به گزارش «فرهیختگان»، در حیات چند دههای رژیمصهیونیستی، هیچ توافقی بیمبناتر از آنچه دو کشور کوچک عربی امارات و بحرین دیروز در کاخسفید با این رژیم امضا کردند، سابقه نداشته است. پیش از این دو کشور عربی، مصر و اردن سالها قبل با رژیمصهیونیستی توافق صلح امضا کردند و در ازای آن نیز منافعی کسب کردند، اما دو کشور حاشیه خلیج فارس بهنظر نمیرسد از این عادیسازی سود چندانی برده باشند. وزرای خارجه این دو کشور عربی روز گذشته در کاخسفید حاضر شدند تا توافق عادیسازی روابط میان رژیمصهیونیستی با امارات از یک سو و بحرین از سوی دیگر را با حضور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با حضور حدود ۷۰۰ میهمان، از جمله تونی بلر، نخستوزیر اسبق انگلیس امضا کنند. در این مراسم که به وقت تهران در ساعت 30:20 آغاز شد، هر سه طرف یک سند واحد بهنام «توافق ابراهیم» را امضا کردند و توافقهای دوجانبه نیز بین طرف صهیونیستی و هر یک از طرفهای عربی منعقد شد.
امارات متحده عربی و بحرین، تلاش برای استفاده از کمکهای تلآویو برای تامین امنیت خود را توجیه این اقدام میدانند. این درحالی است که آمریکا یعنی کشوری بسیار قویتر از رژیمصهیونیستی با وجود استقرار دهها هزار نظامی در منطقه و خاک این کشورها نتوانسته امنیت این کشورهای کوچک را تامین کند که در تامین امنیت خود نیز با مشکل روبهرو است. در چنین شرایطی چگونه رژیمصهیونیستی که از سال 2000 و با عقبنشینی از جنوب لبنان دچار سلسله شکستهایی از چند گروه نظامی مانند حزبالله لبنان و گروه حماس و جهاد اسلامی مستقر در غزه شده، میتواند امنیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس را تامین کند؟ رژیمصهیونیستی بهجز مشکلات امنیتی ناشی از محاصره شدن چندسویه از سمت گروههای مقاومت و موشکباران دورهای شهرها و شهرکهایش از جمله تلآویو، پایتخت این رژیم با بیثباتی سیاسی، شکاف داخلی و بحران کرونا نیز روبهرو است. رژیمصهیونیستی پس از شکست یک عملیات نفوذ در غزه در زمستان 1397 پارلمان خود کنیست را در دیماه همان سال منحل کرد و پس از برگزاری سه انتخابات زودهنگام پارلمانی پیدرپی در فروردین، شهریور و اسفند سال گذشته نهایتا در اواخر بهار سالجاری موفق به تشکیل یک دولت ائتلافی بهشدت شکننده شد. در سوی دیگر با وقوع کرونا رژیمصهیونیستی که دارای جمعیت 8 میلیون نفری است که 6 میلیون و 500 هزار نفر آن یهودی هستند، با بحران بیسابقهای روبهرو شده است. یک میلیون بیکار و ثبت ابتلای روزانه 4 هزار نفر به کرونا از جمله مشکلات این رژیم است. رژیمی غرق در مشکلات امنیتی، تحت محاصره و موشکباران، با سابقه شکستهای متعدد از گروههای نظامی مقاومت در دو دهه گذشته، دچار بیثباتی سیاسی، ناموفق در کنترل کرونا و دارا بودن شکاف اجتماعی چگونه ضامن امنیت کشورهایی شده که حتی بهنوعی بیدفاعتر و در معرض خطرتر از این رژیم هستند؟
امارات و بحرین اعلام کردهاند صلح و عادیسازی روابطشان با رژیمصهیونیستی باعث شده تا این دو کشور امتیازی بهنفع فلسطینیها از تلآویو کسب کنند! آنگونه که ابوظبی و منامه ادعا کردهاند این امتیاز به توقف الحاق بخشهایی از کرانه باختری به رژیمصهیونیستی مربوط است. سران این دو کشور عربی بههمراه برخی از رسانهها مدعی شدهاند تلآویو بهدلیل طرح صلح ابراهیم فعلا الحاق را تعلیق کرده است؛ مسالهای که البته بارها و بهوسیله مقامات صهیونیست و حتی آمریکاییها تکذیب شده است. روزنامه تایمز اسرائیل روز یکشنبه هفتهجاری در گزارشی به نقل از منابع آگاه مدعی شده بود: «دولت دونالد ترامپ در جریان این مذاکرات سازش به ابوظبی تعهد داده است که دستکم تا سال ۲۰۲۴ الحاقبخشهایی از کرانه باختری توسط رژیمصهیونیستی را به رسمیت نشناسد.» این مساله گرچه تایید نشده است اما باید دانست چنین تصمیمی حتی درصورت وجود داشتن، مستقل از خواست امارات اتخاذ شده و واشنگتن آن را در جریان مذاکرات به ابوظبی غالب کرده است.
