به گزارش «فرهیختگان»، چندی پیش کلیپی از جناب آقای سیدکمال حیدری از اساتید برجسته علومدینی تحتعنوان «چالشهای پیشروی دین و مدرنیته در مواجهه با کرونا» در شبکههای مجازی (۲۷/۰۴/۱۳۹۹) منتشر شد. ایشان در این سخنرانی کوتاه دو جهتگیری مهم را مورد نقد قرار میدهد. از آنجا که یکی از جهات مورد نقد وی، قرائت رسمی از دین و نوع دینداری مسلمانان عصر کنونی بوده، و این امر بازخورد منفی در میان پیروان مکتب اهلبیت(ع) داشته است، در ذیل دلایل انتقادات وی از قرائت رسمی از دین و نیز نقد وی از علمگرایی محض در دنیای غرب، از دیدگاه صاحب این قلم مورد تبیین و تحلیل قرار میگیرد.
نقد اول آقای حیدری:
«یکی از برکات شیوع ویروس کرونا آن بود که قرائت رسمی از اسلام را در حوزههای علمی شیعه و سنی به زمین زد. مدعیان اسلام در برابر ویروس کرونا چه چیزی برای گفتن دارند؟ راهحل شما چیست؟ اثر دعا، توسل، اعتقاد به مهدویت و... کجاست؟ امتیاز مکتب اهلبیت در برابر ویروس کرونا چیست که سایر ادیان و مکاتب ندارند؟ شما (مسلمانان و مدافعان مکتب اهلبیت) چه امتیازی نسبت به آنها دارید که چینیها و کرهجنوبیها آن امتیاز را ندارند؟ چین وکرهجنوبی که این مشکل کرونا را بهتر از ما حل کردهاند، پس وجه امتیاز مکتب اسلام و [مکتب] اهلبیت نسبت به حل این مشکل چیست؟»
نقد دوم آقای حیدری:
«یکی دیگر از برکات شیوع ویروس کرونا آن است که توانست کل غرور انسان غربی را پایمال کند. انسان غربی با پیشرفتهای علمی خود ادعای ربوبیت میکرد «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» میگفت و مطرح میکرد که اینک کل قوانین عالم طبیعت مسخر من است. برفرض، درست است که خدا جهان را خلق کرده است ولی مسخر و مدبر جهان طبیعت اینک منم، کرونا توانست، غرور این انسان غربی را بشکند.»
تبیین و تحلیل:
ناگفته پیداست که آقای حیدری در سخنرانی اخیر خویش همزمان دو آسیب متفاوت را موردتوجه قرار داده است؛ آسیبشناسی نوع دینداری مسلمانان و آسیبشناسی اومانیسم و علمگرایی محضی که بر بخشیهایی از جهان بشری سیطره یافته است. براین اساس نباید وی را در این سخنرانی مخالف دین یا مخالف علم بهشمار آورد یا اینکه او را متهم کرد که بههردوی این ساحات؛ ساحت دین و ساحت علم تاخته است و از اساس با آندو مخالف است؛ چه وی از سویی خود یک عالم دینی است و بهنظر نمیرسد که دست از دین شسته باشد و مثلا دین اسلام را بیفایده و ناسودمند معرفی کرده باشد. بلکه او بهعنوان یک عالم دینی و مدافع دین راستین، ظاهر شده و درصدد آسیبشناسی نوع دینداری کنونی مسلمانان و حتی غیرمسلمانان برآمده و عواقب و نتایج خفتبار و ذلیلانه اینگونه از تدین را گوشزد کرده است.
