تاریخ : Sat 03 Apr 2021 - 09:05
کد خبر : 53022
سرویس خبری : سیاست

پایان  فرصت‌سوزی دیپلماتیک

توافق ایران با چین چه اهمیتی برای تهران دارد؟

پایان فرصت‌سوزی دیپلماتیک

باید اذعان کرد که به‌واقع شکست حداکثری برجام مهم‌ترین عامل بازسازی روابط تهران- پکن بود که آن هم با تدبیر مقامات ایران البته خارج از قوه مجریه صورت گرفت و باعث شد ضمن تداوم و توسعه فروش نفت به چین هم اداره کشور توسط دولت روحانی امکان‌پذیر شود و هم چارچوب روابط بلندمدت با این کشور سامان یابد.

 اواسط تعطیلات نوروز بود که بالاخره روز موعود فرا رسید و با سفر وانگ یی، وزیر امور خارجه چین به تهران توافق همکاری 25 ساله میان ایران و چین امضا شد. این اتفاق که شاید مهم‌ترین اتفاق سیاسی سال 1400 تا به اینجا بوده باشد، با حجم انبوهی از موافقت‌ها و مخالفت‌های عمدتا رسانه‌ای روبه‌رو شد و البته در یکی دو مورد هم کار فراتر رفت و واکنش‌ها در بستر‌های دیگری بروز کرد.  نکته قابل توجه این ماجرا اینجاست که اقلیت بسیار پرسروصدایی که از مدت‌ها پیش تلاش می‌کردند به‌نوعی مخالفت خود را با امضای این توافق اعلام و مسیر رسیدن به آن را ناهموار کنند، اکنون نیز دست‌به‌کار شده و در اتحادی کم‌سابقه با جریان‌های معارض خارج‌نشین می‌خواهند مانع عملیاتی شدن این توافق شوند. مرور وقایع یک هفته گذشته به‌خوبی نشان‌دهنده این مجموعه‌فعالیت بسیار گسترده است. تجمع اعتراضی، انتشار نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور چین، اختصاص 24 ساعته آنتن برخی شبکه‌های معارض خارجی به نقد این توافق و حتی استفاده از ظرفیت برخی سلبریتی‌های معلوم‌الحال ازجمله این اقدامات است. در جریان اعتراض‌های یادشده به توافق ایران با چین، در عین حالی که متن توافق هنوز در دسترس نیست موضوعاتی مطرح شده است که عموما یا نسبتی با واقعیت ندارد یا به‌گونه‌ای مطرح شده که گویی ایران در آستانه یک ترکمنچای دیگر است و باید مانع آن شد.  برای روشن شدن این مسائل و پاسخ به سوالات و شبهات مطرح شده، بخش‌هایی از جزئیات در دسترس را بررسی و در خلال آن پاسخ‌هایی به جریان معارض و البته در سطح بعدی به انتقادات غرب‌گرایان خواهیم داد.

  عدول دولت روحانی از روابط متوازن با جهان

 اگر بخواهیم بدون مقدمه‌چینی‌های معمول مستقیم به سراغ اصل بحث برویم باید مساله نسبت ما با چین را از ماجرای عدول سیاستگذار ایرانی از شعار نه شرقی و نه غربی آغاز کنیم، جایی که بخش عمده‌ای از مسئولان کشور به‌ویژه در یک دهه اخیر تلاش خود را معطوف به اصلاح روابط ایران با غرب کردند و امیدوار بودند که رفع تحریم‌های آمریکا و برقراری روابط تجاری با این کشور بتواند اصلاح‌گر تمامی یا بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصادی ایران باشد و در سایه این رونق اقتصادی چالش‌های سیاسی و اجتماعی کشور نیز برطرف شود.

برای ساماندهی به یک بحث مختصر و مستدل نقطه مبدا را امضای برجام و اجرای آن قرار می‌دهیم.