هشدار ترامپ به سران عرب
پشت این توافق، بیش از هر چیز دونالد ترامپ خودنمایی میکند. او به کشورهای عربی و بهخصوص کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس توصیه اکید کرده که هرچه سریعتر توافق عادیسازی با رژیمصهیونیستی را امضا کنند. او سپس در یک تهدید دوگانه به این کشورها هشدار داده است که اگر او در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز نشود، مشخص نیست آنها در چه وضعیتی بهسر خواهند برد. این مساله از چند جهت قابل بررسی است. نخست تمایل آمریکا برای گذر دادن روابط خود با کشورهای عربی از کانال رژیمصهیونیستی است. گفته میشود جرد کوشنر، داماد یهودی ترامپ که مشاور ارشد رئیسجمهور نیز بهحساب میآید به کشورهای عربی گوشزد کرده است که باید مساله روابط خود با رژیمصهیونیستی را حل کنند و در غیر این صورت بهدنبال حمایت آمریکا از خود نباشند. گفتههای ترامپ نیز حاکی از این مساله است که این کشورها باید رژیمصهیونیستی را لنگرگاه امنیت خود بدانند و از طریق اتصال به تلآویو نوسانات و انتقال قدرت در آمریکا را مدیریت کنند.
مساله دومی که در رابطه با سخنان ترامپ قابل برداشت است تهدید کشورهای عربی جهت تلاش بهمنظور پرکردن کارنامه او برای انتخابات پیشرو است. او بهصراحت گفته اگر قرار باشد رای نیاورد مشخص نیست چه بلایی بر سر این کشورها میآید.
مساله سوم قابل برداشت از سخنان ترامپ در رابطه با ادعای وی درباره حمایتش از متحدان منطقهای آمریکاست. ترامپ میخواهد نشان دهد که وی حامی و تضمینکننده امنیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس است و اگر دوره ریاستجمهوری او تمدید نشود این کشورها با رئیسجمهور بعدی آمریکا که نظر دیگری دارد به مشکل خواهند خورد. درحال حاضر بسیاری از سران و گروههای سیاسی کشورهای عربی متحد آمریکا از وارد شدن به برنامههای تبلیغی ترامپ که یکی از آنها توافقات عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی است بیم دارند. این افراد معتقدند درصورت نقشآفرینی در این مرحله و درصورت رای آوردن جو بایدن نامزد دموکراتها بهدلیل بازی در بازیهای تبلیغاتی جمهوریخواهان و ترامپ مورد مجازات قرار خواهند گرفت. ترامپ میخواهد از این طریق ترس کشورهای عربی را از بایدن شکسته و به آنها این نکته را تزریق کند که دموکراتها برخلاف منافع دیکتاتورهای عرب گام برخواهند داشت و این دیکتاتورها چارهای جز حمایت بیپروا از او ندارند.
