تاریخ : Thu 04 Mar 2021 - 00:57
کد خبر : 52330
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

آن ایام BBC علیه مصدق بود

خسرو معتضد از کودتای 53 می‌گوید

آن ایام BBC علیه مصدق بود

مستند کودتای 53 خوب نبود. یک جوانی آنجا رفته و فیلمی تهیه کرده است. در آن ایام از صبح تا شب BBC علیه مصدق صحبت می‌کرد و آمریکایی‌ها با اینکه آن زمان برنامه فارسی نداشتند، ولی همه مخالف مصدق شدند و می‌گفتند مصدق ایران را به‌دست کمونیست‌ها می‌دهد.

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: خسرو معتضد نیاز به معرفی ندارد. او تاریخدان مشهوری است که همین چندی پیش، وقتی گوشه‌ای از یک پرده را بالا ‌زد و بخشی از تاریخ را بیان کرد، خیلی‌ها علیه او ‌شوریدند و برای به‌حاشیه بردن آنچه بیان شده بود، به شخصیت خود معتضد حمله کردند. معمولا تا به‌حال پیش نیامده که به خسرو معتضد پاسخی علمی و مستقیم درباره همانچه که از تاریخ نقل کرده است داده شود و هربار او چیزی گفت که به مذاق عده‌ای خوش نیامد، به‌جای پاسخ به چیزی که گفته بود، به شخصیت خود او حمله کردند. این مقدمه باتوجه به اینکه مصاحبه ذیل با خسرو معتضد پس از جنجال مناظره او با صادق زیباکلام در برنامه «قبل انقلاب» منتشر می‌شود، لازم بود. معتضد در آن مناظره از روی کتاب حرف می‌زد و زیباکلام که بدون تعارف و مبالغه باید گفت کم آورده بود، دودو می‌کرد و قافیه را نزد افکار عمومی باخت. پس از آن بود که سردبیر سایت اصلاح‌طلب «انتخاب» در پی دفاع از زیباکلام برآمد و تصاویری از مستندی که معتضد و خانم پوران درخشنده ساخته بودند و در آن به شاه احترام گذاشته شده بود را پخش کرد. پاسخ معتضد به این جریان موضوع بحث ما نیست، اما از کسی که عنوان روزنامه‌نگار را دنباله نامش گذاشته، توقع می‌رفت به‌جای راه‌انداختن این جنگ روانی، اگر می‌توانست، استدلال معتضد را زیر سوال ببرد نه شخصیت خود او را. حالا فیلمی ساخته شده به‌نام کودتای ۵۳ که به سقوط دولت مصدق توسط نیروهای امنیتی آمریکا و انگلستان می‌پردازد. با خسرو معتضد که فیلم را هم دیده است، در این‌باره گفت‌وگویی کرده‌ایم که حاوی نکاتی بسیار ناب و بدیع در این‌باره است.

جرقه ساخت این فیلم به‌وضوح در حال‌وهوای هواداری از آن جناح سیاسی زده شد که سردبیر سایت انتخاب صرفا برای دفاع از یک چهره رسانه‌ای‌اش یعنی صادق زیباکلام، سراغ افشاگری علیه زندگی ۵۰ سال‌پیش معتضد رفته و به‌عبارتی برای یک دستمال، قیصریه را آتش زده بود. حالا می‌شود از هرکسی که این گفت‌وگو را می‌خواند، درخواست کرد که اگر با آنچه بیان شد مخالف بود، به گفته‌های خسرو معتضد پاسخ بدهد و آنها را زیر سوال ببرد نه اینکه درباره شخصیت خود او اظهارنظر کند؛ چه اینکه او در این گفت‌وگو منابع چیزهایی که بیان می‌کند را هم معرفی کرده است. در این گفت‌وگو معتضد راجع‌به نقش یک چهره کمتر شناخته‌شده از عوامل کودتای آژاکس صحبت می‌کند به‌نام شمس قنات‌آبادی که شخصیتی حیرت‌انگیز است و از شعبان بی‌مخ و پری بلنده و خیلی‌های دیگر که در کودتا معروف شدند، سینمایی‌تر به‌نظر می‌رسد. اگر مستند کودتای ۵۳ از شخصیت مرموز نورمن داربیشر به‌عنوان عامل موثر اما دیده‌نشده کودتا رونمایی کرد، گفت‌وگوی ما درباره این فیلم با خسرو معتضد هم حاوی رونمایی از شمس قنات‌آبادی به‌عنوان کسی است که درصورت جدی گرفتن گفته‌های معتضد درباره‌اش، باید تمام آنچه راجع‌به همدستی آیت‌الله کاشانی با خارجی‌ها علیه مصدق تابه‌حال بیان شده و این فیلم هم به‌شان اشاره می‌کند را زیر سوال برد.

