به گزارش «فرهیختگان»، عبدالله عبداللهی، سردبیر خبرگزاری تسنیم نوشت: در دهه اول محرّم گفتاری از جناب حجتالاسلام پناهیان درباره عدالت و مواسات پخش شد که آن جملات مشخصاً غلط بود؛ بر اساس فیلم منتشرشده از این جلسه، ایشان میگفت که "امسال دوستان گفتند نمیخواهید درباره عدالتگرایی صحبت کنید؟ دوران عدالتخواهی گذشته؛ عدالتخواهی معمولاٌ معطوف به این است که کسی دزدی نکند، آن که ماشاءالله قوه قضائیه فعال شده انشاءالله دزدها را هم میگیرد و بیشتر هم میگیرد و دزدی جمع میشود از مملکت؛ بالاتر از دزدی، امتحان دیگری داریم که مواسات است".
اگرچه آقای پناهیان در همین جلسه و جلسات روزهای بعد تلاش کرد مقصود خود را از این جملات توضیح بدهد و برداشتهایی را که با نیت او همخوانی نداشته است تا حدی اصلاح کند، امّا بههرصورت، آن عبارات اولیه بهنحو واضحی نادرست بود.
مخاطب حساس به مسئله عدالت، وقتی این اظهارات آقای پناهیان را میدید بهصورت طبیعی در مقام نقد آن برمیآمد و البته این نقدها و گفتوگوها، بهویژه درباره کلان مسئله بسیار مهمی مانند عدالت، امری کاملاً لازم و مسیری برای رشد آگاهیهای نظری و تقویت فکری در این حوزه است.
اما مسئله اینجاست که در مواجهه با این پدیده نیز همچون هر پدیده دیگری میتوان هم بهنحو عادلانه ورود کرد و به آن پرداخت و هم میتوان به 2 دشمن بزرگ عدالت، یعنی «محافظهکاری» یا «رادیکالیسم» تمسک جست. و پرواضح است که چون مسئله مورد بحث، یک گزاره درباره خود عدالت است، ورود به نقد و بررسی آن هم بهنحو مضاعفی باید عادلانه باشد.
رویکرد محافظهکار آن است که میپندارد از آنجا که حقیقتاً جناب آقای پناهیان یکی از بهترین خطیبان کشور طی سالهای گذشته بوده و مخاطبان او پای منبر و یا از طریق مکتوبات او و یا صوت و فیلم جلساتش مطالب بسیاری آموختهاند، لذا در مواجهه با تمام اظهاراتش، از جمله مورد اخیر نیز بهجای نقد، باید بهخاطر شخصیت وارسته آقای پناهیان، بیاناتش را تأیید کنیم. این محافظهکاری جفا به عدالت است و بهاحتمال بسیار زیاد آقای پناهیان نیز راضی به آن نیست.
اما در مقابل، دشمن دیگر عدالت، تمسک به رادیکالیسم در نقد پدیده است. رادیکالیسم میتواند هم در فرم و هم در محتوا ظاهر شود و معالاسف در ماجرای اخیر مواجهه انتقادی با صحبتهای آقای پناهیان، علیرغم وجود بسیاری از نقدهای دلسوزانه و مؤدبانه، اعتراضاتی نیز به او صورت گرفت که ناجوانمردانه و مصداق نقض عدالت در ادعای پوشیدن ردای عدالتخواهی بود.
ادبیات بعضی نقدها بهلحاظ فرمی در حد تکفیر آقای پناهیان و توهین به او پیش رفت و بهلحاظ محتوا نیز ادعایی درباره زیست شخصی او مطرح شد که با واقعیت او فاصله داشت. مدعیان که تصور میکردند ادعای جانبداری از عدالت، خودش در عمل نیازی به رعایت عدالت ندارد، با سرککشیدن به زندگی شخصی او و انتشار سندی با عنوان پایانکار ساختمانی که چند سال پیش در آن سکونت کرده است، تبلیغ کردند که او اهل زدوبند با متمولان است و رویکردی ثروتاندوزانه و سرمایهدارانه در زندگی شخصیاش دارد. این ادعاها و غوغاسالاریها تا جایی پیش رفت که آقای پناهیان مجبور به توضیح درباره ماجرای همکاریاش در بنیان یک ساختمان با فردی بهنام سعید مطلبی شد.
پیشتر هم در تحلیلهای تسنیم اشاره شد که اولاً عدالت و عدالتخواهی بالاترین آرمان و محکی برای تمام ارزشهای دیگر است و ثانیاً با عنایت به گفتمان و همچنین عملکرد بسیار منفی دولت آقای روحانی و تشدید فاجعهبار نابرابری در کشور (رسیدن به بدترین وضعیت پس از انقلاب)، نیاز به عدالتخواهی واقعی، عالمانه و بدون ملاحظه بیش از هر زمان دیگری احساس میشود؛ امّا عدالتخواهی، غیر از دشمنانی که رسماً با آن مخالفت میکنند و عدالت اجتماعی را مفهومی پوچ و یاوه میپندارند، راهزنیهایی هم دارد که مهمترین آنها رادیکالیسم و عدالتخواهی ابزاری است.
دستهای که عدالتخواهی را صرفاً به یک فرم و ادعا تبدیل و از محتوا تهی، و غالباً از آن بهعنوان ابزاری برای تقویت محفل خود و منکوب سیاسی دیگران استفاده میکند، در این ماجرا نیز سفت و سخت پای کار آمد تا احتمالاً این فرصت مهم برای تسویه حساب سیاسی با آقای پناهیان را از دست ندهد.
اگرچه نگارنده معتقد است محافظهکاری برخی جریانهای سیاسی اصطلاحاً انقلابی که باید عدالتخواهی را در دستور کار قرار دهند عامل اصلی تقویت گروههای رادیکال و فرمال در عدالتخواهی است، اما حتی اگر رادیکالیسم در عمل به تقویت عدالت منجر میشد باز هم مشکلی نبود و میشد با آن کنار آمد؛ ولی مسئله اینجاست که رادیکالیسم و محافظهکاری یکدیگر را بازتولید میکنند و همانطور که محافظهکاران به تقویت رادیکالها متهماند، رادیکالیسم نیز میتواند محافظهکاری را تثبیت و تقویت کند و در این میان آنچه باز هم قربانی خواهد شد، عدالت و عدالتخواهی واقعی است.