به گزارش «فرهیختگان»، نویسنده، ادبیات داستانی و روابط بینالملل از آن دست موضوعاتی هستند که وقتی کنار یکدیگر قرار بگیرند سهل و ممتنع بودنشان آشکار میشود. برای ورود به این مبحث، مناسب است به مفاهیم پرکاربرد و مهمِ دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی پرداخت. چراکه وقتی اهمیت و جایگاه این مفاهیم در ذهن نقش ببندد آنگاه معنای لزوم تبادلات فرهنگی بینالمللی، لزوم تغییر در نگرش خلق آثار و محصولات فرهنگی و اهمیت درنظرگرفتن مخاطب غیرایرانی بهدرستی تبیین و تثبیت میشود. نگارنده در این یادداشت، قصد دارد اشارهای مختصر به جایگاه مهم نویسندگان ادبیات داستانی در عرصه بینالملل داشته باشد.
در متون تخصصی، تعاریف متعددی از دیپلماسی عمومی ارائه شده است اما آنچه بهعنوان جمعبندی از این مفهوم میتوان بیان کرد این است: «درک (Understand)، اطلاعرسانی (Inform) و تاثیرگذاری (Influence) بر عموم مردم خارجی در جهت ارتقای منافع ملی و گسترش گفتوگو بین مردم و نهادهای یک کشور با همتایان آنها در خارج از کشور.» برای تحقق این امر، دولت هر کشور:
1. سیاستهای خود را با عباراتی قابل اعتنا و معنادار در فرهنگهای خارجی(کشورهای هدف) تبیین و حمایت میکند، هدف(Target) در دیپلماسی عمومی بهطور خاص مخاطبان خارج از کشور است؛ نه مخاطبان داخلی.
2. اطلاعاتی درمورد کشورش، مردم آن، ارزشها(Values) و نهادها را ارائه میدهد.
3. روابط پایدار(Lasting relationships) و درک متقابل(Mutual Understanding) از طریق تبادل مردم و ایدهها ایجاد میکند.
4. و در مورد نگرش و رویکردهای خارجی و پیامدهای آنها در سیاستهای خود به تصمیمگیرندگان داخلی مشاوره و راهبرد میدهد.
دیپلماسی عمومی زیرشاخههایی دارد که یکی از آنها، دیپلماسی فرهنگی است؛ یعنی: «تبادل ایدهها، اطلاعات، ارزشها، سیستمها، سنتها، عقاید و دیگر جنبههای فرهنگ با هدف تقویت درک متقابل.»
این نوع از دیپلماسی راهی برای نیل به اهداف سیاست خارجی هر کشور است که از ابزارهای فرهنگی همچون ادبیات، سینما، هنر و... در قالبهای مکتوب و دیجیتال استفاده میکند.
بار دیگر تعاریف مذکور را بخوانید. تاکید بر گسترش گفتوگو و تبادل عناصر فرهنگی و هدف نهایی، تقویت درکِ متقابل و تاثیرگذاری بر مخاطب خارجی است. سوال این است درک متقابل چگونه اتفاق میافتد؟ برای رسیدن به چنین ادراکی چه راهکارهایی وجود دارد؟ و چگونه میتوان به ادبیات و گفتمان مشترک دست یافت؟
ادبیات داستانی یکی از بهترین راهکارهای گسترش گفتوگو با مردم کشوری دیگر و دستیابی به تعامل و درک متقابل است. کتاب، منظومهای منسجم از افکار و نگرشهایی است که نویسنده راجعبه فرهنگ، زیستبوم، سیاست، اجتماع و... مینویسد و در همین قالب، مردم یک جامعه به مردم جامعهای دیگر معرفی میشوند. حتما تجربه مطالعه و خوانش کتب نویسندگان خارجی را دارید. بدون حتی عبور از مرز جغرافیایی، در قالب روایتی داستانی، با لباس، غذا، آیین و سنتها، موسیقی، هنر، تعامل و معاشرت و حتی عقاید مذهبی و درمجموع فرهنگ آن کشور آشنا شدهاید. اگر کمی علاقهمندتر باشید بعد از خواندن کتاب، جستوجویی در اینترنت خواهید داشت و اطلاعات و تصاویر مکانها، موزهها، شهرها و روستاهایی که در آن کتاب نام برده شده را مییابید و اینگونه است که شما با بخشی از کشور و تاریخ آن آشنا میشوید. یاد میگیرید چه موضوعاتی برای مردم یک کشور، هنجار است و چه موضوعاتی نابهنجار. با خواندن چند کتاب دیگر یا تماشای فیلم و سریالها، اندکاندک دایره دانش و اطلاعات شما راجعبه مردم آنجا وسعت مییابد و اگر روزی، اهالی آن منطقه را از نزدیک ببینید صحبتهای مشترک بیشماری بینتان شکل میگیرد. سوالاتی که در ذهنتان ایجادشده پاسخ داده میشود، بسیاری از ابهامات در بستر تعاملات انسانی و دوستانه رفع میشود و مشترکات افزایش مییابد.
