تاریخ : Tue 18 Aug 2020 - 07:40
کد خبر : 44676
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

دقیقا ساعت سانسور کودتا است

نقش آمریکا و انگلیس به عنوان کودتاچی‌های اصلی معمولا در آثار هنری مرتبط با کودتای 28 مرداد سانسور می‌شود

دقیقا ساعت سانسور کودتا است

کودتای آژاکس یا همان کودتای ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، اتفاقی مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران بود که تقریبا همه ایرانی‌ها لااقل مقداری درباره‌اش می‌دانند؛ اما عجیب است که سینما و تلویزیون ایران بسیار در زمینه آن کم‌کار بوده‌اند

  به گزارش «فرهیختگان»، کودتای آژاکس یا همان کودتای ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، اتفاقی مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران بود که تقریبا همه ایرانی‌ها لااقل مقداری درباره‌اش می‌دانند؛ اما عجیب است که سینما و تلویزیون ایران بسیار در زمینه آن کم‌کار بوده‌اند. این رخداد تاریخی اتفاقا تاثیر قابل‌توجهی روی هنرهای نمایشی و سینمای ایران در دوره پس از خودش گذاشت. سینمای ایران از سال ۱۳۲۸ بود که به واقع جان گرفت و کارش را شروع کرد. در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که شاه قبلی (رضاخان) تبعید شده بود و پسرش به جای او بر تخت نشست، دوره‌ای است که در ایران آزادی‌های نسبی وجود داشت. بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، خیمه این آزادی‌ها فروریخت و محمدرضاشاه دیکتاتوری تمام‌عیارش را شروع کرد. سینما و تئاتر ایران از اینجا به بعد باید با قوت هرچه تمام‌تر به سمت غیرسیاسی کردن مردم و مشغول کردن آنها به سرگرمی‌های سطحی می‌رفت. این یک دستور بود.

بهزاد فراهانی، هنرمند سینما و تئاتر، در این‌باره به «فرهیختگان» می‌گوید: «پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، هنرمندان ارجمند را یا زندانی کردند یا به طرف حبس ابد بردند یا مجبورشان کردند که مهاجرت کنند یا آنها را ناچار کردند به خانه‌هایشان بروند. آقایان نوشین، سارنگ، خیرخواه، خاشع، جعفری‌ و خانم‌ها لرتایی، مهرزاد، ژاله و... تا دل‌تان بخواهد افراد فهیمی در آن دوران بودند که حکومت آنها را کنار گذاشت. برخورد با این افراد دلایل سیاسی داشت. حکومت اندیشه را نمی‌خواست و این افراد در بهترین حالت یا خانه‌نشین شده یا مجبور به مهاجرت شدند. در این شرایط؛ یعنی غیبت هنرمندان اصیل و فهیم، طبیعتا لاله‌زار فرصتی داد به کسانی که می‌خواستند ژانگولر کار کنند، استریپ‌تیز کار کنند، روی صحنه آواز بخوانند و کلا از اینجور کارها بکنند. البته آوازخواندن چیز بدی نیست ولی برای خودش یک حساب و کتابی دارد. اینها همان چیزهایی است که تئاتر را از تفکر به سمت گیشه کشاند. تئاتر آقای نوشین رفت اما به جایش چه چیزی آمد؟! رقص و ژانگولر و آکروبات. یک وضعیت کودتازده که در آن شعبان بی‌مخ‌ها میدان‌دار صحنه بودند.»

