تاریخ : Tue 27 Apr 2021 - 09:03
کد خبر : 53960
سرویس خبری : نقد روز

علیه ایران

اظهارات مشکوک ظریف و انتشار آن با اهداف انتخاباتی مخاطرات فراوانی برای منافع ملی دارد

علیه ایران

صرف‌نظر از ادعاهای اینچنینی، چگونگی درز این گفت‌وگو به‌عنوان یک سند محرمانه نظام، به خارج از کشور است. از عصر روز یکشنبه که این فایل صوتی در یک شبکه وابسته به سعودی منتشر شد، این اصلی‌ترین سوالی بود که همه به‌دنبال پاسخ آن بودند.

  نه افشای فایل صوتی گفت‌وگوی سه‌ساعته محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در یک رسانه وابسته به رژیم سعودی غافلگیر‌کننده بود و نه اظهاراتی که او در این گفت‌و گو- به‌جز یک مورد- بر زبان آورده بود. در چندسال گذشته از این دست اتفاقات که از درون مجموعه‌های دولتی، اسناد محرمانه کشور به بیرون از کشور درز داده می‌شود تا از آن علیه منافع ملی ایران بهره‌برداری شود، بسیار افتاده است.

گفته می‌شود بخشی از اطلاعات منتشرشده در کانال تلگرامی آمدنیوز، از همین مرکز یعنی مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری که فایل صوتی ظریف از آن به بیرون درز پیدا کرده و به دست روح‌الله زم رسیده است. اما جدا از این، اظهارات‌ ظریف نیز غافلگیرکننده نبود؛ چراکه او و جریان دولت در هشت‌سال گذشته، جز آنچه او در ششم اسفندماه 99 گفته است را نگفته‌اند. اما با این حال یک بخش از آنچه ظریف در این فایل صوتی گفته، بسیار غافلگیر‌کننده و آن‌هم مربوط به سردار شهید قاسم سلیمانی بود. رد آنچه ظریف گفته را نه می‌توان در رسانه‌های داخلی، نه رسانه‌های ضدانقلاب خارجی و نه حتی آلبانی‌نشینان و رسانه‌های غربی درباره شهید سلیمانی یافت. او در بخشی از این گفت‌وگو تلویحا درک شهید سلیمانی را از تحولات میدانی در صحنه جنگ سوریه، زیر سوال می‌برد و به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی سردار سلیمانی، ابزاری برای برهم زدن دستاورد ظریف و وزارتخانه‌اش یعنی برجام بوده است.

او اگرچه در این گفت‌وگو تلاش کرده تا برای مخاطب اینگونه القا شود که روس‌ها از مخالفان سرسخت برجام بوده‌اند، اما در توجیه این گزاره، سردار سلیمانی و اقداماتش را زیر سوال می‌برد. ظریف گفته که سردار سلیمانی بهمن۹۳ و در شرایطی «سخت» درخواست سفر به مسکو را مطرح کرده بود، اما روس‌ها در تیر ۹۴ قاسم سلیمانی را دعوت کردند به مسکو برود. او به نقل از قائم‌مقام وزیر خارجه سوریه گفته که در آن زمان دیگر سوریه از اوضاع شکننده قبلی فاصله گرفته بود. ظریف گفته که اراده روسیه آن بود که دستاورد وزارت خارجه ایران را نابود کند و بر همین اساس روس‌ها ‌سردار سلیمانی را به مسکو دعوت کرده بودند. ظریف اتفاقات 6ماه بین نهایی شدن برجام تا به‌اجرا درآمدن آن را عواملی دانسته که قرار بود برجام نشود و گفته که «یعنی از تیرماه ۱۳۹۴ تا دی آن سال. آخرین این اتفاقات حمله به سفارت عربستان و گرفتن دو کشتی آمریکایی بود. اولینش سفر سردار سلیمانی به روسیه بود.»

