تاریخ : Thu 01 Jan 1970 - 03:30
کد خبر : 44206
سرویس خبری : دانشگاه

ضعف در سیاستگذاری‌ها باعث عقب‌افتادگی تلویزیون از شبکه‌های اجتماعی شده

مهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

ضعف در سیاستگذاری‌ها باعث عقب‌افتادگی تلویزیون از شبکه‌های اجتماعی شده

تلویزیون به‌لحاظ سرعت نمی‌تواند با شبکه‌های اجتماعی هماوردی کند. حالا اگر به‌لحاظ سیاستگذاری هم این ضعف وجود داشته باشد در آن عقب‌ماندگی مورد اشاره، فاصله بیشتر هم می‌شود.

  به گزارش «فرهیختگان»، هرسال روز خبرنگار که فرامی‌رسد بار دیگر بحث‌ها درباره جایگاه رسانه در افکار عمومی و میزان اعتماد جامعه به آنها و سیاست‌های درست و غلط آنها در این ارتباط و... به نقل محافل تبدیل می‌شود. 17 مرداد امسال هم به‌طور طبیعی از این قاعده مستثنی نیست. در این ارتباط با مهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی به گفت‌وگو نشستیم و سیاستگذاری‌های کلان رسانه‌های رسمی و به‌ویژه رسانه ملی را به بحث گذاشتیم.  فرقانی معتقد است چشم بستن یک رسانه بر بخشی از واقعیات، بیش از هرچیز اعتماد مخاطب به آن رسانه را سلب می‌کند و این مساله در درازمدت تاثیر‌گذاری آن رسانه را به‌حداقل می‌رساند. به‌اعتقاد این کارشناس علوم ارتباطات علی‌رغم گسترش شبکه‌های اجتماعی و شکل‌گیری نوعی رقابت میان آنها با تلویزیون، رسانه ملی همچنان جایگاه خود را دارد، چراکه به‌واسطه تکثر فیک‌نیوزها اعتبار کانال‌های خبری نیز زیرسوال است و مردم برای بررسی تایید رسمی یا تکذیب خبرهای دریافت کرده در شبکه‌های اجتماعی درنهایت بازهم به تلویزیون و رسانه‌های رسمی مراجعه می‌کنند.  مردم به‌هرترتیب بابت اخباری که در شبکه‌های اجتماعی می‌بینند آنچنان مطمئن نیستند به‌خصوص درشرایطی که فیک‌نیوز‌ها در این شبکه‌ها بسیار زیاد شده‌اند. از این حیث اعتماد و اعتبار آنها محل سوال است و همین باعث می‌شود مردم درنهایت به‌دنبال رسانه‌های رسمی بگردند تا تایید خبری را که از شبکه‌های اجتماعی دریافت کرده‌اند از رسانه رسمی جویا شوند. لذا همین موضوع بازنگری در سیاست‌های پیشین رسانه‌های رسمی و به‌ویژه رسانه ملی را ضروری می‌کند، چراکه به‌طور حتم تاخیر یا عدم توجه یا پنهانکاری دیگر نمی‌تواند مشکلی را از اخبار منفی و خبرهایی که تصور می‌شود نباید منتشر شوند، حل کند؛ خبرهایی که به‌هرحال خیلی سریع منتشر می‌شوند و زمانی که رسانه‌های رسمی باتاخیر به آنها می‌پردازند ممکن است دیگر حرف آنها در باور عمومی مردم ننشیند. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 یکی از انتقادهایی که بعضا درخصوص عملکرد رسانه ملی مطرح می‌شود آن است که صداوسیما در بسیاری از موارد به مسائل، مشکلات و دغدغه‌های روز مردم نمی‌پردازد یا آنکه خیلی دیر به آنها ورود می‌کند. به‌عنوان نمونه مشاهده می‌شود که صداوسیما بعد از گذشت 40 روز از اعتراضات کارگران هفت‌تپه این اعتراضات را پوشش می‌دهد. ارزیابی شما از دلایل این تعلل چیست؟