 تیم مستقر در پاستور پس از آنکه می‌خواست از مسیر توافق هسته‌ای چالش اقتصادی کشور را برطرف کند در یک اقدام بسیار ناشیانه و مغایر با اصل تامین منافع ملی از زمستان سال ۹۴ به ناگاه شرق‌ستیزی خود را تشدید کرد و اجازه نداد پس از برجام روابط اقتصادی کشور به‌صورت متعادلی با همه کشورهای جهان تنظیم شود، آنها با خیالی خام تمام تلاش و انرژی خود را مصروف عقد قرارداد‌هایی با کمپانی‌های بزرگ غربی کردند و همزمان معدود قراردادهای باقی‌مانده از دولت قبل با چین و روسیه را تضعیف کرده یا به کلی از بین بردند. نقطه اوج این سیاست سفر بهمن‌ماه ۱۳۹۴ رئیس‌جمهور چین به تهران بود. در جریان این سفر به‌جای اینکه دولت ایران برای یک همکاری بلندمدت برنامه‌ریزی کند مهم‌ترین اتفاق پسابرجامی کشور را تبدیل به یک رویداد فرمالیته کرد و ضمن برخوردی سرد و دور از شئون معمول با هیات عالی‌رتبه چینی مشغول تنظیم سفر رئیس‌جمهور به اروپا شد. حتی برخی از روایات می‌گویند ‌سفر سه روزه شی جین‌پینگ ناگهان به دو روز تقلیل و خاتمه داده شد.

  توافق با چین، پس از شکست نهایی برجام

رفتار غیرمعمول با هیات چینی و رئیس‌جمهور، شی جین پینگ صرف‌نظر از اینکه کنار زدن شتابان‌ترین اقتصاد جهان از مسیر همکاری با ایران بود رفتاری مغایر با تلاش‌های پکن در دوره اول تحریم و حمایت از تهران به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل عبور ایران از فشارهای ایالات متحده ارزیابی شد. رفتاری که البته عواقب آن به‌سرعت نمایان شد و چین از توسعه همکاری‌های خود و حمایت از اقتصاد ایران در زمان بدعهدی ایالات متحده عقب نشست.

عدم‌پذیرش مقامات عالی دولت ایران از سوی پکن به دلیل همان بی‌احترامی یادشده نهایتا باعث شد در بهمن‌ماه 97 علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس در رأس هیاتی از وزرای اقتصادی کابینه حسن روحانی و به نمایندگی از رهبر ایران عازم چین شود تا شاید بتواند روابط درهم‌شکسته را سامان داده و در ایام فشار حداکثری غرب حمایت شرق را فراهم آورد.

در همین جا باید اذعان کرد که به‌واقع شکست حداکثری برجام مهم‌ترین عامل بازسازی روابط تهران- پکن بود که آن هم با تدبیر مقامات ایران البته خارج از قوه مجریه صورت گرفت و باعث شد ضمن تداوم و توسعه فروش نفت به چین هم اداره کشور توسط دولت روحانی امکان‌پذیر شود و هم چارچوب روابط بلندمدت با این کشور سامان یابد. از این رو باید گفت که حتما بخشی از مخالفت‌های امروز با این توافق نشأت‌گرفته از ناامیدی و شکست مدافعان و حامیان برجام و کسانی است که امیدوار بودند حداقل با ورود جو بایدن به کاخ سفید برجام احیا و روابط ایران و غرب اصلاح شود، اتفاقی که البته همچنان و پس از گذشت چندین هفته از آغاز به کار دولت جدید ایالات متحده در هاله‌ای از ابهام قرار داد.

این خلاصه‌ای از چرایی نگاه ایران به شرق در مقطع زمانی «فشار حداکثری» بود، اما دلایل مهم دیگری ازجمله فرصت همکاری با اقتصاد بزرگ چین که به سرعت درحال تبدیل شدن به برترین اقتصاد جهان است هم وجود دارد که توضیح آن فرصت دیگری نیاز دارد.

البته در مساله بی‌اثر کردن تحریم و رفع فشار حداکثری یک مساله مهم که شامل وجوهی از مسائل اقتصادی و ژئوپلیتیکی است وجود دارد که اگر توضیح داده شود ضرورت توافق ایران با چین و تاثیر آن بر آینده اقتصادی ایران بیشتر مشخص می‌شود.