همانطور که میبینیم کارکرد ادبیات در روابط بینالملل خاص و مهم است. از بُعد نظری، ادبیات میتواند در خدمت دیپلماسی فرهنگی باشد. زیرا به خوانندگان اجازه میدهد کشورهای خارجی یا فرهنگهای خارجی را تصور کنند. شخصیتپردازی قهرمانان میتواند ما را به همدلی با افرادی که معمولا هرگز آنها را ملاقات نمیکنیم دعوت کند و حتی بستر تخیل و خیالپردازی در قالب ادبیات داستانی میتواند بهطور بالقوه، فرهنگهای دور را به ما بفهماند. البته که در واقعیت، بهدلیل عوامل مختلف، ظرفیت ادبیات برای نیل به چنین اهدافی، پیچیده و غامض است. در اینجا لازم است نگارنده تاکید کند که درنظرگرفتن مخاطب جهانی برای نگارش داستان(چه داستانهای بلند و چه داستانهای کوتاه)، به معنای محدودکردن قوه تخیل نویسنده نیست اما رویکرد صرفا داخلی و عدم توجه به مخاطب بینالمللی، میتواند مانع بزرگی برای گسترش ادبیات داستانی معاصر باشد.
شعرا و نویسندگان کتب کلاسیک ایرانی همچون حافظ، مولوی، فردوسی، نظامی گنجوی و... حتی بدون تلاشهای داخلی، در دنیا شناخته شدهاند و چهبسا نمونههای بسیاری را بتوان یافت که کشورهای خارجی، خود به ترجمه و نشر آثار آنها روی آوردهاند. درواقع ادبیات کلاسیک ایرانی، یکی از ظرفیتهای قوی و مهم در میان ملل است.
حوزه مهم دیگر که از نقاط قوت ایران در بازارهای جهانی نشر محسوب میشود، ادبیات کودک و نوجوان و بهویژه تصویرگری کتاب کودک است که طی سالیان اخیر نویسندگان و تصویرگران ایرانی، حضور پررنگی در عرصههای جهانی داشتهاند و میتواند نقطه تمرکز خوبی باشد.
ادبیات پایداری و جنگ نیز در برخی کشورها، علاقهمندان بسیاری دارد و باید با شناخت دقیق منطقهای نسبت به نگارش و ترجمه اینگونه ادبیات اهتمام داشت. قدم گذاشتن در این وادی بهقدری حساس است که گاهی در یک کشور، از یک شهر به شهر دیگر دیدگاه و استقبال مردم متفاوت است و بدون مخاطبشناسی نمیتوان به نتایج مطلوب دست یافت. با کمی مطالعه و آشنایی با پیشینه کشورها، میتوان پیبرد که فرهنگ ایثار برای کشورهای منطقه خاورمیانه معنادار است درحالی که همین مفهوم برای برخی از ملل مانند اروپا و آمریکا، معنای مشابهی در ذهن تداعی نمیکند و حتی با چنین موضوعی بیگانه هستند.