انتخابات دلیل اصلی توافقات صلح
تقریبا تحلیلگر و یا حتی فرد سادهای نیست که این تفسیر انتخاباتی بودن توافقات صلح ترتیب داده شده توسط ترامپ را نداشته باشد. او با امتیازدهی به طالبان با این گروه توافق صلحی را در اوایل سالجاری میلادی به امضا رساند و از سوی دیگر دو هفته پیش میزبان رئیسجمهور صربستان و نخستوزیر کوزوو بود تا آنها را مجبور به صلح با یکدیگر کند که در نهایت دو کشور راضی به عادیسازی روابطشان در حوزه اقتصادی شدند. البته آمریکاییها در سند صلح میان دو کشور گویا بندی را در رابطه با انتقال سفارت صربستان از تلآویو به قدس و گشایش سفارت کوزوو در قدس گنجانده بودند. پس از اعلام این بند در سخنان ترامپ، «الکساندر ووچیچ» رئیسجمهور صربستان با تعجب به دنبال چنین بندی در سند توافق بود. مسالهای که نشان میداد او از موافقتش با انتقال سفارت کشورش از تلآویو به قدس بیخبر بوده است. نکته مهمتر بیارتباط بودن گنجاندن این بند و وارد کردن رژیمصهیونیستی به مساله صلح میان دو کشور در شبهجزیره بالکان بود.
اتحادیه اروپا پس از اعلام احتمال انتقال و بازگشایی سفارت این دو کشور اروپایی در قدس آنها را تهدید کرده است. این دو کشور خواهان پیوستن به اتحادیه اروپا هستند و درحالی که این اتحادیه با اعلام قدس بهعنوان پایتخت رژیمصهیونیستی مخالف است صربستان و کوزوو به نخستین کشورهایی در اروپا تبدیل شدهاند که با این درخواست موافقت کردهاند.
ترامپ بهجز این دو توافق صلح عادیسازی روابط امارات و بحرین را اعلام کرده و میکوشد تا در هفتههای آینده بهصورت دورهای عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی با دیگر کشورهای عربی و یا اسلامی را نیز اعلام کند. کشورهایی مانند عمان، عربستان سعودی، کویت، قطر، سودان و حتی اندونزی دیگر گزینههایی هستند که احتمال عادیسازی روابطشان با تلآویو میرود.
هدف ترامپ از این توافقات صلح متعدد، پنهان کردن ناکامی از توافق با چین، ایران، کرهشمالی و همچنین شکست در پرونده ونزوئلا است. او از سوی دیگر چشم به رای مسیحیان انجیلی (اوانجلیستها) دارد که از بزرگترین و افراطیترین طرفداران رژیمصهیونیستی در آمریکا هستند. مایک پنس، معاون ترامپ و مایک پومپئو، وزیرخارجه تندرو آمریکا جزء مسیحیان اوانجلیست بهحساب میآیند. او همچنین قصد دارد در گام بعد آرای یهودیان را نیز بهدست آورد. بهطور سنتی یهودیان بیشتر لیبرال بوده و 70 درصد از آنها به دموکراتها رای میدهند. ترامپ میخواهد با برعکس کردن این رویه در اقدامی دو سر برد ضمن به دست آوردن این آرا جای آن را در سبد رای دموکراتها خالی کند. نتانیاهو به همین منظور سفر خود به واشنگتن را 4 روزه قرار داده تا به درخواست ترامپ، یهودیان آمریکا را راضی کند تا به وی رای دهند.
چرا علنیسازی برای اعراب زیانبار است؟
گرچه مقامات اماراتی پس از علنی شدن روابط با رژیم صهیونیستی اعلام کردند عادیسازی با تلآویو ضدکشوری دیگر نیست، اما گفتههای مقامات آمریکایی و حتی بحرینی نشانگر چیز دیگری است. آنطور که پمپئو، وزیر خارجه آمریکا بهویژه در روزهای اخیر اعلامکرده هدف از توافقات و میانجیگریهای کنونی آمریکا در منطقه ائتلافسازی علیه ایران است. پمپئو درجریان گفتوگوهای استراتژیک میان آمریکا و قطر که در هفتهجاری در واشنگتن انجام شد بر ضرورت حلوفصل مشکلات میان متحدان آمریکا در منطقه برای اتحاد علیه ایران تاکید کرد.
