تاریخ : Sat 06 Mar 2021 - 09:10
کد خبر : 52378
سرویس خبری : نقد روز

جریان تکنوکرات بعد از انقلاب توسعه را مبتنی‌بر محیط‌زیست برنامه‌ریزی نکرد

مرادی، فعال و پژوهشگر حوزه محیط‌زیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

جریان تکنوکرات بعد از انقلاب توسعه را مبتنی‌بر محیط‌زیست برنامه‌ریزی نکرد

فضایی که بعد از انقلاب توسط جریان تکنوکرات وارد کشور شد توسعه پایدار نبود، توسعه مبتنی‌بر محیط‌زیست نبود و نباید مردم را متهم کرد، آنها مالیات می‌دهند تا شهرشان شهر باشد. حیاتی برای مردم باقی نمانده است.

با انجام کارهای فانتزی و خرد‌ بدون انجام کار کارشناسی، بدون هیچ‌ عزم و اقدامی درجهت حفظ پوشش گیاهی در کشور، وضعیت اسفبار موجود ترمیم نخواهد شد و حتی برعکس، روزبه‌روز به‌سمت بدتر و وخیم‌تر شدن پیش خواهد رفت. در همین رابطه و ناظر به سه سوال مهم؛ یک، اینکه وضعیت کاشت و احیای درخت در ایران به چه صورت است؟ دو، اینکه در مقابل وضعیت کاشت و احیا، میزان نابودی و از بین رفتن پوشش گیاهی در ایران چگونه است؟ و سه هم اینکه درحالی‌که امر درختکاری و اهمیت محیط‌زیست بین سران عالی مملکت جایگاه ویژه‌ای دارد، چه باید کرد که در عرصه‌های گسترده‌تر خروجی اقدامات و سیاست‌های کلان از این حالت سمبلیک خارج شود؟

جریان تکنوکرات بعد از انقلاب توسعه را مبتنی‌بر محیط‌زیست برنامه‌ریزی نکرد

 یوسف مرادی، فعال و پژوهشگر حوزه محیط‌زیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان» در پاسخ به همان سوالاتی که بالاتر مطرح شد، ضمن بیان این نکته که مردم در بروز وضعیت ایجادشده کمترین تقصیر را دارند، گفت: «در ارتباط با پوشش گیاهی در کشور با دو مساله مواجهیم؛ یکی فضای شهری و دیگری جنگل‌ها، این دو از هم جداست. درباره فضای شهری مشکلی اساسی که در شهرها خصوصا در شهرهای بزرگ و کوچک داریم، تدوین طرح تفصیلی شهرهاست که اساسا جایی برای فضای سبز نیست. همه کوچه‌ها به‌نحوی هستند که فقط جمعیت خود را جا بدهیم، بنابراین اصلا جایی نیست که افزایش یابد. هنوز در تهران معروف‌ترین درختان، درختان خیابان ولیعصر(عج) است که آنها هم مربوط به 80-70 سال پیش هستند. ما نتوانستیم بلوار یا اتوبانی بسازیم که مانند آن باشد. 40-30 سال است که اتوبان می‌سازیم، ولی در هیچ‌یک از آنها فکر نکرده‌ایم هزینه‌ای بگذاریم یا کاری برای محیط‌زیست و پوشش گیاهی‌اش انجام دهیم. پارک‌هایی که در تهران داریم، عموما مربوط به دوران رضاخان است. پارک‌شهر یکی از نمونه‌های آن است؛ این پارک یک سرمایه در تهران است و بقیه پارک‌ها هم همین‌طور است. در محله سعادت‌آباد که مربوط به 30 سال اخیر است، فضای سبز آنچنانی نمی‌بینید، ولی در نارمک که زمانی باغ بوده، بافت قدیمی‌اش هنوز توانسته درختان را حفظ کند، این محله مربوط به 90-80 سال پیش است. نقشه‌های جدیدی که ریختیم، فضای سبزی ندارند، پس درک مدیریت شهری از فضای سبز بسیار مبتدی است و اساسا درکی ندارند، یعنی باید یقه شورای‌شهر و شهرداری‌ها را گرفت، نه اینکه مردم مشکلی با درخت داشته باشند. در وسط تهران در محله شیخ‌هادی قبل انقلاب خیابان پاریس، کوچه استخر -که محله اداری بوده- هنوز درختانی هستند که برای 90-80 سال پیش‌اند، بعد از آن کاری نشده و درختان قدیمی هم از بین رفته‌اند. این میزان درختی که وجود دارد، برای خیلی‌وقت پیش است. فضایی که بعد از انقلاب توسط جریان تکنوکرات وارد کشور شد توسعه پایدار نبود، توسعه مبتنی‌بر محیط‌زیست نبود و نباید مردم را متهم کرد، آنها مالیات می‌دهند تا شهرشان شهر باشد. حیاتی برای مردم باقی نمانده است. پارک‌ها را درنظر بگیرید.»

امسال 90 روز جنگل‌های زاگرس در آتش سوخت، یک آتش‌خاموش‌کن نداشتیم!

