوازدهم بوده، انجام آنها زودهنگام بوده و حداقل فصل مهمی از رویدادهای مربوط به دولت در بهار ۱۴۰۰ را دربرنمیگیرد. جالب اینجاست که انتشار یکی از این فایلهای صوتی، خودش تبدیل به یکی از رویدادهای مهمی شد که در تاریخ شفاهی راجعبه آن چیزی گفته نشده است. انجام این گفتوگوها زمانی که ظریف و سایر افراد بر مسند مسئولیت قرار داشتند، روی کیفیت انجام آنها هم موثر بوده است. وقتی کسی مسئولیت ندارد و عمر سیاسیاش را تمامشده میپندارد، در بهترین وضع برای بیان تاریخ شفاهی است. کسی که هنوز بر مسند مسئولیت نشسته، آنچه میگوید خودش به بخشی از تاریخ تبدیل میشود، نه اینکه صرفا بیان یک تاریخ رخداده باشد و البته در این شرایط، نوع بیان او هم طبیعتا متفاوت است. در تنها بخشی از این سلسلهگفتوگوها که منتشر شد، یعنی مصاحبه محمدجواد ظریف، نکته آزاردهندهای که بسیار جلبتوجه میکند، نوع گفتوگو توسط سعید لیلاز است. لیلاز پرحرف و متشتت و پراکندهگو است و مرتب وسط حرف ظریف میپرد و بسیاری از مهمترین مباحثی که توسط وزیر خارجه مطرح میشد، بهدلیل اظهارنظرهای کاملا بیربط لیلاز قطع میشد و گاهی حتی رشتهکلام طوری گسسته میشد که نهایتا هم آن موضوع، با آن شکلی که لازم بود، جا نمیافتد. وقتی گفتوگویی که قرار است با دولتیها انجام شود، توسط خود دولتیها ترتیب داده شود و مصاحبهکننده را هم بیاینکه شایستگی کامل داشته باشد، به سبب ملاحظات خودمانی، خود دولتیها انتخاب کنند، نتیجه کار چیزی خواهد شد که اگرچه تحتعنوان تاریخ شفاهی و درحقیقت به قصد دفاع از کارنامه دولت انجام شده اما به ضرر دولت تمام میشود. در بعضی فرازها حتی دیده میشود که این میزانسن جایگاهی برای دفاع عوامل دولت از خودشان نیست، بلکه به فستیوالی از تلاش آنها برای گرفتن میکروفون از مصاحبهشونده تبدیل میشود.