در ارتباط با طرح ساماندهی کنکور و تبعات آن در آینده نظام آموزش کشور، خصوصا پروسه سنجش و پذیرش دانشجو با عادل برکم، کارشناس حوزه آموزش گفتوگویی انجام دادیم.
بهتر بود این طرح را مجلس ارائه میکرد تا پاسخگو باشد
او در این رابطه به «فرهیختگان» گفت: «نکته اول در ارتباط با نهاد تصمیمگیر است. اینجا ما نقش شورایعالی انقلاب فرهنگی را پررنگ میبینیم، درحالیکه بهتر بود یک نهاد دیگری که به مردم پاسخگو باشد، همچون مجلس چنین مسالهای را طرح و در آن نقش جدیتر ایفا میکرد یا حداقل اگر شورایعالی انقلاب فرهنگی هم آن را پیش میبرد، ذیل نهاد دیگری همچون مجلس باشد که بتوان چند صباح دیگر مستقیما از آن مطالبه کرد. از این نکته که بگذریم و در ارتباط با خود اصل طرح ارائه شده که حول همان ماجرای حذف کنکور است، باید بگویم حذف کنکور باید با محوریت حذف دانشگاهمحوری تعریف شود.»
مساله کنکور بدون توجه به واقعیتهای اجتماعی هیچ وقت حل نمیشود
برکم ادامه داد: «ما شرایط استخدامی را در بسیاری از پستهای دولتی و... که نیازی به بیشتر از دیپلم هم ندارد، بعضا فوقلیسانس تعیین کردهایم. در این سیستم ما یک مدرکمحوری داریم که خواهناخواه مخاطب را به سمت دانشگاهمحوری سوق میدهد. یعنی اگر بخواهید در سیستم دولتی و... شغلی بگیرید، نیازمند مدرک هستید و همین یعنی محوریت در جامعه در حوزه شغلیابی، مدرکمحوری است. برای مثال همین نمایندگی مجلس در انگلستان با دیپلم هم یک فرد امکان نماینده شدن را دارد، در ایران اما برای ورود به بهارستان حتما باید فوقلیسانس داشته باشید! من درباره کارآمدی و توان علمی افراد و نمایندگان حرفی نمیزنم، اما خب مشخصا میتوانیم ببینیم این مدرکمحوری در پارلمان چقدر تاثیر و برونداد داشته است! با این اوصاف، فارغ از ارائه طرحهایی نظیر طرح فعلی ساماندهی کنکور، مهارتمحوری و سوق دادن دانشآموزان به سمت کسب مهارت و عدم الزام برای مدرکگرایی بخش زیادی از مسیر را هموار میکند.»
ارزشگذاریهای بیجا روی برخی مشاغل موازنه انتخاب رشته و شغل را تغییر داده است
این کارشناس آموزشی گفت: «تفاوت درآمدها و منزلت اجتماعی خارج از دانشگاه یکی دیگر از مسائلی است که رسیدگی به آن میتواند از تبوتاب و هجوم به کنکور برای ورود به دانشگاه کم کند. تا وقتی این شکافهایی که میبینیم، در سطح درآمد مشاغل مختلف، در میزان دریافتی یک پزشک و مقایسه آن با دریافتی یک معلم و... خودش یکی از اصلیترین عواملی است که باعث هجوم داوطلبان به سمت یک رشته خاص میشود. اگر این فضای بیرونی را کنترل کنیم، کلی از بار هجوم به رشتههای پزشکی و... میکاهیم. همه میخواهند پزشک شوند! البته این مساله راهکار دیگری هم دارد و آن اینکه یا از نظر مادی بین مشاغل مختلف در سطوح نزدیک به هم قرار گیرند، یا اینکه تعداد پزشک و پرستاران افزایش پیدا کند تا اینطور به خاطر کمبود یا هر مساله دیگری تفاوت بین دستمزد یک پزشک با باقی طبقات اجتماعی وجود داشته باشد و همین مساله هم تقاضا برای دکتر شدن را بین دانشآموزان و... بالا ببرد. وقتی به برخی مشاغل ارزش اجتماعی بیشتر اعطا میکنید، خواهناخواه رغبت افراد جامعه به سمت آن مشاغل و طبقات میرود. با این تفاسیر این طرح به نظر من طرح موفقی نخواهد بود؛ چراکه منطق آن، منطق حذف دانشگاهمحوری نیست و در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید. چرا؟ چون عوامل و متغیرهای بیرونی اصلا مورد توجه قرار نگرفتهاند، مصداقا روی کنکور بحث و تبادلنظر شده و تصمیمی هم گرفته شده است. فارغ از اینکه چه عواملی خارج از ساختار نظام آموزشی بر این نظام اثر میگذارد، جایش خالی است. در این طرح اصل موضوع فراموش شده و نگاه تخصصی بر آن حاکم نیست. به جای اینکه این مشکل حل شود که چرا برخی رشتهها متقاضی بیشتری دارند و برخی دیگر نه و بیایند فکری به حال باقی رشتهها کنند، در مدل اجرا و اثرگذاری کنکور به جمعبندی رسیدهاند.»
آزمون تخصصی گام اول اهمیت تخصص برای ورود به دانشگاه
برکم با مثبت خواندن سهم 40 درصدی سنجش در طرح سنجش و پذیرش دانشجو گفت: «در طرح اشارهشده است که 40 درصد اثرگذاری در پروسه سنجش و پذیرش دانشجو آزمون سنجش از دروس تخصصی است. این اتفاق خوبی است و من با آن موافقم به این دلیل که برای حذف روشهای مبتذل تستزنی و آموزشی که موسسات و مدرسان کنکوری به دانشآموزان تجویز میکنند نیاز به تخصصی شدن و شستهورفته شدن آزمون داریم. یا مثلا دانشآموز فنیوحرفهای نیاز چندانی به فراگیری درس عربی به حد آمادگی برای کنکور سراسری یا حتی ادبیات و... ندارد. خصوصا اگر بخواهد با روشهای مبتذل آموزشی برخی موسسات آنها را یاد بگیرد و آزمون بدهد. این آزمون تخصصی اولویت را به تخصص و مهارت فرد میدهد و کمک میکند هر دانشگاه متناسب با نیاز و سطح خودش دانشجو جذب کند و افراد صرفا از طریق مهارتهای اصلی وارد دانشگاه شوند. کمکآموزشها هم در این پروسه، با این گستردگی، خارج خواهند شد. البته به شرط اینکه نظارتی بر آنها وجود داشته باشد و مرجعیت کسب علم و موفقیت در آزمون به آنها داده نشود.»
60 درصد سوابق تحصیلی یک معیار فرمالیته است
این کارشناس حوزه آموزش افزود: «و اما آن 60 درصد سوابق تحصیلی که در دوران تحصیل دانشآموز کسب خواهد شد. در این مورد ما با نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی مواجهیم. مثلا در آزمون تشریحی، تصحیح اوراق دانشآموزان، نمره دادنها و مسائل اینچنینی نمیتوانند معیار خوب و خطکشی شدهای برای نمره دادن باشند که حقی از کسی ضایع نشود. پراکندگی نمرات بیشتر میشود، این پراکندگی نمرات هم خودش ایراداتی ایجاد و کار را حسابی سخت میکند. مثلا ممکن است 2 هزار نفر معدل 18 و 25 صدم داشته باشند، اینها چطور آن 60 درصد را کسب میکنند و همینطور در سایر نمرات و معدلها، پیچیدگی عجیبی وجود دارد که به نظر من همین سختی و پیچیدگی این موضوع 60 درصد سوابق تحصیلی را بلاموضوع و بیحاصل میکند. این یعنی تمام تمرکز روی همان 40 درصد و آزمون سازمان سنجش خواهد بود. ما فقط با این تقسیمبندی یک دغدغه بیجا و اضافی ایجاد کردهایم، بدون آنکه آن توقعی که مدنظر بود را به دنبال داشته باشد. به نظر من مسئولانی که این طرح را طراحی کردند شناخت کافی و همهجانبهای نسبت به این مساله نداشتند. هر ایرادی که کنکور دارد، قابلیت اصلاح و ترمیم دارد. تخصصی شدن، مرجعیت بخشیدن به کتاب درسی و... همه اموری است که میتوان آن را مدیریت کرد. متاسفانه این طرح خیلی تفاوتی با وضع موجود و قبلی ندارد و با موضوعیت بیشتر دادن به سوابق تحصیلی و... دامنه ورود و فروش کمکآموزشیها را تا پایههای مختلف تحصیلی هم به اسم کنکور افزایش دادند.»