به گزارش «فرهیختگان»، سرانجام پس از کشوقوسها و تاخیرهای فراوان، مذاکرات بینالافغانی با حضور نمایندگان دولت افغانستان و طالبان در قطر شروع به کار کرد. اگرچه سخنرانیهای آغازین طرفهای مذاکرهکننده تا حدودی امیدوارکننده به نظر میرسید، اما حتی از همین صحبتهای تشریفاتی و کوتاه نیز میشد دشواری کار را درک کرد. درحالی که نمایندگان دولت برای حفظ نظام جمهوری، قانون اساسی و به گفته خودشان حفظ دستاوردهای دو دهه اخیر پا به میدان مذاکرات گذاشتهاند؛ طالبان همچنان بر تشکیل یک نظام اسلامی همه شمول و برپایی آنچه آنها قوانین شریعت میخوانند، تاکید دارند. در این شرایط باید اذعان کرد قابلیتها و تواناییهای تیمهای مذاکرهکننده، انسجام اهداف و برنامههای آنها و در عین حال میزان حمایتهای داخلی و خارجی از هریک از طرفین میتواند در سرنوشت مذاکرات نقشی تعیینکننده داشته باشد. در یک نگاه اجمالی و براساس آنچه تاکنون رخ داده است شاید بتوان نسبت به عیار کیفی هریک از دو طرف و میزان قدرت آنها بر سر میز مذاکرات نکاتی را مورد توجه قرار داد.
1. مقایسه تیمهای مذاکرهکننده دو طرف و ترکیب رهبری آنها حکایت از آن دارد که طالبان تیم قویتر و منسجمتری را روانه مذاکرات کرده است. رهبری هیات طالبان به مولوی عبدالحکیم اسحاقزی واگذار شده که قاضیالقضات و دست راست رهبر طالبان محسوب میشود و در عین حال نظرات او را همتراز با دیدگاهها و نظرات رهبر طالبان ارزیابی کردهاند. علاوهبر این بیشتر اعضای تیم مذاکرهکننده افرادی هستند که عضو شورای رهبری طالبان بوده و در میان افراد متنفذ این گروه جای میگیرند. در مقابل تیم مذاکرهکننده دولت افغانستان را معصوم استانکزی رئیس سابق امنیت ملی هدایت میکند که در حال حاضر سمتی رسمی در دولت ندارد و بهرغم روابط نزدیکش با اشرف غنیزی رئیسجمهور افغانستان، دقیقا روشن نیست که دایره اختیاراتش در مذاکرات به چه میزان است. علاوهبر این با توجه به اختلافاتی که در مورد تعیین اعضای شورای مصالحه ملی بروز کرده است، دقیقا روشن نیست که تیم مذاکرهکننده باید به چه کسی پاسخگو باشد؛ رئیس شورای مصالحه ملی بهعنوان مسئول اصلی مذاکرات یا اشرف غنی رئیسجمهور و عالیترین مقام سیاسی، براساس همان قانون اساسی که هیات گفتوگوکننده ظاهرا برای دفاع از آن آمدهاند.
2. به نظر میرسد طالبان به لحاظ همراهی یا پشتیبانی سیاسی منطقهای و بینالمللی از موقعیت بهتری نسبت به دولت برخوردار است. پاکستان با تمامقوا پشتسر طالبان قرار دارد و با توجه به سفر اخیر نمایندگان این گروه به اسلامآباد، گمان میرود این کشور نقشی تعیینکننده در تعیین اعضای هیات مذاکرهکننده طالبان ایفا کرده است. دولت آمریکا هم که با طالبان به توافق سیاسی دست یافته، به دنبال یک توافق سریع است تا برایش خروجی آبرومندانه به ارمغان آورد؛ موضعی که در راستای برنامهها و اهداف طالبان قرار میگیرد. از سوی دیگر در سالهای اخیر شاهد تحرکات و سفرهای متعدد طالبان به کشورهای منطقه برای جلبنظر و حمایت آنها بودهایم که شواهد نشان میدهد این تحرکات تا حد زیادی توام با موفقیت بوده است. صحبتهای درانی رئیس سابق ایاسای [اطلاعات ارتش پاکستان] هم گویای آن است که اسلامآباد از حدود 10سال قبل برای خروج آمریکا از افغانستان و ایجاد اعتمادسازی برای طالبان در میان کشورهای منطقه، برنامه بلندمدتی را دنبال کرده که هماکنون میتواند ثمربخشی خود را در روند مذاکرات نشان دهد. در برابر تمامی اینها دولت افغانستان تنهاتر از همیشه به چشم میآید. پشتیبانان اصلی این دولت یعنی آمریکا و جهان غرب، تا حد زیادی از مسئولیتهای خود در قبال دولت کابل شانه خالی کردهاند و شاید به دلیل برخی اقدامات دولت کابل، روابط این کشور با همسایگان نیز چنگی به دل نمیزند. در عین حال دولت نمیتواند به حمایتهای سازمانهای بینالمللی چون ناتو، سازمان ملل یا سازمانهای حقوق بشری دلخوش کند، چراکه تجربه نشان داده آنها بهشدت دنبالهروی سیاستهای واشنگتن هستند.
3. در رابطه با ترسیم چارچوب سیاسی آینده افغانستان به نظر میرسد مذاکرهکنندگان دولت از برتری نسبی بهره میبرند، چراکه از یک نظام مستقر و با تجربه بیستساله که مورد تایید جامعه جهانی است، دفاع میکنند. در مقابل طالبان تاکنون جز تاکید بر حکومت اسلامی، چارچوب و نظام سیاسی مشخصی را تعریف نکردهاند و دیدگاههای آنها در قبال بسیاری مسائل همچون انتخابات، نظام جمهوری، جامعه مدنی و مسائل زنان همچنان مبهم باقی مانده است. آنها یک تجربه حکومتداری را سپری کردهاند که گمان نمیرود بخواهند یا بتوانند آن را به عینه تکرار کنند. بنابراین میتوان گفت حداقل در این زمینه دست مذاکرهکنندگان دولت پیش است؛ هرچند درنهایت نمیتواند برتری نسبی موقعیت طالبان در مذاکرات صلح را به چالش بکشد.
* نویسنده: میراحمدرضا مشرف، روزنامهنگار