برداشتی که از کلام وی میشود آن است که این شیوه ناصحیح و کجاندیشانه از دینداری در جوامع اسلامی موجب شده کسانی که حتی به ادیان آسمانی معتقد نیستند بهسبب برخی آمادگیهای مادی و نظاممندیها و تشکیلات منسجمی که در ممالک خویش فراهم کردهاند، گاه در برابر مصائب و بلایا با قدرت و قوت بیشتر و نظم و انسجام مناسبتری ظاهر شوند؛ چنانکه وی از برخی کشورها در این رابطه یاد میکند. حال آنکه مسلمانان که باید هم بهلحاظ قدرت ایمانی و هم بهلحاظ قوت روحی-روانی و هم بهخاطر علم و دانشی که در اثر کوشش در عرصههای علمی برای کشف روابط اشیا و دستیابی به اسباب و علل امور زندگی بشر باید کسب میکردند، و هم بهلحاظ مواجهه منظم و منطقی در مواجهه با مصائب و بلایا در پرتو آموزههای تعالیبخش و عزتآفرین اسلام، نسبت به همه مردمان دیگر از پیروان ادیان آسمانی و غیرآسمانی، پیشتاز بوده و از موقعیت و وضعیت برتر و بالاتری نسبت به آنها برخوردار باشند، متاسفانه اینگونه نبوده؛ بلکه بالعکس بهسبب درک ناچیز از آموزههای دین و دلبستن به یک سلسله از امور سطحی و سست و نااستوار و بهسبب فهم نادرست و غیرمتین از موضوع توکل و تقدیر، امروزه به چنان ضعف و زبونیای مبتلا شدهاند که در میان آنها نه از آن قوت معنوی و ایمانی خبری هست-که موجب افتخاری برای جوامع اسلامی باشد- و نه از رشد علمی و تکنولوژیک نمودی هست که بتوانند جایگاه برجسته خود را در این عرصه به رخ جهانیان بکشند، و نه دارای تشکیلاتی منسجم و نظاماتی پیشرو در عرصه امور اداری و کشورداری هستند که با افتخار آن را در پیشِ دید دیگر مردمان و جهانیان قرار دهند و به سبب آن بر خویش ببالند.
اگر منظور ایشان همین مفهوم باشد که صاحب این قلم درک کرده است، آنگاه نقد ایشان بر قرائت رسمی از دین و نحوه تعامل با میراث دینی و معنوی و مکتب اهلبیت(ع) و... صرف ادعا نیست؛ بلکه واقعیت تلخی است که همه ما در اقصینقاط ممالک اسلامی با آن مواجهیم و هریک از ما در پیرامون خود نشانههای بسیاری از این ضعف و زبونی را بهروشنی میبینیم. اهلسنت بهیکگونه به این مصائب مبتلا هستند و جامعه شیعی نیز بهصورتی دیگر. متاسفانه باید اذعان کرد که بیشتر علمای اسلام، ازجمله بسیاری از علمای شیعه، نه خود بهدرستی با فقه و فهم عمیق از اسلام آشنا هستند و نه توفیق چندانی در ترویج و تبلیغ راست و درست آموزههای اسلام داشته و دارند. بهقول یکی از منتقدان سرشناس که در تلویزیون هم بسیار مجال حضور دارد، «در میان شیعیان گویی اسلام در زیارت و عزاداری خلاصه شده است و اگر مسلمان شیعه این دو کار را بهجا آورد شرط مسلمانی را بهجا آورده و به رضایت خداوند و اولیای او دست یافته است.» لذا میبینیم که در میان آنها انواع و اقسام بیتقواییها و ناراستیها و کجرویها شایع است و در امور مختلف اداری و آموزشی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کم پیش میآید که کارها براساس تقوا و وجدان و حس و حُسن مسئولیتپذیری و توجه به حقالناس پیش رفته و امور را بهطرزی شایسته و بایسته به سرانجام برسانند (الا قلیل ممَّن رحمهم الله). دروغ نقل و نُقل شایع هر محفل و مجلسی است. حال آنکه کسی که پیرو امامی است که میفرماید هرگز یک دروغ در طول زندگی نگفته است، چرا باید این مقدار دچار کجروی و انحراف در کردار و رفتار باشد؟ پس جایگاه آموزه «مَعَاشِرَ الشِّیعَه کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً »(۱) کجا رفته است. اوصاف شیعه که در روایات آمده ، برای چه کسانی مطرح شده است و...