آقای معتضد! اخیرا فیلم مستندی را آمریکا و انگلیس به‌طور مشترک ساخته‌اند که نشان می‌دهد سرویس‌های امنیتی آنها به‌خاطر نفت وارد ایران شدند و البته انگلیسی‌ها بودند که آمریکایی‌ها را برای این‌کار تحریک کردند و کودتایی علیه دولت مصدق صورت گرفت.

یک مستند معمولی است و نکته تازه‌ای در آن وجود ندارد. سازنده کار هم ایرانی است؛ تقی امیرانی. اینها فکر می‌کنم با امیرانی، مدیر مجله خواندنی‌ها نسبتی دارند. ایرانی‌هایی که به خارج از کشور می‌روند این مسائل را می‌بینند و برای آنها تازگی دارد. اولا آن ماجرا، کودتا به این معنا نبوده است، بلکه غائله-کودتا بوده است. اصل موضوع 28 مرداد این است که چون دکتر مصدق حاضر نبود با اینها بنشیند و مذاکره کند، آنها از قبل راه‌های مختلفی را مدنظر داشتند و از ابتدا انگلیسی‌ها می‌خواستند مصدق را بیندازند. یک طرحی به‌نام گومورا وجود داشت و گومورا (در متون عربی و عبری و فارسی با نام عَمورة یا عَمّوراه) شهری بود که پنج‌هزار سال پیش نابود شد. طرح دیگری هم بود به‌نام آقا کوتوله و یک طرح دیگر به‌نام گورزا که از 1330 می‌خواست اجرا شود. انگلیسی‌ها هشت رزم‌ناو را در شط‌العرب آوردند و می‌خواستند در ایران پیاده کنند. طرح آنها این بود که از قبرس سرباز و از اسکاتلند چترباز آوردند و در کانال سوئز که آن زمان مستعمره آنها بود و پایگاه داشتند، پنج‌هزار سرباز مستقر کردند. منتها کابینه انگلستان در آن دوره عاقل بود؛ یعنی آقای اتلی از حزب کارگر در آن دوره روی کار بود. در این زمان تحولات زیادی انجام شد، چون حزب کارگر نسبت‌به حزب محافظه‌کار بهتر و روشن‌تر است، کما اینکه تخلیه خلیج‌فارس هم در زمان حزب کارگر انجام شد. هندوستان هم با حزب کارگر استقلال خود را به‌دست آورد. حزب کارگر یک حزب روشنفکری بود. مثلا در آمریکا هم حزب دموکرات نسبت‌به جمهوری‌خواه آرام‌تر و معقول‌تر است. حزب کارگر هم در پنج سالی که از 1945 تا 50 زمام امور را به‌دست داشت، طرح‌های آزادی‌خواهانه اجرا کرد؛ ازجمله جنگل و راه‌آهن و زغال‌سنگ را در خود انگلستان ملی کرد. خیلی از منابع ثروت انگلستان را ملی کرد و گفت اینها باید دست طبقات پایین مردم و دست دولت باشد؛ دست سرمایه‌داران نباشد. رویه این حزب ملایم بود. شانس ما این بود که اتلی با آن طرح‌ها موافقت نکرد، درحالی‌که وزیر خارجه شخصی بود به‌نام موریسون. او شخص خشنی بود و این عملیات را نیز او طرح کرد؛ گورزا، آقا کوتوله و گومورا که قرار بود مطابق آنها آبادان را اشغال کنند، خوزستان را بگیرند و از کنیا کارگر نفت بیاورند و این طرح‌ها را اجرا کنند. منابع این مسائلی که طرح کردم، یکی کتاب نفت، قدرت و اصول است که روزنامه اطلاعات درآورده و تز دکتری مصطفی علم است و یک کتاب دیگر به‌نام بحران دموکراسی در ایران که تز دکتری فخرالدین عظیمی است. بنابراین این دو کتاب را نگاه کنید مشکلات شما حل می‌شود. همه این مطالب را نوشته است. منابع آنها هم اسناد بریتانیا است. ما دسترسی به اسناد نداریم، آنها در انگلستان دکتری گرفتند و دکتر فخرالدین عظیمی فرانسه بود و آن یکی انگلیس بوده است. همه این اسناد موجود و دردسترس است. انگلستان می‌خواست ایران را بگیرد، منتها آن زمان پرزیدنت ترومن (دموکرات)، رئیس دولت آمریکا بود و نسبت‌به چرچیل آزادی‌خواه بود و اعتقاد داشت اگر جلوی نهضت‌های ملی بایستیم، کمونیست‌ها همه‌جا را می‌گیرند. کما اینکه در دوران ریاست‌جمهوری ترومن رومانی، چین، مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان سقوط کردند. اینها همه کشورهای سلطنتی و مذهبی بودند که کمونیست شدند. همه کشیش داشتند و کاتولیک یا ارتدوکس بودند و همه سقوط کردند؛ یعنی جاذبه کمونیسم و قدرت ارتش سرخ، در آن کشورها حزب‌های کمونیستی قلابی ایجاد کرد. در ایران هم به یاد دارم تمام کشورهای کمونیستی را جمهوری توده‌ای نوشته بودند. یعنی به‌جای جمهوری دموکراتیک، عناوین در سردر سفارت‌ها جمهوری توده‌ای لهستان و مجارستان و غیره نوشته شده بود. به این خاطر ترومن با انگلستان موافق نبود. روزولت (رئیس‌جمهور آمریکا قبل از ترومن که او هم دموکرات بود) هم موافقت نداشت. یعنی پیشنهاداتی می‌کرد که باید هندوستان آزاد شود و اساسا بعد از جنگ همه مستعمرات آزاد شوند. چرا فرانسه باید این میزان مستعمره داشته باشد؟ تمام کشورهای هندوچین مگر تایلند، برای فرانسه بود. تمام کشورهای شمال آفریقا، مراکش، الجزایر و تونس برای فرانسه بود. تمام قاره آفریقا به رنگ و اسم انگلستان بود، بنابراین اینها با دیدگاه انگلیسی‌ها موافق نبودند.