مشخص نیست ظریف چگونه به حرف قائم‌مقام وزیر خارجه سوریه استناد می‌کند، ولی از خود این سوال را نمی‌پرسد که آیا فرمانده میدانی سوریه به اندازه قائم‌مقام وزیر خارجه سوریه، شناخت واقعی از تحولات میدانی ندارد که به‌دنبال حضور روس‌ها در سوریه بوده است؟ حتی اگر در عالم واقع چنین فردی با چنین جایگاهی به ظریف اطلاعات نادرست داده باشد، چگونه وزیر خارجه از تحولات سوریه اینقدر غافل است که نمی‌داند وضعیت سوریه در سال 94 به چه شکل بوده است؟

صرف‌نظر از ادعاهای اینچنینی که در این گزارش به آنها پاسخ داده شده است، چگونگی درز این گفت‌وگو به‌عنوان یک سند محرمانه نظام، به خارج از کشور است. از عصر روز یکشنبه که این فایل صوتی در یک شبکه وابسته به سعودی منتشر شد، این اصلی‌ترین سوالی بود که همه به‌دنبال پاسخ آن بودند. در یک روزی که از این اتفاق می‌گذرد، گمانه‌های زیادی درباره آن زده شده است، اما به هر شکل، این رویداد خارج از سه حالت قابل‌تحقق نیست:

1- تولید‌کننده این اثر مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری به ریاست‌ حسام‌الدین آشنا یکی از چهره‌های امنیتی دولت حسن روحانی است. طبیعی است که باتوجه به سوابق این مرکز احتمال نخست درباره درز این اطلاعات به بیرون کشور، همین مرکز باشد.

2- دومین مجموعه‌ای که در تهیه این سند نقش داشته، وزارت امور خارجه است. اگر این فایل صوتی به‌جز مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری، به وزارت امور خارجه نیز راه یافته باشد، این احتمال وجود دارد که از این مجموعه به خارج درز کرده باشد.

3- سومین حالت، وجود یک نفوذی در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری یا وزارت امور خارجه است. پیش از این هم در وزارت خارجه و هم در مرکز بررسی‌های استراتژیک افرادی به اتهام جاسوسی دستگیر شده‌اند. یکی از جاسوس‌ها عبدالرسول دری‌اصفهانی بود که به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای نیز ملحق شده بود و درکنار فروش اطلاعات مذاکرات با 1+5 به برخی کشورها، با استفاده از ساعتش از جلسات فیلمبرداری نیز می‌کرد.

شاید خوشبینانه‌ترین حالت، حالت سوم یعنی نشت اطلاعات بدون اراده سیستم بوده باشد. اگر غیر از این حالت باشد، به‌طور حتم یک اراده سیاسی پشت این افشاگری وجود داشته است. این اراده سیاسی در قالب همان دو حالت نخست قابل تعمیم است. اگر وزارت خارجه و شخص ظریف در پس این ماجرا باشند، معنای این کار به‌جز خودزنی نیست و عاقلانه نیست که وزیر امور خارجه قصد چنین کاری را داشته باشد، اما اگر این فایل ازطریق سیستم مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری به بیرون درز کرده باشد، مساله کمی پیچیده‌تر خواهد شد. حسام‌الدین آشنا، مرد عملیات روانی دولت روحانی یکی از کسانی است که پس از افشای این اطلاعات نگاه‌ها به او دوخته شده است.