مرادی در ادامه به وضعیت وخیم پوشش جنگلی در کشور هم اشاره کرد و گفت: «درمورد جنگل‌های طبیعی وضع افتضاح‌تر است، از این جهت که دو حوزه در زمینه جنگل‌های طبیعی داریم؛ یکی زاگرس و دیگری البرز- آن هم شاخه شمالی البرز است و بخش جنوبی درختی ندارد. نمی‌توان گفت در حوزه زاگرس یا البرز می‌توان درختکاری کرد، این طبیعت وحشی است. ما فقط کاری که باید بکنیم این است که تخریب نکنیم. قریب به 6 هزار کیلومتر خط لوله گاز در زاگرس کشیده‌اند، درحالی‌که این را می‌توانستند از حاشیه شرقی زاگرس، از یزد و فارس عبور دهند، ولی برای آنان مهم نبود و گفتند از زاگرس عبور داده شود، چون هزینه کمتر است. این میزان در پهنای 50-40 متر چقدر درختان را نابود کرده است؟ اگر ایرانی داریم مدیون جنگل‌های زاگرس است. زاگرس مانند سدی مقابل بیابانی شدن ایران ایستاده است. چرا بی‌رحمانه به زاگرس حمله می‌کنیم؟ همین امسال 90 روز جنگل‌های کهگیلویه‌وبویراحمد به‌طور مداوم در آتش سوخت و مردم یک آتش‌خاموش‌کن نداشتند. مردم خود در آتش مانند زاگرس سوختند. باید از این جنگل‌ها حفاظت کرد، آنها تنها برای زیبایی نیستند، حیات کشور به این جنگل‌ها بستگی دارد. نمی‌توانیم بلوط و زالزالک بکاریم، چون فرآیندی در اکوسیستم است که سنجاب‌ها یا دارکوب‌ها انجام می‌دهند و این اکوسیستم را زنده نگه می‌دارند. میلیون‌ها سال است که این اکوسیستم را زنده نگه داشته‌اند؛ نباید به این امر دست بزنیم، نیازی نیست در جنگل درخت بکاریم، حداقل همین درختان را نابود نکنید. الان این دو مساله وجود دارد؛ قوانین منابع طبیعی ما قدیمی و مربوط به سال 1354 است و مقام‌معظم‌رهبری هم تاکید کرده‌اند که قوانین منابع طبیعی را به‌روز کنید و هجمه در منابع طبیعی نکنید. همین که روز درختکاری می‌شود می‌گوییم مردم کم‌کاری می‌کنند که درخت نمی‌کارند. مردم مقصر نیستند، این اسم تمثیلی و گمراه‌کننده است و مردم را متهم می‌کند، باید اسم این را روز حفاظت از درخت می‌نامیدند. همین پارک‌ها و درختان را در تهران نگه دارید، همین‌ها را نگه دارید. همه تهران اتوبان شده است. نمی‌شد اطراف این اتوبان را درخت کاشت؟ بدتر از همه اینها این است که جاهایی هم که آمدیم کاری کنیم، خرابکاری کردیم. در جنوب ایران گونه مهاجمی به نام کهور پاکستانی هست که برای گردوخاک آن را در ایران کاشتیم، خصوصا در خوزستان این کار را کردیم. الان مجبور شده‌ایم آنها را ریشه‌کن کنیم، چون بافت زیستی مناطق جنوب ایران را نابود می‌کنند. این گونه مهاجم و خطرناک است، پس اگر می‌خواهید درخت بکارید باید بدانید چه چیزی می‌کارید. 100 میلیارد تومان برای کاشت درخت کهور پاکستانی در خوزستان هزینه شده، حالا همه را ریشه‌کن می‌کنند. الان زورشان به کهور پاکستانی نمی‌رسد؛ چراکه یک گونه مهاجم بوده است. برخی درختان که می‌کاریم مهاجم هستند، مانند اکالیپتوس که برای بافت دیگری است. اینجا این گونه‌ها را می‌کاریم ریشه‌شان در زمین فرو می‌روند و همه گونه‌های دیگر را نابود می‌کنند و مصرف آب بالایی هم دارند، پس در کشور خشک نباید آنها را کاشت. در پایان دوباره تکرار کنم که هنوز متوجه نیستیم. بلوط‌های زاگرس نابود می‌شود، کنه‌خوار به جان این درختان افتاده و بلوط‌ها را خشک می‌کند. زاگرس اگر خشک شد کمتر از 10 سال دیگر خیلی از مناطق ایران قابل سکونت نخواهند بود، مانند اصفهان و شهرهایی که در حاشیه شرقی زاگرس هستند و از بین می‌روند، حتی باران را نخواهید داشت. الان حدود 60-50 درصد آب ایران را از زاگرس تامین می‌کنیم و این را از دست می‌دهیم. در شرق ایران آبی نداریم و تنها هیرمند است که از افغانستان می‌آید. در شمال هم بافت البرز طوری است که به‌نفع حاشیه شمالی است و حاشیه جنوبی کویر و خشک است. البرز مانند مرزی است که کشیده شده است. ما تنها زاگرس را داریم و اگر بلوط‌های زاگرس از دست بروند، ما چیزی به نام ایران نخواهیم داشت و تبدیل به مغولستان می‌شود. در خوزستان بازه‌هایی از زمان است که نمی‌توان در آنجا زندگی کرد. اگر یک‌سال بارندگی در خوزستان نباشد نمی‌توان در آنجا زندگی کرد. هر چقدر نفت داشته باشید، ولی وقتی نتوانید نفس بکشید چه فایده‌ای دارد؟ اینها تنها زیبایی نیست بلکه در اخلاق و روحیه ما هم تاثیرگذارند.»