به گزارش «فرهیختگان»، عباس عبدی در روزنامه اعتماد یادداشتی با عنوان دینداری و کرونا نوشته است.
در بخشهایی از این یادداشت آمده است: مساله این است که اصلا دینی که برای شفای بیمار و بینا کردن چشم نابینا به کار آید در مقابله با اپیدمی جهان امروز ناکارآمد خواهد بود و شکست میخورد. چرا؟ توسل به امامزادهها و هیاتهای مذهبی و... برای بهبودی و شفای بیماران ویژه و بهطور معمول پس از ناامیدی از طی کردن مسیر طبیعی درمان و مراجعه به پزشک جدی میشود. ابتدا بیمار را برای درمان به هر بیمارستان و نزد هر پزشکی میبرند و خلاصه هنگامی که ناامید میشوند خالصانه و با توسل رو به سوی زیارتگاهها و عزاداریها یا نذر و نیاز میآورند این در همه ادیان هم هست.گر چه آماری نداریم، ولی به نظر میرسد که اکثر قریب به اتفاق اینها نیز نتیجهای به دست نمیآورند و بیماری همچنان ادامه پیدا میکند. بخش کوچکی که درمان میشود به این علت است که یا در شرایط عادی هم درمان میشد، همچنان که افرادی داریم که پس از ناامیدی از پزشکان به هر دلیلی خوب میشوند که شاید ناشی از خطای تشخیص پزشکان باشد. بنابراین بهبودی در این مرحله میتواند ناشی از خطای اولیه پزشکی یا تغییرات شناختهنشده، یا بروز تحولات روحی و روانی در فرد بیمار باشد که به علت این توسل یا تضرع خالصانه رخ میدهد.
ولی نکته اینجاست که حتی اگر این موارد شفا یافتن یک درصد هم باشد برای مردم برجسته و دیده میشود، ولی آن ۹۹ درصد درماننشده هیچگاه برجسته نمیشود. به همین علت این مسیر شفایابی همچنان باز است و پرطرفدار ولی در ماجرای کووید-۱۹ قضیه فرق میکند. چون تعداد بیماران در اندازههای بسیار زیاد است و حتی با حضور در مناسک دینی به احتمال بیشتر فرد مبتلا میشود و چه بسیار افرادی که از این زاویه خطر حضور در چنین مناسکی را جدی نمیگرفتند و دچار تبعات آن شدند.
جالب اینکه اغلب رهبران مذهبی بر خلاف پیروانشان بیش از دیگران خود را موظف به رعایت دستورات ایمنی و بهداشتی جهت پرهیز از ابتلای به کرونا میدانند و همه اینها نشانگر آن است که مساله شفادهی و دارالشفا بودن این مناسک در چارچوب دیگری قابل تبلیغ بوده و در اپیدمی جهانی قابلیت کاربرد ندارد.به علاوه مقایسه میان کشورها به خوبی نشان میدهد که راه مقابله با این بیماری وابسته به دانش و امکانات پزشکی هر کشوری و نیز رعایت دستورات بهداشتی از سوی مردم آن کشور و سیاستهای دولتهای آنها است و متغیر دیگر چون دینداری نمیتواند آن را چندان توضیح دهد، مگر اینکه ابتلای بیشتر را تبیین کند.
حال ممکن است سوال شود پس چرا در سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۷ در جهان و بیش از آن دوران در ایران شاهد رشد گرایش به ارزشهای دینی بودیم؟ پاسخ این است که آن دینی که مردم را مجذوب خود میکرد، شفادهنده بیمار نبود که برای این هدف؛ بیماران به پزشک و بیمارستان مراجعه میکردند، به همین دلیل میانگین سن و سلامت کشورهای بیدین یا کماعتقاد بسیار بالاتر از کشورهای دیندار اعم از مسلمان یا مسیحی بود و هست.
آن دینی که موجب جذب مردم شد، متکی بر ارزشهای اخلاقی و معنوی و عدالت بود که متاسفانه در سه دهه گذشته تجربه نشان داد که این ارزشها از سوی متولیان دینداری به حاشیه رانده شده است. از این رو از رغبت به دینداری نیز کاسته شده است.
این یادداشت در حالی به قلم عباس عبدی منتشر شده است که او تمام ماجرا را ندیده است؛ دین اسلام جامعیت دارد؛ همچنان که بر ارزشهای اخلاقی و معنوی استوار است، عدالت را نیز بسط میدهد، هم در آن مبسوط الید بودن ائمه اطهار در سراسر عالم اثبات عقلی شده است و هم مضطر بودن انسان به وجود امام. در سایه این دین با اختیاری که امامِ شهید (که طبق نص صریح قرآن زنده است) از جانب خداوند متعال دارد هم بیمار شفا میگیرد و هم شر بلایا از سر عالم کوتاه میشود.
آنچه روشن است اینکه شناخت صحیح دین و ارائه آن به صورت تمام و کمال حتما از عهده هر کسی برنمیآید؛ به نظر عباس عبدی نیز جزء همین دسته است.