اتفاقا اکبر زنجان‌پور هم که از هم‌نسلان فراهانی است در گفت‌وگوی دیگری با «فرهیختگان» همین نظر را داشت: «قبل از کودتای سال 32 تئاتر ایران نسبتا خوب بود و بعد از کودتا، لاله‌زار مبتذل شد؛ یعنی فقط دنبال پول درآوردن بودند و هیمنه تئاتر متفکر از بین رفت. دیگر در آنجا رقاصه‌ها می‌رقصیدند و می‌خواندند و تئاتری هم برای خالی نبودن عریضه اجرا می‌شد.» القصه رژیم شاه باعث شد سینما سال‌های سال حتی از موضع پهلوی‌ها سراغ موضوعی مثل کودتای آژاکس نرود. آنها به جای پاسخ دادن به منتقدان آن اتفاق، ترجیح می‌دادند قضیه به‌طور کل فراموش شود. پس از پیروزی انقلاب هم تا مدت‌ها دغدغه‌های دیگری در اولویت قرار گرفتند و کمتر به بحث ملی شدن صنعت نفت و کودتای پس از آن پرداخته شد. هرچند سال‌ها که گذشت، مطرح شدن بحث هسته‌ای ایران باعث شد بازخوانی تاریخ در این‌باره بهانه‌ای پیدا کند و عده‌ای به یاد جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای آژاکس بیفتند، اما تولیدات تصویری ایران از آن واقعه هنوز به‌شدت کم‌تعداد باقی ماندند. از لات‌ها و چاقوکش‌های کف خیابان مثل شعبان جعفری و پری‌بلنده تا روشنفکرها و روحانیون، طیف‌های گسترده‌ای از جامعه در ماجراهای مربوط به کودتای آژاکس دست داشتند و این اتفاق می‌تواند بسترهای دراماتیک فراوانی را برای سینما فراهم کند.

در فیلم «آرگو» اشاره کوچکی به این کودتا می‌شود. ماموران سیا وقتی درباره گروگانگیری از سفارت آمریکا در تهران صحبت می‌کنند، به هم می‌گویند خب ما هم در ایران کودتا کردیم و آنها حق دارند عصبانی باشند. این مهم‌ترین اعتراف فیلم است. دو سال پیش فیلم «حمال طلا» که در جشنواره فجر نمایش داده شد، متلکی سربسته و گذرا به قضیه کودتای آژاکس می‌انداخت. در این فیلم دو کارگر ساده کارگاه زرگری تصمیم می‌گیرند فاضلاب محل کارشان را بخرند؛ چون مردادماه سال 1332 یک زن انگلیسی در آنجا به سرویس بهداشتی رفته و گردنبند الماسش در چاه آن افتاده است. اتفاقا این فیلم امسال در مردادماه به صورت آنلاین اکران شد. در جشنواره فجر گذشته هم فیلم «آبادان یازده 60» از آنجا که با ارسال علامات و کدهای نظامیِ توسط رادیو سر و کار داشت، به اعلام رمز کودتای آژاکس در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط رادیو بی‌بی‌سی فارسی اشاره می‌کرد. از این اشاره‌های پراکنده و گاه و بیگاه به کودتای ۲۸ مرداد در سینمای ایران و حتی بعضی فیلم‌های غیرایرانی موارد متعددی را می‌توان سراغ گرفت؛ اما تنها دو فیلم سینمایی در این‌باره ساخته شده‌اند که حسن هدایت در یکی‌شان نویسنده است و در دیگری کارگردانی هم می‌کند و یک سریال تلویزیونی به این موضوع می‌پردازد و یک سریال شبکه نمایش خانگی در شعاع آن اتفاق روایت می‌شود.