  قراردادی برای بی‌اثر کردن همیشگی تحریم

ایران باید به نحوی مساله تحریم به‌ویژه در عرصه فروش نفت را برای همیشه حل کند تا این ابزار مهم و فعلا کارآمد از دست ایالات متحده خارج شود. اگر تحریم فروش نفت برطرف شود نه‌تنها اصلی‌ترین محور سیاست فشار اقتصادی ناکارآمد می‌شود بلکه فرصت ورود سرمایه به کشور به‌عنوان زیربنای توسعه نیز فراهم می‌آید و اساسا دیگر هیچ چیز مانع توسعه ایران نخواهد بود. از این رو ایران باید مسیری امن و همیشگی برای ارسال نفت در طولانی‌مدت به مشتری یا مشتریان اصلی خود که فعلا چین مهم‌ترین آنهاست پیدا کند مسیری که تحریم کشتیرانی، بیمه و... مانعی در آن نباشد.

مسیر استراتژیک انتقال زمینی نفت از ایران به چین که پیش‌تر به رویایی دست‌نیافتنی می‌ماند اکنون تحقق‌پذیر شده است، چنانکه با احداث خط لوله گوره جاسک مقدمات این کار فراهم شده است. علاوه‌بر این و به‌طور همزمان با اتصال چابهار به خطوط ریلی شمالی که استان سین‌کیانگ چین را به مناطق غربی یعنی اوراسیا متصل می‌کند نه‌تنها ایران که جنوبی‌ترین و مهم‌ترین بندر آن جزئی از مسیر تمدنی راه ابریشم خواهد بود (مسیری که برنامه استراتژیک چین برای فرار از مانع‌تراشی دریایی آمریکا در مسیر تجارت چین به‌ویژه در نقاطی چون تنگه مالاکاست) و آنگاه است که ایران می‌تواند جزئی از یک شبکه ترانزیتی بسیار بزرگ با مشارکت کشورهایی چون چین و روسیه باشد.

نکته قابل توجه این است که چینی‌ها که به پروژه احیای جاده ابریشم (یک کمربند یک جاده) بسیار نیازمندند سرمایه بزرگ 40 میلیاردی را برای اتصال سین کیانگ به گوادر در پاکستان به میدان آورده‌اند و لذا بسیار مصر هستند که بخش‌های دیگر این ابرپروژه را نیز تکمیل کنند.

علاوه‌بر همه اینها تحقق ورود سرمایه چینی به ایران که پیش‌تر مبالغی از 280 تا 400 میلیارد دلار برای آن ذکر شده بود موجب توسعه قابل توجه ایران خواهد بود و می‌تواند به سرعت برخی طرح‌های مهم کشور به‌ویژه در عرصه حمل‌ونقل را محقق کند.

  آیا چین فقط با ایران توافق بلندمدت دارد؟

یکی از ابزارهای حفظ رشد اقتصادی در طول زمان، داشتن روابط تضمین‌شده و بلندمدت اقتصادی با کشورهای دیگر است، سیاستی که چینی‌ها مدت‌هاست آن را پی گرفته‌اند یا با استفاده از معاهده‌های گوناگون برای تثبیت آن تلاش می‌کنند. از عضویت در سازمان شانگهای گرفته تا امضای توافق تجارت آزاد با 14 کشور آسیای جنوب شرقی و اقیانوسیه و حتی امضای یک توافق قابل توجه با آلمان همگی بخش‌هایی از تلاش‌های چین برای اجرای این سیاست است.

در این میان اما چینی‌ها تلاش‌های زیادی برای انعقاد قرارداد با کشورهای مختلف آسیای غربی کرده‌اند. صرف‌نظر از آن پروژه 40 میلیاردی در پاکستان که ذکر شد، توافقاتی چندصد میلیارد دلاری و حداقل 20 ساله از مدت‌ها پیش میان پکن و کشورهای عربی امضا شده است. عراق یک نمونه آن است که در سال 98 این توافق را امضا کرده و مصطفی الکاظمی به‌تازگی دستور اجرایی شدن آن را داده است. ‌کویت نمونه دیگری است که توافق 500 میلیاردی را دنبال می‌کند و امارات و مصر کشورهای بعدی هستند.

از این رو باید گفت ‌چنین مساله‌ای به هیچ عنوان برای منطقه و جهان تازگی ندارد و تنها در ایران است که موجب چنین حاشیه‌سازی‌هایی شده و چالش‌های عجیب‌وغریب سیاسی و رسانه‌ای را به دنبال داشته است.