به گزارش «فرهیختگان»، معنویت عاشورایی بر مبانی و اصولی استوار است که به برخی از آنها با روش حدیثمحورانه (با محوریت احادیث امامحسین علیهالسلام) اشاره میکنیم.
معرفت خدا
معنویت عاشورایی بنمایه معرفت به «خدا» از رهگذر اطاعت از «امام» دارد. همانطور که امامحسین علیهالسلام فرمود: «ایها الناس! انالله جل ذکره ماخلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده ماسواه. فقال له رجل: یابن رسول الله بأبی أنت و امی فما معرفه الله؟ قال: «معرفه أهل کل زمان إمامهم الذی یجب علیهم طاعته.»(۱) (صدوق، 1385، ص9.) زیرا معرفهالله در ظل و ذیل معرفت به امام -که انسان کامل و خلیفهالله و آئینهدار جمال و جلال الهی است- ممکن خواهد بود و حسینبن علی(ع) در حقیقت پیوند وجودی «خدا» و «امام» را برای سالکان کوی معنویت صائب و صادق، روشن ساخته است و روح حاکم بر این سخن سدید این است که سلوک الیالله منهای «امام» امکانناپذیر است.(2) چنانکه امام در آغاز قیام خویش فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاءالله نفسه فلیرحل معنا.» (مجلسی، 1403، ج44، ص366.) در همین فراز کوتاه، چهار شرط همراهی با کاروان عاشورا ذکر شده است.
شرط اول: از جان گذشتن و جاندادن در رکاب سیدالشهدا(ع) «غرامت» نیست، بلکه «غنیمت» است.
شرط دوم: آمادگی لقاء
شرط سوم: کوچ از دنیا «فلیرحل». کوچ بهمعنی مسافرت نیست. «مسافر» غیر از «راحل» است. وطن مسافر در پشتسرش قرار دارد؛ میرود و برمیگردد! اما راحل آن کسی است که دل از وطن شسته و وطنش پیش روی اوست؛ لذا به فکر برگشتن نیست پس او باید از دار دنیا کوچ کند و دیگر دنیا را وطن قرار ندهد و بههیچوجه قصد برگشت نداشته باشد.
شرط چهارم: معیت با امام. معیت متافیزیکی و بینشی، انگیزشی، گرایشی، کنشی و روشی، این شرط «روح و حقیقت» شروط دیگر است: فلیرحل «معنا». باید خودش را به امام برساند. در سفر الیالله راهی بهسوی خدا نیست الا با امام. از راه امام و در معیت با امام باید به خدا و مقام توحید رسید.
محبت خدا
در معنویت عاشورایی حب به خدا و عشق الهی حاکمیت دارد، انسان معنوی در معنویت عاشورایی بهتدریج به «حرکت حبی» برگرد امام خویش و نوشیدن شرابطهور شهادت نائل میشود. در این معنویت حبی غیرخدا رخت برمیبندد و دل -که عرش خداست- محل تجلی جمال و جلال الهی میشود چنانکه امامحسین علیهالسلام فرمود: «أنت الذی أزلت الأغیار عن قلوب أحبائک حتی لم یحبوا سواک... ماذا وجد من فقدک؟ و ما الذی فقد من وجدک؟ لقد خاب من رضی دونک بدلا»(۳) (همان، ج98، ص226.) در سلوک معنوی حبالله، کارسازترین عنصر سلوکی است. اغیار را از حرم دل و حریم وجودی سالک دور ساخته و آتش محبت به خدا، غیر را فانی میکند تا سالک عارف به محبوب باقی و جاودانه واصل شود.