    میهمانی خصوصی 1365

میهمانی خصوصی اولین فیلم سینمای ایران است که به مساله کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ می‌پردازد؛ هرچند قصه آن پس از کودتا آغاز می‌شود. این فیلم را حسن هدایت کارگردانی کرده که در ساخت آثاری راجع‌به تاریخ معاصر ایران بسیار پرکار بود و کارنامه پرباری داشت. تیتراژ میهمانی خصوصی با تصاویری آرشیوی مربوط به کودتای ۲۸ مرداد پر شده است. سپس وقتی فیلم شروع می‌شود، حرکت اتومبیل یک نظامی انگلستان به سمت وزارت خارجه ایران دیده می‌شود. او کلنل جیمز-اف-دربی، وابسته نظامی سفارت انگلستان است و دارد برای تبریک گمارده شدن شخصی به نام مهرآیین بصیر به سفارت ایران در شوروی به دفتر کار او می‌رود. به همین مناسبت قرار است آن شب در خانه بصیر یک میهمانی برگزار شود و عده‌ای که از معتبرترین و معمرین نظام پهلوی هستند در آن جمع شوند. همین وابسته نظامی سفارت انگلستان، یک بازرگان به نام غسان شوقی که هنوز دل در گرو آلمان‌ها دارد، محمدتقی مدیر روزنامه باختر، سعید فخیم‌نیا که یک مقام ارشد امنیتی است و یک پزشک به همراه زن بازیگری به نام مهری مازندی، افرادی هستند که در این محفل جمع شده‌اند. ظاهرا قرار بوده در این فیلم آنها عصاره‌ای از وابستگان حکومت شاه در زمان پهلوی دوم را به شکلی نمادین نمایش بدهند. همزمان با این میهمانی، چهار نفر از مخالفان سیاسی شاه که حین انتقال به زندان فرار کرده‌اند به خانه مهرآیین بصیر می‌آیند و این جمع چندنفره را گروگان می‌گیرند. از بین این افراد سه نفر وابسته به حزب توده هستند و یکی بدون حزب و جناح و اصطلاحا بچه‌مسلمان است. این فراری‌ها اهالی میهمانی مهرآیین را گروگان می‌گیرند و درنهایت پلیس شاه به آنجا حمله می‌کند و در این حمله به جز زندانی بچه‌مسلمان، بقیه فراری‌ها کشته می‌شوند. خوش‌وبش‌هایی که بین اهالی میهمانی قبل از گروگانگیری انجام می‌شود و جروبحث‌هایی که بین خود آنها و بین آنها و گروگانگیرها پس از دچار شدن‌شان به این اتفاق صورت می‌گیرد، بخش عمده‌ای از انتقال پیام‌های فیلم را برعهده دارد. حتی دعوای بین زندانی بچه‌مسلمان و باقی زندانی‌ها که توده‌ای هستند، یادآور دعواهایی است که سال‌ها بعد بین گروه‌های اسلام‌گرا و چپ که هردو دشمن رژیم شاه بودند، صورت گرفت. چیزی مثل تسویه درون‌سازمانی مجاهدین خلق که توسط طیف سکولار این گروهک علیه بچه مذهبی‌ها انجام شد. به‌عبارتی میهمانی خصوصی ریشه اتفاقاتی که ۲۵ سال بعد از کودتای آژاکس به سقوط رژیم شاه منجر شدند را تا حدودی بررسی می‌کند. حسن هدایت که فیلمنامه میهمانی خصوصی را با همکاری حسن قلی‌زاده، بهنام دیانی و محمد بزرگ‌نیا نوشت، طرح این فیلم را از قصه «قرعه برای مرگ» نوشته واهه کاچا گرفته و آن را بر فضای پس از کودتا منطبق کرده است. واهه-کارنیک خاچادوریان، با نام ادبی واهه‌کاچا، نویسنده، فیلمنامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی ارمنی‌تبار بود که تحصیلات ابتدایی را در شهر بیروت انجام داد و در سال ۱۹۴۵ به پاریس نقل‌مکان کرد.

    گزارش یک قتل 1365

گزارش یک قتل فیلمی از محمدعلی نجفی است که سال ۱۳۶۵ ساخته شد و سال ۱۳۹۸، پس از حواشی شهردار اسبق تهران، نامش دوباره به میان آمد و در نوشتن تیترها با عنوان آن بازی‌های فراوانی توسط رسانه‌ها انجام گرفت؛ هرچند بعید است حتی به این بهانه، افراد زیادی نشسته باشند و این فیلم محمدعلی نجفی، کارگردان سریال سربداران را دوباره دیده باشند.