درحقیقت مصدق هم به حزب دموکرات آمریکا نزدیک شده بود و توافق کرده بود نه کلیت ساختار سیاسی آمریکا؟

مصدق در تالار ملی فیلادلفیا می‌گوید ما یک ملتی همانند شما هستیم. شما چرا خود را فراموش کردید؟ مگر سر نمک و چای با انگلستان درنیفتادید؟ ما هم ملتی هستیم که نفت داریم و اینها نفت ما را غارت می‌کنند، چرا حمایت‌شان می‌کنید؟ در آن ایام تمام روزنامه‌های آمریکا عکس مصدق را چاپ می‌کردند و تعریف می‌کردند. روز 10 مهر که مصدق سخنرانی می‌کرد، آمبولانس آوردند، چراکه فکر می‌کردند مصدق غش می‌کند، درحالی‌که این‌طور نشد و مصدق بسیار خوب صحبت کرد. رئیس‌جمهور آمریکا بیمارستان خود را در واشنگتن دراختیار او گذاشت که 10روز در این بیمارستان بستری شد و هیچ مشکلی نداشت. انگلیسی‌ها می‌گفتند او تریاک می‌خورد یا می‌کشد و در این زمان مشخص شد که دروغ می‌گویند. اعلامیه پزشک کاخ‌سفید گفت مصدق سالم است، فقط عوارضی دارد که آدم‌های سالخورده از آن رنج می‌برند. مثلا ممکن است هوا به مغز او نرسد. مصدق سالم بود و با این آزمایشات در دهان انگلیسی‌ها زدند.