افشاگران این فایل اگر ازسوی مرکز دست به چنین اقدامی زده باشند، دو هدف اصلی داشتند: اول اینکه محمدجواد ظریف را در سیاست داخلی به‌طور کامل نابود کنند و دوم اینکه سیاست خارجی را به مساله انتخابات ریاست‌جمهوری گره بزنند. به‌هرحال در روزها و هفته‌های آینده این فایل صوتی، در فضای رسانه‌ای کشور جولان خواهد داد و درباره آن براساس گفته‌های ظریف یک دوگانه‌سازی «میدان»- «دیپلماسی» شکل خواهد گرفت. آنچه نگرانی‌ها درباره این فایل و ماهیت آن را تشدید می‌کند، شیوه گفت‌وگوی آن است. این مصاحبه بخشی از یک پروژه بزرگ به اسم تاریخ شفاهی دولت اعتدال است که براساس آن با وزرای مختلف گفت‌وگوهایی صورت گرفته است تا اقدامات دولت فعلی ثبت شوند. اما درعمل شکل گفت‌وگو با ظریف متفاوت از ماهیت یک پروژه تاریخ شفاهی است و این‌گونه احساس می‌شود که این مصاحبه برای روزها، هفته‌ها یا حداکثر ماه‌های بعد تهیه شده است. به‌عنوان مثال، اشاره سعید لیلاز مجری برنامه به اینکه «این 10 میلیون روی رای شما اثر می‌گذارد» جز انتخابات 1400 کارکرد دیگری دارد؟ اگر این گفت‌وگو بخشی از یک پروژه تاریخی است، به‌طور طبیعی به چنین مسائلی ارتباط پیدا نمی‌کند. چنین اتفاقاتی در مصاحبه، ماهیت پروژه را زیر سوال می‌برد و این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که این مصاحبه بیش از آنکه تاریخ‌نگاری باشد، یک پروژه انتخاباتی و سیاسی است. مساله دیگر جنس سوالات مصاحبه‌کننده و نوع ادبیات اوست. اگر مصاحبه‌کننده بداند در یک پروژه تاریخ شفاهی درحال نقش‌آفرینی است، از شوخی‌های بی‌موردی که در سراسر گفت‌وگو موج می‌زند و حتی مانع بیان برخی مسائل ناگفته می‌شود، پرهیز می‌کند. طبیعی است که برای انجام یک پروژه مرتبط با تاریخ، مصاحبه‌کننده باید آگاه باشد، اما به‌نظر نمی‌رسد در این گفت‌وگو سعید لیلاز توجیه باشد که این پروژه تاریخ‌نگاری است نه یک مصاحبه با خوش‌وبش دوستانه.

سعید لیلاز، استاد گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی است، ولی نوشته‌های اقتصادی نیز در رسانه‌ها دارد. پدر وی پیش‌تر روزنامه‌نگار بوده و او نیز از جوانی کار خود را در دهه 1360 با روزنامه‌هایی مانند اطلاعات به مدیرمسئولی محمود دعایی و بعدها اصلاح‌طلبان آغاز کرده است. باوجود شخصیت دوگانه تاریخی-اقتصادی بودن لیلاز او به‌دلیل ارتباط با احزاب و دولت‌ها وارد یک دانشگاه دولتی شده و نظرات اقتصادی او نیز توسط روزنامه‌های هم‌طیفش منتشر شده است. او اگرچه پیشینه علمی قابل‌توجهی ندارد، اما از مرداد سال 1397 نیز در شغلی غیرمرتبط با حوزه‌های کاری‌اش به‌عنوان قائم‌مقام مدیرعامل ایران‌خودرو دیزل در بازاریابی، فروش و خدمات منصوب شده و هم‌اکنون نیز این مسئولیت را دارا است.

نکته مهم درباره سپردن پروژه تاریخ شفاهی دولت به لیلاز سطح تخصص اوست. لیلاز که به گروه‌های سیاسی همانند کارگزاران سازندگی نزدیکی دارد، از هیچ تخصصی در رابطه با سیاست خارجی برخوردار نیست و به چه دلیل جایی مانند مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری که دارای متخصصان زیادی است، مصاحبه‌ای تخصصی با ظریف را برعهده فردی مانند لیلاز قرار داده است؟ اگر قرار بوده فرد مصاحبه‌کننده تنها نوار پر کند که چه دلیلی به حضور فردی سیاسی مانند لیلاز بوده است و اگر قرار بوده تا سوالات جزئی شوند، در مسائل مطرح‌شده لیلاز چه تخصصی داشته است؟

نکته دوم آنکه آیا فردی رسانه‌ای مانند لیلاز یا اساسا فردی خبرنگار باید وظیفه ضبط مسائل محرمانه دولتی در سطوح بالا را دراختیار داشته باشد؟ در این مصاحبه‌ها از کارشناسان خبره موجود در نهادهای دولتی که مورد اعتماد بوده و رسمی هستند استفاده نشده، بلکه از فردی مانند لیلاز که سیاسی، حزبی و دارای ارتباطات رسانه‌ای است، استفاده شده است. این درحالی است که لیلاز با این ویژگی‌ها تا چندماه دیگر در نهادهای دولتی نخواهد بود، اما متخصصان موجود در نهادهای دولتی افرادی رسمی، ‌متخصص و غیررسانه‌ای هستند. اینها ابهاماتی است که در پس این پروژه خودنمایی می‌کند.

