اردلان بزرگنیا، روزنامهنگار: همه هیجان فوتبال فقط معطوف به مستطیل سبز نیست. زمان یارگیری تیمها که فرا میرسد چشموگوش هواداران فوتبال تیز میشود تا ببینند چه اخباری به گوششان میرسد و چشمانشان به جمال کدام ستاره روشن خواهد شد. در ایران تب یارگیری بین هواداران پرسپولیس و استقلال حقیقتا از درجه بالاتری برخوردار است. این هیجان سر هر نامی که مطرح میشود به اوج رسیده اما کافی است اسم بازیکنی در این هیجان مطرح شود که از تیم رقیب باشد. آنوقت این تب واقعا سوزان میشود و هیجان از اوج هم میگذرد.
سالهاست نامهای مختلفی در مسیر پرسپولیس به استقلال و بالعکس مطرح شده و هواداران دو تیم با همین نامها برای هم کریهای زیادی خواندهاند. اما هنوز یک نکته در این یارگیریها مبهم باقیمانده است. آیا این یارگیریها براساس نیاز فنی صورت میگیرد یا همه این اتفاقات فقط برای نمایش و کریخوانی است؟ به لیست این همه اسم که نگاه میکنیم فقط شاهد اوجگیری فنی چند بازیکن هستیم که حقیقتا تعدادشان از انگشتهای یک دست بیشتر نمیشود؛ اما نتیجه تغییر رنگ اکثر بازیکنان سرخابی دقیقا چه بوده است؟
مشت محکم بر دهان بیمعرفتها!
یکی از دلایل انتقال بازیکن بین رقبای سرخابی را باید در نوعی کینه و انتقام جستوجو کرد. اینکه بازیکن به خودش بگوید چون تیم خودم به من اهمیت نداد باید به تیم رقیب بروم بهانه خوبی برای چند بازیکن شد تا تن به این انتقال بدهند.
یکی از معروفترین این افراد جواد اللهوردی بود. در دربی معروف 6تاییها هر توپی که روی دروازه استقلال رفت گل شد تا همه آبیها بهدنبال مقصر این اتفاق ناگوار باشند. گفتند جواد اللهوردی در خطدفاع استقلال از قصد بد کار کرده و البته اللهوردی هم جواب این اتهامات را به مسئولان وقت این باشگاه داد و سرانجامش اخراج بود و البته پرسپولیسیشدن او. نتیجه این انتقال شاید برای بحث فنی دو تیم عایدی نداشت اما یک اتفاق بزرگ در تاریخ دو باشگاه محسوب شده است.
داستان استقلالیشدن مهدی هاشمینسب را هم همه میدانند. اختلاف شدید این بازیکن با علی پروین اتفاقات عجیبی را رقم زد. گفتند هاشمینسب بهخاطر گلزنیهای زیادش به استقلال پول بیشتری میخواهد. این ظاهر ماجرا بود اما در باطن پروین از این بازیکن شاکی بود و نیت کرده بود تا او را ادب کند! درنهایت استقلالیها با پیشنهاد خوب مالی جلوی گلزنیهای این بازیکن را به تیم خود گرفتند و البته یکی از گلها را هم توسط این بازیکن جبران کردند. کار بهجایی رسید که هاشمینسب مجبور شد با چند هوادار در خیابان درگیر شود و این اختلاف آنقدر زیاد شود که هنوز آتشش فروکش نکرده است.
یا میتوان به موضوع آبیپوش شدن مرحوم علی انصاریان اشاره کرد؛ بازیکنی که اسمش در لیست مازاد سرمربی وقت تیم پرسپولیس یعنی آری هان قرار گرفت اما او همهچیز را از چشم محمدحسن انصاریفرد، مدیرعامل وقت باشگاه و اطرافیانش دانست؛ به استقلال رفت و البته بعدا از کردهاش ابراز پشیمانی کرد.
از همه جالبتر موضوع پرسپولیسیشدن شاهرخ بیانی بود. بازیکن صاحبنام استقلالیها وقتی فهمید سعید مراغهچیان کاپیتان استقلال زمینی در سعادتآباد گرفته و به کسی اطلاع نداده با او درگیری فیزیکی پیدا کرد و باشگاه هم بازیکن معروفش را اخراج کرد تا او به پرسپولیس برود و در دربی همان سال 2گل از 3گل پرسپولیس را وارد دروازه تیم سابقش کرد. البته بعدا مشخص شد در پرسپولیس هم خبری از زمین نیست و او بعد از جدایی مراغهچیان از استقلال به تیم سابقش بازگشت.
تغییر پیراهن برای رهایی از گرفتاری
میتوان بهنام احمدرضا عابدزاده اشاره کرد. او مستقیم از استقلال به پرسپولیس نرفت. اول راهی سپاهان شد و در یک بازی با آسیبدیدگی جدی مواجه شد. امیر عابدینی، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس او را به پرسپولیس برد تا بار دیگر احیایش کند. عملهای جراحی صورت گرفت و احمدرضا کمکم به شرایط مسابقات رسید و دست بر قضا عملکرد فوقالعادهای از خودش به نمایش گذاشت.
مجید نامجومطلق هم که همواره در منطقه راست استقلال نمایش خیرهکنندهای داشت مثل عابدزاده مصدوم بود و او هم توسط عابدینی به پرسپولیس برده شد تا دوباره به روزهای اوجش بازگردد. این اتفاق برای نامجومطلق افتاد و این بازیکن اینبار در میانه میدان تبدیل به یک رهبر قوی برای پرسپولیس شد.
و باید بهنام علیرضا نیکبختواحدی اشاره کنیم که او هم برای بازگشت به روزهای اوج به پرسپولیس آمد و این اتفاق برای او نیز افتاد و توانست تبدیل به یک بازیکن موثر برای پرسپولیس شود و نقش بسیاری در بردهای آن زمان پرسپولیس داشته باشد.
در این جمع شاید بتوان بهنام منصور رشیدی هم اشاره کرد که وقتی از پرسپولیس به استقلال رفت توانست شرایط خوبی را از نظر فنی بهدست آورد و درنهایت عضوی از تیمملی باشد.
ضمن اینکه حسین کنعانیزادگان هم بعد از حضور در استقلال و داشتن روزهای نهچندان خوب تصمیم گرفت به پرسپولیس برگردد و اینبار در این تیم عملکرد بهتری داشت و توانست جایگاه مناسبی را برای خود در خطدفاع پرسپولیس دست و پا کند و از روزهای بدش فاصله بگیرد.
رفتوآمدهای معمولی
به غیر از احمدرضا عابدزاده، مجید نامجومطلق، علیرضا نیکبختواحدی، شاهرخ بیانی و تا حدودی مهدی هاشمینسب که توانستند از این انتقالها مسیر پیشرفت را ازآن خود کنند و البته غلامرضا فتحآبادی که برای هر دو تیم بازی کرد و به هر دو تیم هم گل زد و محمود کلهر، امیر موسوینیا و سعید عزیزیان که توانستند شرایط خوب فنی خود را حفظ کنند نامهای زیادی را میبینیم که انتقال نهچندان موثری داشتند. مرحوم رضا احدی، محمدرضا مهرانپور، علی اکبریان، مهدی صالحپور، علی علیزاده، میثم بائو، محمد قاضی، فرزاد حاتمی، محمد محمدی، میثم حسینی، الونگالونگ، هوار ملامحمد، مرحوم مهرداد اولادی، کورش شهبازیفر، اکبر افتخاری، داریوش مصطفوی، ابراهیم تقیپور، محمد نادری و گادوین منشا نفراتی هستند که شاید موضوع انتقالشان به تیم رقیب بین هواداران دو تیم هیجانانگیز بود اما نمیتوان این انتقالها را از نظر فنی، انتقالهای خیلی موثری دانست. حتی پژمان نوری هم نتوانست از نام و چهره معروفش در این انتقالها بهره موثر فنی ببرد.
رمضانی معادلات را برهم میزند؟
آبیپوش شدن آرمان رمضانی که در پرسپولیس عملکرد بسیار ضعیفی داشت این سوال را به وجود آورده که حقیقتا سرخابیها از جان هم چه میخواهند و این انتقالها بر چه اساسی صورت میگیرد و پولهای زیادی هم در این راه صرف میشود. واقعا براساس نیاز فنی چنین یارگیریهایی صورت میگیرد یا فقط بحث نمایش و کریخوانی در این یارگیریها مطرح است. با توجه به اشکالات موجود در بحث تجارت فوتبال در باشگاههای ایران نمیتوان به این انتقالها براساس سرمایهگذاری نگاه کرد. بحث فنی هم در بیشتر این انتقالها مطرح نبوده پس میماند همان بحث کریخوانی و نمایش که نمیدانیم در این فوتبال واقعا چه ارزشی دارد. شاید شانس اینبار به رمضانی رو کند و همه معادلات را برهم بزند.