بنابراین جریان این بود که آمریکایی‌ها جلوی انگلیسی‌ها را گرفتند و اجازه ندادند حمله کنند. همه آماده بودند که 30 شهریور 1330 به ایران حمله کنند. سپهبد وثوق، وزیر جنگ اینها را در خاطرات خود نوشته است و گفته اجازه ندادند جنگ شود و جلوی این را گرفتند و بعد مذاکره شد و این شانس ایران بود که البته ایران فرصت را از دست داد. مصدق تعلل کرد، یعنی مشاوران بدی داشت. مصدق آدم‌هایی را در اطراف خود داشت که نفت را نمی‌شناختند و گمان می‌کردند امروز اگر نفت را نفروشیم، همه بیچاره می‌شوند. شرکت نفت انگلیس و ایران 130 تانکر داشت، درحالی‌که ما یکی هم نداشتیم. مثل این است که شما چلوکبابی دارید و غذا از بیرون از شما می‌خواهند و اگر موتور و اتومبیل نداشته باشید تا غذا را به مشتری برسانید، غذا روی دست شما می‌ماند و از بین می‌رود. ایران فکر کرد می‌تواند نفت را برساند و این کار نشد و روی دست‌شان ماند و هیچ‌کاری نتوانستیم انجام دهیم و این بود که ورشکست شدیم. درنتیجه چرچیل روی کار آمد و کابینه‌ای که ملایم بود، یعنی آقای کلمنت اتلی کنار رفت. حالا آنها هم به‌خاطر این شکستی که در ماجرای نفت خورده بودند و انگلیسی‌ها می‌گفتند چرا آبادان را از دست دادیم، به‌صرافت جبران افتادند، چون آبادان برای انگلستان طلا بود. کابینه محافظه‌کاران انگلستان که بر سرکار آمد، آنتونی ایدن وزیر خارجه‌اش شد و شانس بد دیگر ما این بود که در آمریکا هم آیزنهاور در انتخابات به‌جای آدلای استیونسون آمد. استیونسون فرد ملایمی بود. از حزب دموکرات بود که شکست خورد و آیزنهاور جمهوری‌خواه آمد که وزیر خارجه و رئیس سازمان سیای او در کارهای نفتی شرکت نفتی انگلیس و ایران بودند؛ یعنی وکلای این شرکت در آمریکا بودند و صحنه به ضرر ما چرخید. این بود که ما در 28 مرداد با استفاده از بی‌پولی مردم، فشار مالی و خیانت و وطن‌فروشی حزب توده شاهد شکست مصدق بودیم.

حزب توده که وابسته به شوروی بود، چرا باید از یک کودتای آمریکایی و انگلیسی حمایت کند و دولتی را ساقط کند که مقابل انگلستان است؟

حزب توده می‌خواست حکومت را در دست بگیرد و فقط مرگ استالین در اسفندماه 1331 ایران را از فاجعه نجات داد. اگر اینچنین نبود ایران همانند افغانستان می‌شد. افغانستان در اردیبهشت 1357 یک دولتی به نام داودخان داشت که فرد ملایمی بود و همواره طرفدار شوروی بود. دو حزب کمونیست کودتا می‌کنند، خود او و زن و بچه و 36 نفر از خانواده‌اش را قتل‌عام می‌کنند. بعد حکومت کمونیستی می‌شود و آمریکا و انگلیس هم بیکار نمی‌نشینند و بعد جنگ‌هایی رخ می‌دهد و درنهایت دولت شوروی در افغانستان قوا پیاده می‌کند. قوای شوروی نورمحمد تَرَکی را می‌کشد و جانشین او حفیض‌الله امین که می‌گفتند به آمریکایی‌ها نزدیک شده را می‌کشد و ببرک کارمل را برسرکار می‌آورند و ارتش شوروی هم افغانستان را اشغال می‌کند. در دنیا همه‌چیز تکرار می‌شود اما ملت عاقل در دام نمی‌افتد.