   از برجام قوی تا برجام شکننده

بررسی تمام آنچه وزیر امور خارجه در این گفت‌و‌گوی محرمانه! و تاریخ‌نگاری! مطرح کرده، نیازمند زمانی بسیار طولانی است اما می‌توان با کندوکاو در بخشی از این گفت‌و‌گو، درباره اصالت سایر سخنان او نیز تصمیم‌گیری کرد. در بخشی از این گفت‌و‌گو، محمدجواد ظریف، از تلاش‌ها برای شکست برجام سخن می‌گوید. او نوشتن شعار اسرائیل باید نابود شود، اتفاقات با روسیه [سفر سردار سلیمانی به روسیه] و مابعدش، اتفاقاتی که در منطقه افتاد، ماجرای سفارت عربستان و دستگیری ملوانان آمریکایی را مجموعه اتفاقاتی دانسته که «انجام شد که برجام نشود.» او درحالی در آخرین روزهای سال 99 چنین جملاتی را بیان می‌کند که 5 سال قبل و در میانه مردادماه 94 در شورای راهبری روابط خارجی، تصویر دیگری را از برجام برای اساتید روابط و حقوق بین‌الملل ترسیم کرده بود. در آن جلسه، ظریف در پاسخ به سوالی درباره اینکه فردی در آمریکا کاندیدای انتخابات شده که گفته پس از پیروزی، از برجام خارج خواهد شد. آیا الزامی برای اجرای تعهدات طرف مقابل وجود دارد، گفته بود: «رئیس‌جمهور بعدی می‌خواهد تحریم‌ها را با یک امضا برگرداند. خوب برگرداند. چه کسی در دنیا اجرا می‌کند؟ این آمریکا قدرتمندتر از آمریکای دهه 90 نیست.» او در بخشی دیگر تاکید می‌کند که حتی آمریکا بخواهد هم نمی تواند از برجام خارج شود «نمی‌تواند این کار را بکند. من به شما اطمینان می‌دهم آن مبنای مقبولیتی‌اش نابود می‌شود. همین الان شده است.» این اظهارات ظریف در آن جلسه درحالی مطرح می‌شد که یک هفته قبل از آن، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا در کمیسیون روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در پاسخ به این سوال که آیا رئیس‌جمهور بعدی ملزم به اجرای این توافق است؟ پاسخ منفی داده و گفته بود برجام توافق خیلی خوبی است و چرا دولت بعدی نباید آن را اجرا کند.

   اوضاع سوریه در سال 94

در بخشی از توضیحات ظریف درباره تلاش برای نابودی برجام، او نقش روس‌ها را پررنگ کرد و دعوت از سردار سلیمانی برای سفر به مسکو و سوخت‌گیری جنگنده‌های روسی در فرودگاه همدان را نیز در این چارچوب تحلیل کرد و گفت: «من از وزیر خارجه کنونی سوریه -که تا چند وقت پیش قائم‌مقام بود- یک‌بار که در فرودگاه به پیشوازم آمده بود، سوال کردم و گفتم آیا در تیر و مرداد 94 هنوز شرایط شما شکننده بود؟ گفت نه ما [از شرایط شکننده] عبور کردیم.» او ادامه می‌دهد: «یعنی روس‌ها بعد از اینکه نیاز ما مرتفع شده بود، آقای سلیمانی را به مسکو دعوت کرده بودند.» بررسی این ادعا چندان کار مشکلی نخواهد بود. کافی است کمی به عقب بازگردیم تا ببینیم در وضعیتی که‌ ظریف به نقل از قائم‌مقام وقت وزیر خارجه سوریه در این گفت‌و‌گو تشریح کرده، چقدر با واقعیت میدانی تطابق دارد؟