به‌نظر می‌رسد در این خصوص قدری ملاحظات سیاسی باعث این نوع رفتار رسانه‌ای می‌شود. احتمالا تصور مدیران رسانه ملی این است که اخبار و مطالبی که نشان‌دهنده نوعی بحران، مشکل، چالش و نارضایتی است نباید در صداوسیما به‌عنوان یک رسانه فراگیر و حکومتی منتشر شود، چراکه ممکن است از سویی مورد سوءاستفاده رسانه‌های معارض قرار گیرد و از سوی دیگر به تولید نارضایتی و ناامیدی در دیگر اقشار جامعه منجر شود.  هر رسانه‌ به‌خصوص تلویزیون که رسانه‌ای فراگیر است، اگر چشمش را روی بخشی از واقعیت‌های جامعه ببندد به‌تدریج مخاطب و اعتماد مخاطب خود را از دست خواهد داد و این مساله در درازمدت تاثیر‌گذاری آن رسانه را به‌حداقل خواهد ‌رساند. هیچ‌چیز به‌اندازه اعتماد مخاطب برای یک رسانه حائز اهمیت نیست. همین اعتماد است که اعتبار رسانه را شکل می‌دهد، بنابراین تلویزیون هم باید این مساله را در سیاست‌های خود به‌طورجدی مورد توجه قرار دهد. البته این تاخیر درمورد برخی مطبوعات و خبرگزاری‌های رسمی نیز صادق است و نمی‌توان آن را منحصر به تلویزیون دانست.
منتها در صداوسیما چون رقابت وجود ندارد و تلویزیون رسمی کشور رقیبی درمقابل خود نمی‌بیند تا فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را درمواجهه با آن سامان دهد، خواه‌ناخواه این غفلت‌ها کمابیش اتفاق می‌افتد. ملاحظه می‌کنید که در این میان حتی خیلی از مواردی که بازتاب هم داده می‌شوند، جهت‌گیری‌های خاص بر آنها حاکم است. به‌بیان دقیق‌تر بخشی از ماجرا یا جنبه‌ای از آن بازتاب داده می‌شود که به‌زعم صداوسیما مجاز است که بازتاب داده شود. درواقع بحث چارچوب‌سازی و برجسته‌سازی به‌نحوی در سیاست‌های مربوط به انعکاس اخبار، خود را نشان می‌دهد.  بنابراین به‌نظر می‌رسد برای جلوگیری از این اتفاق ضروری باشد با درنظر گرفتن تمهیدات قانونی و در چارچوب قانون، رقابت وجود داشته باشد تا صداهای مختلف باعث شود که تکروی در سیاست‌های رسانه‌ای وجود نداشته باشد و این تصور از بین برود که انگار هرچیزی را که ما منعکس کردیم، وجود دارد و هر آنچه منعکس نکردیم، انگار وجود ندارد.  درگذشته کمابیش این‌گونه بود؛ یک رادیو و یک تلویزیون وجود داشت و حتی روزنامه‌ها هم محدود بودند و دسترسی به اخبار و کانال‌های خبری به این معنا نبود، لذا مردم امکان مقایسه نداشتند، درنتیجه اگر تلویزیون موضوعی را مسکوت می‌گذاشت، مردم هم از آن اطلاع پیدا نمی‌کردند. ولی امروز چنین نیست؛ اکنون مردم ازطریق مقایسه و با امکان‌های متعدد و فراوانی که در اختیار دارند، اخبار متعدد و متفاوتی را دریافت می‌کنند. درنتیجه نسبت به رفتار رسانه‌های مختلف تحلیل می‌کنند که فرضا روی چه اخباری سرپوش یا آن را مسکوت گذاشته‌اند یا حتی چگونه منعکس کرده‌اند و چه جنبه‌هایی را انعکاس داده و چه جنبه‌هایی را ناگفته گذاشته‌اند.

 شما به مساله خلأ رقابت اشاره داشتید. درست است که رسانه ملی درسطح تلویزیون رقیبی نمی‌بیند، اما به‌هرترتیب شبکه‌های اجتماعی وجود دارند و ضریب نفوذ آنها نیز بسیار بالاست. درواقع نوعی تکثر رسانه‌ای وجود دارد که در آن دیگر سانسور بی‌معناست. این فرمایش شما یعنی صداوسیما تکثر رسانه‌ای را به‌رسمیت نمی‌شناسد؟

من فکر می‌کنم که صداوسیما در سال‌های اخیر تاحدی این احساس رقابت را پیدا کرده است. به‌هرحال شبکه‌های اجتماعی همان‌طور که شما هم اشاره کردید، درواقع یک مولتی‌مدیای چندرسانه‌ای هستند که همزمان صدا، تصویر و متن را منعکس می‌کنند و درواقع رقیب جدی تلویزیون و انواع رسانه‌های دیگر نیز به‌شمار می‌آیند. درعین‌حال تلویزیون هنوز جایگاه خود را دارد و علی‌رغم اینکه به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی درکنار آن یک رقابت جدی و وسیع شکل گرفته، ولی بازهم رسانه ملی است و کارکرد و تاثیرگذاری منحصربه‌فردی دارد.
مردم به‌هرترتیب بابت اخباری که در شبکه‌های اجتماعی می‌بینند، چندان مطمئن نیستند، به‌خصوص درشرایطی که فیک‌نیوز‌ها در این شبکه‌ها بسیار زیاد شده‌اند. از این حیث اعتماد و اعتبار آنها محل سوال است و همین باعث می‌شود مردم درنهایت به دنبال رسانه‌های رسمی بگردند تا تایید خبری را که از شبکه‌های اجتماعی دریافت کرده‌اند، از رسانه رسمی جویا شوند. بنابراین شبکه‌های اجتماعی ضرورت وجود رقابت را منتفی نمی‌کند، ولی به‌هرحال باید پذیرفت که یک شبکه رقابتی شکل گرفته و به‌همین‌دلیل این اواخر حتی مشاهده می‌شود صداوسیما در برخی موارد برای عقب نماندن از شبکه‌های اجتماعی خبرهایی را پوشش می‌دهد که پیش‌تر پوشش نمی‌داد.
گذشته از این تلویزیون هم اگر بخواهد سریع حرکت کند و با سرعت بیشتری به پوشش تحولات بپردازد، درمجموع بازهم از شبکه‌های اجتماعی عقب می‌ماند، چراکه این شبکه‌ها مردمی هستند و با توجه به آنکه مردم همه‌جا و همیشه حضور دارند و می‌توانند به‌سرعت اخبار را منتقل کنند، تلویزیون به‌لحاظ سرعت نمی‌تواند با شبکه‌های اجتماعی هماوردی کند. حالا اگر به‌لحاظ سیاستگذاری هم این ضعف وجود داشته باشد در آن عقب‌ماندگی مورد اشاره، فاصله بیشتر هم می‌شود.
دربسیاری از موارد این‌گونه نیست که تلویزیون از فلان رویداد اطلاع نداشته باشد، نمی‌تواند چنین باشد و اگر این‌گونه باشد که دیگر کارکرد رسانه‌ای تلویزیون زیرسوال است، ولی درموارد متعددی صداوسیما فکر می‌کند تا وقتی مجبور نشده نباید فلان‌خبر را منتشر کند، درحالی‌که وقتی مجبور می‌شود دیگر دیر شده و اعتماد مردم از دست رفته است.