با وجود چنین ظرفیتهایی، کتاب و نویسنده ایرانی آنچنان که باید جایگاه خود را در بازار جهانی نشر و رویدادهای ادبی بینالمللی و بهطور کلیتر در میان عامه مردم خارجی نیافته است. بهرغم اجرای دو طرح، یعنی طرح تاپ و طرح گرنت که هرکدام با رویکردهایی خاص و تحت عنوان حمایت دولتی به ترجمه و صادرات کتاب ایرانی میپردازند اما همچنان برای دستیابی به نقطه مطلوب، راهی بس طولانی در پیش است.
اگر از سیاستهای فرهنگی دولتهای حال و گذشته و چگونگی حضور آنها در عرصه بینالملل بگذریم که خود مبحثی جداگانه است، باید توجه داشته باشیم قبل از وجود هر برنامه حمایتی از سوی دولت، باید محتوای داستانیِ قابلِ درک برای مخاطب آن سوی مرزها نگاشته شود تا ناشر خارجی برای ترجمه کتابهای داستانی ایرانی رغبت و تمایل از خود نشان دهد. درحقیقت پایه اولیه و مهم چنین اقداماتی را نویسندگان فراهم میکنند چراکه آنها خالقان اصلی آثار بهشمار میآیند.
از لحاظ محتوای داستانی خوب، بیبهره نیستیم و نویسندگانِ توانمند و خلاقی هم وجود دارند که ناشران خارجی کتابهای آنها را ترجمه و منتشر کردهاند، اما این میزان کافی نیست و باید در کشور، نگاه راهبردی به قشر نویسنده بهعنوان سفیران فرهنگی و بهزعم برخی صاحبنظران، سفیران متنی شکل بگیرد. برای قرارگرفتن در چنین مسیری قبل از همه، خود جامعه نویسندگان باید چشمانداز بینالمللی داشته باشند و در گامهای بعد، دولت بهجای تصدیگری، برنامههای حمایتی قابل اجرا ازجمله پیادهسازی طرح گرنت نویسندگان را فراهم کند.
فرانسه را میتوان بهعنوان یکی از کشورهای پیشرو در بهرهگیری از کتاب برای گسترش روابط فرهنگی بهصورت رسمی و غیررسمی برشمرد. ازجمله اقدامات مهم در این کشور، اجرای گرنت نویسنده است. برای نویسندگان فرانسوی و غیرفرانسوی با حمایت دولت امکان سفر به دو کشور مبدا و مقصد فراهم میشود و نویسندگان بعد از بازگشت، مبتنیبر اشتراکات دو کشور، به تولید محتوا در قالب داستان میپردازند و نهایتا این داستانها به زبان هر دو کشور ترجمه و تبادل میشوند. با توجه به شرایط اقتصادی کشور و البته تخصیص بودجه اندک در بخش فرهنگی، اعزام و تبادل نویسنده با سایر کشورها به سادگی فراهم نیست و در چنین وضعیتی، شبکههای اجتماعی و بستر اینترنت و مطالب فراوان درباره مردم سایر کشورها در وبسایت و وبلاگهای غیرفارسیزبان، جایگزینهای مناسبی هستند. صفحات اجتماعی ایرانیان خارج از کشور نیز منبع آشنایی خوبی با بافت کشورهای دیگر است.
در پایان لازم به یادآوری این نکته است که اگر دولتها از راهبردهای رسمی دیپلماسی عمومی و فرهنگی برای ارتباط دولت با مردم و اثرگذاری بر اذهان آنها استفاده میکنند، نویسندگان با هنر و قلمفرسایی خود ارتباطات غیررسمی مردم با مردم(People to People) را تسهیل و اثرگذاری بر قلوب و اذهان(Hearts & Minds) را فراهم میکنند.