اینجاست که باید گفت با صرف زیارت و عزاداری و راهپیمایی اربعین چیزی درست نخواهد شد و عزت و افتخار راستین و کامل به اردوگاه شیعه بازنخواهد گشت، بلکه مقدم بر همه این امور، شناخت ژرف آموزههای قرآن و کلام معصومین و گامنهادن در جای پای آن اسوههای راستین تا حد مقدور است که میتواند موجب نجات ما از آسیبهای مطروحه و برکشاندن ما به جایگاهی که سزاوار آن هستیم و خداوند در کتاب کریم خویش وعده آن را به ما داده، شود «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».(۲) در این راستا عالمان مسلمان و ازجمله روحانیون شیعه باید بهگونهای متفاوت از گذشته به کسب دانش و منش بپردازند تا بتوانند بهگونهای متفاوت از گذشته به پرورش و رهنمود خلایق بپردازند. از نظر این حقیر امامموسی صدر، آیتالله بهشتی، استادمطهری و افراد معدود دیگری از علمای شیعه نمونههایی از این عالمان برجسته و شایسته هستند.سخنی از شهیدمطهری را پایانبخش این قسمت قرار میدهم. ایشان درباره مشکل اجتماعی که جامعه اسلامی ما با آن مواجه است، میگوید: «عدالت یعنی حسن روابط اجتماعی و ظلم، گسیختگی روابط اجتماعی است. حال اگر یک ملتی مسلمان و باایمان باشند، خداشناس-بهقول خودشان-باشند، خودشان را ملت قرآن حساب کنند و فریاد «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا الله» و «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله» و «اشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی الله» آنها به آسمان بلند باشد، اما آن اصلی که قرآن میگوید «لِیقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»(۳) اصلا در میانشان برقرار نباشد و وقتی روابط اجتماعی آنها را میبینید سراسر فساد و دروغ و تهمت و فحشا و ظلم و ستم است، قرآن نهتنها مدعی نیست که چنین ملتی قابل بقاست بلکه مدعی است که اینها قابل بقا نیستند، و همه اینها از آن اصل ریشه میگیرد که هر فردی و هر ملتی اگر از راهی بروند، به مقصدی که درنهایت آن راه قرار گرفته است، میرسند؛ ولی اگر به راهی نروند، انتظار رسیدن به مقصد آن راه را هم نباید داشته باشند. یک فرد ماتریالیست یا یک ملت ماتریالیست اگر راه دنیای خودش را درست طی کند (قرآن میگوید) به مقصد دنیای خودش میرسد، اما یک ملت خداشناس اگر همان راه دنیا را غلط طی کند به مقصودش نمیرسد. بههمیندلیل یک ماتریالیست وقتی که به طرف خدا نرفته و راهِ بهسوی خدا یعنی راه تقرب به حق و راه بهشت را و این که سعادت آن جهانی را هم داشته باشد، نرفته است اصلا توقع چه چیزی را دارد؟! همینطور که ما در دنیا نباید انتظار سعادت راهِ نرفته را داشته باشیم، در آخرت هم نباید چنین انتظاری داشته باشیم.»(۴)
و اینجاست که باید گفت:
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!
زآن که بد مرگی است این خواب گران
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمیبیند جز این خاک کهن(۵)
از سوی دیگر، جناب آقای حیدری به جهتگیری صرفا علمی دنیای غرب-که به دور از معنویت و پیوند با خالق هستی است- میتازد و آن را بهشدت مورد نقد قرار داده است. این انتقاد، با نوع نقدی که وی بر جوامع اسلامی مطرح میکند، متفاوت است و از آنجا نشأت میگیرد که مکتب اومانیسم که در سدههای اخیر و پس از رنسانس در دنیای غرب بنا نهاده شد و براساس آن انسان بهاصطلاح جانشین خداوند قرار داده شد و کوشش شد تا انسان تنها با دست باکفایت خویش و بینیاز از خداوند به پیشواز همه مسائل و مشکلات جهان هستی برود و خود را محور هستی قرار دهد!
باید گفت که دنیای مادی و بهاصطلاح انسانگرای غرب علیرغم همه پیشرفتهای علمی و صنعتی که بدان دست یازیده، تاکنون نتوانسته خود را از بسیاری از ابتلائات و منجلابها برهاند چنانکه در برابر ویروس کرونا نیز همچنان در حالت تلفات دادن و شکست خوردن است.