 با این اوصاف راهکار در دسترس‌تر و سهل‌الوصول‌تر چیست؟ با توجه به اینکه تهیه زیرساخت قانونی و ساختار‌سازی شاید قدری زمانبر باشد و چندسال طول بکشد تا به‌نتیجه برسد، آیا برای رفع این نقیصه راهکار دیگری هم سراغ دارید؟

راهکار این مساله آن است که ‌مسئولان صداوسیما قدری حرفه‌ای‌تر عمل کنند و بیشتر چابک‌سازی سازمانی داشته باشند. آنها باید بپذیرند که مردم از رویدادها باخبر می‌شوند و عدم اعلام و انتشار اخبار توسط تلویزیون، قرار نیست که به مسکوت ماندن آنها منجر شود. واقعیت‌ها و تحولات تکنولوژیک را باید پذیرفت و قبول کرد که در این شرایط دیگر تاخیر یا عدم توجه یا پنهانکاری نمی‌تواند مشکلی را از اخبار منفی و خبرهایی که تصور می‌شود نباید منتشر شوند؛ حل کند. خبر‌ها خیلی سریع منتشر می‌شوند، منتها گاهی آن‌گونه منتشر می‌شوند که ممکن است با واقعیت هم فاصله داشته باشند و زمانی که رسانه‌های رسمی به آنها می‌پردازند، ممکن است که دیگر حرف آنها در باور عمومی مردم ننشیند.

 درواقع شما قائل به این هستید که تبعات منفی نپرداختن به یک خبر ولو منفی، از دیر پرداختن به آن بیشتر است.

در درازمدت و درمجموع صددرصد همین‌طور است. درحال‌حاضر گاهی مردم برخی اخبار داخلی را ابتدا از رسانه‌های برون‌مرزی می‌شنوند و بعد در رسانه‌های داخلی این موضوع تایید یا تکذیب یا درخصوص آن توضیح داده می‌شود. مثلا درمورد آمار مربوط به کرونا تفاوت بین آماری که در داخل اعلام می‌شود و آن چه در خارج گفته می‌شود می‌تواند به بی‌اعتمادی‌ منجر شود و گاهی ممکن است توضیحات مسئولان نیز برای جامعه قانع‌کننده نباشد. البته باید درنظر داشت که تلویزیون به این دلیل که یک سازمان حکومتی است، ناگزیر است که آمارهای رسمی را اعلام کند، ولی درمجموع در بسیاری از موضوعات داخلی، رسانه‌های فرامرزی اولین منبع خبر برای مردم تبدیل می‌شوند و این فاجعه است.  
فاجعه است که مردم احساس کنند نمی‌توانند به رسانه‌های داخلی‌شان اعتماد کنند یا تصور کنند که این رسانه‌ها حداقل آنها را به‌موقع از اخبار، اطلاعات و رویدادها مطلع نمی‌کنند و تازه وقتی اخبار در رسانه‌های خارجی منتشر شد، رسانه‌های داخلی هم اقدام به پوشش آنها می‌کنند.  وقتی اینچنین می‌شود دیگر نمی‌توان آثار انتشار اخبار در رسانه‌های خارجی را به‌سادگی جبران کرد، حتی اگر آن اخبار جعلی، غیردقیق و جهت‌دار باشند. درچنین شرایطی توضیح یا انتشار اخبار به‌وسیله رسانه‌های داخلی نیز تاثیر اجتماعی آن خبرهای اولیه را خنثی نمی‌کند.

 * نویسنده :  محمد جعفری،روزنامه‌نگار