توحید صمدی-عبودیت الهی
امامحسین علیهالسلام در تفسیر «صمد» فرمود: «الذی لا جوف له، والصمد الذی قد انتهی سؤدده، والصمد الذی لا یأکل ولا یشرب، والصمد الذی لا ینام، والصمد الدائم الذی لمیزل ولا یزال.»(۴) (صدوق، 1398، ص90، ح3) یا در ابدی بودن خدای متعال فرمود: «ان سکان السموات یفنون واهل الارض یموتون وجمیع البریه لا یبقون وکل شیء هالک الا وجهه. آسمانیان فانی میشوند و زمینیان میمیرند، و همه آنها ناپایدارند و همهچیز از بین رفتنی است جز خدا. (ابوالفرج اصفهانی، 1428، ص112). توحید وجودی و شهودی غایت سلوک سالکان معنوی و نهایت آرزوی عارفان ربانی است، به تعبیر شیرین و دلنشین امامحسین(ع): «إلهی ترددیفی الآثار یوجب بعد المزار، فاجمعنی علیک بخدمه توصلنی إلیک، کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک؟! أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هوالمظهر لک؟! متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدل علیک؟! ...بک أستدل علیک فاهدنی بنورک إلیک.»(5) (مجلسی، 1403،ج98، ص225.) نتیجه منطقی معرفت توحیدی و توحید صمدی خشیت و خوف عقلی و قلبی در برابر خداست، و امام(ع) فرمود: «اللهم اجعلنی أخشاک کأنی أراک ، وأسعدنی بتقواک، ولا تشقنی بمعصیتک»(6) (همان، ج98، ص218.) و توحید صمدی در توحید اجتماعی نقش فراوان دارد و امام علیهالسلام در زمینه عبودیت مبتنیبر محبت به خدای سبحان فرمود: «ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار، وان قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید، وان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار، و هی افضل العباده»(7) (همان، ج78، ص117.) این نوع عبادت و عبودیت انسان معنوی را عبدالله وعندالله و همه آمال و مقاصدش برآورده خواهد شد، همانگونه که امامحسین علیهالسلام فرمود: «من عبدالله حق عبادته آتاه الله فوق امانیه و کفایته»(8) (جمعی از نویسندگان، 1379، ص 748، ح 906.)
پینوشتها:
1. امامحسین علیهالسلام فرمود: «ای مردم! همانا خدای بزرگ بندگان را نیافریده مگر برای آنکه او را بشناسند، وقتی او را شناختند او را پرستش خواهند کرد، هنگامی که او را پرستش کردند از بندگی غیر او بینیاز میشوند.» مردی گفت: «ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد، شناخت خدا چیست؟» فرمود: «عبارتست از شناخت مردمِ هر زمان امامشان را، آن امامی که اطاعت او بر آنها واجب است.»
2. از امامباقر(ع) نیز چنین وارد شده است: «بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحد الله تبارک و تعالی. و محمد(ص) حجابالله تبارک و تعالی» (کلینی، اصول کافی، 1401، ح 10) (بهوسیله ما خدا بندگی میشود. و بهوسیله ما خدا شناخته میشود. و بهوسیله ما توحید خداوند متعال تحقق مییابد. و حضرت محمد(ص) حجاب خدای متعال است.)
3. ترجمه: این تویی که اغیار را از دلهای دوستانت زدودی تا آنکه جز تو را دوست نداشتند... آنکه تو را از دست داد، چه بهدست آورد؟ و آنکه تو را یافت، چه از دست داد؟ آن که جز تو را بهجای تو پذیرفت، زیان کرد.
4. ترجمه: «صمد، کسی است که میانْتهی [فاقد کمالات وجودی] نیست؛ صمد کسی است که سروری و مهتریاش در اوج است؛ صمد کسی است که نه میخورد و نه میآشامد؛ صمد کسی است که نمیخوابد؛ صمد آن مانایی است که پیوسته بوده و خواهد بود.»
5. ترجمه: بار خدایا! سر گرمشدنم به آثار و نشانهها، موجب دوری زیارتگاه (دیدار خدا) میشود، پس تمام قوای مرا متوجه کاری کن که من را به تو برساند. چیزی که خود در هستیاش نیازمند توست، چگونه تواند دلیل بر تو باشد؟! آیا جز تو را ظهوری است که تو را نیست تا اینکه آنان آشکار کننده تو باشند؟! کی غایب بودهای تا نیاز داشته باشی دلیل به جایگاه تو دلالت کند؟!... بهواسطه توست که ره به تو میبرم؛ پس، با نور خود مرا بهسویت رهنمون شو.
6. ترجمه: بار خدایا! کاری کن که از تو چنان بترسم که گویی میبینمت، و باتقوا و ترس از خودت خوشبختم گردان، و با معصیت و نافرمانیت شور بختم مکن.
7. ترجمه: گروهی خدا را با علاقه (به پاداش) پرستش میکنند، این عبادت تاجران است، گروهی خـدا را از روی تـرس عبادت میکنند، این پرستش بردگان است، و گروهی خدا را بهخاطر سـپاسگزاری و تشـکر از او پرستش میکنند، این عـبادت آزادمردان است و آن بهترین عبادت است.
8.. ترجمه: کسی که خدا را آنطور که شایسته اوست عبادت کند خـداوند بیش از آنچه آرزو و کفایت اوست به او میدهد.