 نقش آیت‌الله کاشانی در کودتای آژاکس چنانکه در مستند نمایش داده می‌شود، قابل تامل است. آیا ایشان با کسانی که علیه مصدق کودتا کردند، همراهی کرد؟

خیر، این مستند خوب نبود. یک جوانی آنجا رفته و فیلمی تهیه کرده است. در آن ایام از صبح تا شب BBC علیه مصدق صحبت می‌کرد و آمریکایی‌ها با اینکه آن زمان برنامه فارسی نداشتند، ولی همه مخالف مصدق شدند و می‌گفتند مصدق ایران را به‌دست کمونیست‌ها می‌دهد. آیت‌الله کاشانی با مصدق اختلافاتی داشت همانند خیلی از رهبران انقلاب‌ها در سایر نقاط جهان؛ ولی در کودتا نقشی نداشت. کاشانی با مصدق اختلاف داشت، مگر رهبران الجزایر با هم اختلاف نداشتند؟ مگر عبدالناصر با نجیب اختلاف نداشت؟ مگر عبدالکریم قاسم، معاون خود را تبعید و زندانی نکرد؟ مگر عارف نبود که عبدالکریم قاسم را کشت؟ مگر در الجزایر همه به جان هم نیفتادند؟ اگر تاریخ بخوانید به این امر پی می‌برید. تمام رهبران انقلاب‌ها با هم دعوا دارند. رهبران انقلاب کبیر فرانسه همدیگر را اعدام کردند. استالین چه کاری با تروتسکی کرد؟ با اینکه به مکزیک فرار کرده بود، فردی را نزد او فرستادند با این بهانه که می‌خواهم با شما کتاب بنویسم، با کلنگ او را کشتند. همه‌جا در انقلاب‌ها این اختلافات وجود دارد. بین مصدق و آیت‌الله کاشانی هم اختلاف زیاد شد. آیت‌الله کاشانی می‌گفت باید در تهران کنگره اسلامی تشکیل شود و مصدق می‌گفت می‌خواهید همه را در تهران جمع کنید که خرج آن زیاد است، 10 میلیون تومان می‌شود و ما پول نداریم. آیت‌الله کاشانی می‌گفت مسلمانان می‌گویند باید مشروبات برداشته شود درحالی که مصدق می‌گفت 80 میلیون رسومات دریافت می‌کنیم. وقتی پول نفت نداریم باید این را دریافت کنیم. تریاک رسومات داشت و روی تمام شیشه‌ها رسومات داشت. می‌گفت اگر مشروبات را تعطیل کنیم، از کجا درآمد کسب کنیم؟ 80 میلیون در زمان مصدق پول زیادی بود. اختلافات زیاد بود. دعواهای اینها اینچنین بود و اهمیت زیادی نداشت.

گفته می‌شود پولی از طرف آمریکایی‌ها بین مخالفان مصدق توزیع شده تا آنها به کودتا بپیوندند. در اصل موضوع که چنین پولی توزیع شده، تقریبا تردیدی نیست اما مساله اینجاست که آیا طبق ادعاهای اخیر، کاشانی هم جزء دریافت‌کنندگانش بوده یا نه؟

شک من بر شمس‌الدین قنات‌آبادی است. اگر 10 هزار دلار گرفته شده، او گرفته است. احمد آرامش (وزیر کار و تبلیغات دولت احمد قوام و مسئول هماهنگی بین عوامل میدانی کودتای آژاکس با کرمیت و روزولت) از آمریکایی‌ها گرفته و به شمس قنات‌آبادی داده است. شمس قنات‌آبادی خیلی مورد توجه آیت‌الله بود. خاطرات او نیز منتشر شده است. خاطرات او را مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده که بسیار خواندنی است. او بود که پول می‌گرفت. حتی کسی به نام نصرت‌الله قمی را می‌خواستند اعدام کنند که قاتل دکتر زنگنه، استاد دانشگاه (همچنین وزیر فرهنگ در دولت‌های ساعد و رزم‌آرا و نماینده کرمانشاه در دوره‏ چهاردهم مجلس شورای ملی) بود. در سال 1329 دو هفته بعد از قتل رزم‌آرا او این استاد را که به او نمره نداده بود، می‌کشد و می‌گفت من از فدائیان اسلام هستم که دروغ می‌گفت. می‌خواستند او را دار بزنند. بعد از دو سال خیلی اعمال نفوذ کردند تا این اتفاق نیفتد. سال 32 مصدق دستور داد او را به دار بیاویزند. وقتی داشتند اعدامش می‌کردند داد می‌زد که آی مردم قنات‌آبادی 15 هزار تومان از من گرفته است. در مطالعاتی که انجام می‌دادم فهمیدم سیدشمس‌الدین قنات‌آبادی قبل از شهریور 20 ورزشکار بود و بعد وارد عالم روحانیت شده است. بعد از شهریور 20 این کار راحت بود چون مقررات سخت برداشته شد و دستور اجتهاد برداشته شده بود. او در خاطرات خود نوشته است که قبل از شهریور 20 زورخانه‌کار بودم و بعد وارد این کار شدم. قنات‌آبادی آخوند شده بود اما بعد از 28 مرداد کم‌کم ریش خود را تراشید و عمامه را برداشت و کت و شلوار پوشید و پیست اسکی می‌رفت و قمارخانه در بندر انزلی باز کرد و هتل احداث کرد. بعد مجله مستهجن منتشر کرد. دکتر اقبال گفت یکی از افتخارات من وقتی که نخست وزیر شدم این بود که مجله او را تعطیل کردم. مدیر آن مجله سیدمهدی میراشرافی بود. سردبیر آن هم شمس قنات‌آبادی بود. نام این مجله مستهجن آتش بود که تمام عکس‌های زنان روسپی را منتشر می‌کرد و فعالیت‌های غیراخلاقی انجام می‌داد. احتمالا در بحث کودتا نیز این فرد پول می‌گرفته است چون از کسانی بود که به خدمت آیت‌الله کاشانی درآمد.

می‌گویند مطالبی که درباره نقش آیت‌الله کاشانی در کودتا عنوان می‌شود، چیزهایی است که جدیدا از انتشار اسناد CIA به‌دست آمده‌اند...

آیت‌الله کاشانی مرد خوب و وطن‌پرستی بود. ملی‌شدن نفت هم از فعالیت‌های آن مرد است، اسناد CIA هم درست نیست. اخیرا دیدم شبکه من‌وتو فیلم‌هایی منتشر کرده که می‌گوید طبق اسناد CIA هیتلر زنده بود و در آرژانتین هم زندگی می‌کرد که چرت و پرت است. تمام اسناد هیتلر در دادگاه نورمبرگ آشکار شد، اینکه چه کسی او را کشت، گوئینشه (Günsche) گفت 200 لیتر بنزین روی جسد هیتلر و معشوقه او ریختم و آتش زدم. من در فیلم دیدم که می‌گوید اسناد CIA نشان می‌دهد او زنده است. این اسناد را منتشر می‌کنند که ارزش تاریخی ندارد. سندی اخیرا در آمریکا منتشر کردند که شاه ایدز داشته است. یا مثلا آمریکایی‌ها درآن بیمارستان گفته‌اند شاه ایدز داشته است. از این مزخرفات زیاد می‌گویند و جدی نگیرید. آیت‌الله کاشانی مرد خوبی بود و اگر او نبود نفت ایران ملی نمی‌شد. برای اینکه مصدق مرد بزرگی بود و دنبال ملی شدن نفت بود ولی مجلس به تنهایی تاثیرگذار نبود. اینکه مردم را تحریک کنید و در خیابان بیاورید و فتوای قتل رزم‌آرا را بدهید مهم بود. البته رزم‌آرا (که مخالف اصلی ملی شدن نفت به‌حساب می‌آمد) نظامی فوق‌العاده‌ای بود ولی بی‌خود نخست‌وزیر شده بود. شاه او را در این دام انداخت که شما سرتیپ و سپهبد هستید و از شما می‌ترسند. شما نخست‌وزیر شوید تا قرارداد نفت را تا سال 2013 تمدید کنیم و به شرکت سابق نفت ایران و انگلیس بدهیم. بنابراین این فیلم را قبول ندارم، هر کسی حاضر است می‌توانم با او در باره این فیلم بحث کنم. در خانه آیت‌الله کاشانی باز بود هرچند پسران او افراد موجهی نبودند. صحبت‌هایی می‌‌شد که آقای مکی از برخی از بچه‌های خود می‌کرد. بچه‌های او توصیه می‌کردند و مصدق از این دلخور بود که چرا بچه‌های شما این‌قدر توصیه می‌کنند. ولی آیت‌الله کاشانی فردی صمیمی بود، مردم او را دوست داشتند.

