تاریخ : Thu 24 Sep 2020 - 01:23
کد خبر : 46177
سرویس خبری : نقد روز

هزار راه نرفته در دیپلماسی اقتصادی

پرهام پوررمضان:

هزار راه نرفته در دیپلماسی اقتصادی

جامعه ایران به دلیل مشکلات ساختاری که در امر اقتصاد دارد تاکنون نتوانسته است به طور کامل و جامع در این امر به موفقیت برسد و از سوی دیگر مسائلی همچون تحریم‌ها، ایالات‌متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز با فشارهای حداکثری بر ملت ایران امکان تبادل دیپلماسی را از جامعه ایران گرفته‌اند. در شرایط فعلی ارتباط با همسایگان و ظرفیت‌های متعدد فی‌مابین راه گشایش‌گونه‌ای در برابر این اقدامات است.

به گزارش «فرهیختگان»، پرهام پوررمضان، پژوهشگر اندیشکده روابط بین الملل طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: شاید از اواخر دهه 70 شمسی مفهومی به شکل نوینش به ادبیات سیاسی دولتمردان و کارگزاران عرصه سیاست خارجی در جمهوری اسلامی اضافه شد که از آن به‌عنوان دیپلماسی اقتصادی یاد می‌کنند. اما مفهوم دیپلماسی اقتصادی از منظر سابقه ورود به ادبیات سیاسی جدید جهان پیشینه کمی طولانی‌تر دارد و شاید بتوان ورود این واژه به عرصه واژگان سیاسی را از به‌هم پیوندخوردن حوادثی چون فروپاشی شوروی، پایان جنگ سرد و آغاز فرآیندی به نام جهانی‌شدن دانست. یکی از پدیده‌هایی که در جهان هستی توانست تحولی شگرف ایجاد کند، چالش مهمی به نام جهانی شدن بود. این پدیده سبب شد دو مفهوم اقتصاد ملی و اقتصاد بین‌المللی از جایگاه قبلی خود ارتقا پیدا کرده و به‌نوعی در این چالش تبلور پیدا کنند.

امروزه در جهان هستی بسیاری از موضوعات دارای عنصری به نام درهم‌تنیدگی مفهومی هستند. یکی از انواع این مفاهیم، دومفهوم و دوگانه اقتصاد و سیاست است. این دومفهوم شاید پس از جنگ جهانی دوم توانستند به دلیل پارامتر مهمی به نام سیاست خارجی جدایی از یکدیگر را تجربه کنند اما امروزه با روند جهانی‌شدن شاهد این پدیده هستیم که اقتصاد و سیاست دوباره درکنار یکدیگر به بازیگری و ایفای نقش در فضای بین‌الملل می‌پردازند. ما در مطالعه دیپلماسی اقتصادی باید در ابتدا دیپلماسی را شرح دهیم. درواقع دیپلماسی در ساده‌ترین معنای خود می‌تواند این‌گونه تبلور پیدا کند که در ابتدا یک هنر است که یک ظرفیتی را استفاده می‌کند به نام منابع و با تمرکز بر این دو پارامتر چالش‌های خود در عرصه بین‌الملل را کاهش یا افزایش می‌دهد. مورد بعدی که توضیح آن را درجهت روشن شدن موضوع لازم می‌دانم، چالشی مهم به نام جهانی‌شدن است، جهانی‌شدن در عام‌ترین معنای خود یعنی جهان هستی دو حالت را تجربه کرده است. در ابتدا کوچک شده و در گام بعدی متراکم و همین امر سبب شده است زمان و مکان، مفهوم قبلی خود را از دست بدهند.