سروان کلالی، عضو قدیمی حزب توده ایران، به دلیل شرکت در فعالیت‌های سیاسی قبل از کودتای 28 مرداد، همراه با عده‌ای دیگر دستگیر شده و مدت 20 سال را در زندان گذرانده است، پس از آزادی از زندان به کمک یکی از دوستان قدیمی‌اش در کارخانه ذوب‌آهن مشغول کار می‌شود. او تصمیم دارد کیمرام، رهبر سابق سازمان نظامی حزب که خیانت کرده و حالا هم رئیس کانون حزب رستاخیز کارخانه ذوب‌آهن اصفهان است را به قتل برساند. به عبارتی آمدن به کارخانه ذوب‌آهن و مشغول کار شدن در آنجا جزئی از نقشه کلالی است. او تصمیم خود را در کوران انقلاب عملی می‌کند و پس از گذشت سال‌ها موفق می‌شود همسر و دخترش را ملاقات کند. وکیل جوانی با نام کاوه، مامور رسیدگی به این پرونده می‌شود و از طریق دوستی با خانواده کلالی، سعی در یافتن او می‌کند. وکیل جوان به کمک یادداشت‌های دوران زندان کلالی که طی سال‌های دهه 1320 نوشته شده، سرانجام او را در وضعیتی غیرمنتظره پیدا می‌کند. کلالی درحال یاری رساندن به مجروحان تظاهرات انقلاب اسلامی است. فیلمنامه «گزارش یک قتل» را علیرضا رئیسیان، حسن هدایت و محمدعلی نجفی با هم نوشته‌اند و اینجا هم مثل «میهمانی خصوصی» که حسن هدایت کارگردان آن بود، بین کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی در 1357 یک پل تاریخی رسم می‌شود.

سال‌ها بعد خود محمدعلی نجفی راجع‌به «گزارش یک قتل» در گفت‌وگویی عنوان کرد: «دوره پس از کودتا را مطالعه کنید؛ باورش سخت است که شما آن جریانات اجتماعی و سندیکایی و ارتباطات فرهنگی را داشته باشید و ناگهان دچار شرایط سال ۳۳، ۳۴ و ۳۵ شوید که حیرت‌آور است. این علاقه به دهه 20 (دوره قبل از کودتا)، یکی از عواملی بود که من را تحریک کرد به ساختن «گزارش یک قتل». من اساسا عاشق دهه‌های ۲۰ و ۳۰ تاریخ ایران هستم که جریان جدید روشنفکری شکل می‌گیرد. کودتا درحقیقت این مسیر را تا جایی که ممکن است متوقف کرد. در دهه ۴۰ دوباره این آتش زیر خاکستر شروع کرد به شعله‌ور شدن. اواخر دهه ۴۰ گروه‌های چریکی شکل می‌گیرند و...» نجفی که این فیلم را سه سال پس از فروپاشی حزب توده ساخت، می‌گوید: «موضوع این فیلم اتفاقا خود حزب توده است. شما در‌‌ همان دهه می‌بینید که در هر اتفاق و تحول فرهنگی، به نوعی حزب توده دخالت دارد. تمام چهره‌های فرهنگی دست‌کم یک دوره‌ توده‌ای بوده‌اند.» این فیلم دو باقی‌مانده حزب توده را نمایش می‌دهد که شاید دو شمایل نمادین و متضاد از اعضای آن باشد. یکی کی‌مرام بود. فردی که اول در حزب توده است و بعد به حزب رستاخیز می‌پیوندد و قطب‌الدین صادقی نقشش را بازی ‌می‌کرد. او زمانی که در حزب توده بود، ساعتش را به دست چپش می‌بست و زمانی که عضو رستاخیز شده بود، به دست راست. این کاراکتر در هر دو حزب، قاطعانه و رادیکال حرف می‌زد و از مواضعش دفاع می‌کرد. در نقطه مقابل او کلالی است که عاقبتش به بستن زخم انقلابیون 57 ختم می‌شود و این به نوعی سرنوشت بازماندگان جامعه روشنفکری، پس از کودتای آژاکس است.