البته مفهوم این نقد آن نیست که پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی دنیای غرب مورد انتقاد آقای حیدری باشد؛ بلکه بهنظر میرسد مفهوم نقدی که وی بر ساینتیستها و اومانیستها وارد میکند آن است که علم و تکنولوژی هرچند برای زندگی خوب و لازم است و اشکالی ندارد که انسان درصدد کشف امور و اسباب ناشناخته عالم و بهرهبرداری از فناوریهای جدید برای زندگی مناسبتر و آسانتر باشد؛ لکن این پیشرفتهای علمی و تکنیکی نباید انسان را چنان مست و مغرور کند که وی را از مبدأ و منشأ هستی و خالق خویش محروم و منزوی کند و متکبرانه و فرعونوار کوس «أنا ربُّکم الأعلی» سر دهد و از هواها و هوسهای خویشتن، خدای نوینی بتراشد و به پرستش آن مشغول و مشعوف شود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَه فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»(6)؛ پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با اینکه حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را بهراه خواهد آورد؟ آیا درباره اینگونه افراد نمىاندیشید تا پند گیرید؟
براین اساس جهتگیری دنیای غرب یکسویه و ابتر است و سر از سامان و شادمانی واقعی برای انسان درنمیآورد؛ بلکه همانگونه که بهروشنی قابلمشاهده است بهخاطر دوری از فطرت اصیل انسانی و عدم ارتباط وثیق با خالق هستی، مصائب و مشکلات دیگری را برای انسان غربی و برای رهروان مسیر و مکتب خود به ارمغان آورده است. علامهطباطبایی نیز دهها سال پیش بر این یکسویهنگری غرب اشاره کرده و آن را مورد نقد قرار داده است.(7) بنابراین راه علاج دنیای غرب بازگشت به دین و معنویت راستین و ترویج حالت خضوع و تضرع و خشوع در برابر خالق هستی، در کنار شکوفاییهای علمی در میان مردمان آن دیار است؛ امری که در جوامع اسلامی هم کموبیش کمبود آن محسوس است و در بخش پیشین بدان پرداخته شد.
لذا همانگونه که در آیات قرآن مکرر اشاره شده است چهبسا شیوع بیماریها و بلایا ازجمله همین ویروس کشنده کرونا چه بهصورت مستقیم از جانب خداوند ارسال شده باشد و چه بهصورت غیرمستقیم که با اذن او در میان خلق منتشر و اثرگذار شده، عاملی است برای دعوت مردمان بریده از معنویت و حقیقت هستی به تضرع و انابه. چنانکه میفرماید: «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»(8) ؛ همانا آنان را به گزند و محنت گرفتار کردیم، باشد که در برابر خدا فروتنى کنند و او را بخوانند.
«وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ »(9)؛ به یقین ما آنان را به رنج قحطى و تنگى معیشت گرفتار ساختیم، ولى نه در برابر پروردگارشان فروتنى کردند، نه هرگز در پیشگاه او خاضع مىشوند.
نکته پایانی اینکه برآیند هر دو نقد وی به یک امر باز میگردد و آن بازگشت به «دین راستین» است؛ یعنی ضرورت دارد که مسلمانان به درک درست و استواری از دین دست یابند و براساس اشاره آموزههای دینی برای کسب عزت دنیایی و اخروی به کوشش و تلاش جدی بپردازند و در دیگر سو نیز دنیای غرب و علمگرایان محض از ربوبیت بشری و پرستش علم به دین راستین و ربوبیت خالق هستی بازگردند.
پینوشتها:
1. شیخ صدوق، الأمالی، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376ش، ص400. شیخ طوسی، الأمالی، قم: دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق، ص440.
2. آلعمران: 139
3. حدید: 25
4. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، تهران: صدرا، چاپ بیستوهشتم، 1389ش، ج 4، صص139-138
5. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم.
6. الجاثیه: 23
7. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390ق، ج4، صص108-116
8. انعام: 42
9. مومنون: 76
* نویسنده:کرم سیاوشی، استاد علوم قرآن دانشگاه بوعلیسینا