
بحث اصلی گلشنی در این نشست به پیوند فلسفه با فیزیک و الهیات و توصیه به دانشکدههای مهندسی و علوم پایه به فلسفه و فلسفه علم اختصاص داشت. گلشنی در این نشست که «مهر» خبر آن را منتشر کرده در ابتدای بحث خود فلسفه را به عنوان مادر علوم معرفی میکند و فیزیک و الهیات را بخشی از آن میخواند: «بعدها به علت تحولاتی، علوم پایه، فلسفه را به طور کلی کنار گذاشتند ولی امروزه تحولاتی در غرب رخ داده که متاسفانه انعکاس آن در داخل کشور دیده نمیشود. در این رابطه هم دانشکدههای مهندسی مقصرند و هم دانشکدههای علوم پایه؛ چرا که اگر نگاه ما به غرب است، باید به تحولات آن هم توجه کنیم. انیشتین در سال ۱۹۵۰ سخنرانیای انجام داد که در آن گفت: «اگر فلسفه را جستوجو برای عامترین دانش بدانیم، او مادر تمام تفحصهای علمی خواهد بود.» در یکی از دایرهالمعارفها هم فلسفه اینگونه معرفی شده است: «فلسفه چارچوبی را فراهم میکند تا انسان راجع به جهان شناخت پیدا کند.»
گلشنی در ادامه ارتباط متافیزیک با دین، رشد تخصصگرایی، عدمتبحر فلاسفه متاخر به علوم، توفیق چشمگیر علوم در مقام عمل، رواج مکاتب تجربهگرا و تکبر نظریه کوانتوم را چند عاملی دانست که باعث شد فلسفه و مباحث هستیشناسانه از محیطهای علمی کنار گذاشته شود. او بحث بعدی خود را از زاویه دیگری توضیح داد و گفت: «ما به چارچوب وسیعتر از علم نیاز داریم؛ چارچوبی که بتواند به همه سوالات ما پاسخ دهد. انیشتین خیلی زود تشخیص داد که فیزیکدانان برای پایان یافتن دعواهایی که امروز زنده شده است، باید با فلاسفه بحث کنند اما محیط ما هنوز متوجه این ماجرا نشده است.» پیشنهادهای گلشنی برای برقراری این ضرورت شاید مهمترین بخش از صحبتهای او بود: «فلسفه باید به صورت الزامی در برنامه دانشکدههای علوم پایه قرار بگیرد. علاوهبر آن باید حوزههای بینرشتهای بین علوم انسانی و علوم پایه راه بیفتد. اگرچه در حال حاضر تعدادی از این رشتهها راه افتاده؛ ولی خیلی عمیق نیست. ضمنا امروزه با گسترش علوم و فناوری امکان ندارد کسی در همه حوزهها صاحبنظر شود.