روسیه در 30 سپتامبر 2015 (8 مهر 94) وارد نبرد سوریه شدند. چند ماه قبل در اواخر اسفند 93، شهر ادلب پس از 6 روز نبرد سنگین، با مساعدت و مدیریت سرویس اطلاعاتی ترکیه، سقوط می‌کند و به اشغال جبهه النصره درمی‌آید. در اردیبهشت‌ماه منابع خبری عربی گزارش دادند که وضعیت ارتش سوریه چندان مناسب نیست و یکی پس از دیگری متحمل شکست‌های سنگینی شده است و پس از شکست در استان ادلب در منطقه «سهل الغاب» در نزدیکی شهر حماه نیز مجبور به عقب‌نشینی شده بودند. دیده‌بان حقوق بشر سوریه وابسته به مخالفان سوری در همان زمان گزارش داد که «نوعی حالت هیستریک در میان نیروهای سوری به‌دلیل شکست‌های اخیر به‌وجود آمده و واکنش آنها در برابر مخالفان جنبه احساسی و عصبانیت به خود گرفته است، به‌گونه‌ای که بیش از 30 بشکه انفجاری را به شمال غرب حماه پرتاب کرده‌اند.» 3 ماه بعد در مرداد 94 یعنی یک ماه بعد از برجام، آمریکا یک گروه تروریستی جدید تحت عنوان «نیروی سوریه جدید» را وارد نبردهای میدانی سوریه کرد. اوضاع چنان در سوریه سخت شده بود که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه در سخنانی نخستین‌بار از فرسایش نیروهای مسلح این کشور در جریان جنگ خبر داد و تاکید کرد که به همین دلیل، از این پس احتمالا اولویت ارتش سوریه، حفظ مناطق مهم‌تر خواهد بود. گزارش‌ها در مهرماه سال 94 حاکی از آن است که علاوه‌بر استان ادلب که در تصرف جبهه النصره بود، داعش استان‌های «رقه» و «دیرالزور» را تصرف کرده بود و حضور گسترده‌ای در استان «حسکه» داشت. علاوه‌بر این، داعش شهر «تدمر» یا «پالمیرا» را تصرف کرد و در جنوب نیز حرکت به‌سمت کمپ «یرموک» نزدیک شهر «دمشق» پیشروی‌هایی داشت. مجموع سرزمین‌هایی که داعش تا پیش از حضور روسیه در سوریه تصرف کرده بود، بین 30 تا 40 درصد تخمین زده می‌شد. در همان زمان داعش در عراق نیز بین 30 تا 35 درصد خاک این کشور را در اختیار دارد. مشخص نیست روایت ظریف به نقل از قائم‌مقام وزیر خارجه سوریه، تا چه اندازه درست است، اما به‌طور حتم این وضعیت یعنی تسلط داعش بر 40 درصد خاک سوریه، تسلط جبهه النصره بر استان ادلب و تسلط کردها بر مناطق کردنشین، نشان می‌دهد حداقل سوریه از بحران عبور نکرده است. نه‌تنها در سال 2015 که یک‌سال بعد یعنی اول سپتامبر 2016، داعش همچنان قدرتمند بود و تنها در برخی مناطق تحت کنترل خود در رقه، حلب، حسکه، دیرالزور و حمص عقب‌نشینی کرده بود.

   چرایی عبور جنگنده از آسمان ایران

در بخشی دیگر‌ ظریف می‌گوید: «چرا روسیه درحالی‌که می‌توانست از روی مدیترانه خاک سوریه را بزند از روی ایران زد؟ چرا هواپیماهای روسیه از روی ایران پرواز کردند. این اتفاق‌ها همه مال بعد از برجام است.» برای بررسی اظهارات ظریف باید بحث بمباران‌های هوایی روسیه در سوریه را به چند بخش تقسیم کرد. نخست مساله هواپیماهای نظامی مورد استفاده قرار گرفته از سوی مسکو برای بمباران خاک سوریه است. روسیه در این بخش از دو مدل بمب‌افکن شامل بمب‌افکن‌های سنگین و سبک استفاده کرده است. بمب‌افکن‌های سنگین روسیه tu-22m3 بودند که دارای ابعاد بزرگی هستند. همچنین روسیه در قسمت بمب‌افکن‌های سبک از su-34 و su-24 استفاده می‌کرد. برای راستی‌آزمایی اظهارات وزیر امور خارجه باید به توضیح ویژگی‌های این بمب‌افکن‌ها و نحوه استفاده از آنها در جنگ سوریه پرداخت.