    شهرزاد

همه جنجال‌های سریال شهرزاد فقط بر سر پول‌های بادآورده سرمایه‌گذارانش نبود که بعدها ازجمله متهمان یک پرونده کلان فساد اقتصادی شدند. در همان زمان پخش سریال هم انتقادات زیادی در مورد خوانش تاریخی سازندگانش مطرح بود. شروع توزیع این سریال در شبکه نمایش خانگی به خواست سازندگانش از 28 مردادماه 94 بود. انتخابی نمادین برای یک سریال عاشقانه که در خلاصه داستانش آمده بود: «در تندباد حادثه، عشق اولین قربانی است. اما این تندباد حوادث چیزی نبود جز همان وقایع تاریخی کودتای 28 مردادماه 1332. ظاهر امر این بود که سازندگان سریال تلاشی برای بازنمایی یک واقعه تاریخی ندارند و تنها گریزی به اتفاقات اوایل دهه چهل شمسی می‌زنند اما نگفتن و ندیدن خیلی از وقایع آن دوره حساس تاریخ معاصر، باعث شکل‌گیری نوعی از سانسور شد و یک تحریف تاریخی را در بستر یک سریال عاشقانه رقم زد. سریال شهرزاد، اسباب خیلی از وقایعی که منجر به کودتا شده است را به گردن دستگاهی خیالی از مافیای اقتصادی می‌انداخت که بزرگ آقای دیوانسالار هم نماینده این جریان مافیایی بود. در این میان فرهاد دماوندی سریال شهرزاد هم نمادی از حال و روز روزنامه‌نگاران سیاسی در بزنگاه‌های سیاسی زمان مورد روایت بود. سریال شهرزاد به‌هیچ‌وجه به دخالت آمریکایی در کودتا نزدیک نمی‌شود؛ این درحالی است که حداقل خود آمریکایی‌ها هم بارها به نقش‌آفرینی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد اذعان کردند. سقوط دولت مصدق در سریال شهرزاد به‌گونه‌ای تصویر شده که تمام تقصیرهای شکست یک نهضت ملی به گردن مردم است و عده‌ای از جنوب شهر به عنوان بازوی اجرایی کودتا به خیابان می‌ریزند و علاوه بر حمله به خانه مصدق، حامیان مصدق را نیز با چاقو و چماق مورد برخورد قرار می‌دهند؛ همه، ‌ازجمله روزنامه‌ها و اهل قلم حمایت‌کننده را. اساسی‌ترین انتقادی که در بررسی تاریخی از سریال «شهرزاد» به چشم می‌آید، فضاسازی نامنطبق ونامناسب آن با واقعیت جامعه ایرانی در دهه ۳۰‌ شمسی است. خسرو معتضد، کارشناس تاریخی درمورد این سریال گفته است: «من چند قسمت از فصل اول این سریال را دیده‌ام. اما به نظرم از منظر تاریخی نادرست است یا به عبارتی بهتر روایت تاریخی درستی ندارد. مابعد از کودتای ۲۸ مرداد، هیچ پدرخوانده‌ای نداشته‌ایم که همه کار انجام بدهد. لباس شخصی بپوشد، باند داشته باشد؛ مردم را کتک بزند.فقط یک سپهبد بختیار داشتیم که او هم نظامی بود و کارهایی از این دست که گفتم انجام می‌داد اما اینکه یک نفر لباس‌شخصی این کارها را انجام دهد، حتی برای زنان شوهردار تصمیمی بگیرد، نداشتیم. گاهی از این سریال ‌شنیدم که داستانش قشنگ و جذاب بود اما خب روایت تاریخی درستی نداشت. مخصوصا قسمت‌های بعد از کودتای ۲۸ مردادماه و وجود شخصیتی که علی نصیریان نقشش را بازی ‌کرد، وجود نداشت. همان سرتیپ بختیار بود که گفتم. هیچ عنصر غیرنظامی نداشتیم که آنقدر توانایی با امکانات برای انجام کارهایش داشته باشد. درکل باید بگویم که سریال شهرزاد روایت تاریخی‌اش به‌نظر بنده هیچ است.»