شاید 50سال پیش کسی فکر نمی‌کرد بتواند با مفهومی به نام اینترنت در کسری از ثانیه با فردی در کشور دیگری صحبت کند که امروزه به مدد جهانی‌شدن این امر اتفاق افتاده است. اما نکته بعد که باید به آن اشاره کنم، این است که اصلا چرا دیپلماسی اقتصادی به این حجم از اهمیت رسید. از زمانی که جهان مواردی همچون یک‌جانبه‌گرایی و تحریم‌ها را تجربه کرد، نخبگان سیاسی بعضی جوامع سیاست‌های توسعه اقتصادی را در پیش گرفتند و این توسعه اقتصادی درواقع یک همکاری فی‌مابین را می‌طلبید و همین امر باعث شد این جنس از دیپلماسی اهمیت پیدا کند. بهتر است اینجا در رابطه با اصالت در دیپلماسی اقتصادی هم مطالبی را به عرصه تحلیل بیاورم. در این رابطه چند دیدگاه وجود دارد که من از سه دیدگاه کلی در جهت تبیین موضوع استفاده خواهم کرد. در ابتدا باید گفت در دیپلماسی اقتصادی بعضی براین باورند که باید مطالعه رفتار پدیده‌ها در این مقوله از طریق مطالعه علم اقتصاد باشد و چون در آن یک سودنگری وجود دارد، می‌توان آن را دیدگاه لیبرال‌ها هم دانست. در دیدگاه دوم بعضی دیگر براین باورند باید مطالعه رفتار پدیده‌ها در این مقوله از طریق مطالعه علم سیاست باشد که می‌توان این دیدگاه را رئالیستی دانست. در پایان دیدگاه سومی وجود دارد که نوعی همکاری دوسویه فی‌مابین اقتصاد و سیاست برقرار می‌کند.

در جهان امروز ما وقتی صحبت از جهانی‌شدن می‌کنیم، درواقع از چه امری صحبت می‌کنیم، جهانی‌شدن یک مفهوم پیچیده ولی بسیار دقیق است و در عام‌ترین معنا می‌توان آن را به‌عنوان کوچک و متراکم‌شدن دنیا تلقی کرد اما یک مبحث مهم در اینجا مطرح می‌شود و آن هم وجود اندیشه‌های سختگیرانه در این راستاست که به شکلی رادیکال بیان می‌کنند که جهانی‌شدن مترادف برداشته شدن مرزهاست. اما هر پدیده‌ای در جهان هستی دارای یک‌سری از ویژگی‌ها و شاخص‌هاست که جهانی‌شدن هم از این امر جدا نیست که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد.

1- بزرگ‌ترین آرزوی نئولیبرال‌ها یعنی آزادسازی اقتصاد که در ایران به عنوان تعدیل اقتصادی از آن یاد می‌شود. 2-خصوصی‌سازی 3-رقابت‌پذیری 4- سرمایه‌گذاری خارجی 5- گسترش فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی، اگر ما می‌خواهیم جهانی‌شدن را تبیین کنیم باید این شاخص‌ها را بشناسیم و نیز با ابعاد جهانی‌شدن همچون اقتصاد، فرهنگ و سیاست نیز آشنا باشیم.

در ادامه این یادداشت به بررسی دو مبحث مهم یعنی سیاست خارجی و توسعه اقتصادی می‌پردازیم که از ترکیب این دو عامل یک سیاست خارجی توسعه‌گرا را می‌توانیم استخراج کنیم. اگر ما در تعریفی مشخص و آکادمیک، سیاست خارجی را مجموعه‌ای از تصمیمات، راهبردها و درنهایت اقدامات بدانیم، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که توسعه اقتصادی ذیل این مفهوم و به عنوان یکی از اهداف سیاست خارجی بیان شود. یک مساله مهم در تبیین سیاست خارجی و توسعه اقتصادی و ترکیب این یعنی سیاست خارجی توسعه‌گرا این نکته است که در سیاست خارجی اولویت با چه امری است؟ امنیت، توسعه، اقتصاد یا توسعه اقتصادی، با پاسخ به این سوال دیدگاه نسبت به سیاست خارجی توسعه‌گرا مشخص می‌شود.