بمب‌افکن‌های tu-22m3 دارای بیشترین برد 7300 کیلومتر به شکل «برد انتقالی» هستند. برد انتقالی به‌معنی پرواز هواپیما از مبدا بدون سلاح و نشستن در مقصد است. در برد انتقالی قرار نیست هواپیما به مبدا بازگردد. این بمب‌افکن در سنگین‌ترین لود تسلیحاتی می‌تواند مهماتی تا وزن 21 تن را حمل کند که برد انتقالی آن را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. اما در عملیات‌های نظامی این «شعاع عملیاتی» است که دارای اهمیت است. برای تعیین شعاع عملیاتی یک جنگنده و یا بمب‌افکن میزانی از مهمات را تعیین می‌کنند که این هواپیما می‌تواند آن را به بالای سر هدف رسانده و سپس به پایگاه مبدا بازگرداند. وزن مهمات در چنین محاسباتی معمولا کمتر از وزن بیشترین سلاح قابل حمل تعیین می‌شود. به‌عنوان مثال می‌توان گفت اگر سنگین‌ترین لود تسلیحاتی ‌tu-22m3، 21 تن باشد، برای تعیین شعاع عملیاتی وزن عرفی مهمات قابل حمل در یک عملیات توسط این بمب‌افکن 15 تن تعیین می‌شود. با این میزان مهمات نیز بمب‌افکن برد انتقالی‌اش از 7300 کیلومتر به 6000 هزار کیلومتر می‌رسد. اگر بمب‌افکن بخواهد به مبدا بازگردد برای به‌دست آوردن شعاع عملیاتی،‌ برد انتفالی با میزان مهمات استاندارد تقسیم بر دو می‌شود. اینگونه شعاع عملیاتی بمب‌افکن tu-22m3 با حمل میزان استانداردی از مهمات 3 هزار کیلومتر است. این بمب‌افکن‌ها برای پرواز و لود تسلیحاتی دارای شرایط خاصی هستند که در همه پایگاه‌های نظامی شرایط آن فراهم نیست به همین دلیل روسیه این بمب‌افکن‌های سنگین را در خاک سوریه مستقر نکرد. اما در‌مقابل بمب‌افکن‌های سبکsu-34  و su-24 در پایگاه هوایی حمیمیم در لاذقیه مستقر شده و از داخل خاک سوریه در این کشور عملیات انجام می‌دادند. این بمب‌افکن‌ها وظیفه انهدام اهدافی را داشتند که برای مورد اصابت قرار دادن آنها، دقت زیادی مورد نیاز بود. اما بمب‌افکن‌های سنگین برای بمباران‌های فرشی و غیردقیق مورد استفاده قرار می‌گیرند تا اهداف بزرگ برای ایجاد خسارت‌های عظیم مورد اصابت قرار گیرند.