    معمای شاه

معمای شاه یکی از پروژه‌های بزرگ و مهم تلویزیون ایران درسال‌های اخیر است که ۸۰ قسمت داشت و به نویسندگی و کارگردانی «محمدرضاورزی» و تهیه‌کنندگی «علی لدنی» ساخته شد. این مجموعه 80 بازیگر اصلی، ۵۲۰ بازیگر فرعی و بیش از ۵۶۰ نفر عوامل پشت دوربین داشت که از اردیبهشت سال ۱۳۹۱ تا سال 1395 در ساخت این اثر همکاری داشتند. با این حال انتقادات فراوانی به کم‌دقتی‌های این مجموعه در روایت‌های تاریخی و نوع نمایش غلوشده و کلیشه‌ای خیر و شر وجود داشت. در قسمت 32 این سریال ماجرای کودتای 25 مرداد که به شکست انجامیده و منجر به فرار شاه از ایران شد به تصویر کشیده می‌شود و با پخش سی‌ودومین قسمت از «معمای شاه»، این سریال تلویزیونی روایتگر کودتای بیست و هشت مرداد سال 1332 خواهد شد.

در این قسمت حضور محمدرضاپهلوی در کشور ایتالیا پیش و پس از پیروزی کودتای 28 مرداد و همچنین جریان شکل‌گیری کودتای 28 مرداد، حضور اراذل و اوباش در خیابان‌ها و نقش آنها در شکست نهضت مردمی ملی شدن صنعت نفت، به تصویر کشیده می‌شود. پرداختن به جزئیاتی همچون نقش آمریکا در این کودتا، روابط میان دکتر مصدق و کاشانی، نطق دکتر فاطمی در حمایت از دولت مصدق، نقش شعبان جعفری و اراذل در پیروزی کودتا و... چیزهایی هستند که کلیات روایت این سریال از کودتای آژاکس را تشکیل می‌دهند. از قابل‌توجه‌ترین نکات سریال، شباهت حیرت‌انگیز اصغر معینی، بازیگر تئاتر و تلویزیون به دکتر مصدق بود. اما اغراق بیش از حد کارگردان در توصیف شخصیت‌ها و شناخت نادرست از چگونگی حضور آنها در دربار شاه، باعث شده اغلب شخصیت‌ها، گل‌درشت و در حد تیپ‌ باقی بمانند. حتی زمانی هم که ورزی در این سریال سعی کرده به شخصیت مصدق نگاه مثبتی داشته باشد، سکانس‌ها شعاری و همه چیز به نازل‌ترین شکل ممکن مطرح می‌شود. این شکل اغراق دراماتیک که مختص سریال‌سازی محمدرضا ورزی است باعث شعاری شدن این سریال شده و حتی در پرداخت تصویر انقلابی از شخصیت سیاسی آیت‌الله کاشانی هم دیده می‌شود. مثلا یکی از همین شکل پرداخت‌ها که باعث سوءتفاهم شد و واکنش محمود کاشانی پسر آیت‌الله کاشانی را هم در بر داشت به صحنه‌ای بازمی‌گردد که شاه را در اتاق استراحت آیت‌الله کاشانی با حضور اشخاص دیگری نشان داد که می‌گوید: «این خانه‌ای است که یک عمر علیه من در آن تحریکات انجام شده است!» و سپس آیت‌الله کاشانی را نشان داد که به نصیحت شاه می‌پردازد و می‌گوید: «اعلیحضرتا مملکت با کفر می‌ماند ولی با ظلم نمی‌ماند» و در بخش پایانی خشم شاه را به نمایش می‌گذارد که می‌گوید: «شما دم‌مرگ هم‌ دست از مخالفت و طعنه زدن برنمی‌دارید!» جالب اینکه محمود کاشانی این شکل روایت را «موهن و رذیلانه» خواند و سریال را به «دروغ‌پردازی و فریب دادن بینندگان»‌ متهم کرد. سریال معمای شاه اگرچه تلاش می‌کند ابعاد کودتای 28 مرداد و نقش و تاثیر آمریکایی‌ها را در انحطاط یک نهضت ملی نشان دهد اما به دلیل اینکه نتوانسته حدود و مرز روایت‌های تاریخی و دراماتیک را به درستی حفظ کند، تبدیل به یک سریال پر از سوءتفاهم شده است.

 * نویسنده: میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار