تاریخ : Wed 28 Apr 2021 - 11:53
کد خبر : 54010
سرویس خبری : ایده حکمرانی

ظاهر زندگی  شهری بزک آنچه بر زمین رفته است

حکمت‌الله ملاصالحی:

ظاهر زندگی شهری بزک آنچه بر زمین رفته است

پاکیزه نگاه داشتن زمین و زدودن آسیب‌ها و تخریب‌های جدی‌ای که بر زیست‌بوم و جغرافیای طبیعی و حیات وحش سیاره زمین وارد آورده‌ایم؛ زمانی ممکن و شدنی است که نخست، نحوه نگاه ما به هستی، به جهان، به انسان‌بودن خویش از ریشه و بنیاد دگرگون شود و همین و بس.

حکمت‌الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران: دوم اردیبهشت‌ماه هزاروچهارصد هجری خورشیدی، مقارن با دوم آوریل دوهزاروبیست‌ویک میلادی روز جهانی زمین پاک بوده است و روز بعد روز جهانی اخترِ زمین. شعاری شیرین و اندیشه و آرمانی گوش و هوش نواز و دلنشین. متأسفانه علی‌الاغلب میان شعار و شعور، اندیشه و آرمان، حرف و لفظ تا اراده و عزم فعل و عمل همگانی و جهانی فاصله از زمین تا به ثریاست. گاه، فاصله‌ای پرناشدنی و شکافی ژرف و بس‌ عظیم. این آغازین بار نیست که ما آدمیان فاعلان و عاملان و مسببان خیزش و ریزش بلاهای همه‌گیر و آوار بحران‌های نفس‌گیر و فراگیر بر سرخویش هستیم و مستوجب کیفرهایی که خود، آنها را دامن زده‌ایم و اینک چونان غریق برای رهایی از مهلکه چنگ به هر جرثومه‌ای می‌افکنیم. مهلکه‌ای که پیامد شوم و شرم‌آور و فاجعه‌بار شرورانه و شیطانی و قهرآمیز و زیاده‌خواهانه و آزمندانه ما با زیست‌بوم و جغرافیای طبیعی سیاره‌ای؛ که همه انواع طبیعی و همه جانداران حیات وحش از جمله ما آدمیان بر خوان ضیافت آن گرد آمده‌ایم و هم‌سفره و هم‌لقمه هستیم و از سفره‌های غنی آن قوت و قوّت می‌ستانیم. ما به‌راستی و به‌درستی مصداق این کلام هشداردهنده وحیانی قرآن هستیم که فرمود: «وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ» (پروردگار تو هرگز ویرانگر شهرها نبوده است تا آنگاه که در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را برایشان تلاوت کند؛ و ما ویران‌کننده شهرها نبودیم، مگر آنکه مردمش ستمکار بوده‌اند.» (سوره قصص، آیه 59)

در کیهان‌شناسی و انسان‌شناسی و شناخت‌شناسی و در یک کلام در نظام دانایی و ارزشی بشر عالم مدرن، زمین، سرزمین مقدس نیست. سیاره زمین غباری کیهانی افکنده در میان صدها و صدها میلیارد غبار کیهانی دیگر بیش نیست. در چشم بشر عالم مدرن هیچ‌چیز اساسا مقدس نیست. انسان نیز شریف و مقدس نیست. در یک جامعه و جهان نامقدس و ناآیین، شعار و شعور پاکیزه نگاه‌داشتن زمین هرچند در گوش و هوش، شیرین و دلنشین می‌آید لیکن تحققش مستلزم اندیشه و باور ژرف‌تر و بنیادی و ریشه‌ای‌تر به پاکی و پاکیزگی است. احساس و درک عمیق‌تر از مفهوم یک اصل بنیادین و ضروری و حیاتی. پاکیزگی یک امر صرفا بیرونی و صوری نیست. همان‌گونه که زیبایی، بزک‌کاری نیست و فروکاستن آن به بزک‌کاری و بزک‌کردن فضاها و بزک‌کاری‌های عجولانه فرهنگ زندگی با روح زیبایی و گوهر آن ناموافق و ناسازگار است؛ پاکیزگی نیز چونان زیبایی، چونان نیکویی، چونان راستی -که سه اصل بنیادین در همه سنت‌های اصیل دینی و همچنین در اندیشه و نگاه و نظام فلسفی افلاطونی بوده است- ریشه در گوهر انسان‌بودن آدمی دارد و هر انسانی بهره‌مند از چنین گوهر، موهبت و امکان وجودی است. نخست می‌باید آن‌را در جان زیست و در جان خویش احساس کرده و در جان خویش زیسته باشی، پس آنگاه بتوانی در بیرون احساسش کنی و در بیرون، صورت‌ها و شکل‌ها و ساختارها و فضاها و نمادها و نشانه‌ها و آثارشان را بیافرینی. تصادفی نیست که می‌بینیم در سنت‌های دینی، شانه به شانه نظافت و پاکیزگی تن و پاکیزه داشتن بیرون، سخن از پاکی و پاکدامنی و طهارت جان و پاکیزگی و طهارت خانه درون نیز رفته است. به تعبیر حضرت حافظ:

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی‌ست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود

جان که آلوده و دریده و بی‌حیا و مسموم شد، جهان را آلوده و مسموم می‌کند و می‌بیند. تا جان عوض نشود جهان عوض نمی‌شود. به‌تعبیر اقبال فقید لاهوری: «جان چو دیگر شد جهان دیگر شود».

انسان، ابزارها را ابداع کرد که خادم خواست‌های او باشند و به نیازهای حیاتی و فوری و ضروری او پاسخ بگویند. در مواجهه با مخاطرات، امنیت و استمرار زندگی او را تضمین کنند. وارونه شدن این رابطه مخاطرات بسیار را در دوره جدید در پی داشته است و به‌طرز نگران‌کننده ابزارهای خادم اینک مخدومند و جامعه و جهان ما را در خدمت گرفته‌اند و خادمان بر مسند مخدومان نشسته‌اند و بر سازندگان‌شان سروری می‌کنند.

صندوق جادو و سحرآمیز «پاندورای اسطوره‌های هلنی اینک گشوده به روی همه است. نیروهای شر و شرارت از هر سوی از لایه‌های زیرین ارض تاریخ و وجدان رها شده انسان مدرن به بیرون خروج کرده‌اند و هرچه پیش‌رو است و پیش‌رو می‌یابند و می‌بینند و برمی‌گیرند و برمی‌چینند و مسموم می‌کنند و به هلاکت می‌رسانند. کنترل و مهار خواست‌ها و آزمندی‌های یله و بی‌مهار و بی‌مهمیز بشرعالم مدرن -که خود کانون و منشأ آلودگی است- آنقدرهم آسان نیست که گمان رفته است.

درهیچ دوره‌ای فشار جغرافیای تاریخی و آزمندی‌های پایان‌ناپذیر و رفتارهای شرورانه و قهرآمیز و شیطانی بشر بر شانه ستون فقرات جغرافیای طبیعی و زیست‌بوم سیاره زمین اینچنین سنگین و سهمگین و نگران‌کننده نبوده است که در دوره جدید. برای نخستین‌بار زیست‌بوم‌ها و حیات‌وحش و جغرافیای طبیعی سیاره زمین از هر سوی به تسخیر تاریخ و جغرافیای تاریخی بشر درآمده است. ابزارهای ویرانگری که انسان عالم مدرن در اختیار دارد می‌تواند زیست‌بوم‌های سیاره زمین را در هر وسعت و مقیاسی مسموم، آلوده و تخریب و نابود کند و عملا نیز چنین کرده است. کافی است یک روز در و دهانه فاضلاب‌های عفنی که زیر کلانشهرهای عالم مدرن جاری است را برگیرید و بگشایید آنگاه متوجه خواهید شد تا چه میزان افکار و افعال و اعمال آلوده و عفن خود را زیرپاها و گام‌هایمان پنهان کرده‌ایم و تا چه میزان در زیر ظاهر و صورت آراسته زندگی شهری ما باطنی عفن و مسموم نهان است.

 پاکیزه نگاه داشتن زمین و زدودن آسیب‌ها و تخریب‌های جدی‌ای که بر زیست‌بوم و جغرافیای طبیعی و حیات وحش سیاره زمین وارد آورده‌ایم؛ زمانی ممکن و شدنی است که نخست، نحوه نگاه ما به هستی، به جهان، به انسان‌بودن خویش از ریشه و بنیاد دگرگون شود و همین و بس. این شکستی است بس بزرگ و سُتُرگ که دستاوردهای مهم و عظیم و در نوع خود بی‌سابقه در دوره جدید به بهای از کف دادن دستاوردهای مهم و عظیم و گرانبهاتر حاصل شده و به کف آمده است. ما میراث‌داران  موفق و خوب و امانتداران متعهد برای نسل‌های آینده، برای فرزندانمان حتی برای خود نبوده‌ایم. کشش و کنش سازندگی و آفرینندگی که جنون ویرانی و نابودی و آشوب و آنارشیزم را دامن می‌زند و با عالم و آدم در ستیز است و سر جنگ دارد و سایه سنگین تهدیدش همه‌جا احساس می‌شود، بهتر آن است که نباشد. خلاقیت جنگ و چنگ و جنون نیست لیکن متأسفانه در عالم جدید کشش بی‌مهار و عطشناک روی به‌سوی جنون دارد و بر ذوق و ذائقه هنری و اندیشه و خرد و معرفت و روان و رفتار انسان روزگار ما سایه افکنده است و سروری می‌کند و پیامدهای منفی و خطر خیزش همین است که اینک با آن دست در گریبان هستیم و گلوی فرهنگ و زندگی ما را می‌فشارد و تهدید می‌کند. غم‌انگیزتر آنکه در کشوری که نظام سیاسی آن چهار دهه است بر شانه دین بنیاد پذیرفته است و مدعی باور و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و دیانت و معنویت است اینک دولت و ملت شانه‌به‌شانه هم، دست‌دردست هم و گام‌برگام هم در تخریب و تجاوز و تاراج و تطاول منابع حیاتی و مواریث طبیعی و مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشورِ خود در صف مقدم ایستاده‌اند و در خط مقدم ره می‌سپارند و این نه افول که حرکت شتابان به‌سمت فرود و زوال و انحطاط فرهنگی و اخلاقی و معنوی غم‌انگیز و فاجعه‌بار و خطرخیز و نگران‌کننده است و پرهزینه و خسارت‌بار و جبران‌ناپذیر برای نسل‌های پرشماری که در راهند و میراث‌بران یک سرزمین سوخته.