مشکل اما از اینجا آغاز می‌شد که بمب‌افکن‌های راهبردی tu-22m3  امکان استقرار در سوریه را نداشتند و باید عملیات خود را از نزدیک‌ترین پایگاه‌های موجود انجام می‌دادند. برای این اقدام دو مسیر وجود داشت؛ مسیر شمالی که از روسیه آغاز شده و به دریای سیاه رسیده و از سمت شمال سوریه وارد این کشور می‌شد. مسیر دوم نیز مسیر شرقی بود که بمب‌افکن از روسیه برخاسته و با گذر از ایران از سمت شرق سوریه وارد این کشور می‌شد.مسیر شمالی به‌دلیل حضور کشورهای عضو ناتو نفوذناپذیر بود. بمب‌افکن‌های روسیه برای رسیدن به سوریه باید از فراز خاک ترکیه و یا حریم هوایی یونان عبور می‌کردند که به‌دلیل عضویت این دو کشور در ناتو، این عبور ناممکن بود. حتی اگر این دو کشور عضو ناتو نیز نبودند فشارهای غرب مانع از همکاری آنها در راه بمباران سوریه می‌شد. اگر بمب‌افکن‌های tu-22m3 قصد داشتند بدون ورود به حریم هوایی ترکیه و یونان اهدافی را در سوریه مورد اصابت قرار دهند باید از موشک‌های کروز استفاده می‌کردند که آنها نیز درنهایت برای رسیدن به سوریه باید از فراز خاک ترکیه و یونان عبور می‌کردند. مساله‌ای که به‌وضوح امکان‌پذیر نبود، زیرا به‌جز حق شکایتی که ترکیه و یونان علیه روسیه پیدا می‌کردند، روابط این دو کشور و غرب با روسیه به‌شدت متشنج می‌شد و حتی احتمال داشت ناتو با استقرار تجهیزات لازم موشک‌های کروز شلیکی توسط روسیه را ساقط کند. معمولا موشک‌های کروز دوربرد مورد استفاده از بمب‌افکن‌ها به‌دلیل ابعاد بزرگ، پرواز در ارتفاع بالا و همچنین فروصوت بودن توسط سامانه‌های پدافندی در میانه مسیر قابل شناسایی هستند و حتی می‌توان آنها را با استفاده از جنگنده‌ها رهگیری و نابود کرد.حتی اگر این دو کشور اجازه استفاده از حریم هوایی خود برای عبور موشک‌های کروز را می‌دادند و یا در‌برابر آن سکوت می‌کردند برای عملیات در سوریه باید موشک‌های کروزی با برد تقریبی 1000 کیلومتر مورد استفاده قرار می‌گرفتند که این مساله نیز دارای مشکلاتی بود. حداکثر وزن کلاهک چنین موشک‌های کروزی 300 کیلوگرم است. قیمت هریک از این موشک‌های کروز نیز در کمترین حالت بین 500 هزار تا یک میلیون دلار است. این درحالی است که اگر به‌جای موشک کروز، از بمب‌های سقوط آزاد سنگین 250 کیلویی یا 500 کیلویی استفاده شود، 15 تن بمب با هزینه زیر 100 هزار دلار بر سر هدف ریخته می‌شود، اما درصورت استفاده از موشک کروز، کلاهک 300 کیلوگرمی آن، که 50 برابر کمتر از 15 تن بمب مورداستفاده در بمباران فرشی وزن دارد، با هزینه بین 500 تا یک میلیون دلاری باید صرف هدف شود. در بمباران فرشی هر 300 کیلوگرم مهمات با هزینه 2 هزار دلار و در موشک کروز با یک میلیون دلار به هدف اصابت می‌کند، تقریبا شکافی 500 برابری میان این دو وجود دارد. همچنین موشک کروز تنها یک هدف را می‌زند ولی در بمباران هوایی می‌توان چندین هدف مجزا را مورد اصابت قرار داد. با این تعریف اتاق مشترک متحدین تصمیم گرفت‌ بمب‌افکن‌های  tu-22m3  با لود سنگین وارد ایران شده و پس از سوخت‌گیری مجدد در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به‌سمت سوریه پرواز کنند. دلیل توقف این بمب‌افکن‌ها در ایران نیز نیازشان به سوخت‌گیری به‌دلیل مسافت زیاد و وزن بالای تسلیحات بود. خرده‌ای که ایران در این میان از روسیه گرفت پخش شیطنت‌آمیز خبر استقرار این بمب‌افکن‌ها در پایگاه نوژه توسط مسکو بود. این مساله را محمد دهقان، وزیر دفاع وقت ایران در جریان گفت‌وگوی ویژه خبری به‌صراحت اعلام کرده و از روسیه به‌دلیل این اقدام انتقاد کرد.