به نظر این‌طور دارند القا می‌کنند که حتی قهرمان‌های ملی ایران در مبارزه با استعمار، در پشت پرده به خود استعمارگران وابسته بوده‌اند.

آیت‌الله کاشانی به تبعید رفته بود که ترور شاه انجام شد درحالی که نقشی در ترور شاه نداشت. او را به خرم‌آباد در قلعه فلک‌الافلاک فرستادند. بعد به بیروت فرستادند و می‌خواستند به بورسا (شهری در ترکیه) بفرستند؛ همانجا که آیت‌الله خمینی را بعدها تبعید کردند. او در بیروت از طیاره که پیاده می‌شود، می‌گوید اینجا کشور اسلامی است و من دوست دارم اینجا زندگی کنم. یک‌سال‌ونیم در بیروت بود و شاه که به آمریکا می‌رود و برمی‌گردد، آمریکایی‌ها می‌گویند شما به رجال ملی نزدیک شوید و مصدق آدم خوبی است. تز دموکرات‌ها این بود که ملی‌ها را جلوی کمونیست‌ها بگذارند. کما اینکه گاندی را در هندوستان گذاشتند که خیلی آمادگی داشت کمونیست شود ولی نشد. تنکو عبدالرحمان را در مالزی گذاشتند و نشد، سوکارلو را در اندونزی گذاشتند و کمونیست نشدند. این تز دولت آمریکا بود که از رجال ملی استفاده کنیم که هیچ‌یک نوکر آمریکا نبودند. صحبت آمریکا این بود که تز دوران امپریالیسم گذشته است و باید رجال ملی را پیدا کنیم و برسرکار بگذاریم. بنابراین مصدق را به شاه توصیه کردند که شاه به محض اینکه از آمریکا برگشت، مصدق را خواست. مصدق هم در مجلس گفته بود که اعلی‌حضرت من را خواست و با هم صحبت کردیم و به من گفت کمک کنید و چرا کنار نشسته‌اید درحالی که شاه از ریخت مصدق خوشش نمی‌آمد ولی آمریکایی‌ها گفته بودند این کار را بکند. کاشانی را منصور تلگراف کرد که از بیروت بیایید. آن روز که آیت‌الله کاشانی به ایران آمد 200 هزار نفر به استقبال او رفتند. به یاد دارم بچه بودم، تمام تهران صدها اتوبوس و چند هزار سواری به فرودگاه مهرآباد رفتند. در این مستند می‌خواهند همه را خراب کنند که همه نوکر هستند. اخیرا گفته‌اند آیت‌الله خمینی هم به کندی نامه نوشته بود که من حاضر هستم با شما همکاری کنم و منافع آمریکا را حفظ کنم. اینها جفنگیات است. آقای خمینی اگر می‌خواست این کار را بکند خمینی نمی‌شد که مردم این اندازه به او اعتقاد داشتند و روزی که به تهران آمد 4 میلیون نفر به استقبال او رفتند. برنامه اینها این است که جا بیندازند ایرانی‌ها آدم نیستند و چیزی از خودشان ندارند. مشروطه را ما به ایران دادیم، هر کاری که اتفاق افتاد ما کردیم و شما جزء آدمیزاد نیستید. درحالی‌که درست نیست. ملت ایران بسیار باهوش است و تشخیص می‌دهد چه کسی باید وارد صحنه شود. من به آیت‌الله کاشانی معتقد هستم.