دیپلماسی در عام‌ترین معنای خود این طور بیان می‌شود که فن و هنری است که به حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات بین‌المللی در کشورها می‌پردازد و از سه ویژگی ارتباطات، اطلاعات خود و دیگری و درنهایت مدیریت روابط بهره می‌برد. برای هر عملی که در جامعه منجر به یک کنش می‌شود باید یک تعریف جامع ارائه کرد، البته در علوم انسانی یک مشکل چالش‌برانگیز این است که هیچ‌گاه بر سر یک تعریف اجماع نمی‌شود اما نکته واضح در این بیان این است که هر پدیده دارای خصوصیات و رفتاری است که باید در تعریف آن گنجانیده شود، مبحث دیپلماسی اقتصادی نیز از این اصل جدا نیست و نخواهد بود، فلذا کامل‌ترین تعریفی که می‌توان از آن بیان کرد، این است که دیپلماسی اقتصادی شامل تمامی فعالیت‌ها، ابتکارها و استراتژی‌های هماهنگ و سازگار اقتصاد سیاسی در دوسطح دولتی و غیردولتی است که با توجه به پارامتر سیاست خارجی در دو عرصه ملی و بین‌المللی برای کسب جایگاه در اقتصاد جهانی از طرف کارگزاران سیاسی به کار گرفته می‌شود.

اگر قرار است از دیپلماسی اقتصادی تعریفی جامع و کامل شود باید این نکاتی که بیان شد حتما مطرح شود، به طور کلی هر پدیده دارای حوزه‌های متفاوتی است، یکی از حوزه‌های تقسیم‌بندی آن پدیده امور جزئی‌تر و زیرمجموعه آن است که در مبحث دیپلماسی اقتصادی می‌توان از انواع آن همچون دیپلماسی اقتصادی تجاری، دیپلماسی اقتصادی بازرگانی، دیپلماسی اقتصادی شرکتی و دیپلماسی اقتصادی زیست‌محیطی نام برد. اما امروزه با توجه به مطالعه روی رفتار پدیده‌ها برای آنها کارکردهای متفاوتی را در نظر می‌گیرند که به طور طبیعی مبحث دیپلماسی اقتصادی هم از این امر جدا نیست.

در این یادداشت پنج کارکرد اصلی را برای این مساله در نظر می‌گیرم: 1- تسهیل دسترسی به بازارهای جهانی و کالاهای بین‌المللی 2-جذب سرمایه خارجی 3- تاثیر‌گذاری بر نهادها، ساختارها و رژیم‌های بین‌المللی 4- تسهیل تامین منافع و اهداف ملی از طریق به‌کارگیری طیف متنوعی از ابزارهای اقتصادی و درنهایت 5-حفظ و حراست از اقتصاد ملی در برابر سیاست خارجی.

در پایان این یادداشت باید بیان کنم در رابطه با دیپلماسی اقتصادی سه دیدگاه کلی که در قبل هم به‌نوعی به آن پرداختم، وجود دارد. مساله اصلی این است که ما باید مفهوم دیپلماسی اقتصادی را زیرمجموعه اقتصاد سیاسی بدانیم. دیدگاه اول بیان می‌کند که اصالت با توسعه اقتصادی است، دیدگاه دوم بیان می‌کند که اصالت با سیاست خارجی است، اما دیدگاه سوم یک دیدگاه دوسویه است. درنهایت باید گفت دیپلماسی اقتصادی یک مفهوم بسیار پیچیده است و در تئوری و عمل دو روش کاملا متفاوت را کارگزاران امر برای آن در نظر می‌گیرند. در یک دیدگاه آینده‌پژوهانه باید مطرح کرد که جامعه ایران به دلیل مشکلات ساختاری که در امر اقتصاد دارد تاکنون نتوانسته است به طور کامل و جامع در این امر به موفقیت برسد و از سوی دیگر مسائلی همچون تحریم‌ها، ایالات‌متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز با فشارهای حداکثری بر ملت ایران امکان تبادل دیپلماسی را از جامعه ایران گرفته‌اند. در شرایط فعلی ارتباط با همسایگان و ظرفیت‌های متعدد فی‌مابین راه گشایش‌گونه‌ای در برابر این اقدامات است.