   واقعیت 200 حمله به ایران در سوریه

در جای دیگری از گفت‌وگو ظریف می‌گوید: «ایران نگفته چقدر در سوریه کشته داده. جان کری باید به من بگوید که ۲۰۰ بار اسرائیل در سوریه به شما حمله کرده است؟» این ادعا نیز مانند بسیاری دیگر از سخنان وزیر امور خارجه نادرست است. درباره حملات رژیم‌صهیونیستی به سوریه چند نکته وجود دارد؛ نخست آنکه ایران از ابتدای بحران سوریه اسامی و تعداد شهدایش را حتی اعلام کرده است. با این حال صهیونیست‌ها دوبار حمله منجر به شهادت به نیروهای ایرانی در سوریه داشته‌اند؛ نخستین مورد به ژانویه 2015 (دی ماه 1393) باز‌می‌گردد که در آن زمان بالگردهای رژیم‌صهیونیستی دو خودروی حامل رزمندگان مقاومت لبنان را در جبهه جولان مورد هدف قرار دادند که در پی آن سردار الله‌دادی نیز به شهادت رسید. اعلام رسمی این مساله از سوی ایران بلافاصله ساعاتی پس از حمله انجام شد. پس از آن نیز تل‌آویو از طریق کانال‌های غیرمستقیم و واسطه‌های سیاسی به تهران اعلام کرده بود که از حضور فردی ایرانی در خودروها خبر نداشته است. در همان ماه ژانویه مقاومت لبنان برای انتقام در عملیات شبعا نظامیان صهیونیست را مورد هدف قرار داد که در آن دست‌کم 11 سرباز صهیونیست به هلاکت رسیدند. حمله دوم نیز در 99 آوریل 2018 (20 فروردین 1397) صورت گرفت که در آن هفت نفر از اعضای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پایگاه هوایی T4 حمص به شهادت رسیدند. این افراد که متخصص رادار و الکترونیک بودند تنها پنج روز پیش از حمله آمریکا، بریتانیا و فرانسه در روز 14 آوریل 2018 (25 فروردین 1397) ترور شدند تا حمله موشکی این سه کشور به دمشق و به‌خصوص حمص با مانع و سد محکم سامانه‌های پدافند هوایی و جنگ الکترونیک مواجه نشود. ایران پس از این حمله تاکید کرد که انتقام خواهد گرفت. تنها 40 روز پس از حمله و در 20 می 2018 (30 اردیبهشت 1397) نیروهای مقاومت با ده‌ها موشک سبک و سنگین پایگاه‌های شنود و جنگ الکترونیک رژیم‌صهیونیستی در بلندی‌های جولان را مورد هدف قرار دادند که طی آن چندین افسر بلندپایه اطلاعاتی این رژیم کشته شدند. صهیونیست‌ها برخلاف اعلام شفاف اطلاعات، سعی در مدیریت روند داشته و حملات را تنها درسطح شلیک چند راکت اعلام کردند اما چندماه بعد معرفی فرماندهان جدید برای یگان‌های شنود و جنگ الکترونیک در جولان به همگان رده افراد کشته‌شده در عملیات محور مقاومت را ثابت کرد. درحالی‌که این حملات تماما با اسامی افراد اعلام شده، ظریف مدعی است کسی به او درباره حملات هوایی اطلاعاتی نداده و او از جان کری وزیر خارجه آمریکا چنین چیزی را شنیده است. اعتماد ظریف به سخنان کری درکنار بی‌اطلاعی خودش در مسائل نظامی باعث می‌شود او 200 حمله رژیم‌صهیونیستی به ایران در سوریه را باور کند. رژیم‌صهیونیستی درمجموع 200 حمله هوایی کوچک و بزرگ به حریم هوایی سوریه داشته است که همه آنها منجر به تلفات نشده و تعداد کمی از آنها مستقیما مربوط به ایران بوده است. اینکه در برخی خبرها اعلام می‌شود: «رژیم‌صهیونیستی 200 حمله به منافع ایران در سوریه داشته است.» شامل حمله به‌تمامی متحدان ایران در جنگ سوریه و حتی حملات به ارتش سوریه می‌شود. این حملات در درجه نخست ارتش سوریه و سپس برخی گروه‌های محور مقاومت را دربرگرفته و به‌جز دو مورد باعث تلفات نیروهای ایرانی نشده است. با وجود این اسامی نیروهای سوریه و نیروهای گروه‌های مقاومت که در این عملیات‌ها به شهادت می‌رسیده‌اند نیز اعلام شده است. باید درنظر گرفت که بخش کمی از این حملات دارای تلفات برای نیروهای محور مقاومت بوده و بیشتر آنها برای ایجاد فضای روانی صورت گرفته و شامل انهدام زیرساخت‌ها، انبارها یا ناامن‌سازی حریم هوایی بوده است، مانند زدن زنگ یک خانه یا شکاندن شیشه با سنگ و سپس فرار کردن.