البته باید درنظر داشت این مساله نه بهطور کامل شدنی است و نه آنکه علنیسازی روابط به آن کمک میکند. آمریکا در سالهای اخیر بهدنبال تشکیل ناتو عربی بوده اما ناکام مانده است. این کشور همچنین از سال 2017 درحال فشار آوردن به کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس برای حل بحران محاصره قطر است، چیزی که در اتمام آن نیز ناکام بوده است. پادشاهیهای کوچک و کمجمعیت عربی بهدلیل اختلافات ناتوان از اتحاد هستند و از سوی دیگر تعدادی از آنها مانند عمان، کویت و قطر علاقهای به سرشاخ شدن بیهوده و برخلاف منافعشان با ایران ندارند. در سوی دیگر ائتلاف، نیازی به تشکیل ائتلاف میان کشورهایی مانند امارات، بحرین، رژیم صهیونیستی و عربستان نیست. این ائتلاف از مدتها پیش وجود داشته و امتحان خود را با شکست در جنگ 6 ساله یمن بهپایان رسانده است. تنها چیزی که ائتلاف میان این کشورها میتواند باعث آن شود ایجاد زمینه برای برخورد با این ائتلاف است. علنیسازی روابط کشورهای عربی با تلآویو و آشکار شدن خیانتشان باعث میشود محور مقاومت بتواند در فضایی بازتر و با مشروعیت بیشتری به مقابله با این کشورها بپردازد. تهدیدات نظامی یمن علیه رژیم صهیونیستی، امارات و بحرین نمونهای از مسائلی است که پیشتر قابلیت اجرایی شدن بالایی نداشتند اما در فضای فعلی و درمیان افکار عمومی با پذیرش روبهرو خواهد شد. علنیسازی روابط ائتلاف عربی- صهیونیستی بدون آنکه توانی به این ائتلاف اضافه کند تنها مشروعیت محور مقابل آن را درمیان افکار عمومی و دولتهای منطقه بالاتر برده و بهانه لازم برای برخورد سخت را به آن داده است.
این عادیسازی باعث از بین رفتن ادراک عرب- فارس و شیعه- سنی شده و دوگانه وفادار- خائن را بهجای آن نشانده است. دو ادراک نخست مانع از مانور کامل ایران و محور مقاومت در منطقه میشدند و آن را با اتهام احیای پادشاهی هخامنشی یا صفویگری روبهرو میکردند و به محور مقاومت نیز انگ دنبالهروی از منافع تهران را میزدند. اما حالا با تغییر این ادراک باعث شده ایران و محور مقاومت بهعنوان وفادار به آرمان اسلامی و عربی شناخته شده و درمقابل پادشاهیهای عربی عناصری خیانتکار شناخته شوند.
اتحاد فلسطینیها و فعال شدن کرانه باختری
روبهرو شدن گروههای فلسطینی و بهخصوص تشکیلات خودگردان با خیانت اعراب به قضیه فلسطین باعث شده تا آنها با پررنگ شدن دشمنیها اختلافات داخلی خود را کمرنگتر از گذشته ببینند. نشست سران گروههای مختلف فلسطینی در سفارت فلسطین در بیروت پایتخت لبنان که در روز سیزدهم ماهجاری برگزار شد، نمونهای از متحد شدن گروههای فلسطینی است. در این نشست افراد شاخصی همچون اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس و نیز زیاد النخاله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی شرکت داشتند. همزمان با این نشست اعضای تشکیلات خودگردان فلسطین در رامالله با حضور محمود عباس، رئیس این تشکیلات نیز بهصورت ویدئو کنفرانس در آن شرکت کردند. حرکت گروههای فلسطینی بهسمت اتحاد از آنجا مورد اهمیت است که هماکنون تنها منطقه غزه در محور مقاومت حضور دارد و درصورت وارد شدن کرانه باختری که در قلب سرزمینهای اشغالی قرار دارد به فاز مقاومت مسلحانه، امنیت اماکن و تاسیسات حیاتی رژیم صهیونیستی مورد تهدید بیشتری قرار گرفته و شهرکهای صهیونیستنشین مستقر در کرانه باختری نیز با حملات انتقامجویانه مواجه خواهند شد.
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار